معرفی کتاب شکار و تاریکی اثر ادوگاوا رانپو مترجم کریستیان بوویه

شکار و تاریکی

شکار و تاریکی

ادوگاوا رانپو و 3 نفر دیگر
3.8
101 نفر |
42 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

152

خواهم خواند

83

ناشر
چترنگ
شابک
9786009585885
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1399/7/6

توضیحات

        
روزی فرا می‌رسد که او دیگر نمی‌تواند فقط به رمان قناعت کند او که از دنیا و حقارت آن بیزار بود.در نویسندگی پناهگاهی یافته بود که در آن شکوه و جلال تخلیش را به نمایش بگذارد و به همین دلیل رمان نویس شده بود.اما حالا حتی کتاب ها هم برایش سخت کسالت آور شده بودند؛با کدام محرک تازه از چنگ ملال می گریخت؟ جنایت،چیزی جز جنایت باقی نمانده بود در برابر چشمان خسته او منظره دنیایی قرار گرفت که در آن تنها لرزش خوش جنایت باقی مانده بود.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

تعداد صفحه

10 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به شکار و تاریکی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به شکار و تاریکی

یادداشت‌ها

          
شکار و تاریکی، داستانی معمایی، هیجان انگیز، جنایی و پلیسی است که توسط ادو گاوا رانپو نوشته شده است. هیرائی تارو، نام اصلی این نویسنده ژاپنی در قرن بیستم می‌باشد که بنیانگذار رمان و داستان پلیسی در ادبیات ژاپن است. او علاقه و ارادت خاصی به قلم و سبک نوشتاری ادگار آلن پو ، که در سبک پلیسی داستان نویسی می‌کند، دارد. به همین دلیل است که نام مستعار خود را با الهام از نام ادگار آلن پو، ادو گاوا رانپو گذاشته است و کتاب های خود را با این نام به چاپ می‌رساند.
رمان کوتاه شکار و تاریکی، یکی از جذاب ترین داستان های معمایی و پلیسی ادو گاوا رانپو می‌باشد. در ابتدای این کتاب، مشخص می‌شود که در ادبیات پلیسی و معمایی یا بهتر است بگوییم در ادبیات جنایی ژاپن دو دسته نویسنده را می توان دید که یکی طرفدار مجرم و دیگری طرفدار اعمال قانون بر مجرم است! داستان این رمان کوتاه، با تقابل دو نویسنده داستان های جنایی ژاپنی که هرکدام تعلق به یکی از این پارادایم ها دارد، پیوند می‌خورد. به نظر می‌رسد که راوی این داستان، خود ادو گاوا رانپو می‌باشد که نویسنده رمان ها و داستان های جنایی یا پلیسی است. داستان از آشنایی این نویسنده‌ی راوی با یک زن بسیار زیبا و متاهل در یک نمایشگاه نقاشی آغاز می‌شود. نویسنده پس از آن که محسور زیبایی این زن جوان و زیبا می‌شود، نامه نگاری را با او آغاز می‌کند و سپس زن از او می‌خواهد که با او ملاقات کند تا در حل یک مشکل او را یاری رساند.
در جریان این ملاقات مشخص می‌شود که زن رابطه اش را با مردی در جوانی، از شوهرش پنهان کرده است و حالا آن مرد پس از چندسال سکوت به زن نامه می دهد و او را می ترساند. این مرد خود را شوندی اوئه معرفی کرده است که نام مستعار داستان های جنایی معروفی است که نویسنده اش همیشه از دیدگان مخفی شده است. تقابل این دو نویسنده از اینجا آغاز می‌گردد. هر دو در عشق این زن مسحور کننده و عجیب افتاده اند، منتها در یک نقطه عشق است و در نقطه ای دیگر کینه ناشی از رابطه ای قدیمی که بی سرانجام مانده.
داستان به شکلی پیش می‌رود که ترس و هیجان در لابلای صفحات کتاب احساس می‌شود. راوی داستان سعی می‌کند این معما را در طول داستان حل کند و در نهایت، با نزدیک شدن به انتهای داستان، هم راوی و هم خواننده داستان تصور میکنند که بالاخره معما را حل کرده اند اما تنها در دو صفحه پایانی کتاب، معما دوباره پیچیده می‌شود و مخاطب را درست یک گام پیش از حل آن، رها می کند.


        

6

          با درود و سلام 🔎
اول بگم که این کتاب بیشتر از اتاق قرمز دوست داشتم 🙃
ژانر کتاب جنایی_معمایی هست و از اون دسته کتاب هایی که پیش‌بینی های شما در انتهای کتاب کاملا رد خواهد شد و آخر داستان فقط و فقط تعجب و سورپرایز باقی می‌مونه 
داستان از زبان نویسنده به صورت اول شخص روایت خواهد شد؛ نویسنده ما که قلمی در داستان های جنایی دارد با داستانی غریب مواجه می شود؛عشقی ناگهانی به سراغ او میاد اما معشوق او دچار مشکل می شود و حال از او کمک می‌خواهد. و اینجاست که نویسنده کهنه کار ما تبدیل به کارآگاه می شود ولی سرانجام این ماجرا چه خواهد شد؟ آیا او می تواند مشکل را حل کند و عشق را هم به دست آورد!
داستان ما به صورت هزارتویی پیچیده است که نویسنده ماهرانه ما را در آن گیر میندازه و کم کم نقاط تاریک را روشن می کند و مسیر خروج از هزارتو مشخص می شود اما در انتهای هزارتو همچنان یک سوال در ذهن باقی می ماند و این هنر زیبای ادوگاوا رانپو هست !
این داستان مثل رمان های دیگر ادوگاوا رانپو با منطقی استوار، فراز و نشیب های زیرکانه و نمایش سلیقه هایی بیمارگونه  و وسواس آمیز پیش می رود.
رانپو در کنار امضای خود می نویسد:
دنیای مرئی وهم است . واقعیت در رویا های شبانه است.🫠😯
و آلن پو می گوید:
نتوانستم چیزی را دوست داشته باشم جز آنجا که مرگ، نفَس خود را با نفَس زیبایی می آمیزد.
این کتاب را به شما که ژانر جنایی، معمایی می پسندید ،برای مطالعه توصیه می کنم .
امتیاز گودریدز:3.83
باتشکر از توجه شما🙏🏻🌸
        

7

3

بسم الله ا
          بسم الله الرحمن الرحیم

به عنوان مشاور وقتی میخوام به دانش‌آموزان در معرض خطر یا آسیب دیده‌م  زجرکش‌شدن رو توضیح بدم از این مثال استفاده می‌کنم
_ اگه من یه ماهیگیر باشم، روی‌نوک چوب ماهیگیریم طعمه می‌زارم و منتظر می‌مونم، وقتی ماهی رو گرفتم اونو توی یه سطل کوچیک پرت میکنم تا برای ذره‌ی نفس و زندگی تقلا کنه، بعد ممکنه چندبار بیارمش بیرون تا از صیدی که کردم لذت ببرم و پز بدم، من اینکارو مدام تکرار میکنم تا وقتی که اون ماهی ذره ذره درد بکشه و بمیره. هی بهش امید میدم،اما امید رو ازش می دزدم و گیجش می‌کنم و بعد از بین می‌برمش.

این کتاب دقیقا  همین بود ، بی کم و کاست و حتی بیشتر از اون.
نویسنده هم شخصیت اصلی داستان رو که خودش باشه زجرکش کرد هم منو🙄 خدا ازش نگذره.

اره دوستان، هی من حدس کی‌زدم ،میگفتم این دیگه اخرشه، دیگه رو دست نمی‌خورم بعد شترق یه معما می کوبید تو صورتم😒
همه چی جلو چشمم بود اما نمی دیدم، از فن ( بهترین جا برای پنهون کردن یه درخت خوده جنگله) استفاده کرده بود.
تا لحظه آخرم گیج نگهم داشت . حالا می‌دونید جالب چیه؟
تمام مدارک رو داد کف دستم، هی ریز ریز به خوردم دادشون تا وقتی که اینقدر پر شدم و نتونستم از هم تفکیک‌شون کنم و آخر سر بوووووم🤯
بعدش نویسنده چقدر ظاهر بین بود،یه حوری بلوری خورد به چشمش دل و ایمونش رو برد حراج کرد تو جمعه بازار‌ . آخه مرد یکم مقاومت به خرج بده🙄😒
پ‌ن¹: پنج ستاره رو با غیض امیخته با لذت کسی که رودست خورده میدم😒
پ‌ن²:ترجمه خیلی خوب بود،همچنان چترنک تو عشق تیم مایی🫶
پ‌ن³:اوایل کتاب گفته شد که این داستان واقعیه، از طرفی نمیخوام باور کنم اما از طرف دیگه میگم نه، ببین امکانش هستا، خلاصه انشالله که خیره.
پ‌ن⁴:دوز جنایت در این کتاب کمتر بود، دل کسی از جنایتا بهم نمیخوره اما یکم مفسده داشت خوبیت نداره ( هرچند با ظرافت نوشته و ترجمه شده بود) ولی بازم خوبیت نداره،عیبه😒
پ‌ن⁵: اگه چیزی یادم اومد بهش اضافه می‌کنم
        

27

فاطیما

فاطیما

1403/12/29

          آخرین کتاب ۴۰۳ ...
ادوگاوا رانپو را خیلی وقت بود می‌شناختم ، اما سراغ کتابهایش نمی‌رفتم ، مبادا از تجربه ای که از داستان های پایان باز ، خیلی باز ژاپنی داشتم ، دوباره زخمش باز شود... و این بار بدتر ! آخر داستان معمایی-جنایی و پایان باز ؟ 
خلاصه ، نخواندم و نخواندم تا وقتی که نیاز جدی پیدا کردم به شروع دوباره ی آژانس کارآگاهی خیالی ام و دست گذاشتن روی کتابهای کمتر دیده شده جنایی ( حداقل بین بعضیا ) و کوتاه .
ادوگاوا دست دوستی اش را دراز کرد...

شکار و تاریکی آنقدر که فکر می‌کردم بی سر و ته نبود ، برعکس ، اصلا بهش نمی‌خورد ژاپنی باشد ! یک جنایی تر و تمیز که کارآگاهش یک رمان نویس کهنه کار است و برحسب اتفاق ، شاید هم نه ، درگیر ماجرایی می‌شود که بی شباهت داستان محبوب من از استیونسون عزیز نیست😁
واقعا عالی بود... پر کشش و پر جزئیات. عمیق و در آخر ، دوراهی اخلاقیات...

پیشنهاد میشه. به شدت. به خصوص برای کسایی که همیشه کنار کتاب های معماییشون  ، دفترچه مضنونینی دارن پر از یادداشت های خط خورده و استنتاج های غلط و نصفه نیمه.
به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡

پ.ن : عیدتون مبارک😉
        

20

          شکار و تاریکی... 
برای افرادی که تازه خوندن کتاب‌های جنایی رو آغاز کردن خوب بود. میتونست خیلی جذاب‌تر باشه اگر نویسنده داستان رو اینقدر روی هوا ول نمی‌کرد 
فی‌الواقع من داستانی از یک دوست عزیز خوندم که اقتباسی از همین کتاب هست به نام ( قربانی آخر ) نوشته آقای علی‌رضا نژاد صالحی. 
ایشون با الهام از این کتاب ، داستانی رو نوشتن با یک پایان متفاوت فراتر از آنچه که در تصور شما می‌گنجه. 
به شخصه ، قربانی آخر رو خیلی بیشتر از شکار و تاریکی دوست داشتم به خصوص پایان بندی بی نظیری که آقای نژاد صالحی برای این داستان در نظر گرفته بودن. 
به طوری که علاوه بر روند کلی کتاب که خواننده رو شوکه می‌کنه ، چند صفحه آخر کتاب ، آنقدر جذاب و ستودنی هست که به شخصه دوباره برگشتم و خوندم تا دقیق متوجه بشم چه اتفاقی افتاده. 
یک غافل‌گیری بی نظیر... 
من چون اول داستان قربانی آخر رو خونده بودم و یه جورایی از کلیت شکار و تاریکی خبر داشتم برام جذاب نبود و به همین علت امتیاز کمی بهش دادم. اما بهتون پیشنهاد میکنم حتما حتما قربانی آخر رو بخونید و با این کتاب مقایسه کنید. 
این داستان رو میتونید از صفحه اینستاگرام و تلگرامی ایشون به نشانی @alirezanejadsalehi75 بخونید. 
        

5

          رمان جنایی_ معمایی "شکار و تاریکی" ساختار و شخصیت‌پردازی خوبی دارد و شخصیت اصلی هوشمندانه انتخاب شده. 
راوی اول شخص، نویسندهٔ جنایی‌نویسی است که علاقمند به کشف معمای رمان‌نویس جنایی دیگری می‌شود.
غیرقابل‌پیش‌بینی بودن و غافلگیری رمان در یافتن قاتل، به ایجاد تعلیق و لذت کمک کرده است؛ اگرچه قاتل برایم قابل حدس بود.
جایی از رمان نویسنده می‌گوید:" وقتی تعداد سرنخ‌ها از حد معمول می‌گذرد، محقق باید بیشتر مراقب باشد." شگردی که رمان از آن به‌خوبی بهره برده است. 
منطق نویسنده و استدلال‌هایی که برای حل معما آورده، داستان را پرکشش کرده. به‌طوری‌که خواننده در یک نشست می‌تواند کتاب را تمام کرده و احساسات ترس، هیجان و دلهره را تجربه کند.
اگرچه مثل سایر آثار رانپو، به‌خاطر شخصیت‌های سادیست، روان‌پریش و ذهن مریض، رمان با حسی از انزجار و دلزدگی همراه است.
به نظر می‌آید "شکار و تاریکی" پایان باز دارد؛ رانپو تصمیم‌گیری را به عهده خواننده می‌گذارد و با ایجاد شک از شِگرد مشارکتِ مخاطب بهره می‌برد. شیوه‌ای که  با ایجاد گره ذهنی و طرح سوالِ همیشگیِ "واقعیت و حقیقت؟" خواننده را به فکر فرو می‌برد تا داستان مدت‌ها در ذهنش ادامه یافته و به یاد آورده شود. 
رانپو در امضایش می‌نوشت:" دنیای مرئی وهم است، واقعیت در رویاهای شبانه است."
        

28