یادداشت زینب

زینب

زینب

11 ساعت پیش

        جنگیدن برای زندگی به هر قیمتی؟!

ترکِ زندگی با وجودِ همه‌ی سختی‌ها و تاریکی‌ها و خنجرهایی که به قلبمون وارد می‌کنه، باز هم سخته.
هرچقدر هم از زندگی خسته می‌شیم هنوز منتظریم و دنبال یه راهی می‌گردیم که ادامه بدیم.
وقتی این کتاب رو می‌خوندم به این فکر می‌کردم که آیا می‌تونم شخصیت‌ها رو قضاوت کنم؟ می‌تونم کسی رو برای انتخابِ «به هر قیمتی زنده‌موندن» سرزنش کنم؟

به این فکر می‌کنم برای نجات زندگیِ خودم چه کارهایی ممکنه ازم سر بزنه؟
خیلی ناراحتم که نمی‌تونم با قطعیت جوابی به این سوال بدم.
اینجا فهمیدم باید از خودم بترسم؛ از خودم به عنوان یک انسان بترسم!

داستان در زمان جنگ جهانی دوم و حمله‌ی آلمان به شوروی اتفاق می‌افته.
«سوتنیکوف» و «ریباک» دو پارتیزانِ شوروی تو هوای سردی که سرماش استخون‌هاشون رو می‌سوزونه به دنبال آذوقه از دسته‌ی خودشون جدا می‌شن.

داستان در یک فضای سرد، خطرناک و ناامن روایت می‌شه.
سوتینکوف بیماره و برای همین خیلی جاها باعث می‌شه همراهش هم به دردسر بیفته.
ولی تو همین مسیره که واسیل بیکوف قراره به ما جنبه‌هایی از فداکاری و از خود گذشتگی، ترس و حقارت و مشکلات و بی‌رحمی‌های این جنگ رو نشون بده؛
که من فکر می‌کنم خیلی هم درست از عهده‌ی این کار براومده.
      
264

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.