یادداشت سارا سجادی
1403/10/22
یک ژنرال ۷۵ ساله، ۴۱ سال از عمرش رو صرف فکر کردن و داستان ساختن از خیانت دوست صمیمی و زنش کرده و در یک مونولوگ بسیار بسیار طولانی تمام این ۴۱ سال رو به دوستش میگه و ازش سوال میپرسه. مخاطب سوالهاش دوستشه ولی ما اصلاً جوابی از این آدم نمیشنویم، ژنرال این سوالا رو خودش برای خودش مطرح کرده و از راه فرمول فکر زیاد + داستان بافتن (که به همین خاطر به نظرم پارانویید و دراماکویینه) به یه جوابی رسیده که بتونه درموردش یه عالمه حرف بزنه. یه جاهایی هم چیزهای خوب و جالبی میگه ولی انقدر حرف میزنه که من فکر کردم وسط صحبتاش دوستش مرده که صدایی ازش درنمیاد. کل داستان جالبه و نثرشم گیراست، قسمتهایی داره که ارزش داره چند بار خونده شه. شاید اگر از زبون یه آدم خودشیفتهی پارانویید نبود بیشتر به دلم مینشست. داستان نینی خیلی جالب بود و کاش بیشتر درموردش گفته میشد و نقشش پررنگتر بود. در کل بزرگترین مشکلش به نظرم تک صدا بودنشه. ما فقط صحبتای ژنرال رو میشنویم، نه کانراد حرفی میزنه نه کریستینا.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.