sky.jm

@sky.jm

8 دنبال شده

11 دنبال کننده

                      در طول زندگی‌ام هیچ گاه از انسان‌هایی که با افکار من موافق بودند، چیزی نیاموختم.
آندره مالرو

***
                    

باشگاه‌ها

محاکات

183 عضو

کالیگولا

دورۀ فعال

باشگاه کتابخوانی هوگو

295 عضو

کارگران دریا

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

sky.jm پسندید.
sky.jm پسندید.
            (فرانکل) گاهی از بیماران خود که از اضطراب‌ها و دردهای کوچک و بزرگ رنج می‌برند و شکوه می‌کنند می‌پرسد: «چرا خودکشی نمی‌کنید؟» و از پاسخ بیماران خط اصلی روان درمانی خویش را می‌یابد.

“انسان در جستجوی معنا” یک کتاب قدرتمنده که شاید نگاه ما به جهان و زندگی رو عوض کنه..
در عین حال که صفحات کمی داره، پر مفهومه.
دو بخش داره:

✔︎بخش اول: 
شامل خاطرات و تجربیات دکتر فرانکل در اردوگاه‌های کار اجباری.

ازونجایی که درون‌مایه اصلی کتاب مسئله‌ی بودن/نبودن یا مرگ/زندگیه خیلی به ریزجزئیات سختی و بد بودن این اردوگاه‌ها نمی‌پردازه و قسمت‌های تاریک و پر از آه و رنجی که قادر به خوندنش نباشیم، نداره. 

قرار نیست وصف شجاعت‌های کسانی که جان سالم بدر بردن یا وحشی‌گری بی‌حدوحصر نگهبانان این اردوگاه‌ها رو بخونیم! فقط به زجر‌ها و اتفاقات کوچیک اشاره میکنه و هر تجربه‌ای یا خاطره‌ای که بیان میکنه، میشکافه و از لحاظ روان‌شناختی بررسی میکنه.
چیزهایی که به “زندانی” امید میده یا بالعکس امید به ادامه‌ی زندگی رو ازش میگیره: مثل نقش “عشق” یا حتی نزدیک شدن به یک مناسبت خاص مثل کریسمس، داشتن کاری برای انجام و..

بیان می‌کنه که چطور و با چه روحیه‌ای تونسته با اون همه کمبود آب و غذا، تأثیرات روانیه تجربیات نزدیک به مرگ و… زنده بمونه. میگه که زندگیش رو مدیون اینه که تونسته معنای زندگیش رو پیدا کنه.

✔︎بخش دوم: 
که جنبه‌ی علمی بیشتری داره، مفاهیم اساسی در لوگوتراپی (معنادرمانی) رو بیان میکنه. دکتر فرانکل پایه‌ریز این مکتبه و میگه که هرکسی چیزی برای زندگی داره و برای رسیدن به هدفش از هر مخمصه‌ای جان سالم بدر می‌بره.
🌱بنابر اصول لوگوتراپی، تلاش برای یافتن معنی در زندگی اساسی‌ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست. 

پس این بخش شامل نظریه‌های روانشناختی دکتر فرانکل درباره‌ی اهمیت “یافتن معنای زندگی” و اینه که انسان نیاز ذاتی به یافتن معنا داره و حتی برای سلامت روان و رفاهش ضروریه.
در طول توضیح این مفاهیم راهنمایی هم در جهت یافتن این معنا میده..
🌱این وظیفه لوگوتراپی است که بیمار را در یافتن «معنا» در زندگی، اندیشه‌های پنهانی وجود و معنای نهفته‌ی آن یاری کند.

من این کتاب رو با ترجمه‌ی نهضت صالحیان و میهن میلانی خوندم و راضی بودم.

چون یادم رفته بود کلا، مجبور شدم امروز از اول بخونم کتابو😖😶‍🌫️
حس می‌کنم هنوز خیلی حرف دارم راجع بهش ولی الان دیگه مغزم نمی‌کشه😂🤦🏻‍♀️ فردا میام تکملیش میکنم
          
sky.jm پسندید.
            ایده داستان درباره قاتل سریالی روانی همیشه جذابه. اگه کسی بلد باشه خوب بهش بپردازه موفقیتش ردخور نداره و به نظرم الکس نورث کاملا به این موفقیت رسیده. هرچند اگر بخوایم وارد فاز نقد و دقیق دیدن بشیم اشکالات حسابی و قابل توجهی داره اما حداقل تا دو سوم کتاب رو خیلی خوب و منسجم پیش برده.
نگرانی، ترس، وحشت و کشش برای خوندن احساسات قوی من بودن موقع خوندن کتاب. واقعا احتیاج داشتم درباره‌ش با کسی حرف بزنم تا از حجم اون هیجانات کم بشه. اینکه آدم رو تا اواخر داستان تو فضایی بین ژانر کارآگاهی و ژانر وحشت و ماورایی معلق نگه می‌داشت جالب بود.
پلات داستان خیلی پیچیده بود و همین کار رو برای پایانش سخت می‌کرد اما اون هم خوب جمع شده بود.
فقط بزرگترین ایرادش از نظر من رفت و آمد زیاد نویسنده بین شخصیت‌ها بود. به غیر تام کندی که با اول شخص روایت می‌شد، ما چهار شخصیت دیگه رو هم با زاویه دید سوم شخص داشتیم که نویسنده از دیدگاه اونا برامون ماجرا رو توضیح می‌داد. همیشه بهمون گفتن "انتخاب" زاویه دید یکی از چالشی‌ترین بخش‌های داستان‌نویسیه و نمونه عیانش همین کتابه. به نظرم اومد نویسنده با این همه جابه‌جایی بین شخصیت‌ها خواسته از دردسر نشانه و راهنما ارائه دادن بگذره. به جای اینکه بیشتر به توصیف و نشان دادن بگذرونه، با رفتن به ذهن شخصیت و بازگو کردن احساسات و افکار اونها خودش رو خلاص کرده.
و اشکال نهایی که هر چی پیش رفتم برام آزاردهنده‌تر شد: جیک بالاخره چندسالش بود؟ برداشت اولیه من یه بچه پنج شش ساله بود. جایی هم میگه مهدکودک میره. اما بعد می‌بینیم توانایی خوندن داره، اونم خوندن نوشته‌های باباش روی کامپیوتر. واکنش‌هاش و افکارش (اونجاهایی که نویسنده از زاویه دید اون ماجرا رو میگه) شبیه بچه‌های حدودا ده ساله‌اس. 

یه سوال در آخر: فرانک کارتر چرا از بچه خودش متنفر بود؟ این هیچ جوابی نداشت.

با توجه به این موارد، داستان نجواگر برخلاف پلات خوبش، شخصیت‌پردازیش ایراد‌های بزرگی داره که همین لذت خوندن داستان رو کم می‌کرد.
          
sky.jm پسندید.
sky.jm پسندید.
            پیرمرد و دریا داستان پیرمرد ماهیگیریه که مدتیه ماهی به تورش نیفتاده و شاگردش که سال ها باهاش بوده به توصیه والدینش میره شاگرد ماهیگیرهای دیگه ای میشه چون همه فکر می کنن که ماهیگیر پیر دیگه از پس کار ماهیگیری برنمیاد. اما پیرمرد جور دیگه ای فکر می کنه و برای ماهیگیری به تنهایی راهی منطقه دورتری از ساحل می شه.
دوستش داشتم؛ به خاطر حس خود باوری و از نو خود رو شناختن که پیرمرد توی خلوت بهش دست پیدا کرد و اینکه به خودش ثابت کرد که می تونه و تا وقتی خودت این رو بدونی می تونی ادامه بدی حتی اگر  هیچی برات نمونده باشه.
نثر کتاب ساده و روونه. از زبان دانای کل بیان شده و توصیف پیرمرد و محیط اطرافش و حرفاش با خودشه. شرایط پیرمرد من رو جوری درگیر کرده بود که آخرای کتاب اضطراب داشتم اما وقتی کتاب تموم شد آهی کشیدم و آسوده و امیدوار کتاب رو بستم.
کتاب رو که تموم کردم یادداشت ها و نقدهایی راجع بهش خوندم و اونجا فهمیدم چرا این کتاب اینقدر ارزشمنده و همینگوی باهاش به دوره اوج خودش برگشته. 
از دست این دوست عزیز ما توی باشگاه کتابخوانی! این کتاب و  کتاب خشم و هیاهو رو بزرگوار انتخاب کرد که بخونیم. کتابای سختی بودن و حس جالبی داشتن.