معرفی کتاب خاکستر گرم اثر شاندور مارائی مترجم مینو مشیری

خاکستر گرم

خاکستر گرم

شاندور مارائی و 1 نفر دیگر
3.6
10 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

9

شابک
9789643807306
تعداد صفحات
200
تاریخ انتشار
1399/6/3

توضیحات

        
شاندور مارای، نویسنده برجسته مجارستانی قرن بیستم، از خلاق ترین رمان نویسان کشورش است. با ترجمه رمان خاکستر گرم او در دهه اول قرن بیست و یک، نخست به زبان انگلیسی و سپس به زبانهای دیگر، پس از مرگ به شهرت جهانی دست یافت، مارای در خاکستر گرم، فراتر از یک مثلث عشقی می رود و با کاوش درباره وسواس ذهنی، تنهایی انسان، غم، دوستی و خیانت و اصالت راستین به زمانش ابعاد فلسفی و روانشناختی می بخشد که یادآور میلان کوندرا و نویسندگان هم نسل اوست.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خاکستر گرم

لیست‌های مرتبط به خاکستر گرم

یادداشت‌ها

14

          یک ژنرال ۷۵ ساله، ۴۱ سال از عمرش رو صرف فکر کردن و  داستان ساختن از خیانت دوست صمیمی و زنش کرده و در یک مونولوگ بسیار بسیار طولانی تمام این ۴۱ سال رو به دوستش میگه و ازش سوال می‌پرسه. مخاطب سوال‌هاش دوستشه ولی ما اصلاً جوابی از این آدم نمی‌شنویم، ژنرال این سوالا رو خودش برای خودش مطرح کرده و از راه فرمول فکر زیاد + داستان بافتن (که به همین خاطر به نظرم پارانویید و دراماکویینه) به یه جوابی رسیده که بتونه درموردش یه عالمه حرف بزنه. یه جاهایی هم چیز‌های خوب و جالبی میگه ولی انقدر حرف می‌زنه که من فکر کردم وسط صحبتاش دوستش مرده که صدایی ازش درنمیاد.

 کل داستان جالبه و نثرشم گیراست، قسمت‌هایی داره که ارزش داره چند بار خونده شه. شاید اگر از زبون یه آدم خودشیفته‌ی پارانویید نبود بیشتر به دلم می‌نشست. داستان نی‌نی‌ خیلی جالب بود و کاش بیشتر درموردش گفته می‌شد و نقشش پررنگ‌تر بود. در کل بزرگترین مشکلش به نظرم تک صدا بودنشه. ما فقط صحبتای ژنرال رو می‌شنویم، نه کانراد حرفی می‌زنه نه کریستینا.
        

0

          دوتا دوست بعد از ۴۱ سال قراره هم‌دیگه رو ببینن و باهم شام بخورن.

پلات داستان همینه. نیمه‌ی ابتدایی کتاب فلش بک هایی‌ست درباره کودکی و گذشته‌ی شخصیت ها و نیمه‌ی دوم کتاب دیدار ژنرال و کانرد و گفتگوی نفس‌گیر این دو نفر باهم.
در طول کتاب ریتم تندی وجود نداره، کنش خاصی وجود نداره. دوتا آدم ۷۰ ساله نشستن و دارن حرف می‌زنن و مشروب می‌خورن. این اثر نمونه بارز هم راستایی فرم و محتواست. چرا کتاب انقدر صبوره؟ چون شخصیت صبوره.
ژنرال ۴۰ سال منتظر بوده که کانرد برگرده و باهاش حرف بزنه، کسی که همچین صبری داره طبیعتا خیلی هم سر حوصله حرفاشو می‌زنه. و تمام این صبر هم منطقیه. ژنرال هویت نداره. تفکر خاصی نداره. در فضای نظامی رشد کرده و همیشه مدام بهش همه چیز دیگه شده. حتی نامی هم نداره، در طول داستان در زمان کودکی به عنوان پسر افسر خطاب میشه و در بزرگسالی هم ژنرال. مدام داره هویت‌ش رو از کسی یا چیزی دیگه می‌گیره. حالا این آدم یک چیزی که داشته رو از دست داده، طبیعتا ضربه مهلک تری بهش وارد می‌شه.
اما برخلاف ریتم، کتاب تمپو و تعلیق وحشت‌ناکی داره. صحنه‌ی شکار واااقعا استرس زیادی داره در حالی که تمام اون صحنه در سکوت و آرامش داره اتفاق می‌افته و حتی ما هم میدونیم چه اتفاقی میفته و از آینده خبر داریم ولی باز اون اضطراب یقه‌مونو می‌گیره. همچنان بنظرم قدرتمندترين عنصر در جذاب کردن درام تعلیق هست.
تا یک بخشی از گفتگوی این ها همه چیز مساوی پیش می‌ره و از جایی به بعد ما چیزی شبیه به تک‌گویی داریم که ژنرال می‌گه. موقع خوندن مدام فکر میکردم که چرا کانرد هیچی نمیگه؟ چرا این به دیالوگ تبدیل نمیشه؟ که در پایان مارائی پاسخ رو کوبید تو صورتم. اخرین جمله‌ی کانرد که می‌گه: وقتی می‌دونی جواب مثبت چرا از من می‌پرسی؟
ترجمه‌ی خانم مشیری هم خیلی لذت بخش بود.
خاکستر گرم رو بخونید و این لذت رو و این تجربه‌ رو از خودتون دریغ نکنید.
        

0

          خاکستر گرم
نوشته شاندور مارائی
ترجمه مینو مشیری

.
بخشی از کتاب:
نظرت چیست؟ آیا تو هم فکر می‌کنی آنچه به زندگی ما معنی می‌دهد شور و عشقی است که ناگهان روح و جان و جسم ما را در خود می‌گیرد و برای همیشه درونمان را می‌سوزاند، حالا هر اتفاقی هم که در زندگی ما رخ دهد؟ به نظر تو هم اگر چنین تجربه‌ای را کرده باشیم، زندگی‌مان به عبث و بیهوده نبوده است؟ آیا شور و عشق تا این حد عمیق و هولناک و باشکوه و غیر انسانی است؟ 

🔶️🔶️🔶️🔶️

رمان خاکستر گرم، کتابی پرشور، هولناک و تلخ و پرفراز و نشیب است. همچو ضرباهنگ زندگی، و همچنین با عظمت، به بزرگی و سترگی ژرف‌ترین وقایع جزئی و ظریف زندگی بشری.
داستان از زبان و زاویه دیدگاه ژنرالی سالخورده روایت می‌شود که چهل و یک سال خود را در خلوتش و در انزوا حبس کرده و انتظار می‌کشد. ژنرالی که تک تک لحظات زندگی‌اش را دهه‌ها مورد مداقه و بررسی قرار داده تا که روزی مسافر مورد نظرش از سفر بازگردد و به سوال‌های او پاسخ دهد. سوال‌هایی به عمق زندگی و طول سالیانی که از یک دوستی و جرقه‌ای از صمیمیت آغاز شده و سپس با خیانت به عهد و غم و جراحت‌های روحی بسیاری به تنهایی منتهی شده است.

این ماجرا سرشار از تلالو تلاش بشر برای فهمیدن زندگی‌ست؛ درک و تبیین هرآنچه در این زیستن پر گرم و گداز بر سرمان می‌آید. هرآنچه شیرین و تلخ به نظر برسد و در آخر پاسخ و معنایی که برای آن می‌یابیم.

رمان مارائی رئالیستی، روایتگرایانه و مدرن بوده و از جوهره روانی و فلسفه زندگی و ارتباطات انسانی مایه می‌گیرد. سطر به سطر آن جملاتی ناب و درخشان دارد که خواندن چندباره آن جملات و گفتگوها را لذت بخش می‌کند.
ویژگی ادبیات اصیل این است که چنان واقعیت گسترده‌ای خلق می‌کند، حتی با وسعتی به محدوده یک خانه یا توصیف یک اتاق، که از طریق خواننده قابل لمس واحساس می‌شود. جزئیات آن و همچنین اتصال آن قطعات ریز و نامحسوس با نخی نامرئی، خلقتی منسجم و زیبنده می‌آفریند. ویژگی دیگر آنکه نه تنها در ساحت داستان که در ساحتی در پس پرده آن روایت، خواه تفسیری تاریخی، اجتماعی و یا سمبولیک می‌تواند به وقایع جهان شمول و یا اتفاقات زندگی تک تک مخاطبان خود متصل شده و معنایی ضمنی و شخصی برای هریک از خوانندگان خود بازآفرینی کند.
خاکستر گرم هردو خصلت را داراست و به زیبایی و شکوه تمام در قالب یک رمان ادبی غنی و بامنزلت در تاریخ ادبیات قرن بیستم اروپا قرار می‌گیرد.

مارائی از فاشیسم نازی بیزار بود و در قرن بیستم پس از سلطه کمونیسم وادار به مهاجرت شد. وی پیش از کوندرا و هم‌نسلان او به واکاوی دقیق انسان‌ها و روابطشان پرداخته است. او در سال ۱۹۸۹ و در غربت با شلیک گلوله‌ای به مغزش به زندگی خود خاتمه داد.

در پناه خرد
        

1