معرفی کتاب مرگ قسطی اثر لویی فردینان سلین مترجم مهدی سحابی

مرگ قسطی

مرگ قسطی

4.3
35 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

55

خواهم خواند

112

شابک
9789643058265
تعداد صفحات
724
تاریخ انتشار
1399/11/7

لیست‌های مرتبط به مرگ قسطی

نمایش همه

یادداشت‌ها

Haniyeh

Haniyeh

1403/10/11

          معروف‌ترین کتاب سلین "سفر به انتهای شب" هست، ولی گمون می‌کنم یه اشتباهی این وسط پیش اومده. برای من "مرگ قسطی" کتاب خاص‌تر بود.
از تمام صفحاتش بدبختی و مصیبت می‌بارید و یادم نمی‌آد هیچ‌وقت نظر مثبتی روی ذکر مصيبت، اونم با این همه صفحه نوشته باشم؛ اما این کتاب فرق داره.
سلین بسیار واقعی این کتاب رو نوشته، انقدر همه‌چیز دقیق و با جزئیاته که به خودم می‌گفتم الان اینا همه‌اش واقعیه؟
از دوستان همخوانم در این کتاب نقل‌قول می‌کنم که بعضی هستن ولی بعضی پرداخته‌ی ذهن سلینن. باید اعتراف کنم جاهایی از داستان اونقدر بدبختی تو ذهنم قوت می‌گرفت که حالم رو خراب می‌کرد. گاهی چند روز ازش فاصله می‌گرفتم. روزهایی هم که خسته بودم سراغش نمی‌رفتم، چون می‌ترسیدم از زندگی ناامید بشم.
سلین واقعیات زندگی در فقر و بدون پول رو با همه شخصیت‌هاش به تصویر کشیده؛ همچنین سختی کارمندی رو با پدرش، سختی دوره‌گردی و دست‌فروشی رو با کودکی خودش همراه با مادرش. منظورم از خودش لزوما خود سلین نیست. شخصیت اصلی همنام با خودشه.
توی این کتاب ،نامردی و تهمت‌های نابه‌جای انسان‌ها و زیرورو شدن زندگی بیچاره‌ها هم دیده می‌شه. 
عاشق شدن و فارغ‌شدن به‌خاطر مسائل مالی هم هست.
مرگ اطرافیان هم بسیار رخ می‌ده و اون رو هربار تنهاتر می‌کنه.
همونطور که گفتم، ذکر مصيبته.
اما باز هم با وجود همه‌ی اینا، این کتاب برای من پنج‌ستاره هست.
فکر نمی‌کنم آدم‌های زیادی وجود داشته باشن که با چنین قلم تاثیرگذاری از بدبختی بگن، طنز چاشنیش کنن، همه‌ی شخصیت‌ها رو عمیق توصیف و طراحی کنن و در عین اینکه داستان به سمت مقصد خاصی حرکت نمی‌کنه، همچنان جالب و باکشش باقی بمونن. قسمت‌هایی بود که خوب درک می‌کردم چی می‌گه و چی به سرشون می‌آد و قسمت‌هایی هم بود که دعا می‌کردم هیچ‌وقت به این روزگار دچار نشیم، چه من چه اطرافیانم.
دو چیز توی این کتاب اذیتم کرد. یکی توصیفات بیش از حد در برخی قسمت‌ها بود. به‌نظرم اون همه طول و تفصیل نمی‌خواست، می‌شد کوتاه‌تر بشه. دوم اینکه یه قسمت‌هایی اگر نبود هم داستان آسیب نمی‌دید، به‌نظرم اضافه‌گویی بود.
با‌این‌حال همچنان پنج ستاره هست و پیشنهادی. اگر ژانر این کتاب رو می‌پسندید، خوندنش رو از خودتون دریغ نکنید.
        

33

          آخیشششششششششش، روحم به اورگاسم رسید.
خانم‌ها و آقایان، این شما و این هم «مرگ قسطی»، بهترین کتابی که تا به امشب خوانده‌ام.
نکته: فکر کنم دوستانی که من رو می‌شناسند و می‌دانند که چقدر عاشق موراکامی هستم، بتوانند در ذهن خود تصور کنند که چقدر این کتاب از نظر من خارق‌العاده بوده که این عنوان را امشب از «کافکا در ساحل» گرفتم و به این کتاب تحویل دادم🙊

گفتار اندر توصیف سلین به قلم آندره ژید
«آنچه سلین ترسیم می‌کند واقعیت نیست، وهم و هذیانی است که واقعیت برمی‌انگیزد.»

گفتار اندر ستایشِ نویسنده
مرگ قسطی، دومین کتابی بود که پس از «سفر به انتهای شب» از سلین خواندم.
در سفر به انتهای شب خواندن چند فصل لازم بود تا عاشق قلم سلین شوم اما این کتاب که کتاب دوم از مجموعه‌ی «فردینان باردامو» بود از همان سطرهای ابتدایی من را به شکلی میخ‌کوب کرد که آن را با این حجمش در ۵روز بخوانم بدونِ اینکه حتی یک لحظه احساس خستگی کنم.
قلمِ سلین از نظر من، جذاب‌ترین، ناب‌ترین، خاص‌ترین و اصیل‌ترین قلمِ سیاهی‌ست که تا به امروز دیده‌ام.
سیاه، سیاه، سیاه و دیگر هیچ...‌‌ !

گفتار اندر داستانِ کتاب
همانند کتاب اول مجموعه، فردینان بارداموی دوست‌داشتنی شخصیتِ اول رمان است، در کتاب نخست ما زندگی او در دوران جوانی را خواندیم که چگونه به جنگ رفت، فرار کرد، به چهار قاره سفر کرد و نهایتا به کشورش برگشت، اما در این کتاب ما داستان دوران کودکی او را می‌خوانیم که بفهمیم چطور و چگونه فردینان باردامو تصمیم رفتن به جنگ را گرفت و چه شد که او زندگی را سیاه می‌دید.
این کتاب اوج تکامل قلم سلین به نسبت سفر به انتهای شب بود، قلم سیاه‌تر شد اما چیزی که پررنگ‌تر و واضح‌تر بود سیاهی نبود بلکه طنز‌ سیاهی بود که سلین بصورت رگباری از آن استفاده کرد.
من به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی دوست ندارم به قسمتی از متن داستان اشاره کنم اما اگر بخواهم به طور خلاصه عرض کنم، بارداموی ما در ابتدای کتاب دچار تبی می‌شود و دوران کودکی خود را تا زمانی‌که به دوران جوانی می‌رسد و تصمیم رفتن به جنگ را می‌گیرد بصورت هذیان برای ما تعریف می‌کند و ما باید حدود ۶۶۰ صفحه از کتاب را به درد و دل‌های او گوش دهیم.
در ریویوی «سفر به انتهای شب» نوشته‌ بودم:
«ما نمی‌دانیم چه باعث شد فردینان باردامو اینگونه از همه‌چیز گریزان شود اما من می‌دانم که چرا و چه شد از همه چیز، همه‌کس و همه‌جا گریزانم و کسی چه می‌داند؟ شاید او گذشته‌ی زندگیِ من است! شاید.»
اما امشب می‌دانم که فردینان بارداموی عزیزم چرا و چه شد که از همه‌چیز و همه‌کس گریزان شد و مجددا تاکید می‌کنم شاید او گذشته‌ی زندگیِ من است! شاید.

گفتار اندر چراییِ اهدای عنوان بهترین
شصت صفحه‌ی نخست کتاب که به نوعی مقدمه‌ای بود که بدانیم قرار است حدود ۶۶۰صفحه‌ی بعدی چه بخوانیم و درست از صفحه ۶۲ کتاب که فردینان باردامو شروع به درد و دل با من کرد، هر صفحه نسبت به صفحه‌ی قبل به هیجان داستان افزوده می‌شد تا اینکه دو شب قبل در اینستاگرامم نوشتم این کتاب هم‌اکنون مبارزه‌ی خود را در قلبم برای دزدیدنِ عنوان «بهترین کتابی که تا به امروز خوانده‌ام» را از «کافکا در ساحل»(کتابی که نه تنها عاشقش هستم بلکه دیوانه‌وار عاشق نویسنده‌اش هستم) آغاز کرده است و اینکه موفق می‌شود یا نه بستگی به یک سوم پایانی کتاب دارد که اولا افت نکند و دوما چگونه به پایان برسد.
بعد از آن دیروز و دیشب کتاب را خواندم و امروز وقتی هر صفحه را می‌خواندم و هرچه به پایان نزدیک‌تر می‌شدم، می‌دیدیم انگار نه انگار که صفحات پایانی‌ست اما داستان همچنان در حال اوج‌گیری‌ست و بیش از پیش نگران پایان داستان بودم که سلین چطور می‌خواهد حالا که انقدر به سمت آسمان ارتفاع گرفته فرود آید، اما او در پایان هم مرا راضی کرد و این عنوان را از آن خود کرد.

نقل‌قول نامه
"چین و چروک‌ها تمامی ندارد، خط خط سال‌های خوشی‌ست که می‌ماند توی گوشت و گند میزند به نمای قیافه‌ی آدم."

"دلم نمی‌خواهد خیلی بدِ ویتروو را بگویم. شاید در زندگی از من هم بیشتر بدبختی کشیده باشد. این چیزی‌ست که همیشه نرمم می‌کند، وگرنه پدرش را در می‌آوردم."

"خاطرات قدیمی سمج‌ اما شکننده و ظریفند."

"پدرم آدمِ خوش‌قلبی بود، من هم خوش‌قلب بودم اما زندگی مساله‌اش قلب نیست!"

"اعتراف بدبختی می‌آرد."

"باران انگلیس، اقیانوس وارونه است... یواش یواش آدم توش غرق می‌شود."

"کسی که عاشق کارش باشد، فاصله‌ها را متر نمی‌کند."

"چو فردا شود، فکر فردا کنیم!"

"مخترع‌ها را در مجموع، از نظر مشنگی می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: ۱-مشنگ‌های کاملا بی‌خطر ۲-مشنگ‌های کم خطر ۳-مشنگ‌های واقعیِ دیوانه‌ی زنجیر پاره کن"

"نبوغ یکجا که بماند، می‌گندد!"

"در زندگی همین‌که وضعمان یک‌خرده بهتر می‌شود، همه‌ی فکرمان می‌رود دنبالِ کثافت کاری."

"ستاره‌ها همه‌شان جنده‌اند."


کارنامه
وقتی عرض کردم که بعد از اتمام برای من به بهترین کتابی تبدیل شد که تا به امشب خوانده‌ام، قطعا باید پنج ستاره برایش منظور کنم و نیاز به توضیح اضافه‌ای نیست اما خواندنِ این مجموعه‌‌ی دو کتابی را به تمامِ دوستانم که عاشقِ قلم سیاه هستند پیشنهاد می‌کنم و امیدوارم لحظات دلنشینی کنار فردینان بارداموی دوست‌داشتنی سپری کنند.

دانلود نامه
فایلِ پی‌دی‌اف کتاب با ترجمه‌ی بی‌نظیر آقای مهدی سحابی و همچنین فایل پی‌دی‌اف کتاب به زبان انگلیسی را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام و در صورتِ نیاز می‌توانید آن‌‌ها را از لینک‌های زیر دانلود نمایید:
فایل پی‌دی‌اف کتاب با ترجمه
https://t.me/reviewsbysoheil/285
فایل پی‌دی‌اف کتاب به انگلیسی
https://t.me/reviewsbysoheil/286

سی‌ام خرداد یک‌هزار و چهارصد
        

5

          .
.
مرگ قسطی
لوئی فردینان سلین .
تکه ای از متن: از زمان جنگ تا حالا جنون همینطور در تعقیبم بوده، یک بند و به مدت بیست و دو سال. معرکه است. هزارجور قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده.اما من از خودش هم سریع تر هذیان بافته ام، روش را کم کرده ام.
.
.
لوئی فردینان سلین نویسنده قرن بیستم فرانسوی بود. 
او که به خاطر تغییرات عظیمی که در نگارش ادبیات ایجاد کرد، انقلابی در دنیای ادبیات مدرن فرانسه به وجود اورد که ادبیات رمانتیسم و رئالیستی و رسمی بالزاک ها تبدیل به ادبیات نوین و مدرن فرانسه بشود.
نثر او طنز آلود و پر از ناسزاس. رک گویی و صراحت کلام از ویژگی هایی اوست.او در این کتاب دربارهٔ کودکی خود نوشت و با لحن عامیانه و متفاوت ادبیات فرانسه را دچار شوک کرد. سلین در جواب به منتقدانش گفته بود: «من همانطوری می‌نویسم که حس می‌کنم… از من خرده می‌گیرند که بد دهنم و زبان بی‌ادبانه دارم… از بی رحمی و خشونت دائمی کتاب‌هایم انتقاد می‌کنند… چه کنم؟ این دنیا ذاتش را عوض کند من هم سبکم را عوض می‌کنم».
.
.
اولین کتاب او که شاهکاری ادبی محسوب میشود، سفر به انتهای شب است. کتابی که نویسندگان بزرگی چون سارتر و ژید و بوکوفسکی آن را ستایش کرده اند.
.
مرگ قسطی کتاب دوم او بود. کتابی که در آن داستان کودکی خود را شرح میدهد.
در این کتاب ما میبینیم که زندگی مردم فرانسه در اوایل قرن بیستم دچار چه دگرگونی هایی میشود. 
فردینان در این داستان هرکجا که میرود با خود شر و بدبختی به ارمغان می آورد.
و همه جا رد پایی از مرگ به جای خوشی و آرامش، جا خوش کرده است.
انگار که زندگی هیچگاه قصد ندارد روی خوش نشان دهد و تا لحظه مرگ دست بردار نخواهد بود. در واقع در این مسیر انسان ها ذره ذره میمیرند. و این دردناک است.
.
.
طنز تلخ او باعث میشود که خواننده در لحظه به لحظه وقایع کتاب در کنار تمامی مشقت ها و رنج هایی که شاهد است، بخندد و گاهی درون رنج ها نیز مچاله شود.
سلین بسیار جزئی نگر بود و نوشته هایش دارای جزئیات زیادی از دیالوگ ها و وقایع و حتی تصاویر است و خواننده باید با حوصله زیادی همراه او در داستان پیش برود.
ویژگی دیگر او این است که هیچکجای داستان حرف خاصی نمیزند که بتوان آن را روی دیوار نوشت! یا تکه خاصی را جدا کرد.
بلکه کلیت کتاب او جهان بینی تاریک و سرد اما طنز آلودش را به نمایش میکشد.

انگار میخواهد به ما بگوید دنیا آنقدر مبتذل شده است که باید با ابتذال بیشتر آن را از رو برد!
.
.
اگر اثری متفاوت و قدرتمند میخواهید، میتوانید از سلین بخوانید.

در پناه خرد
        

1

نرگس

نرگس

1404/1/22

          🍃مبادا دوباره اين طرز زندگى را شروع کنید، خانم!... عاقبت خيلى بدى دارد!... خيلى بايد آرامش داشته باشيد، احتياط كنيد، خيلى دغدغه نداشته باشيد!..."هه! ارواح شكم‌مان! سال به سال وضع بدتر مى شدا... دريغ از يك دقيقه آرامش!.

دومین رمان که از سلین خوندم؛ دسته‌ی دلقک‌ها و حالا مرگ قسطی. در آینده هم امیدوارم «سفر به انتهای شب‌» رو ازین نویسنده بخونم. حتما ولی نه فورا! واقعا خوندن از سلین اعصاب میخواد🫠.
همون‌طور که قبلا گفتم: «سلین، نویسنده‌ایه‌ که سبک خاصی داره: خیلی راحت وقایع تلخ و بد رو با لحن محاوره به رشته‌ی تحریر درمیاره و به خواننده منتقل میکنه. واقع‌گراست و نه‌تنها تلخی زندگی رو کتمان نمی‌کنه بلکه اون رو واضح‌تر و روشن‌تر بیان می‌کنه!»

اما در مورد مرگ قسطی: فردینان شخصیت اصلیه کتاب، فردی تنها، افسرده و پزشکه. از شغل، حقوق و افرادی که باهاشون سروکار داره راضی نیست و  شروع میکنه به زمین و زمان گله میکنه و غر میزنه. یک‌روز مریض میشه و تب میکنه. توی تب و هذیون به یاد بدبختیاش میفته و از دوره‌ی کودکی تا نوجوانیش رو تعریف میکنه و این میشه داستان اصلی کتاب. پدرش رو یک کارمند ساده شرکت بیمه و‌ مادرش رو فروشنده‌ی تور و دانتل معرفی میکنه که البته بی‌شباهت به زندگی خود سلین هم نیست!
به روایتِ تلخ و کشدار از فروپاشیِ روح یک کودک زیر فشار خانواده و جامعه! و به عبارتی همون مرگِ قسطی…
🌱جداً عجب وضعی‌ست وقتی که تنها جاهایی که برای نفس کشیدن آدم مانده یکی از یکی هولناک‌تر شده...

سلین با سبک مخصوص به خودش، با جملات شکسته، نقطه‌گذاری‌های خاص، با بی‌رحمی جهانی رو به تصویر میکشه که نه قهرمان داره و نه امیدی… فقط زنده موندن، اونم به زحمت. شخصیت‌هاش، هرکدوم به یک نحوی شکست‌خورده و مفلوکن.

با نگاهی تلخ و عمیق، از کودکی مینویسه که بدبختی باهاش زاده شده و زندگیش چیزی جز پرداخت قسطی مرگ نیست.
علاوه بر این خانواده، بقیه‌ی افراد جامعه هم در حال دست‌وپا زدن و تلاش برای زندگی‌ان و‌  برخلاف تلاش بیشتر، عایدیِ کمتری دارن و هر روز به سمت بدبختیِ  بیشتری میرن.

این اتفاقات مربوط می‌شن به اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰؛ دورانی که فرانسه از مراحل اصلی صنعتی‌شدن گذشته، اما هنوز آثار و عوارض اجتماعی اون کاملاً از بین نرفته. همین روزگار پرتلاطم، زمینه‌ساز خیلی از بحران‌های شخصی و اجتماعی توی رمان شده. سلین هم با دقت و جزئی‌نگری خاص خودش، فقر، نابرابری و فشارهای اجتماعی اون دوران رو بی‌رحمانه روایت می‌کنه و ازشون چشم‌پوشی نمی‌کنه.

علی‌رغم تلخی رمان، سلین زندگی رو نمی‌کوبه و بی‌ارزشش نمیکنه. کودک داستان علی‌‌رغم بدشانسی و تیره‌روزی هربار قوی بلند میشه و به زندگی ادامه میده.
منم با همه‌ی سیاهیش دوسش داشتم! خوندنش برام سخت بود و طولانی شد. حتی رغبت نداشتم براش یادداشت بنویسم اما تک‌تک لحظه‌ها و صحنه‌هایی که توصیف‌ کرده بود به قدری دقیق و‌ تمیز بود که همیشه تو ذهنم باقی میمونه.
🌱از مقدمه‌ی آقای سحابی به نقل از سلین: «... من همان‌طورى مى‌نويسم كه حس مى‌كنم... ازم خرده مى‌گيرند كه بددهنم، زبان بى‌ادبانه دارم. دراين صورت اين خرده را بايد از رابله، ويون، بروکل و خيلى‌هاى ديگر هم گرفت... از بي‌رحمى و خشونت دائمى [كتاب‌هايم] انتقاد مى‌كنند... چه كنم، اين دنيا ذاتش را عوض كند، من هم سبكم را عوض مى‌كنم ...»
🌱سلین: «همه‌ی ما آزادتر می‌شدیم اگر همه‌ی حقیقت درباره‌ی بدسگالی آدم‌ها بالاخره گفته می‌شد.»
در ضمن کتاب خالی از نکات جالب و آموزنده نیست.. از اهمیت خانواده و تربیت فرزند گرفته تا مهاجرت و تحقیقات علمی و …

پیشنهاد نمیکنم رمان‌خوندن رو با کتابای سلین یا حتی سبک‌نوشتاری نزدیک به سلین شروع کنین انقدر که سنگین و دردناکن! حتی اگر مثل من تاثیر زیادی از فضای کتاب و شخصیت‌ها میگیرید، بین خوندن کتابای سلین حتما فاصله بندازین، چون تلخن، سنگینن، و ممکنه رو حال‌وهواتون تأثیر بذارن. اما با همه‌ی اینا، خوندنشون تجربه‌ی منحصربه‌فردیه و توصیه‌شون می‌کنم.
        

39