بریدهای از کتاب پروانه و یوغ: بازخوانی نامه های ونسان ونگوگ اثر محمد چرم شیر
1404/2/17
صفحۀ 15
ونسان: میدونی من به دستها خیلی نگاه میکنم، به دست های خودم بیشتر. غریبن این دستها. همهچیو زود لو میدن. پیری اول از همه روی دستها میشینه. ترس روی دستها میشینه. وقتی عاشق میشی، دستهات اول از همه عاشق میشن... تو تاحالا عاشق شدی؟ دخترک: میشم، آقای ونگوگ، یه روزی میشم. ونسان: پس اگه نخواستی کسی بفهمه قایمشون کن... اون لرزیدن دستها لوت میدن. -پروانه و یوغ از محمد چرمشیر
ونسان: میدونی من به دستها خیلی نگاه میکنم، به دست های خودم بیشتر. غریبن این دستها. همهچیو زود لو میدن. پیری اول از همه روی دستها میشینه. ترس روی دستها میشینه. وقتی عاشق میشی، دستهات اول از همه عاشق میشن... تو تاحالا عاشق شدی؟ دخترک: میشم، آقای ونگوگ، یه روزی میشم. ونسان: پس اگه نخواستی کسی بفهمه قایمشون کن... اون لرزیدن دستها لوت میدن. -پروانه و یوغ از محمد چرمشیر
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.