Shervin Bakhtiari

تاریخ عضویت:

فروردین 1404

Shervin Bakhtiari

@ShervinBakhtiari

3 دنبال شده

0 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        دوتا دوست بعد از ۴۱ سال قراره هم‌دیگه رو ببینن و باهم شام بخورن.

پلات داستان همینه. نیمه‌ی ابتدایی کتاب فلش بک هایی‌ست درباره کودکی و گذشته‌ی شخصیت ها و نیمه‌ی دوم کتاب دیدار ژنرال و کانرد و گفتگوی نفس‌گیر این دو نفر باهم.
در طول کتاب ریتم تندی وجود نداره، کنش خاصی وجود نداره. دوتا آدم ۷۰ ساله نشستن و دارن حرف می‌زنن و مشروب می‌خورن. این اثر نمونه بارز هم راستایی فرم و محتواست. چرا کتاب انقدر صبوره؟ چون شخصیت صبوره.
ژنرال ۴۰ سال منتظر بوده که کانرد برگرده و باهاش حرف بزنه، کسی که همچین صبری داره طبیعتا خیلی هم سر حوصله حرفاشو می‌زنه. و تمام این صبر هم منطقیه. ژنرال هویت نداره. تفکر خاصی نداره. در فضای نظامی رشد کرده و همیشه مدام بهش همه چیز دیگه شده. حتی نامی هم نداره، در طول داستان در زمان کودکی به عنوان پسر افسر خطاب میشه و در بزرگسالی هم ژنرال. مدام داره هویت‌ش رو از کسی یا چیزی دیگه می‌گیره. حالا این آدم یک چیزی که داشته رو از دست داده، طبیعتا ضربه مهلک تری بهش وارد می‌شه.
اما برخلاف ریتم، کتاب تمپو و تعلیق وحشت‌ناکی داره. صحنه‌ی شکار واااقعا استرس زیادی داره در حالی که تمام اون صحنه در سکوت و آرامش داره اتفاق می‌افته و حتی ما هم میدونیم چه اتفاقی میفته و از آینده خبر داریم ولی باز اون اضطراب یقه‌مونو می‌گیره. همچنان بنظرم قدرتمندترين عنصر در جذاب کردن درام تعلیق هست.
تا یک بخشی از گفتگوی این ها همه چیز مساوی پیش می‌ره و از جایی به بعد ما چیزی شبیه به تک‌گویی داریم که ژنرال می‌گه. موقع خوندن مدام فکر میکردم که چرا کانرد هیچی نمیگه؟ چرا این به دیالوگ تبدیل نمیشه؟ که در پایان مارائی پاسخ رو کوبید تو صورتم. اخرین جمله‌ی کانرد که می‌گه: وقتی می‌دونی جواب مثبت چرا از من می‌پرسی؟
ترجمه‌ی خانم مشیری هم خیلی لذت بخش بود.
خاکستر گرم رو بخونید و این لذت رو و این تجربه‌ رو از خودتون دریغ نکنید.
      

0

        طبق قانونی که گذاشتن کتاب خوندن و حتی کتاب داشتن جرم شده. آتش نشان ها کارشون عوض شده و دیگه جای خاموش کردن آتیش، کتاب هارو آتیش میزنن. یارو اصلیه یه آتش نشانیه که براش سوال میشه که what the fuck اصن؟ ما چرا داریم اینکارو می‌کنیم؟ مگه تو اون کتابا چی نوشتن.

شخصیت پردازی کتاب بسیار خوبه، مانتگ به عنوان یک پرتاگونیست در لحظه‌ی به موقع، تصمیمات درستی می‌گیره و اصطلاحا یُبس نیست. بخش هایی از کتاب حیرت انگیز نوشته شده. یک جایی هست که مانتگ می‌خواد عرض خیابون رو طی کنه و یه ماشینم از دور داره میاد و کل این اتفاق ساده حدود یک صفحه و نیم طول میکشه. میزان تعلیق و هیجان توی این بخش درخشانه.
توصیفات کتاب خیلی خوب داره کار می‌کنه، اون آینده ای که داره میسازه قابل تصوره. از دیواره خونه ها تا مترو تا خیابون و هزارتا چیز.
توی این سبک داستانی یک نکته مهم وجود داره اونم دلیل اتفاقاته. من باید بفهمم چرا کتاب ها سوزونده می‌شه. در واقع اون ایدئولوژی ای که پشت این کاره مهمه و تمام کار روی اون سواره. ایدئولوژی اینجا خیلی خوب در اومده، کاملا میشه پذیرفت اون تفکر رو.
این حکومتی که داره تصویر میشه هم بسیار عجیبه، جماعتی‌ان بر ضد آگاهی که حتی گفتگو کردن رو هم عملا ممنوع کردن، حکومت های دیکتاتوری تنها چیزی که می‌تونه بهشون آسیب بزنه آگاه شدن مردمشه. حالا از هر راهی، و این ها تمام راه‌هایی که تونستن رو غصب کردن، رسانه مال اوناست، کتاب ممنوعه، گفتگو ممنوعه، مدارس و آموزش دست اوناست. و هزارتا چیز دیگه. و فقط یک جایی رو نتونستن جلوش رو بگیرن. اونم اندیشه‌ی یک فرده، چرا که اندیشه کشتنی نیست.
جالبه که کتابی که موضوع‌ش اینه که جلوی آگاهی رو بگیریم خودش آگاهی بخشه.

      

0

        ۷ نفر، روز جمعه‌ای، قراره برن قبرستون سر خاک "اون مرحوم" ولی نمی‌دونن که اون مرحوم توی کدوم قبرستون خاک شده.
چرم‌شیر همیشه من رو وادار می‌کنه که یه طومار براش بنویسم. پس اگر حوصله‌ی خوندن متن طولانی رو ندارید فقط اینو بگم که کتاب رو با صدای بلند بخونید تا بهتر متوجه بشیدش. و خودتون رو از یکی از خواندنی‌ترین تجربه‌های کتابی زندگی‌تون محروم نکنید.

مدت زیادی بود که یک کتاب اینطور من رو به وجد نیاورده بود. از چرم‌شیر کمتر از این انتظار نداشتم ولی اینکه هنوز هم می‌تونه آدم رو شگفت‌زده کنه حیرت‌آوره. همیشه چرم‌شیر رو، در قالب نمایشنامه دیده بودم که چه کارهای جنون‌آمیزی می‌کنه در روایت و این‌بار در قالب داستان و رمان هم شاهد یه تجربه‌گراییِ نو ازش هستیم. تعداد شخصیت‌های داستان خیلی زیاده و خیلی از کارکتر‌ها شاید فقط در حد یکی دو خط یا یکی دوجمله اسم‌شون بیاد، ولی حضور تک‌تک اون‌ها لازمه برای پیشبرد قصه.
طبق معمول همیشه اولین چیزی که جلب توجه می‌کنه زبان متنه. در ظاهر اینطور بنظر میاد که ما با همون زبان و ادبیاتی طرفیم که توی خواب‌نامه دیده بودیم. اما وقتی جلوتر میریم متوجه می‌شیم که به شکل درجه یکی با یک نوع دیگری از زبان فارسی و اصطلاحاً تهرونی طرفیم. من همیشه روی زبان در آثار چرم‌شیر خیلی تاکید می‌کنم که دلیلش یک چیزه. شما نویسنده‌هارو وقتی می‌خونید عمدتاً با یک شکل مشخصی از ادبیات طرف‌اید، اما شما هر اثری که از چرم‌شیر می‌خونید انگار با نویسنده‌ی تازه‌ای طرفید کمااینکه توأمان فاکتورهایی از قلم نویسنده در متن‌های مختلف وجود داره. درباره زبان در آثار چرم‌شیر می‌شه بسیار حرف زد که الان جاش نیست.
اما بنظرم مهم‌ترین کاری که اینجا چرم‌شیر انجام می‌ده فضاسازیه. اتمسفری که ساخته می‌شه حیرت‌انگیزه. با کمترین میزان توصیف بصری شما لوکیشن‌های قصه رو می‌تونین ببینید. فضا کامل پرداخته می‌شه. حالا اینکه آدم‌ها باوجودشون دارن فضا رو می‌سازن یا اینکه این فضاست که داره آدم‌ها رو پرورش می‌ده، الله‌ اعلم.
نکته‌ی ویژه‌ی بعدی در روایت داره اتفاق می‌افته. در ظاهر ما شاهد یک مونولوگ سرسام‌آور هستیم اما درواقع ما شاهد یک همهمه‌ی بسیار شلوغ و یک گفتمان خاله‌زنکی هستیم که در یک محله و با تمرکز بر زندگی اهالی محل در حال رخ دادنه. در نتیجه با تعدد راوی طرفیم. روایت کتاب بسیار وام‌دار فاکنر و گوربه‌گوره که این هم کاملا عامدانه‌ست. نشون به اون نشون که در یک پاراگراف ما جمله‌‌ای شبیه به جمله‌ی شروع اون رمان رو می‌بینیم و در ادامه شخصیت برای توصیف وضعیت خودشون میگه انگار که داریم پشت یه جنازه راه میریم، که این هم خود قصه‌ی گوربه‌گوره.
اما بنظر من درونمایه های داستان چندتا چیزه.
۱- هویت. هیچ‌کدوم از کارکتر‌ها هویت مستقل ندارن و هرکس در نسبت با کسی یا چیزی تعریف می‌شه. به‌جز یک نفر، کارکتر سلطون، که اون هم خودش در هویت دیگران دخیله. اصلا شاید دلیل اصلی رفتارها و اعمال به ظاهر مسخره و سطحی آدم‌های داستان بخاطر همین نسبت داشتن با دیگری، و از پس اون قضاوت شدن، باشه.
۲- رفتن: کارکتر‌ها مدام درحال رفتن‌ هستن. ۷ نفری که دارن میرن سرقبری که نمی‌دونن کجاست. ادم‌هایی که قرار می‌ذارن برن بیرون سیزده‌بدر. قرار می‌ذارن برن خونه‌ی فلانی. آدما به هم می‌گن که برن به فلانی بگن که بیاد پیششون. این رفتن و گذشتن پیوسته که گاهی بی دلیل داره اتفاق میفته احتمالا مهم‌ترین عنصر داستانه.
در نهایت اول خیابون قنات قطعا یکی از بهترین کارهای محمد چرم‌شیر و یکی از بهترین و خواندنی‌ترین آثار ادبیات فارسیه.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

17

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.