قمارباز
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
65
خواندهام
878
خواهم خواند
408
طبق معمول اول پای کسب و کار در میان آمد. پولینا همین که دید پولی که به او داده ام هفتصد گولدن بیشتر نیست، اوقاتش تلخ شد. اوقاتش تلخ شد. به خودش اطمینان داده بود که جواهراتش را در پاریس کم کم هم که گرو می گذاشتم دو هزار گولدن می شد. گفت: صددرصد مقداری پول لازم دارم. باید هم به دستش بیاورم و الا کارم زار است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به قمارباز
نمایش همهلیستهای مرتبط به قمارباز
نمایش همهپستهای مرتبط به قمارباز
یادداشتهای مرتبط به قمارباز