این کتاب درباره زندگی، اندیشه و تأثیر یوهان گئورگ هامان، فیلسوف آلمانی قرن هجدهم نوشته شده.
هامان پیشگام و بنیانگذار جریان فکری "ضد روشنگری" بود که بعدها بر جنبش رمانتیسم و دیگر مکاتب فکری قرن نوزدهم تاثیر عمیقی گذاشت.
محور اصلی کتاب، نبرد با عقل گرایی حاکم است. در قرن هجدهم، جریان فکری مسلط در اروپا، عصر روشنگری بود. فیلسوفان بزرگی مانند ولتر، دنیس دیدرو و امانوئل کانت معتقد بودند که تنها راه شناخت حقیقت، عقل و استدلال منطقی است. روشنگران معتقد بودند احساسات، ایمان و خرافات باید کنار گذاشته شوند. قوانین جهانی و عقلانی برای بشریت وجود دارد که در همه جا و برای همه یکسان است.هدف، پیشرفت بشر و ساختن جامعه ای مبتنی بر علم و منطق است.
هامان به عنوان پدر جنبش ضد روشنگری، در تقابل کامل با این ایده ها قرار داشت.
هامان تاکید میکرد که ایمان یک امر قلبی و شخصی است و نمیتوان آن را با استدلالهای منطقی اثبات یا رد کرد. شناخت حقیقت، بیش از آنکه یک فرآیند منطقی باشد، یک تجربه مستقیم و درونی است.
خدای فیلسوفان روشنگری، مانند ساعت ساز بزرگی بوده که جهان را خلق کرد و کنار کشید.
اما خدای هامان، خدایی زنده، حاضر و فعال در تاریخ و زندگی روزمره بود که از طریق نشانه ها و تجربیات خاص با انسان سخن میگوید.
کتاب مجوس شمال، در واقع روایتی است از آغاز یک انقلاب فکری. این کتاب نشان میدهد چگونه یک نفر، با نقد بنیادین بر اصول مسلط زمانه خود، بذر اندیشه هایی را کاشت که دنیای مدرن را شکل دادند.
هامان از تفکر برتری عقل و خردگرایان بر جامعه بیزار بود. از نظر او روشنگری و استبداد دست در دست هم پیش میروند.
او علنا به جنگ علیه کلیسا و علم رفته بود و از تمرکز و تک اندیشی هراس داشت.
وقتی هرتسن میگوید که کمونیسم همان تزاریسم است که وارونه ایستاده و یا وقتی باکونین از اقتدارگرایی مارکس شکایت میکند در واقع همین سنت و منش هامان است که ادامه می یابد، یعنی ترس از هرگونه تشکیلاتی که فرد را محصور کند و ژرف ترین ارزشهای او را از بین ببرد.
روشنگری دو دشمن بزرگ داشت: هامان و ژوزف دومستر.
دومستر فردی ضد انقلاب و دیکتاتور مآب بود که به زعم خود با روشنگری دشمنی میکرد.
اما هامان برپایه ارج گذاری و مقدم شمردن عواطف و احساسات بر عقل، مخالفت مینمود.
لقب مجوس شمال که به هامان داده اند به دلیل سبک نوشتار رمزآلود و عمیقش بوده است.
ترجمه کتاب بسیار خوب و فنی بود که از استاد رضا رضایی جز این انتظار نمیرود.
و اینکه دوباره تاکید کنم:
جای کتابهای آیزایا برلین در همه کتابخانه ها خالی است.
بخوانید و لذت ببرید