sky

تاریخ عضویت:

آبان 1402

sky

@sky.jm

34 دنبال شده

88 دنبال کننده

                «خلاء آغاز همه چیز است»-

***
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
sky

sky

1404/3/7

        عاقل بودن و فهمیدن در این دنیا بزرگترین عذاب است 
عذابی که شاید برای تحملش باید دیوانه بود(در ستایش جنون) جمالزاده

خلاصه کتاب=
محمود پس از ، از دست دادن پدر و مادرش ناچار برای ادامه زندگی به خانه عموی خسیسش می رود و در نگاه اول دلبسته سکنات و وجنات دختر عمویش می شود ، اما عمویش  راضی به  به دامادی گرفتن محمود نیست و میخواهد دخترش را به پسر  خل و مریض یکی از ثروتمندان بدهد بلکه از قِبَل آن سودی ببرد...
در این بین محمود دوستانی دارد که در مسیر زندگی اش تعیین کننده هستند ،رحیم یکی از دوستان گرمابه و گلستان محمود است که نبوغ عجیبی در ریاضیات دارد مفهوم اعداد و ارقام را ورای آنچه هست می بیند و عاقبت همین قضیه او را به جنون می کشاند..
جنون رحیم و منتقل ساختنش به دارالمجانین باعث می شود محمود با دوستان دیگرش که نقش مهمی در سرنوشتش دارند آشنا شود که مهم ترین آنها هدایتعلی است.......

پر بحث ترین و مهم تربن بخش کتاب هم گفتگوهای بین هدایتعلی و محمود است  ،محمود برخلاف دیگران هدایتعلی یا همان بوف کور را فردی باهوش می داند که از طرف جامعه پذیرفته نشده و به دارالمجانین آورده شده است..
بخشی از گفتگوی بین این دو :
«جنون هم مثل عقل خداداد است  ولی از همان ساعتی که انسان از محیط عقل گذشت و قدم به ملک دیوانگی نهاد از قیود فکر و ترس و تدبیر و وسوسه و استدلال و وهم که مانند تار عنکبوت به دست و پای آدم های عاقل پیچیده شده، آزاد می شود  و به هر جایی که قصد کرده می رسد...»

با توجه به چیزی راجب کتاب خوندم این فرضیه هم هست که جمالزاده شخصیت هدایتعلی را از دوست و نویسنده هم دوره خودش صادق هدایت گرفته است زیرا سرنوشت هدایت داستان هم مانند صادق هدایت تلخ است...

بطور کلی جمالزاده دارالمجانین در ستایش جنون نوشته و شخصیت اصلی داستان توسط دوست دیوانه اش مجاب به قدم نهادن در دنیای جنون و دیوانگی می شود ...🌿
      

16

sky

sky

1404/2/25

        کلیدر»نام کوهی در حوالی سبزوار است که عمده قسمت های داستان در آنجا اتفاق می افتد...
خلاصه=»
داستان با ورود مارال دختر کرد به روستای کلیدر آغاز می شود جایی که قهرمان داستان گل محمد در آنجا زندگی می کند ،مارال و گل محمد با آنکه هر دو نامبرد دیگری هستند 
به هم دل می بازند و با هم ازدواج می کنند ازدواج این دو تبعاتی دارد که به موجب آن گل محمد دست به قتل امنیه ای می زند و به زندان می افتد 
در زندان یکی از اعضای حزب توده بنام ستار او را فراری می دهد ،گل محمد پس از آزادی زندگی جدیدی را آغاز می کند او افرادی را دور خود جمع کرده و به مقابله با زمین داران و اربابان طلب حق رعیت مردم می رود ...

محمود دولت آبادی خود در همین منطقه کلیدر بزرگ شده است و کار های مثل پینه دوزی کار روی زمین های سخت و کارهای احشام را انجام داده ،او کودکی سختی در این منطقه داشته ...
وقتی کتاب را می خوانید توصیفات دولت آبادی از زندگی روستایی و ایلی ، فقر و نداری کشاورزان و ...آنقدر قانع کننده و ریز به ریز است که به راحتی می توان فهمید نویسنده نمی تواند بدون اینکه خود تجربه ای در این زمینه داشته باشد این جزئیات را خیال پردازی کند...

دولت آبادی یکبار هم بخاطر رمان کلیدر که دومین رمان طولانی دنیاست نامزد نوبل ادبیات شده به این شکل ک
او در آن زمان در دانشگاه میشیگان به سر میبرده و آنها به او پیشنهاد یک بورس نه ماهه می دهند که بماند و کلیدر را به انگلیسی ترجمه کند قطعا نوبل را میبرد، اما دولت آبادی بخاطر نوشتن روزگار سپری شده مردم سال خورده این پیشنهاد را رد می کند...


دولت آبادی داستان گل محمد این جوان شجاع را به نقل بزرگتر ها وریش سفید ها شنیده و به این جوان و رشادت هایش اعتبار ملی بخشیده است...

من بطور کلی رمان های طولانی رو سخت میخونم یا زیاد سمتشون نمیرم ولی کلیدر برام روتین شده بود و تنها کتابیه که از تموم شدنش ناراحتم .🥲
      

23

sky

sky

1404/1/6

        «شبح اپرا یک نابغه است که  در زیرزمین و دالان های تو در توی سالن اپرا زندگی می کند و یکسری قدرت های جادویی دارد ...
شبح به یک خواننده اپرای جوان بنام کریستین دائه و استعدادی  که دارد دل می بازد و تصمیم می گیرد پشت دیوار های لُژ کریستین با او سخن بگوید و به او آموزش دهد کریستین هم که پدرش قبل از مرگ به او درباره فرشته موسیقی چیزهایی گفته شبح را فرشته موسیقی می داند ..
در این میان رائول که دوست کودکی کریستین بوده پیدایش می شود و به کریستین دل می بندد ،شبح که این قضیه را می فهمد در صدد انتقام بر می آید و.....»
(سعی کردم خیلی خلاصه کلیت داستان رو بگم که طولانی نشه )🩵
گاستون لورو ایده کلی این داستان رو از شایعاتی که از اپرای پاریس و شبح معروفش وجود داشته گرفته است...
 این کتاب ابتدا با داستان هایی دنباله دار که توی روزنامه چاپ میشدن شروع شد اما به مرور به شکل کتاب منتشر شد...
یه قسمت جالب کتاب حضور یک ایرانی توی این داستانه که اتفاقا به عنوان یک کارآگاه جسور و باهوش نقش پررنگی داره و در به نتیجه رسیدن و پایان کتاب نقش بسزایی داره ..
من این کتاب رو خیلی دوست داشتم کلا از حالت رازآلود آمیخته با وحشتی که محتوای داستان داره خوشم اومد..

عکس ها:
یکی از نسخه هایی که در سال ۲۰۰۴ مقتبس از همین کتاب ساخته شده و موزیکال هستش
به کارگردانی جوئل شوماخر و نامزد دریافت سه اسکار بوده..
      

58

sky

sky

1403/12/28

        «استپان نیکیفوروویچ»، «سیمون ایوانوویچ »و «ایوان ایلیچ» سه دیوان سالار هستند ، شبی دور هم گرد آمدند  پس از اینکه مقدار زیادی الکل می نوشند ایوان ایلیچ شروع می کند با همکارانش راجب این که چقدر دوست دارد در زندگی شیوه ای به برپایه مهربانی ،اعتماد بنفس بخشیدن به زیر دستان و انسانیت پیش بگیرد صحبت می کند، همکارانش او را دست می اندازند یا به گونه ای تاییدش نمی کنند  ، ایوان پس اینکه بعد از پاسی از شب از هم جدا می شوند به طور تصادفی به مراسم عروسی یکی از زیر دستانش به نام پسلدونیموف برخورد می کند و برای اینکه  حرف هایش را به دو همکارش ثابت کند و داستانی پر آب و تاب برای تعریف کردن داشته باشد به مراسم عروسی می رود تا مهربانی و نوع دوستی اش را اثبات کند
و عروسی پسلدونیموف بیچاره را به آشوب می کشد...

قبل از اینکه کتابو بخونم راجبش خونده بودم و یکی از ویژگی هایی که خیلیا به این کتاب نسبت داده بودن شخصیت پردازی قوی داستایفسکی در این کتاب  بود 
و الان بعد خوندنش باید بگم این کاملا درسته 
این کتاب شخصیت های اونقدر زیادی نداره ولی هر کدوم از شخصیت ها خودشون یک دنیای جدا هستن ..

داستان این دیوان سالار از اونجایی خیلی قابل لمسه  که شاید خیلیامون تو زندگی عادی به همچین آدمایی برخورد داشته باشیم ،ایوان کسی بود که میخواست انسانیت رو زنده نگه داره اما  در واقع دنبال یک از خودگذشتگی و داستان پر آب و تاب برای تعریف کردن بود ...

ممکنه بعضیامون تو زندگی عادی با ایوان ایلیچ هایی برخورد داشته باشیم که در قالب انسانیت فخر بفروشند و احترام بخرند
و سوالی که وجود داره اینه که این انسان ها با کسانی از نظر موقعیت اجتماعی ،کاری و مالی .... از آنها برترند هم اینگونه با حس نوع دوستی  برخورد می کنند یا نه ؟!!!


      

33

sky

sky

1403/12/24

        گرگور سامسا فروشنده جوانی که یک روز صبح  بعد بیدار شدن متوجه میشود بدنش تغییر کرده به شکل یک حشره مهیب و بد ترکیب در آمده از آن پس زندگی گرگور به کلی تغییر می کند ....
مسخ شدن و تغییر هیبت دادن شاید چیزی باشه که خیلیامون اگه تخیل فعالی داشته باشیم 😅بهش فکر کردیم اینکه اگه بخوایم یه مدت با بدن یه موجود دیگ زندگی کنیم چجوری باید زندگی کنیم کارهای روزمره مون رو چجوری باید انجام بدیم (البته مسخ با تناسخ متفاوته مسخ شدن روح تحت تاثیر قرار نمیده فقط هیبت ظاهری رو متاثر میکنه)،کافکا این پدیده رو خیلی با جزئیات به تصویر میکشه ...
بیشتر که راجب این کتاب خوندم متوجه شدم کافکا یسری نماد توی محتوای کتاب قرار داده که هر کدومشون یه مفهومی رو انتقال میدن البته کافکا نویسنده ای نیست که از عمد برای نمادین شدن داستانش از کلمات یا جملات نمادین استفاده کنه ...
مسخ داستان کسانی است که طرد میشوند و به تنهایی پناه می برند اما افراد حتی وجود آنها را نمی توانند تحمل کنند ،این افراد تا زمانی که مثمر ثمر واقع میشوند دوست داشته خواهند شد اما زمانی که ناتوان شوند از دید دیگران به موجودی بی مصرف تبدیل میشوند و طرد خواهند شد ....
شنیده بودم صادق هدایت خیلی به این نویسنده و آثارش مخصوصا همین اثرش علاقه داشته جوری که آثار خودش رو تحت تاثیر کافکا مینویسه در واقع صادق هدایت رو کافکای ایرانی می نام اند،کتاب رو که بخونید متوجه میشید چقدر سبک هدایت شبیه کافکا هست ..


کلا بخوام راجب آثار کافکا و هدایت و اینجور نویسنده ها بگم خوندن آثار نویسنده های تو این سبک توی روحیه تاثیرگذاره اینکه یسری واقعبت ها اینجوری کوبیده بشه تو صورت آدم حس خوشایندی نمی ده و اگه روحیه تاثیر پذیری دارید زیاد از این نویسنده ها نخونید(عامیانشو بخوام بگم با پوست کلفت سراغ این کتابا برید😄 )
این که میگم واقعیت ها رو میکوبن تو صورتمون بی پرده بگم منظور اینه که ما آدما برای میزان نگه داشتن روحیه مون و زندگیمون لازم داریم خودمون رو گول بزنیم چون مواجه شدن با عین واقعیت همیشه دردناکه ....
(البته این نظر منه)🍀

      

52

sky

sky

1403/12/23

        نینا خواهرش ان ماری را از دست می دهد این غم برای نینا خیلی سنگین و غیر قابل تحمل است و نمی تواند خاطرات ان ماری را به راحتی فراموش کند ،نینا برای کنار آمدن با این سوگ کارهای زیادی انجام می دهد اما آنقدر تاثیر گذار نیستند تا اینکه نینا یک تصمیم مهم می گیرد...
نینا خود را موظف میکند به مدت یکسال روزی یک کتاب بخواند و نقد آن را بنویسد ،دنیای کتاب نینا را در موقعیتی قرار می دهد که می تواند با سوگ خواهر عزیزش کنار بیاید او یک مبل بنفش را برای مطالعه انتخاب می کند...
کتاب خواندن و ارتباط گرفتن با دنیای کتاب ها می تواند مواقع زیادی برای ما راه نجات باشد ..
در موقعیت هایی مثل از دست دادن عزیز یا هر موقعیت دیگه ای کتاب میتونه التیام بخش باشه ،دنیای کتاب خیلی شگفت انگیزه ما عمرمون آنقدری نیست همه چیز رو به طور فیزیکی تجربه کنیم اما کتاب خوندن میتونه کمک کنه تجربیات نویسنده رو به نوعی تجربه کنیم ...
در واقع دیدگاه ما بعد از شروع مطالعه و آشنایی با دنیای کتاب ها با قبلمون قابل مقایسه نیست..📚 


من چون  کتاب ها بیشتر رو صوتی گوش  میکنم برام شبیه مدیتیشن میمونه ،همیشه یه تصور خیلی خفن از فضایی که نویسنده توصیف کرده تو ذهنم میسازم برا همین تو ذهنم ماندگار میشه  برای کسایی که حافظه شنیداری شون قوی تره بنظرم کتاب صوتی خیلی ماندگار تره 📚🌱🌼
      

14

sky

sky

1403/12/18

        دو خاندان مونتیگو و کیپولیت از خاندان های برجسته ورونا هستند ،این دو خاندان  دشمنی و رقابت شدیدی با هم دارند ..
یک روز خاندان کیپولیت مهمانی ترتیب می دهند و یسری اشراف کیپولیت را به این مهمانی دعوت می کنند قرار است در این مهمانی دختر بزرگ کیپولت ها ژولیت با مردی به نام کنت پاریس آشنا شود و برای ازدواج با او آماده شود 
اما در این مهمانی رومئو نیز حضور دارد (مهمانان در این مهمانی نقاب به چهره دارند)،رومئو که برای دیدن عشق سابقش رزالین به این مهمانی آمده دل به ژولیت می دهد،اما دشمنی بین این دو خاندان مانع بزرگی برای عشق این دو جوان است ...
رومئو و ژولیت یکی معروف ترین نمایشنامه های عاشقانه است ،شکسپیر تلخ ترین و شیرین ترین لحظات عشق را به گونه ای شاعرانه به تصویر می کشد ..
عشق از احساسات عمیق انسانی است و برخلاف  چیزی که از دور نشان می دهد تلخی هایی دارد که در عین تلخی شیرین اند ،عشق مرگ را شیرین می کند  و زندگی را زیبا می کند ، شکسپیر در عاشقانه هایی که تا به حال به تصویر کشیده این موضوع را به شکل شاعرانه ای نشان می دهد...🔵🟣🟢
      

41

sky

sky

1403/12/16

        برخلاف تصوری که با توجه به اسم کتاب ازش داشتم  داستان کتاب خیلی عمیق تر بود ...
کتاب راجب جورج و لنی دو تا دوست صمیمیه که جورج هیکل ریزه تری نسبت به لنی داره و لنی با اینکه قوی هیکله اما از لحاظ ذهنی میشه گفت کودنِ و جورج عملا مسئولیت کامل لنی رو قبول کرده چون لنی بخاطر کند ذهن بودنش دردسر درست میکنه....
کلیت داستان راجب قشر کارگر و ضعیف جامعه بود که باید رویای یسری امکانات که باید به راحتی در اختیار  هر انسانی قرار بگیره رویا می پرورانند ..
بنظر من اشتاین بک شخصیت های کتاب رو خیلی سمبلیک انتخاب کرده بود و هر کدوم از شخصیت ها مفهومی رو منتقل می کردند...
پایان کتاب اما یجورایی شبیه پایان مغازه خودکشی بود همونقدر شوکه کننده و دور از انتظار...
به طور کلی کتاب جوری بود که انتظار داشتم به خوبی تموم شه اما غیرقابل پیش بینی تموم شد ولی همینش جذابش کرده بود🙂...
من کار های زیادی از اشتاین بک نخوندم ولی نظرم راجب این کتاب مثبت بود نمیشه گفت خیلی عالی بود ولی ارزش خوندن داشت...
اما فیلم ،فیلم (of mice and men) به کارگردانی گری سیناس که در سال ۱۹۹۲ ساخته شد  برگرفته از همین رمان اشتاین بک است، اما فیلم با کتاب کمی متفاوت است سیناس شخصیت پردازی اشتاین بک را کمی تغییر داده و شخصیت های فیلم با کتاب کمی متفاوت اند..

🟥🟧🟨🟩🟦🟪🟫⬜🟥🟧🟨🟩🟪🟫⬜🟥

      

11

sky

sky

1403/12/14

        خلاصه ای از کتاب فقر احمق میکند(کمیابی)💠
«چرا بسیار کم داشتن یعنی زیاد داشتن»؟!!!
کمبود وقت و لیست شلوغ کارهایی که باید انجام شود از ویژگی های دنیای مدرن است 
کمیابی می تواند در هر چیزی نمود پیدا کند از کمبود وقت گرفته تا منابع مالی و یا حتی کمبود یا به گونه ای ناتوانی در برقراری روابط اجتماعی
مفهوم کمیابی در حدی در زندگی های امروزه ما رخنه کرده که برای کم کاری و ناتوانی های خود کمبود زمان و پول را توجیه می آوریم 
از طرفی کمبود ها همیشه نقص به شمار نمی  روند و گاهی در حدی میتوانند مفید باشند که فکرش را هم نکنیم در واقع کمیابی ما را کارآمد تر کرده و ما را بر امکاناتی که داریم متمرکز میکند....--------🧡------------
🟢۱-بخش زیادی از مشکلات جوامع امروزی ناشی از کمیابی است :
احساس ناکافی بودن و کمبود در بخش های زیادی از زندگی روزمره مثل پول ،غذاو یا پدیده های انتزاعی مثل تحصیلات و روابط اجتماعی بروز می یابد ...
کمیابی برای هر فرد به گونه ای منحصر بفرد معنا می یابد 
مثلا کسی رژیم دارد در کم کردن کالری دریافتی دچار کمیابی است و...
گاها ما میتوانیم کمیابی را تحت کنترل خود در آوریم مثلا برای فرد رژیمی میشود وعده تقلب در آخر هفته قرار داد 
اما همیشه نمیتوان با کمیابی اینگونه مقابله کرد مثلا در فقر ،فقیر نمی تواند چند روز ثروتمند باشد فقر نوع سطح بالایی از کمیابی است و نمیتوان آنرا تحت کنترل درآورد..-----------------🩵----------------
🟣۲-در زمان کمیابی ذهن روی چیزهایی که وجود ندارند تمرکز میکند :
هرگاه نسبت به چیزی احساس کمبود داشته باشیم دیوانه وار به آن جذب می شویم مثلا فردی که گرسنه است بیش از هر زمان دیگری به غذا فکر میکند..
زمانی افراد دچار سرقت یا سوانح رانندگی میشوند زمان رویداد را بیشتر از واقیت تخمین می زنند ،این بخاطر حجم زیاد اطلاعاتی است که در آن لحظه توسط ذهن پردازش میشوند و این پدیده را «گسترش ذهنی»می نامند..
اینکه افراد پیرامون خود را چگونه توصیه کنند ارتباط زیادی با کمیابی دارد مثلا افراد تنها بهتر می توانند اطرافیان خود را درک کنند زیرا تنهایی باعث میشود بیشتر احساسات دیگران را رصد کرده و تجزیه و تحلیل میکند ،این جنبه ی مثبت کمیابی است...----------💛-------------
🟡۳-احساس کمیابی باعث نادیده گرفتن دیگران میشود:
ما اغلب زمانی که وقت و شانس کافی برای انجام کاری نداریم تمام توان خود را به کار میگیریم تا از آن حداکثر استفاده را ببریم به این پدیده« تونل زدن» می گویند
در این حالت توجه ما روی موضوعی خاص متمرکز شده و توجه چندانی به سایر امور نداریم،«همه ما تلف کنندگان بالفطره زمان هستیم»که فقط در چند دقیقه روی کارمان متمرکز می شویم..
و خب تونل زدن بهایی هم دارد که نادیده گرفتن اطرافیان در پاره ای از شرایط است ..---------💙----------
🔵۴-کمیابی باعث کاهش توانایی ذهن در کنترل و محاسبه اطلاعات می شود :
کمیابی پهنای باند را کاهش می دهد و در این صورت ذهن ما قادر به تمرکز روی موضوع اصلی نیست..
کاهش پهنای باند نتایج مخربی را در عدم صبر و بردباری و تمرکز به دنبال دارد ..
در پردازش بالا به پایین فرد آگاهانه روی موضوعی تمرکز می کند اما در پایین به بالا محرک بیرونی باعث انحراف ذهن می شود در این حالت فرد دچار عدم تمرکز می شود 
کمیابی از نوع پردازش پایین به بالا است که غیر ارادی و قدرتمند است...------------❤️---------------
🔴۵-کمیابی مارا وارد چرخه معیوبی می کند که گریز از آن دشوار است  :
«فقرا روز به روز فقیر تر و ثروتمندان ،ثروتمند تر می شوند!!!»
دلیل این اتفاق فقط مسائل اقتصادی و تبعیض اجتماعی نیست گرچه دخیل اند اما نکته مهم این است که وضعیت کمیابی مانع تصمیم درست می شود و فرد درون گودالی می اندازد که خود مسبب آن است ..
ذهنی که دچار کمیابی می شود دائما از کاری به کار دیگر گریز می زند در چنین شرایط همیشه یک قدم عقب تر است و هیچ کار مفیدی انجام نداده و راه حل این قضیه استفاده از جای خالی است (مثال چمدان)
 مثلااگر همیشه مقداری هر چند ناچیز پول پس انداز کنید در زمان کمیابی تحت تاثیر نخواهید گرفت و تصمیم های منطقی تری می توانید بگیرید به این اقدام استفاده از جای خالی می گویند در واقع شما جا برای موفعیت کمیابی خالی میگذارید ....--------------💜------------
🟠۶-کمیابی باعث افزایش توانایی در محاسبه سود و زیان می شود :
در زندگی هر چقدر بیشتر با کمیابی روبه رو شوید بیشتر با اهمیت جای خالی پی می برید در واقع تجربیاتی که از کمیابی بدست می آوریم می تواند باعث تصمیم گیری عاقلانه شود ..
کمیابی باعث می شود یک فرد از طبقه اقتصادی پایین ارزش پول را بیشتر بداند...----------💚----------
🟡۷-ناتوانی ما در اندیشیدن به آینده باعث تصمیم گیری های بد ما می شود :
مثال:ما در زمانی که دچار کمبود منابع مالی می شویم به قرض گرفتن و وام گرفتن روی می آوریم و از این دردسر که ممکن است آینده بدهی و ... روی هم انباشته شود موعد پرداخت وام برسد غافلیم ..
و ما چنین مواقعی به حال تمرکز کرده و به آینده توجهی نداریم ، اغلب ما کمیابی را از روش های ناکارآمدی حل و فصل می کنیم که اوضاع را بدتر می کند و تصمیماتی براساس آینده نگری گرفته نمی شود و این یکی از تبعات کمیابی است ...------------🩷---------------
🟤۸-اثرات منفی کمیابی با ایجاد جالی خالی و برنامه ریزی درست قابل جبران است :
در هر شرایطی از کمیابی می توان با تغییر برنامه ها و ایجاد جای خالی و کاهش پهنای باند اثرات کمیابی را کم تر کرد..
مثال: دانشجویانی که بخاطر کمبود وقت نمی توانند سر بعضی از کلاس ها حاضر شوند و در این حالت دانشگاه با اندکی تغییر در برنامه می تواند مشکل را حل کند..
و علاوه بر این با کاهش پهنای باند می توان مشکلات ناشی از کمیابی را به نحو موثری جبران کرد هر چند کویابی خود باعث کاهش پهنای باند می شود اما اگر این کاهش آگاهانه باشد بر موضوع اصلی تمرکز خواهید داشت...+-------------------💜--------------

سعی کردم خلاصه ترین حالت ممکن باشه ولی بازم زیاد شد .
این خلاصه رو برای این نوشتم که کلیتی از محتوای کتاب داشته باشم و فراموشم نشه و همچنین برای کسانی که تصمیم به خوندن کتاب دارند هم مفیده چون یه دیدگاه کلی از محتوای کتاب بهتون میده ..🩵🩷




      

35

sky

sky

1403/12/4

        خلاصه ای از کتاب  رو اینجا مینویسم امید که فراموشم نشه🙂
نکات مهم مقدمه و پیشگفتار:
۱-مهارت های فروش برای همه مهم است: مهارت هایی مثل تکنیک های مذاکره ،متقاعد سازی و بیان افکار به بهترین شکل ممکن برای یک فروشنده حرفه ای شدن ضروری است..🟠
۲-همه فروش ها یکسان اند: این به این معنی است که برای مشتری تفاوت نمی کند محصول شما چیست او محصولی را می خرد که برند قابل اعتماد داشته و مشکلش را سریع حل کند و بهترین بازار باشد..🟢
۳- فروش مانند یک سفر است و استرس و اضطراب می تواند دستیابی به مقصد را سخت کند پس باید شیوه های کنترل احساسات را آموخت...🟡
فصل یکم-شکستن رموز فروش و تاثیر گذاری:
اصولا فروش سه عنصر اصلی دارد که این عناصر به وضعیت فعلی و درصد اعتماد مشتری به شما بستگی دارد این عناصر شامل:
-اعتماد به محصول و دوست داشتن آن 
-مشتری بپذیرد که شما در کارتان متخصص هستید و به او و نیازش اهمیت می دهید
-به شرکتتان اعتماد کند و با برندتان ارتباط بگیرد...
مردم احساسی خرید میکنند نه منطقی پس می توانید با پرسیدن سوالات مناسب مشتری را متقاعد کنید..🟪
فصل دوم -ابداع خط مستقیم:
در سیستم خط مستقیم هدف این است که هدف مشتری را از خرید بفهمید براساس شناخت از مشتری و تخمین درصد موفقیت معامله مشتریان را روی یک خط مستقیم در نظر بگیرید هر چه آنها به عدد ده نزدیک تر باشند که ایده ال ترین نمره برای فروش در این خط است 
شانس شما در فروش بیشتر است..
پنج عنصر اصلی خط مستقیم
-مشتری را عاشق محصولتان کنید
-مشتری باید به برندتان اعتماد کند
-مشتری باید به شما اعتماد کند و با شما ارتباط بگیرد
-مشتری قبل از احساس راحتی و خرید از تردید هایی در ذهن خود عبور میکند
-درد قوی ترین محرک برای فروش است مثلا وقتی کسی از لباس شستن می نالد به او ماشین لباسشویی معرفتی کنید..🟩
فصل سوم-چهار ثانیه اول فروش :
این چهار ثانیه اول فروش خیلی مهم است فرقی ندارد فروش حضوری است یا غیر حضوری شما باید خود مشتاق،متخصص و دوای درد معرفی کنید ،شما فقط چهار ثانیه فرصت دارید این ویژگی ها را ثابت کنید..🟨
فصل چهارم-لحن و زبان بدن:
لحن و زبان بدن شما باید باعث شود که مشتری به شما و محصولتان اعتماد کند اگر از لحن یکنواخت استفاده کنید این نشان دهنده این است که تمایل چندانی به فروش ندارید سعی کنید در حرف زدن خود اشتیاق داشته باشید و نباید تاثیر لحن و زبان بدن در فرایند فروش را نادیده بگیرید...🟥
فصل پنجم-مدیریت شرایط:
در فروش باید یاد بگیرید چگونه انگیزه ایجاد کرده و شرایط را مدیریت کنید و به این منظور باید چهار اصل را رعایت کنید :اطمینان،شفافیت ،اعتماد بنفس و شجاعت...
انسان می توانند انتخاب کنند که در هر لحظه چه احساسی از خود نشان دهند پس روی احساسی که نشان می دهید تمرکز کنید و باور پذیر باشید..🟧
فصل ششم - یک فرمول مطمئن برای مدیریت شرایط:
از NLP برای مدیریت شرایط استفاده کنید:
-یک وضعیت را که می خواهید بررسی کنید انتخاب کنید
-انتخاب کنید روی چه چیزی می خواهید تمرکز کنید
-فیزیولوژی آن وضعیت را مشخص کنید
-آن وضعیت را گسترش دهید
-موقعیت را ثابت کنید...🟫
فصل هفتم -لحن بیان پیشرفته:
کلمات تاثیر بسزایی روی خرید منطقی از سوی مشتری دارند و اینکه لحن شما روی احساسات خودتان هم موثر است
چند لحن بیان تاثیر گذار:
-اهمیت دادن به مشتری
-نشان دادن اینکه چیزی کمیاب است
-صداقت داشتن با مشتری
-اطمینان کامل
- لحن معقول منطقی
-نشان دادن اینکه مشتری را درک می کنید
-  بی خیال از قیمت محصول را دوست دارید
-مرموز به نظر رسیدن
-بیان یک عبارت خبری به صورت سوال...⬛
فصل هشتم-زبان بدن پیشرفته:
ارتباط بدون کلام یا همان زبان بدن ده برابر قوی تر از ارتباط کلامی مثلا اگر ۷۲ درصد مواقع با مشتری ارتباط چشمی نگیرید به شما اعتماد نمی کند..⬜
فصل نهم-هنر مشتری یابی:
تلاش برای فروش محصولتان به مشتری که به آن نیاز ندارد هدر دادن وقت است ، سعی کنید با سوال پرسیدن درباره مشتری تان اطلاعات کسب کنید
چهار دسته مشتری وجود دارد:
-۱۰ تا۲۰ درصد از کل مشتریان بالقوه 
-۳۰ تا۴۰ درصد از کل مشتریان بالقوه
-تماشاچیان(در اسرع وقت باید حذف شوند)
- افرادی که اشتباها وارد قیف فروش می شوند..💜
فصل دهم-ده قانون مشتری یابی خط مستقیم:
-شما یک غربالگر هستید نه کیمیاگر
-برای سوال کردن اجازه بگیرید
- استفاده از اسکرپیت
-از سوالات کم تهاجمی به پر تهاجمی بروید
-هنگام سوال از لحن بیان صحیح استفاده کنید
-هنگام پاسخ مشتری از زبان بدن مناسب استفاده کنید
-طی کردن یک مسیر منطقی
-یادداشت برداری ذهنی
-پایان دادن به انتقال پیام قدرتمند
-به مسیر های انحرافی نروید و روی خط مستقیم بمانید..🟡
-فصل یازدهم-هنر و علم ارائه فروش در سطح جهانی:
سه چیز وجود دارد که اساس رابطه روی آن شکل می گیرد:
من را می فهمد؟،به من اهمیت می دهد؟،من را درک می کند؟...
یک شخصیت کاریزکاتیک می تواند همه ی اینها را داشته باشد ،داشتن این شخصیت سه مولفه اصلی دارد:
-استفاده موثر از زبان بدن
-استفادن موثر از زبان بدن به طوریکه بر گوش دادن فعال تمرکز داشته باشد
-نگفتن حرف های اضافی در ارتباط با مشتری..🟣
فصل دوازدهم-هنر و علم حلقه زدن:
فرایند فروش زمانی شروع می شود که با اعتراض مواجه می شوید پس باید درباره غلبه بر مشتری بیشتر یاد بگیرید،باید آستانه عمل را پایین بیاورید و آستانه درد و نیاز را بالا ببرید مثلا بگویید اگر مشتری از چیزی ناراضی باشد پولش را پس می دهید و جوری رفتار کنید که مشتری فکر کند این بهترین چیز برای اوست..🔵



خلاصه ای از این دوازده فصل کتاب بازاریابی 
امید که روزی به کارمون بیاد و کمک کننده باشه 🌈☘️
      

20

sky

sky

1403/11/26

        نکات استنباط شده:
-برای برقراری روابط اجتماعی سالم و خلاق باید از تمام قدرت مغزی و جسمانی خود (زبان بدن) به بهترین شیوه استفاده کنیم.
-داشتن اعتماد بنفس در مقابل خود و دیگران و قدرت رهبری روابط بسیار کارساز است..
-یکی از رفتارهایی که دافعه دارد سعی در برنده بودن است اینکه در یک جمع سعی کنید حتما حرف خود را به کرسی بنشانید و سعی در اینکه ثابت کنید بیشتر می دانید راهی برای محبوبیت نیست...
-از اهمیت لبخند برای ایجاد حس خوب در افراد نباید غافل بود ..
-ظاهر خوب و باهوش بودن برای برقراری روابط سازنده به تنهایی کافی نیستند باید خلاقیت و هوش اجتماعی خود را پرورش دهیم
-سعی کنیم افراد را درک کنیم و این حس را به آنها بدهیم که مشکلاتشان برایمان بی ارزش نیست ..
-زبان بدن و ارتباط غیرکلامی را بکی از موثر ترین راه هی جذب افراد به خود و برقراری ارتباط است  بدن شما اطلاعات زیادی را منتقل می کند و اینکه کلام شما با زبان بدنتان یکی نباشد افراد را متوجه می کند که صادق نیستید..
-از محدوده آسایش افراد تجاوز نکنید ( مثلا بیش از حد به کسی نزدیک شدن) افراد از اینکه شما حریمشان رابشکنید  ناخنشنود خواهند شد..
-برقراری ارتباط چشمی حین گفت و گو با افراد خیلی موثر است و صداقت شما را نشان می دهد ..
- باید هنر گوش کردن فعال را بلد باشید ،در حین گوش کردن به افراد باید به آنها نشان دهید که برایتان اهمیت دارند و برایشان احترام و ارزش قائلید..
از عادات شنونده های منفقل 
تظاهر به گوش کردن 
انجام کار های جانبی در حین گوش دادن به دیگران
اینکه به گونه ای نشان دهید لحن و موضوع صحبت گوینده برایتان جالب نیست.
بیش از حد با طرف مقابلتان بحث کنید
تک بعدی برخورد نکنید.
برای شنونده خوبی بودن باید روی صحبت های افراد تمرکز کنید.
-بیشتر از اینکه حرف بزنید سعی کنید شنونده باشید افراد با هوش اجتماعی بالا زیاد حزف نمی زنند بلکه بیشتر گوش می کنند..
-با فکر باز و دیدگاه عاری از سوگیری به حرف افراد گوش دهید..(سریعا گارد نگیرید اینها فقط یکسری کلمات هستند).
-تاثیراتی که اولین ملاقات بر افراد می گذارد را نادیده نگیرید از حرکات بدنی مثبت استفاده کنید ، پر انرژی و مثبت نگر باشید و رفتار آرام از خود نشان دهید
-نه گفتن در روابط یکی از چالش هایی است که برای افرادی سخت است در روابط اجتماعی سازنده باید با محبت نه بگوییم و دلیل منطقی برای نه گفتنمان ارائه دهیم..
-به افراد توجه واقعی نشان دهید زیرا اگر خلاف این باشد زبان بدن شما ،شما را لو می دهد..
- از کلیشه ای رفتار کردن و برچسب زدن به دیگران پرهیز کنید چون باعث می با پیش زمینه ای که از طرق مقابل داریم آنگونه که آن فرد استحقاق دارد با او رفتار نکنیم..
-اگر کسی با ما مخالفت می کند وظیفه ما نیست که نظر دیگران را تغییر دهیم و باید این اجازه را به دیگران بدهیم که با ما مخالفت کنند ..
-اشتباهات خود را بپذیرید و به خود اجازه اشتباه کردن بدهید زیرا نپذیرفت اشتباهات نشانه خودخواهی،کمبود اعمتاد بنفس وصادق نبودن با خود است..
-احساس قدردانی خود را صادقانه ابراز کنید این احساس خوبی در دیگران ایجاد می کند...
      

21

sky

sky

1403/11/11

        کتاب مغازه خودکشی داستان یک خانواده پنج نفره است  این خانواده در یک برهه از زمان که همه جای کره زمین رو اتفاقات ناخوشایند و نابود کننده فرا گرفته و مردم دلیلی برای زندگی پیدا نمی کنند و خودکشی زیاد شده یک مغازه دارند که ابزار خودکشی میفروشند...
ژانر کتاب کمدی سیاه هستش  البته از نظر من در زبان فارسی و ترجمه فارسی اون بخش کمدی کتاب اونقدر قوی نیست و بیشتر اون تاریکی و پوچیه بولد هستش ...
ژان تولی توی این کتاب میخواد از دل تاریکی و پوچی روزنه امید بیرون بکشه و این مسئولیت روی دوش پسر کوچک این خانواده آلن هستش...
چیز جالبی که راجب اسامی این کتاب وجود داره اینه که این اسامی از روی افراد مشهوری انتخاب شدند که در نهایت خودکشی کرده اند..
اسامی کتاب
میشیما(یوکیو میشیما نویسنده و شاعر ژاپنی
لوکریس(زن مشهور روم باستان لوکرتیا)
ونسان(نقاشی مشهور ونسان ونگوک)
مرلین(مرلین مونرو)
آلن (آلن تورینگ دانشمند و ریاضی دان نابغه انگلیسی)
پایان کتاب برام هم عجیب هم جالب بود طبق چیزی که راجبش خوندم دوتا دیدگاه راجب پایان کتاب وجود داره
خطر اسپویل❌
دیدگاه اول اینه که برخی میگن ژان تولی نتونسته اونطور که باید کتاب رو قوی تموم کنه و پایان کتاب اصلا خوب نیست
دیدگاه دومی که وجود داره اینه که قسمت پایانی کتاب مشخص میشه آلن از همه ی افراد خانواده افسرده تر بوده و تظاهر به حال خوب داشته ...
ولی من پایان کتاب رو دوست داشتم غیر قابل پیش بینی بود ..
 یک انیمیشن براساس این کتاب ساخته شده 
به کارگردانی پاتریس لوکنت
و در سال ۲۰۱۲ منتشر شده 
به نظر من فضای انیمشین با کتاب متفاوت بود کسایی که اول کتاب رو بخونن متوجه میشن و اینکه پایان انیمیشن با کتاب یکی نیست...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

38

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.