آگاتاهد.

آگاتاهد.

بلاگر
@Hananeh.
عضویت

بهمن 1403

120 دنبال شده

278 دنبال کننده

                خواندن تنها لذتی است که سرنوشت برایم باقی گذاشته و کمتر اتفاقی در دنیاست که درباره‌اش نخوانم.
_ سرباز رنگ پریده
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        اگه دنبال یه شاهکار فانتزی هستید، این مجموعه گزینه‌ی فوق‌العاده‌ای هست.

توجه: این یادداشت برای کل مجموعه مه‌زاده‌.

🟢نکات مثبت
_دنیاسازی بدون کلیشه، جدید، و بدون نقص. کوچکترین سوتی یا عیبی توی دنیای مه‌زاد وجود نداره و من واقعا با این قضیه کیف کردم. البته اوایل ممکنه براتون یکم پیچیده باشه، ولی سندرسون به بهترین نحو گره‌های ذهنتون رو کم کم باز میکنه و سوالی بی‌جواب نمیمونه‌. تاااا آخرین دقیقه یه‌چیز جدید تو این دنیا رو میکنه تا بلاخره یجایی تشنج کنید.

_شخصیت پردازی واقعا خوب بود. اگه شما هم بخاطر شخصیت پردازی بعضی کتاب‌های ترند سرتون رو به دیوار کوبیدید، باید بگم تو مه‌زاد همچین خبری نیست. رشد شخصیت‌ها واقعا بینظیر بود. خودتون هم متوجه نمیشین و این اتفاق خیلی آروم میوفتاد، یهو تو جلد آخر به خودتون میاین و می‌بینین چقدر شخصیت‌ها فرق کردن و شما متوجه نشدین!

_معماها و پلات توییست های خفن در جلدهای یک و سه‌.‌ جلد دوم هیجان بیشتری داشت ولی معماهای خفن‌تر میمونه برای جلد سوم. این قضیه باعث میشه نتونید مجموعه رو نصفه ول کنید و اینکه هرچی جلوتر میرید بهتر میشه امیدوار کننده‌ست. (خطر جیغ زدن در جلد سوم در کمین است)

_قلم زیبا و روان، توصیفات به اندازه، روند داستان بدون کلیشه و..😂 (شاید بگید زیادی دارم تعریف می‌کنم ولی من کتابای ضعیف رو خیلی کوبیدم، پس باید حق قوی‌ها هم ادا شه)

_موضوعات اخلاقی که بهشون پرداخته بود زیبایی اثر رو دو چندان می‌کرد. آقا چی بگم دیگه؟ برید بخونید. 

_خیلیا به من گفتن ترجمه آذرباد خوب نیست و حتما از هوپا بگیر. خب طبیعتا من گوش ندادم چون جلد آذرباد خیلی قشنگتره. و باید بگم یعنی چی به این ترجمه میگید بد! ترجمه خیلیم عالی بود.

_امشب کلی با خودم سر و کله زدم که ببینم پایان مجموعه رو جزو نکات منفی بزارم یا مثبت، و خب آخرش به این نتیجه رسیدم نباید صرفا بر اساس اونجوری که حدس میزدم_دوست داشتم تموم شه. نخندید ولی واقعا سخته همچین چیزی رو قبول کنم. در واقع بنظرم خوب جمعش کرد هرچند فصل آخر واقعا غیرمنتظره بود..


🔴نکات منفی
_پلات توییست‌های ضعیف‌تر در جلد دوم. در کمال تاسف چندتا رو حدس زدم، گرچه این نقص رو هیجان این جلد جبران می‌کرد.

_جلد اول تا دویست صفحه‌ی آخر، هیجان خاصی نداشت. البته دنیا‌ی مه‌زاد انقدر پیچیده و خفن بود که به همچین شروعی برای توضیحات احتیاج داشت‌. در واقع جلد اول ضعیف‌ترین جلد این مجموعه بود.

_موضوعات مذهبی و خداشناسی که تو این کتاب بهشون پرداختیم از نظر اسلام کفر محسوب میشه، نمیشه گفت این قضیه جنبه مثبته یا منفی ولی خواستم بگم اگه خودتون توی خداشناسی و اینجور چیزا تکلیفتون با خودتون مشخص نشده شاید بهتر باشه فعلا نیاین سراغ این مجموعه، چون سوالات و شبهه‌های بیشتری براتون پیش میاد. 

_توصیفات کم برای صحنه مرگ شخصیت‌ها!😭🤣 برادر گرامی، من دارم کتاب رو برای اون شخصیت میخونم. حالا که می‌خوای بکشیش حداقل بگو کی کشت، چجوری مرد، چه اتفاقی براش افتاد. یعنی چی که میگی دنیا براش سیاه شد بعد یهو می‌فهمیم عع یارو مرد؟🥰 چرا اینجوری آدم می‌کشی؟ یکم ترحم داشته باش مگه گوسفنده‌.

_دارم تمام تلاشم رو برای اسپویل نکردن میکنم، ولی خداوکیلی اون بدبختی که خلقش کردی ارزش اینو نداشت که یه جمله پایان بنویسی براش؟ الان که زنده موند چی شد آخر و عاقبتش؟😄 (وی اصلا حرص نمیخورد)

امتیاز پنج برای کل این مجموعه‌ و جلد سومه. امتیاز جلد دوم ۴.۵، و امتیاز جلد اول ۴.

خداحافظ وین، الند، و گروه شورشی‌ها! دلم براتون تنگ میشه و در آینده دوباره پیشتون برمیگردم. گرچه هیچوقت دوباره خوندنش مثل بار اول نمیشه..

 بخونید دوستان، دیگه نمیدونم چی بگم بخونید لطفا🙏🏽.
      

72

        متفاوت‌ترین رمان جنایی تابستون.
بنظرم فصل اول رو خوب شروع کرد، ولی بعد کم‌کم از جذابیت و کشش داستان کم شد و درنهایت نیمه‌ی دوم کتاب بهتر و بهتر شد.

 🔴چرا متفاوت؟ چون حقیقتا معما و پلات توییست نداشتیم! من منتظر بودم صفحه‌ی آخر یه پلات خفن رو کنه، ولی هیچ خبری نشد. صرفا روند کتاب و اتفاقات جالب بودن و باعث شدن نصفه ولش نکنم، مگرنه شوکه‌کننده نبود و اگه اهل حدس زدن هستید شوکه نمی‌شین.

🔴فضای کتاب واقعا دارک و پرخون بود. اگه جنایی رو برای همچین فضاهایی میخونید باید بگم احتمالا از این کتاب خوشتون میاد. البته از حق نگذریم اوایل یکم غیرواقعی بود🫠

🔴طبق انتظاری که از جنایی‌های نشر نون داریم، پر بود از خیانت و مشکلات جنسی و..؛ پس اگه از این چیزا خوشتون نمیاد و اذیت می‌شین پیشنهاد نمیکنم بخونید..

🔴بعضی از نویسنده‌ها میگن فلان شخصیت آدم حسودی بود، بعضی‌ها هم میزارن طبق مکالمات و اتفاقات شخصیت‌ها رو بشناسیم. ولی این نویسنده هیچ کدوم از این کارها رو نکرد! اصلا شخصیت پردازی نداشت که بگم خوب بود یا بد بود..

🔴بخریم یا نه؟ خب. من کتاب جنایی‌ای رو پیشنهاد میکنم بخرید که فقط پر از پلات توییست و هیجان نباشه، چون به درد دوبار خوندن نمی‌خوره و با این قیمت‌ها ارزش نداره بخرید. کتاب جنایی‌ای رو بخرید که یچیزی هم ازش یاد بگیرید و با دوباره خوندنش متوجه نکات جدید بشین و آدم‌ها رو بهتر بشناسید. الکس برای من اینطوری نبود.
اگه به فضای دارک علاقه دارید پیشنهاد می‌کنم صوتی‌اش رو از کست باکس گوش بدید. بنظرم ارزش خرید نداره.💘
      

17

        چرا جنایی میخونیم؟ توقعمون از کتاب جنایی چیه؟
خودم به‌شخصه، توقع دارم کتاب جنایی روند سرراست و واضحی داشته باشه. ذهنم رو درگیر کنه و در نهایت آدرنالین خونم رو ببره بالا. ترجیحا بی‌محتوا هم نباشه.🙏
باید بگم تا به‌حال همچین جنایی نخونده بودم! تا آخر اصلا معلوم نبود با چی طرفیم: روح، قدرت ماورایی، قاتل، یک گروه تبهکار یا..😃
اصولا آدم جنایی رو به عنوان یه استراحت و یه کتاب سبک میشناسه، ولی "مرکب مرگ" پر بود از بحث‌های فلسفی راجب مرگ و جادو. واقعیتش وقتی داشتم می‌خوندم حوصله‌ی همچین بحث‌هایی رو نداشتم.

در صفحات اول این کتاب هم، مثل "راز قطار آبی" و "شبح مرگ بر فراز نیل" با تعداد بسیار زیادی شخصیت مواجه میشیم و حفظ کردن اسم همه‌شون اونم با توصیفات کم، تقریبا غیرممکنه. من خودم اینجور مواقع اسم‌هارو مینویسم ولی اینبار همونطور که گفتم، واقعا حوصله‌اش نبود پس تقریبا کل کتاب سردرگم بودم.🥸 

من نتونستم پایان کتاب رو حدس بزنم، ولی واقعیتش شوکه نشدم. چرا؟ چون کتاب نتونست ذهنم رو درگیر کنه. همه‌چیز در هاله‌ای از ابهام اتفاق میوفتاد و هیچ سرنخ واضحی نداشتیم که حتی حدس بزنیم.😑

اگه این کتاب رو بدون عنوان جنایی بخونید، سرگرمی خوبیه. ولی اگه توقع یک قتل "آگاتاطور" و پرکشش دارید، پیشنهادش نمیکنم.
      

24

21

        موریارتی، ماجرایی که بین دو داستان کوتاه آخرین مسئله و خانه‌ی خالی از آرتور کانن دویل اتفاق می‌افتد. در واقع بعد از سقوط آبشار رایشنباخ و در دوره‌ای که شرلوک هولمز و موریارتی به اصطلاح مُردن (احتمالا اینو از جلد کتاب فهمیدید).🤝
ایده‌ی داستانی و ماجراها باحال بود، ولی با قلم جناب هوروویتس حال نکردم. باید بگم اگرچه داستان یک قرن پیش اتفاق می‌افتاد، اما اگه چند وقت یکبار اشاره‌ای به درشکه‌ها نمی‌کرد و از وسایل الکترونیکی استفاده می‌شد اصلا به چشم نمیومد که داستان مال چندین سال پیشه. در واقع مثل کتاب‌های آرتور کانن دویل حس کلاسیک و قدیمی بودن نمی‌داد.🥲
روند کتاب خیلی اوقات (مخصوصا اواسط) کشش نداشت و بنظرم اگه ادبیات پليسی نخوندید، برای شروع سراغش نیاین. احتمال اینکه وسط راه بیخیال شید زیاده.

شاید شما هم مثل من فکر کنید از اونجایی که این یه اقتباس از ماجراهای شرلوک هولمزه، توش قراره دوباره به خیابان بیکر، پیش دوستان قدیمی‌مون برگردیم، ولی باید بگم دلتون رو صابون نزنید.😂 در این داستان، بازرس جونز نقش شرلوک، و جناب چیس نقش واتسون رو یجورایی بازی میکنن و داستان از زبان ایشون نقل میشه.

در پایان، اگه به داستان‌های شرلوک هولمز و ادبیات پلیسی علاقه دارید فکر میکنم بد نباشه این کتاب رو هم مطالعه کنید.😃
پ.ن: داستان کوتاه آخرين مسئله رو میتونید در کتاب سیمای زرد، و داستان کوتاه خانه‌ی خالی رو از کتاب عینک دورطلایی از نشر هرمس مطالعه کنید. بنظرم اگه می‌خواین این کتاب رو بخونید بهتره این دوتا داستان رو قبلش مطالعه کرده باشید.💘
      

21

        دکتر قسم می‌خوره مرگ یک ساعت پیش اتفاق افتاده، ولی نیم ساعت قبل یه‌نفر جناب میت رو زنده دیده. نظرتون چیه؟😀

قتل در فلسطین اثر آگاتا کریستی!! کی فکرشو میکرد؟😂 از این به بعد اگه یه‌نفر بهم بگه کتاب‌های جنایی بی‌محتوان و همش پره از خیانت و هیچ نکته و حرف آموزنده‌ای نداره، با دوتا دستم می‌کوبم تو سرش و اینو بهش می‌دم بخونه.
فکر کنم این کتاب یه‌مقدار سلیقه‌ای بود. تا صفحه‌ی صد هیچ خبری از مرگ نبود و حتی وقتی قتل اتفاق افتاد، فضای کتاب اونطور که آدم موقع خوندن جنایی توقع داره پرخون و پرهیجان و دارک باشه نبود. ولی من بازم دوستش داشتم.
پوآرو خیلی دیر (حدودا همون صفحه صد) وارد داستان شد و البتههه که دوباره باید اشاره کنم قبول که نقاط ضعف داشت ولی بازم دوستش خواهم داشت.😃
و نگم از فصل‌های آخر! کم‌کم داشتم عقلم رو از دست می‌دادم تا بلاخره معلوم شد قضیه چی بوده. پشت پرده واقعا خفن بود و من حس خوبی از کتاب گرفتم، مثل این بود که واقعا با شخصیت‌ها داشتم سفر می‌کردم. جای گفتن نداره که نتونستم کتاب رو بزارم زمین.

پیشنهاد میکنم یا نه؟ واقعا نمیدونم. بستگی به سلیقه‌ خودتون تو جنایی خوندن داره. یادداشت رو بخونید و خودتون نتیجه‌گیری کنید.😬
      

26

        خب، باید اعتراف کنم با اینکه قتلِ پیچ در پیچی نبود گول خوردم.🙏
"قتل پایان ماجراست. اصل داستان همیشه از مدت‌ها قبل شروع می‌شود." اگه بخوام این کتاب رو توصیف کنم، احتمالا این جمله‌ی آقای تریفس خواهد بود.🥲
به طرف صفر اصلا هیجان نداشت، ولی فضای کتاب دلنشین بود و حرف‌های زیادی برای گفتن داشت. خیلی هم کوتاه بود! فضای داستان جوریه که پیشنهاد میکنم یه عصر بارونی بنشینید و بخونید و دغدغه‌های ذهنی‌تون رو از یاد ببرید..
همونطور که گفتم، معما زیاد پیچیده نبود (برای قتل های پیچیده به قتل در قطار سریع السیر شرق، قضیه نامه‌های عاشقانه، چهار غول بزرگ و.. مراجعه کنید😃) این شاید حتی نقطه‌ی قوت داستان باشه، چون چندین بار شنیدم برای بعضی کتاب‌های آگاتا میگفتن اطلاعات خواننده کم بود و غیرواقعی تموم شد و این داستانا😀 باید بگم این کتاب اینجوری نیست.

پیشنهاد میکنم اگه دنبال یه جنایی هستید که بدون داشتن هیجان، شما رو به یه دنیای دیگه ببره، این کتاب رو از دست ندید:)
      

19

        بعد از چندتا کتابِ مارپل، بلاخره توی این کتاب حضور پررنگی داشت و تونستم یه سفر خفن باهاش برم و وقت بگذرونم. در کل این سفر حالم رو خوب کرد..
اماااا
چرا دو و نیم ستاره بهش دادم:
🔴 روند کتاب ترغیب‌کننده نبود. جوری نبود که از کنجکاوی اینکه کی قاتله با یه نشست تمومش کنم. آگاتا خیلی هیجانی و خفن‌تر از این هم میتونست بنویسه!
🔴 قاتل رو درست حدس زدم و برخی جزئیات کتاب تکراری بود. نصف لذت آگاتا کریستی خوندن به اینه که آخر کتاب دهنتون باز بمونه و پنج دقیقه همه‌چیز رو آنالیز کنید، ولی قاتل این کتاب قابل حدس بود و معماهای بغلش هم خیلی ساده و ماست بودن.😀
🔴 آدمای کتاب رو اعصاب بودن و درست شخصیت پردازی نشدن. من همیشه به همه میگم آگاتا خوندن شما رو با روان‌شناسی آدم‌ها و اینکه سطحی نگاهشون نکنیم آشنا می‌کنه، ولی این کتاب اصلا اینجوری نبود!! حس میکنم آگاتا اینو یه عصر تو اوقات بیکاری نوشته و اصلا روش فکر نکرده.😂😂
🔴 و اما گِلِه‌ی آخر از نشر هرمس. آقا یه سانسوری چیزی!! هر چرتی رو که نمیان بنویسن.😑

در پایان، فقط امیدوارم کسی آگاتا رو با این کتاب قضاوت نکنه. برید خفن‌هاش رو بخونید.😭
      

21

        بلندی‌های بادگیر؛ چهلمین کتاب تابستون.
واقعا میشه کتاب‌های خواهران برونته رو دوست نداشت؟
با دید مثبتی این کتاب رو شروع کردم و توقعم هم بالا بود. امکان نداشت تو مدرسه دورهمی راجب کتاب داشته باشیم و حرف از بلندی‌های بادگیر نشه. (راحت میتونید قیافه‌ی منِ جاهل رو که هنوز نخونده بودم تصور کنید😀)

شروع کتاب ترغیب کننده نبود ولی کم‌کم خیلی بهتر شد جوری که حتی وقتی کتاب رو می‌ذاشتم پایین ذهنم درگیر اتفاقاتش بود و مدام با خودم تحلیل می‌کردم اگه فلان اتفاق نمیوفتاد سرنوشت شخصیت‌ها چی میشد.. (بله درسته در حدی که خواب دیدم داشتم باهاشون دعوا می‌کردم)

ایده‌ی مدل روایت کتاب خیلی خفن بود ولی بعضی‌جاها غیرمنطقی می‌شد. تو خلوت شخصیت زن و مرد اصلی، خدمتکار چیکار میکنهههه؟😂😭 سر این قضیه هم خیلی حرص خوردم ولی اگه از این فاکتور بگیریم، بقیه عالی بود.

اگه دنبال یه عاشقانه کلاسیکِ اگوری پگوری مثل کتاب‌های جین آستین هستید، سراغ این کتاب نیاین چون تک تک شخصیت‌ها قراره ذره ذره‌ی اعصابتون رو بجوند. اینجا خبری از یه عاشقانه‌ی شفاف و سرراست نیست.🤝

عجیبیش اینه که با این همه حرص خوردن، همچنان عاشق کتاب شدم. خوشحالم که خوندمش و پیشنهاد می‌کنم اگه نخوندید از دستش ندید و اگه خوندید سرتون رو نکوبید به دیوار.
پ.ن: بلندی های بادگیر و جین ایر و قصر آبی همچنان در صدرِ عاشقانه کلاسیک هایی که خوندم.💘
      

19

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

نمایش همه
دشمن پنهاندرنده باسکرویلدزیره

پرخاطره‌ترین‌های۱۴۰۳

7 کتاب

به کتابای لیست نگاه میکنم و با خودم میگم " چیمیشد اگه اینو نمیخوندم؟ با زندگیِ یکنواختم چیکار می‌کردم؟". فکرش رو بکنین، پارسال همین موقع نمیدونستم تامی و تاپنس کی هستن! هیچ داستانی از پوآرو نخونده بودم و حتی اسمِ مایکرافت به گوشم آشنا نبود. مسخرست، چه روزمرگی خسته کننده‌ای. پس هیجان چیمیشه؟ هرچقدر هم که اتفاقات سال خوب نبود، حداقل دوستایی که پیدا کردم خلا های روز‌هام رو پر کردن. پس با نگاه کردن به کتاب‌های خوانده شده‌ میتونم بگم سال خوبی بود. با "همسران خوب" روز های به شدت شیرینی رو گذروندم. با "دشمن پنهان" و "شرکای جرم" زندگی کردم. خندیدم و گریه کردم و جیغ کشیدم و سکته کردم. (بهترین کتاب امسال همین دوتاننن) کلِ بهمن و اسفندم خلاصه شد تو کتابای شرلوک هلمز. طبیعتا الان بنظرم از شخصیت خیالی فراتر رفته..‌ یه تابستون خفن رو با "جین ایر" و "دزیره" گذروندم (خدای من چه روزای خوبی بود).. آخرای سال هم که "کلاف سردرگم" مخم رو زد. مونتگمری عزیزم با اون شخصیت‌ها یجوری حالم رو خوب می‌کرد که کل بدبختیام رو فراموش میکردم و میچسبیدم به کتاب. ناگفته نماند چندتا از بهترین دوستام رو توی کلاف سردرگم پیدا کردم (اگه یادداشتم رو خونده باشین متوجه شدین😂) و البته در پایان، "هرکول پوآرو"، که کتاب‌هایی که ازش خوندم اینقدر زیاد بود و انتخاب سخت بود که تصمیم گرفتم در حق بقیه کتابا ظلم نکنم و هیچ کدوم رو نیارم. خدای من قبل خوندن کتابای آگاتا کریستی چجوری بدبختیام رو فراموش میکردم؟ هیجان دوستان، هیجانی که شب بیدار نگه دارتم چی می‌شد؟ زندگی خیلی کسل‌کننده می‌شد مگه نه؟ در پایان اینکه خوشحالم با بهخوان و شما آشنا شدم و این جزو بهترین اتفاقات امسالم بود. به امید سالی بهتر و کتاب‌های بیشتر:)

14

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.