یادداشت gharneshin
دیروز
(( ببین، تنهایی بهایی است که ما باید در ازای تولد و زندگی در دوران مدرن بپردازیم: دورانی آکنده از آزادی، خودبسندگی و منیّت. )) کوکورو، داستانی با روندی آرام و مفاهیمی دردناک و حقایقی تلخ. ما در این کتاب با مرگ، تنهایی، خودکشی، عشق، بدی انسان، شک، مکافات، و چیزهایی که میتوانند ما را به سمت پرتگاه و وادار به مرگی خودخواسته کنند، مواجه میشویم. نویسنده با ساختن شخصیتهایی تنها که شکاکاند نسبت به دنیای بیرون، شخصیتهایی که یا طرد شدهاند یا آسیب دیدهاند، شخصیتهایی که با نقاب قدرت و بیتفاوتی، ضعف و خورهی روح و روان خود را پنهان میکنند، به عمق دردهای افرادی میرود که به تدریج از خود و دنیا متنفر شده و به مرگی خودخواسته تن میدهند. او در کنار درد و رنج و تنهایی بشر در این دنیا، نیمهی تاریک انسانها را به تصویر میکشد. بخشی از وجود آدمی که اگر کنترل را به دست گیرد، در راستای منافع شخصی حتی به عزیزان خود رحم نمیکند. کوکورو، رنج است، تنهایی است، مرگ است، عشق است، جنایت است، و مکافات. و اما انتقاد. داستان میتوانست یک رمان صد صفحهای جذاب باشد؛ اما نویسنده تصمیم گرفت توضیحات بیهوده و کش دادنهای الکی را همچون متهای در سر من قرار دهد تا هرچه جلوتر میروم بیشتر ذوقم کور شود و کم کم از کتاب زده شوم. تقریبا از چهل صفحه قبل از یک اتفاق، آن اتفاق پیشبینی میشد اما او هر بار با توضیحات اضافی و خستهکننده آن را به عقب میانداخت. با اینکه کتاب مفاهیم عمیقی داشت و ایده و شیوهی بیان آن من را به خود جذب کرده بود، اما روند داستان و توضیحات اضافی، خواندنش را برایم ملالآور کرد. تنها به دلیل ترجمهی بسیار عالی و روان که باعث شد کتاب را تا آخر ادامه دهم به آن امتیاز ۳ میدهم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.