🍃من نيز احساس مىكنم كه در اين دنياى خوابزده، مانند حشرهی ناچيزى در آستانهى نيستىام و نابودى در كمينام است. بيم و هراس غريبى بر وجودم مستولى است. از جا برمىخيزم و با قدمهاى تند و بلند در خيابان قدم مىزنم و مشتها را گره كرده فرياد مىكشم: «نه... اين زندگى نيست كه من مى كنم!..»
کنوت هامسون، نویسندهی نروژی و یکی از تأثیرگذارترین چهرههای ادبیات مدرن به شمار میره. به سبک خاص و نثر شاعرانهاش معروفه و در سال ۱۹۲۰، برای رمان زمین نو، جایزهی نوبل ادبیات رو دریافت کرد.
کتاب گرسنگی رمانی با زاویه دید اول شخص با ساختاری نزدیک به مونولوگه و از زبان نویسندهای فقیر در پایتخت نروژ روایت میشه. همونطور که از اسمش پیداست سراسر روایت گرسنگیه؛ سرشار از درد و رنج و جای خالی نان!
ازونجایی که هامسون خیلی با گرسنگی غریبه نبوده این اثر رو شاعرانه، زیبا و کاملا ملموس نوشته؛ تاجاییکه واقعا در حین خوندن کتاب همراه با احساس ترحم، احساس دلپیچه و گرسنگی هم بکنید!
راوی رمان مرد باهوشیه و سرعتش در هم بهم بافتن داستان بینظیره. طنز تلخیم داره که گاهی شمارو به خنده میندازه. جای خالی نان اون رو به ورطهی بدبینی، ناامیدی و نوعی سرخوشی دیوانهوار میکشونه.
با همهی حماقتهاش اصلا باعث تنفرتون نمیشه. البته که دوست داشتم از زندگی قبلی راوی اطلاعات بیشتری داشته باشم.
نکتهای که دوست نداشتم این بود که فصلبندیها طوری بودن که هر فصل پرهیجان تموم میشد ولی فصل جدید از قسمت جدیدی شروع میشد و دوباره باید با داستان ارتباط میگرفتم!
خوندن این کتاب تجربهی عجیبی بود برام! همونطور که در حین خوندن «تلماسه» همیشه تشنه بودم و به “لیوان آب” توی دستم با شگفتیو قدردانی نگاه میکردم، با خوندن «ژرمینال» همش به قدرت و چابکی بدنم فکر میکردم، اینبار درحین خوندن «گرسنگی» به هر لقمهی نان توی دستم متفاوت نگاه کردم! هر سهتاشون کتابای عجیبی بودن برام.
در نهایت، با وجود تمام درد و غمی که در دل داستان موج میزنه، این کتاب ارزش خوندن رو داره. امیدوارم بخونید و لذت ببرید.