مرگ قسطی عمومیداستان مرگ قسطی لویی فردینان سلین و 1 نفر دیگر 4.4 23 نفر | 7 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 5 خواندهام 37 خواهم خواند 77 خرید از کتابفروشیها ناشر نشر مرکز شابک 9789643058265 تعداد صفحات 724 تاریخ انتشار 1399/11/7 توضیحات کتاب مرگ قسطی، نویسنده لویی فردینان سلین. داستان درام ادبیات فرانسه داستان تاریخی ادبیات کلاسیک دهه 1930 میلادی ادبیات داستانی دهه 1940 میلادی لیستهای مرتبط به مرگ قسطی بهخوان ادبیات فرانسه | پیشنهادهایی برای نمایشگاه 18 کتاب پیشنهادهایی برای نمایشگاه 1 28 سهیل خرسند کتابهای محبوب من 73 کتاب بهترین کتابهایی که از آغاز زندگی در دنیای کتابها تا به امروز خواندهام. 10 95 محمد داداش زاده دیمان شاهکارهای داستانی جهان 25 کتاب شاهکارهای داستانی جهان مجموعهای از رمانها و داستانهایی است که کاملا منحصر به فرد و خلاقانه هستند و نظیر آنها وجود نداشته و یا نظیر آنها بسیار کم است. قطعا در انتخاب آنها سلیقه اینجانب نیز دخیل بوده و غیر قابل انکار است. اما در ارزشمندی بیپایان این کتابها شکی وجود ندارد. 2 8 یادداشتها محبوبترین جدید ترین شهاب سامانی 1401/1/11 کتاب عجیبی بود. با تک تک کلماتش غمگین شدم. با فردینان غصه خوردم. با پدرش عصبانی شدم و گفتم گه به این زندگی. اگر نخوندید ، فرصت یک غصه خوردن ، حرض خوردن ، عصبانی شدن ، غمگین شدن و حتی حماقت و تباهی رو از دست ندید. تجربه اش کنید. 0 1 محمدامین اکبری 1400/11/27 به نام او یک رمانِ دیوانهیِ دیوانهیِ دیوانه، روایتی با نثری غریزی و وحشی. شاید به مذاق افراد مبادی آداب خوش نیاید ولی خب شکر خدا این تعداد از افراد زیاد نیستند، بخوانید و لذت ببرید 0 1 پیمان قیصری 1402/5/21 مرگ قسطی با تکگویی مأیوسانه و دلسردکنندهای از فردینان باردامو شروع میشه. پزشکی که ناامیده و از مریض و همسایه و صاحبخونه و زمین و زمان شاکیه. بعد از حدود ۶۰-۷۰ صفحه این تکگویی به چیزی شبیه به بیوگرافی میرسه، یک زندگینامه از کودکی فردینان باردامو. در مورد کتابهای سلین اینقدر توضیح و نقد نوشته شده که من چیزی برای اضافه کردن در مورد این ذهن پریشان و نابغه ندارم.ه پ.ن: شاید قلم سلین به سلیقهی خیلیها نخوره، من شخصاً به کسی توصیه نمیکنم که سلین بخونه، برای خوندن سلین خودت باید به تصمیم قطعی برسی، مثل من که الان به این تصمیم رسیدم که هرچیزی که از سلین دارم رو بخونم، بعد از مدتها.ه 0 1 آرش میراحمدیان 1403/3/10 بخش اول کتاب درخشانه، مخصوصاً درونیات فردینان و احساسی که نسبت به اطرافیانش داره و آخرش میرسه به اون صحنه بینظیر دعوا با پدرش و وقتی که میخواد خفهش کنه اما بعد از اون و ماجراهایی که واسش پیش میاد حداقل ۱۰۰ صفحه اضافی داره و همزمان که هرلحظه لذت میبردم از نوشتهی سلین، همون اندازه هم ازش متنفر میشدم و فکر نمیکردم جایی برسه که پای متن اون اینقدر خسته (در مسیر بدی) بشم. 0 0 میلاد محمدی 1401/10/21 کتاب خوبی بود خیلی دوستش داشتم ولی گاهی اذیت میشدم از بیخیال بودنش مثل سفر به انگلیس و سکوتش گاهیم از توهینایی که میشنید و اتفاقاتی که براش می افتاد 0 1 سهیل خرسند 1401/9/13 آخیشششششششششش، روحم به اورگاسم رسید. خانمها و آقایان، این شما و این هم «مرگ قسطی»، بهترین کتابی که تا به امشب خواندهام. نکته: فکر کنم دوستانی که من رو میشناسند و میدانند که چقدر عاشق موراکامی هستم، بتوانند در ذهن خود تصور کنند که چقدر این کتاب از نظر من خارقالعاده بوده که این عنوان را امشب از «کافکا در ساحل» گرفتم و به این کتاب تحویل دادم🙊 گفتار اندر توصیف سلین به قلم آندره ژید «آنچه سلین ترسیم میکند واقعیت نیست، وهم و هذیانی است که واقعیت برمیانگیزد.» گفتار اندر ستایشِ نویسنده مرگ قسطی، دومین کتابی بود که پس از «سفر به انتهای شب» از سلین خواندم. در سفر به انتهای شب خواندن چند فصل لازم بود تا عاشق قلم سلین شوم اما این کتاب که کتاب دوم از مجموعهی «فردینان باردامو» بود از همان سطرهای ابتدایی من را به شکلی میخکوب کرد که آن را با این حجمش در ۵روز بخوانم بدونِ اینکه حتی یک لحظه احساس خستگی کنم. قلمِ سلین از نظر من، جذابترین، نابترین، خاصترین و اصیلترین قلمِ سیاهیست که تا به امروز دیدهام. سیاه، سیاه، سیاه و دیگر هیچ... ! گفتار اندر داستانِ کتاب همانند کتاب اول مجموعه، فردینان بارداموی دوستداشتنی شخصیتِ اول رمان است، در کتاب نخست ما زندگی او در دوران جوانی را خواندیم که چگونه به جنگ رفت، فرار کرد، به چهار قاره سفر کرد و نهایتا به کشورش برگشت، اما در این کتاب ما داستان دوران کودکی او را میخوانیم که بفهمیم چطور و چگونه فردینان باردامو تصمیم رفتن به جنگ را گرفت و چه شد که او زندگی را سیاه میدید. این کتاب اوج تکامل قلم سلین به نسبت سفر به انتهای شب بود، قلم سیاهتر شد اما چیزی که پررنگتر و واضحتر بود سیاهی نبود بلکه طنز سیاهی بود که سلین بصورت رگباری از آن استفاده کرد. من به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی دوست ندارم به قسمتی از متن داستان اشاره کنم اما اگر بخواهم به طور خلاصه عرض کنم، بارداموی ما در ابتدای کتاب دچار تبی میشود و دوران کودکی خود را تا زمانیکه به دوران جوانی میرسد و تصمیم رفتن به جنگ را میگیرد بصورت هذیان برای ما تعریف میکند و ما باید حدود ۶۶۰ صفحه از کتاب را به درد و دلهای او گوش دهیم. در ریویوی «سفر به انتهای شب» نوشته بودم: «ما نمیدانیم چه باعث شد فردینان باردامو اینگونه از همهچیز گریزان شود اما من میدانم که چرا و چه شد از همه چیز، همهکس و همهجا گریزانم و کسی چه میداند؟ شاید او گذشتهی زندگیِ من است! شاید.» اما امشب میدانم که فردینان بارداموی عزیزم چرا و چه شد که از همهچیز و همهکس گریزان شد و مجددا تاکید میکنم شاید او گذشتهی زندگیِ من است! شاید. گفتار اندر چراییِ اهدای عنوان بهترین شصت صفحهی نخست کتاب که به نوعی مقدمهای بود که بدانیم قرار است حدود ۶۶۰صفحهی بعدی چه بخوانیم و درست از صفحه ۶۲ کتاب که فردینان باردامو شروع به درد و دل با من کرد، هر صفحه نسبت به صفحهی قبل به هیجان داستان افزوده میشد تا اینکه دو شب قبل در اینستاگرامم نوشتم این کتاب هماکنون مبارزهی خود را در قلبم برای دزدیدنِ عنوان «بهترین کتابی که تا به امروز خواندهام» را از «کافکا در ساحل»(کتابی که نه تنها عاشقش هستم بلکه دیوانهوار عاشق نویسندهاش هستم) آغاز کرده است و اینکه موفق میشود یا نه بستگی به یک سوم پایانی کتاب دارد که اولا افت نکند و دوما چگونه به پایان برسد. بعد از آن دیروز و دیشب کتاب را خواندم و امروز وقتی هر صفحه را میخواندم و هرچه به پایان نزدیکتر میشدم، میدیدیم انگار نه انگار که صفحات پایانیست اما داستان همچنان در حال اوجگیریست و بیش از پیش نگران پایان داستان بودم که سلین چطور میخواهد حالا که انقدر به سمت آسمان ارتفاع گرفته فرود آید، اما او در پایان هم مرا راضی کرد و این عنوان را از آن خود کرد. نقلقول نامه "چین و چروکها تمامی ندارد، خط خط سالهای خوشیست که میماند توی گوشت و گند میزند به نمای قیافهی آدم." "دلم نمیخواهد خیلی بدِ ویتروو را بگویم. شاید در زندگی از من هم بیشتر بدبختی کشیده باشد. این چیزیست که همیشه نرمم میکند، وگرنه پدرش را در میآوردم." "خاطرات قدیمی سمج اما شکننده و ظریفند." "پدرم آدمِ خوشقلبی بود، من هم خوشقلب بودم اما زندگی مسالهاش قلب نیست!" "اعتراف بدبختی میآرد." "باران انگلیس، اقیانوس وارونه است... یواش یواش آدم توش غرق میشود." "کسی که عاشق کارش باشد، فاصلهها را متر نمیکند." "چو فردا شود، فکر فردا کنیم!" "مخترعها را در مجموع، از نظر مشنگی میتوان به چند دسته تقسیم کرد: ۱-مشنگهای کاملا بیخطر ۲-مشنگهای کم خطر ۳-مشنگهای واقعیِ دیوانهی زنجیر پاره کن" "نبوغ یکجا که بماند، میگندد!" "در زندگی همینکه وضعمان یکخرده بهتر میشود، همهی فکرمان میرود دنبالِ کثافت کاری." "ستارهها همهشان جندهاند." کارنامه وقتی عرض کردم که بعد از اتمام برای من به بهترین کتابی تبدیل شد که تا به امشب خواندهام، قطعا باید پنج ستاره برایش منظور کنم و نیاز به توضیح اضافهای نیست اما خواندنِ این مجموعهی دو کتابی را به تمامِ دوستانم که عاشقِ قلم سیاه هستند پیشنهاد میکنم و امیدوارم لحظات دلنشینی کنار فردینان بارداموی دوستداشتنی سپری کنند. دانلود نامه فایلِ پیدیاف کتاب با ترجمهی بینظیر آقای مهدی سحابی و همچنین فایل پیدیاف کتاب به زبان انگلیسی را در کانال تلگرام آپلود نمودهام و در صورتِ نیاز میتوانید آنها را از لینکهای زیر دانلود نمایید: فایل پیدیاف کتاب با ترجمه https://t.me/reviewsbysoheil/285 فایل پیدیاف کتاب به انگلیسی https://t.me/reviewsbysoheil/286 سیام خرداد یکهزار و چهارصد 0 4 رعنا حشمتی 1400/11/7 کتاب خیلی عجیبی بود .. نمیدونم که چه چیزی باید بگم دقیقاً، اما، یکی از چیزهایی که به ذهنم میرسه الان اینه که تصویرسازی خیلی خیلی قویای داره. آدم همه چیز رو میتونه تصور کنه و بیاره جلوی چشمش.. بدبختی رو با تک تک سلولهاش حس کنه، حالت تهوع بگیره، یا احساس عجز کنه و بیخیال شه.. کاملاً سر شه.. کتابی نیست که بشه یکی دو روزه خوندش! نه به خاطر تعداد صفحه ها.. نمیتونی کلا. یعنی من که نتونستم! و حتی ممکنه اول های داستان، دیگه نخواید که ادامه بدید، اما.. سیر داستان طوری نیست که مثلا چیزی بخواد براتون لو بره یا پایان خیلی سورپرایزی ای داشته باشه... همه چیز در خود داستان و متن و ... راستش در ستاره دادن خیلی گیج بودم و نمیدونستم واقعاً نظرم چیه راجع بش.. و هنوز هم نمیدونم.. شاید باید زمان بگذره! 0 1