شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
Shervin Bakhtiari

Shervin Bakhtiari

7 ساعت پیش

        ۷ نفر، روز جمعه‌ای، قراره برن قبرستون سر خاک "اون مرحوم" ولی نمی‌دونن که اون مرحوم توی کدوم قبرستون خاک شده.
چرم‌شیر همیشه من رو وادار می‌کنه که یه طومار براش بنویسم. پس اگر حوصله‌ی خوندن متن طولانی رو ندارید فقط اینو بگم که کتاب رو با صدای بلند بخونید تا بهتر متوجه بشیدش. و خودتون رو از یکی از خواندنی‌ترین تجربه‌های کتابی زندگی‌تون محروم نکنید.

مدت زیادی بود که یک کتاب اینطور من رو به وجد نیاورده بود. از چرم‌شیر کمتر از این انتظار نداشتم ولی اینکه هنوز هم می‌تونه آدم رو شگفت‌زده کنه حیرت‌آوره. همیشه چرم‌شیر رو، در قالب نمایشنامه دیده بودم که چه کارهای جنون‌آمیزی می‌کنه در روایت و این‌بار در قالب داستان و رمان هم شاهد یه تجربه‌گراییِ نو ازش هستیم. تعداد شخصیت‌های داستان خیلی زیاده و خیلی از کارکتر‌ها شاید فقط در حد یکی دو خط یا یکی دوجمله اسم‌شون بیاد، ولی حضور تک‌تک اون‌ها لازمه برای پیشبرد قصه.
طبق معمول همیشه اولین چیزی که جلب توجه می‌کنه زبان متنه. در ظاهر اینطور بنظر میاد که ما با همون زبان و ادبیاتی طرفیم که توی خواب‌نامه دیده بودیم. اما وقتی جلوتر میریم متوجه می‌شیم که به شکل درجه یکی با یک نوع دیگری از زبان فارسی و اصطلاحاً تهرونی طرفیم. من همیشه روی زبان در آثار چرم‌شیر خیلی تاکید می‌کنم که دلیلش یک چیزه. شما نویسنده‌هارو وقتی می‌خونید عمدتاً با یک شکل مشخصی از ادبیات طرف‌اید، اما شما هر اثری که از چرم‌شیر می‌خونید انگار با نویسنده‌ی تازه‌ای طرفید کمااینکه توأمان فاکتورهایی از قلم نویسنده در متن‌های مختلف وجود داره. درباره زبان در آثار چرم‌شیر می‌شه بسیار حرف زد که الان جاش نیست.
اما بنظرم مهم‌ترین کاری که اینجا چرم‌شیر انجام می‌ده فضاسازیه. اتمسفری که ساخته می‌شه حیرت‌انگیزه. با کمترین میزان توصیف بصری شما لوکیشن‌های قصه رو می‌تونین ببینید. فضا کامل پرداخته می‌شه. حالا اینکه آدم‌ها باوجودشون دارن فضا رو می‌سازن یا اینکه این فضاست که داره آدم‌ها رو پرورش می‌ده، الله‌ اعلم.
نکته‌ی ویژه‌ی بعدی در روایت داره اتفاق می‌افته. در ظاهر ما شاهد یک مونولوگ سرسام‌آور هستیم اما درواقع ما شاهد یک همهمه‌ی بسیار شلوغ و یک گفتمان خاله‌زنکی هستیم که در یک محله و با تمرکز بر زندگی اهالی محل در حال رخ دادنه. در نتیجه با تعدد راوی طرفیم. روایت کتاب بسیار وام‌دار فاکنر و گوربه‌گوره که این هم کاملا عامدانه‌ست. نشون به اون نشون که در یک پاراگراف ما جمله‌‌ای شبیه به جمله‌ی شروع اون رمان رو می‌بینیم و در ادامه شخصیت برای توصیف وضعیت خودشون میگه انگار که داریم پشت یه جنازه راه میریم، که این هم خود قصه‌ی گوربه‌گوره.
اما بنظر من درونمایه های داستان چندتا چیزه.
۱- هویت. هیچ‌کدوم از کارکتر‌ها هویت مستقل ندارن و هرکس در نسبت با کسی یا چیزی تعریف می‌شه. به‌جز یک نفر، کارکتر سلطون، که اون هم خودش در هویت دیگران دخیله. اصلا شاید دلیل اصلی رفتارها و اعمال به ظاهر مسخره و سطحی آدم‌های داستان بخاطر همین نسبت داشتن با دیگری، و از پس اون قضاوت شدن، باشه.
۲- رفتن: کارکتر‌ها مدام درحال رفتن‌ هستن. ۷ نفری که دارن میرن سرقبری که نمی‌دونن کجاست. ادم‌هایی که قرار می‌ذارن برن بیرون سیزده‌بدر. قرار می‌ذارن برن خونه‌ی فلانی. آدما به هم می‌گن که برن به فلانی بگن که بیاد پیششون. این رفتن و گذشتن پیوسته که گاهی بی دلیل داره اتفاق میفته احتمالا مهم‌ترین عنصر داستانه.
در نهایت اول خیابون قنات قطعا یکی از بهترین کارهای محمد چرم‌شیر و یکی از بهترین و خواندنی‌ترین آثار ادبیات فارسیه.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

زینب

زینب

7 ساعت پیش

        جنگیدن برای زندگی به هر قیمتی؟!

ترکِ زندگی با وجودِ همه‌ی سختی‌ها و تاریکی‌ها و خنجرهایی که به قلبمون وارد می‌کنه، باز هم سخته.
هرچقدر هم از زندگی خسته می‌شیم هنوز منتظریم و دنبال یه راهی می‌گردیم که ادامه بدیم.
وقتی این کتاب رو می‌خوندم به این فکر می‌کردم که آیا می‌تونم شخصیت‌ها رو قضاوت کنم؟ می‌تونم کسی رو برای انتخابِ «به هر قیمتی زنده‌موندن» سرزنش کنم؟

به این فکر می‌کنم برای نجات زندگیِ خودم چه کارهایی ممکنه ازم سر بزنه؟
خیلی ناراحتم که نمی‌تونم با قطعیت جوابی به این سوال بدم.
اینجا فهمیدم باید از خودم بترسم؛ از خودم به عنوان یک انسان بترسم!

داستان در زمان جنگ جهانی دوم و حمله‌ی آلمان به شوروی اتفاق می‌افته.
«سوتنیکوف» و «ریباک» دو پارتیزانِ شوروی تو هوای سردی که سرماش استخون‌هاشون رو می‌سوزونه به دنبال آذوقه از دسته‌ی خودشون جدا می‌شن.

داستان در یک فضای سرد، خطرناک و ناامن روایت می‌شه.
سوتینکوف بیماره و برای همین خیلی جاها باعث می‌شه همراهش هم به دردسر بیفته.
ولی تو همین مسیره که واسیل بیکوف قراره به ما جنبه‌هایی از فداکاری و از خود گذشتگی، ترس و حقارت و مشکلات و بی‌رحمی‌های این جنگ رو نشون بده؛
که من فکر می‌کنم خیلی هم درست از عهده‌ی این کار براومده.
      

5

سعید بیگی

سعید بیگی

8 ساعت پیش

        نثر کتاب خوب و ویراستاری هم خوب است؛ جز بعضی چیزهای «نکبتی» و «کوفتی» (!؟) که اضافی است.

ماجرای کتاب از سلول یک زندانی محکوم به اعدام، به نام «هِنِسی» که به قتل محکوم شده ـ ولی او خود را بی‌گناه می‌داند و در برابر زندانبانان و مأموران اعدام که قصد دارند او را برای دارزدن از سلولش خارج کنند، مقاومت می‌کند ـ آغاز می‌شود...

این داستان هم مانند دیگر آثار «مک‌دونا»؛ تلخ و گزنده و نشان‌دهندۀ ناهنجاری‌های رفتاری افراد جامعه است و اینکه هر کسی به میل و خواسته و سلیقۀ خود می‌خواهد کارها را به پیش ببرد و مثلا عدالت را اجرا کند.

روابط آدم‌ها ابدا معمولی و سالم نیست؛ آنها یا از سر اجبار همدیگر را تحمل می‌کنند یا برای گذران وقت، با هم ارتباط دارند و کارهای اخلاقی را کم ارزش می‌شمارند؛ هر چند از آن سخن می‌گویند، اما در عمل کمتر بدان علاقه نشان می‌دهند.

سال‌ها با افراد اعدامی حشر و نشر داشتن و برخورد کردن، از آن مأموران آدم‌هایی گستاخ، حق به جانب و ربات مانند ساخته که همواره حق را به خود می‌دهند و برای احساسات و گفتار و رفتار دیگران، کمتر ارزش قائل می‌شوند.

بدیهی است که روحیات انسان پس از مدتی، تحت تاثیر شرایط محیط‌کار و اطرافیان حاضر در محل، تغییراتی اساسی خواهد کرد و دیگر آن آدم‌های پیشین را نخواهیم دید.

«مک‌دونا» اینجا هم مثل داستان‌های قبلی، حرفش را می‌زند و با دقت شرایطی را برای آدم‌های داستان و نمایشنامه فراهم می‌کند که انسان تصور می‌کند، این بیچاره‌ها در این شرایط، کار دیگری نمی‌توانند بکنند و ناگزیر از انجام این افعال و رفتارها بوده‌اند.

و باز هم یک قصۀ تلخ و غم‌انگیز دیگر به پایان می‌رسد و مزۀ دهان خواننده را هم تلخ می‌کند.
      

7

        مجموعه اسپایدرویک 
نویسندگان: هالی بلک و تونی دیترلیزی
ژانر: فانتزی، ماجراجویی، مناسب نوجوانان

مجموعه اسپایدرویک یکی از اون سری‌های فانتزی کوتاه و پرماجراییه که خوندنش خیلی سریع آدمو جذب می‌کنه. داستان درباره‌ی دو برادر و یک خواهر  به نام‌های جارو، ملودی و سیمون که بعد از نقل مکان به یه خونه‌ی قدیمی، متوجه می‌شن که دنیای اطرافشون پر از موجودات جادویی و خطرناک مثل بختک ها، کوتوله ها، پری‌ها و ... هست. همه چیز با یه کتاب عجیب شروع می‌شه؛ راهنمای دنیای جادویی نوشته‌ی آرتور اسپایدرویک.

هر جلد این مجموعه کوتاه و پراتفاقه، و این باعث می‌شه خوندنش خسته‌کننده نشه. داستان‌ها بیشتر از اینکه پیچیده باشن، پرهیجان و سریع‌پیش‌رونده‌ان و بیشتر روی ماجراجویی و کشف تمرکز دارن. تصویرسازی‌های جذابش هم به فضای قصه خیلی کمک کرده.

نظر شخصی من:
من از این مجموعه واقعاً لذت بردم چون هم فضای فانتزی جذابی داشت، هم ماجراهاش هیجان‌انگیز بودن و حوصله‌مو سر نبردن. با اینکه برای سن پایین‌تر نوشته شده، اما دنیای جادوییش اون‌قدر خوب ساخته شده بود که منو هم با خودش برد. مخصوصاً آخرش که همه چیز بهم وصل شد، خیلی راضی‌کننده بود.
اگه من بچه بودم و این مجموعه رو می‌خوندم، بدون شک عاشقش می‌شدم! البته الان هم این مجموعه رو به‌شدت دوست دارم
      

5

        کتاب داستان تقابل افرادیه که نماینده دو گروه در اجتماعِ شهرِ خیالی به نام عشق آباد هستند؛
خانواده اشرافی نه چندان خوشبخت ادریسی که فقط سه عضو از اون باقی موندن به همراه خدمتکارشون.
 و طبقه ی کارگر ملقب به آتشکارها که به تازگی انقلاب کردن (در واقع چیزی شبیه به انقلاب کمونیستی هست) . و با واژه قهرمان مورد خطاب قرار میگیرن.
خونه ادریسیها تبدیل به خونه اشتراکی میشه و حالا باید با عده ای از این قهرمان ها زندگی کنن.
 همه ی اعضا خانواده ادریسی رویا بین هستن هر کدوم از این ها حسرتی دارن و با یاد و خاطره اون حسرت ها زندگی میکنن. و تمام قهرمان ها سرگذشتشون به طور جداگانه در بخش دوم کتاب تعریف میشه.
تمام آدمها شخصیت پردازی شدن و دارای ویژگی رفتاری خاصی هستن که در نهایت دچار تحول میشن ولی این تحول صرفا در تفکراتشون هست و این ویژگی های رفتاری دست نخورده باقی میمونه.
جزئیات در کتاب زیاده خیلی خیلی زیاده وقتی صحنه ای توصیف میشه جز به جز اون تصویر میشه با جملات کوتاه و شاعرانه. 
لحن کتاب کاملا شاعرانه ست . 
بیشتر از خود بن مایه داستان شکل نگارش اون برام خیلی تحسین برانگیز بود . کلمه به کلمه کتاب با دقت کنار هم قرار گرفته جمله بندی ها همونطور که گفتم کوتاهن و هدف دارن. دیالوگ هایی که غزاله علیزاده تو دهن شخصیت ها میگذاره و موقعیت هایی که خلق میکنه به نظر من جادویی میومدن.
      

2

zed_bml

zed_bml

11 ساعت پیش

        اسم حبیبه جعفریان را اولین بار در دوره‌ی نویسندگی خلاق مدرسه مبنا شنیدم. وقتی که در پیاده‌روی صبحگاهی داشتم فایل‌های صوتی آموزشی آن هفته را گوش می‌دادم و رسیدم به روایت: اسبی بود در اسپانیا ، که با صدای خود نویسنده ضبط شده بود. فقط دو سه دقیقه طول کشید تا شیرینی این روایت به جان من که دیوانه‌ی قالب روایت نویسی و جستار نویسی هستم بنشیند و اسم حبیبه جعفریان حک شود در ذهنم با این توضیح: بهترین روایت/جستار نویسی که شناخته‌ام! شاید در شکل گیری علاقه‌ی اولیه‌ام هم‌ذات‌پنداری من با او در روایت اسبی بود در اسپانیا بی‌تأثیر نبود ، چرا که از یک دغدغه‌ی مشترک نوشته بود اما در پایان روایت ، خودافشایی‌اش بود که مرا شیفته‌اش کرد. صداقت جاری در متنش. و از همان موقع چشم انتظار چاپ مجدد این کتاب بودم. کتابی روی جلدش نوشته (در ستایش تنش‌های درونی) و نویسنده آن را در پیشگفتار اینطور معرفی می‌کند: این متن‌ها تلاشی برای گزارش تناقض ذاتی حی و حاضر در بسیاری از حس‌ها موقعیت‌ها و تصمیماتی است که در زندگی تجربه شان می‌کنیم به سراغشان می‌رویم و در تنشی می‌افتیم که برایمان می‌سازند. خواندنش را خیلی توصیه ‌می‌کنم اگر اهل روایت و یا جستار خوانی هستید.
      

4

"setayesh"

"setayesh"

12 ساعت پیش

        حس میکنم با خوندن این کتاب فقط وقتمو هدر دادم. 
این کتابم مثل خیلی از کتابای دیگه بود که یهویی ترند میشن و معمولا نوجوونا تحت تاثیر بوک بلا گرایی که ازش تبلیغ های الکی میکنن اونارو میخرن و میخونن ولی از نظر من واقعا هیچ نکته مثبتی ندارن
اگر دوست دارید یه کتاب تماما فانتزی و غیر واقعی و کلیشه ای بخونید که یه داستان خیلی سطحی داره و یه عاشقانه غیر واقعی میتونید این کتابو بخونید در غیر اینصورت به نظرم خوندن این کتاب واقعا تلف کردنه وقته. 
اینجور کتاب ها بیشتر از اینکه تو از خوندنشون لذت ببری باعث میشن که خیلی از نوجوون هایی که میخوننش بخاطر داستان عاشقانه غیر واقعیش فقط خودشونو سرزنش کنن و با خودشون بگن خب چرا کسی منو اینجوری دوست نداره و مدام توی ذهنشون و ناخوداگاهشون خودشونو سرزنش کنن درحالی که همچین چیزی نمیتونه توی دنیای واقعی اتفاق بیفته. 
اگر دنبال یه کتابی هستید که هم ازش لذت ببرید و هم مفید باشه اصلا سمت اینجور کتاب ها نرید چون همونجور که گفتم این کتاب بیشتر مخصوص نوجوون هاییه که فقط دنبال خوندن کتاب های ترندن با یه داستان کلیشه ای یا اینکه میخوان خوندن کتاب های فانتزی رو برای اولین بار شروع کنن. 
درکل من اصلا دوسش نداشتم و به نظرم ارزش وقت و هزینه تون رو نداره و میتونید به جای این کتاب وقتتون رو روی کلی کتاب بهتر و مفیدتر بذارید و یه محتوای خوب بخونید. 
البته بگم که کتاب شخصیت پردازی نسبتا خوبی داشته توصیفاتش هم خوب بود و حوصله سر بر نبود اما محتوای جالب و مفیدی نداشت. 
      

3

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.