امیرعباس شاهسواری

امیرعباس شاهسواری

بلاگر
@amirabbasshahsavarii

282 دنبال شده

296 دنبال کننده

                یک فروند کتاب باز و کمی  اهل قلم  و‌  اپسیلونی   تفکر و سر سوزن ذوقی
              
کانال ایتا neveshtanijat

یادداشت‌ها

نمایش همه
        هشتمین کتاب سال 1404

معمای توسعه (تجربه ماهاتیر و مالزی)

محمد علی افخمی از بانکداران قدیمی و ریاست هیئت مدیره بانک صنعت و معدن و بانک کارآفرین را در کارنامه خود دارد و توسعه یافتگی کشورهایی شرق دور آسیا و حاشیه خلیج، برایش مسئله بوده است و پرسش اش درباره مالزی را در قالب یک کتاب جمع آوری کرده است. او در  قسمت سخن مولف که یک مقدمه خوب است اطلاعات جزئی از اوضاع حال حاضر  اقتصاد مالزی به می دهد و به ما می گوید که جی دی پی مالزی طی بیست سال از 24 میلیارد به 365 میلیارد رسیده است(یعنی 15 برابر) و در همین مقدمه می گوید که آنها به جای جایگزینی واردات به توسعه صادرات روی آورده اند و بیشترین قسمت صادرات آنها مدارهای یکپارچه الکترونیک و نیمه هادی(36 درصد) است. و بعد از زبان ماهاتیر محمد می گوید: ما در مالزی درباره رویکرد استفاده از گاو، بیشتر به دوشیدن شیر او توجه داریم، در حالی که برخی کشورها خود را با شاخ گاو درگیر و با او گلاویز شده اند... و این خلاصه تمام کتاب است.مالزی سیاستی را اتخاذ کرده است که باید در نظم نوین جهانی یک نقش نه اساسی بلکه جای خالی را پر کنیم، و جای خالی چیست؟ تولید مدارهای نیمه هادی برای صنایع هایتک چین و آمریکا که به ترتیب 13 و 10 درصد به آن کشورها صادرات دارد و کمترین منازعه با قدرت های دنیا. در بخش بعدی کتاب زندگی نامه ای از ماهاتیر محمد می خوانیم که چطور از پزشکی که در 32 سالگی مطب زده بود به عالم سیاست ورود می کند و 20 سال نخست وزیر مالزی می شود.در قسمت بعدی کتاب با عنوان ماهاتیر محمد چگونه می اندیشد، اندیشه ماهاتیر بن محمد که چه کارهایی انجام داده است را از زبان خودش می شنویم، اینکه جوانانی را می فرستد که در بهترین دانشگاه های جهان مدیریت بخوانند  و زمانی که ظرفیت دریایی مالزی را می بیند به وزیر مربوطه می گوید که برو  و بهترین بنادر جهان را ببین و تجربه آنها را بیاموز و در اینجا پیاده کن و طی ده سال صادرات خود را از بنادرش،900 برابر می کند و یا چطور صنعت گردشگری خود را متحول می کند که در طی بیست سال درآمد آنها از این صنعت 60 برابر می شود( جالب است بدانید که مالزی مسلمان نشین مثل عربستان شهر ها را به چند صورت تقسیم بندی کرده است، سواحل آزاد است و بعضی از شهر ها پوشش تا حدودی مسئله است و بعضی از شهرها بسیار سفت و سخت است)
در دیگر قسمت های کتاب، سخنرانی های ماهاتیر محمد را در اجلاس های مختلف آورده است، سخنرانی در کنفرانس منطقه ای مالزی،هشتمین اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی، اجلاس گروه 8 در بنگلادش و....او در تمام این سخنرانی ها بر روی وحدت مسلمین خیلی تاکید دارد و اینکه باید مسلمانان که روزی تا اروپا را گرفته بودند، توسعه یافته شوند. او در بعضی از سخنرانی ها از فلسطین نیز دفاع می کند و اسرائیل را محکوم می کند حتی در سخنرانی اش در سازمان ملل دربرابر بربریت میانماری ها و کشتن مسلمانان، موضع می گیرد اما اول اش می گوید که سیاست هر کشور به خودش مربوط است! ماهاتیر محمد مثل الهام علی اف گاو نیست که به اسرائیل کمک کند، اما نهایت حمایت اش مواضع ای است که گاهی به صورت سوسکی و محتاطانه می گیرد و می گوید: سیاست خوب برای هر کشوری این است که از دشمنان اش بکاهد و مثل خمینی کبیر جگر ندارد که بگوید برای من مهم نیست چقدر دشمن دارم یا دشمن من چه اندازه ای است، من از حق دفاع می کنم. مالزی نمی تواند مثل ایران بایستد چون هم بانک چین را در کشور خودش دارد هم بانک آمریکا را و هم دویچه بانک آلمان را و هم بانک ابوظبی و ....و شرکت های بیمه از زوریخ تا مونیخ را در خود جای داده است. پیوست انتهای کتاب تاریخچه مالزی است و اطلاعاتی درباره ی اینکه محصول اصلی کشاورزی مالزی پالم و کائوچو است. یک پیوست هم درباره نظام بانکداری آنها است که آنها دو بانک دارند یک بانک که با بانک سوئیس منطبق است و یک سیستم بانکداری اسلامی که کاملا قیود اسلامی را رعایت می کند . در کل کتاب خوبی است برای اولین مواجهه با مالزی و ماهاتیر محمد و دیدن سوژه تاریخی توسعه مالزی، اما این را باید درنظر بگیریم که دوربین و قاب نویسنده از منظره، قابی است که هیچ عیبی از آن را متوجه دیدگان شما نمی کند، مثلا به شما این را نمی گوید که مالزی عملا ارتش خود را از بین برده است و اگر مخاطره ای برای او ایجاد شود هیچ کنشی جز شل کردن و لذت بردن ندارد، ادوات نظامی مالزی را با سیصد هزار کیلومتر مربع خاک، اگر بخوانید از یک تیپ در یک شهرستان ایران کمتر است، آن هم درزمانه پساترامپیسم که آلمان نیز از کاهش بودجه نظامی خود پشیمان شده و در حال توسعه آن است. در کل راوی این کتاب اگر عبدالناصر همتی بود تفاوتی در ارائه او از مالزی نمی دیدیم.


      

39

        هفتمین کتاب سال ۱۴۰۴

گفت و گوهای توسعه (روایت محمود)

پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس با همکاری انتشارات طرح نو، سلسله جلساتی را ترتیب دادند که با ده تن از صاحب نظرهای حوزه توسعه در ایران که دغدغه و پروژه فکری شان توسعه نیافتگی است، صحبت کنند. دبیر این جلسات نیز دکتر محسن رنانی است که خود از صاحب نظرهای توسعه در ایران است.
اولین کتاب این مجموعه روایت محمود است، محمود که می گویی اگر ادبی باشید سریع ذهنتان به دولت آبادی یا احمد محمود متبادر می شود و اگر سیاسی باشید به محمود احمدی نژاد، اما این محمود آدم تئوریکی است که در لایه پیدا و پنهان سیاست، ظهور و بروز داشته است. دکتر محمود سریع القلم که بعد از دوران دبیرستان به آمریکا می رود تا مقطع دکتری به آمریکا می رود و در سال ۱۳۶۶ به ایران می آید و سال ۱۳۸۵ استاد تمام علوم  دانشگاه شهید بهشتی می شود.
کتاب از دو قسمت تشکیل شده است، قسمت اول ایده اصلی، و قسمت دوم نقد ایده های او توسط محسن رنانی است.
دکتر سریع القلم یکی از علل اصلی توسعه نیافتگی ایران را اقتدارگرایی می داند که بعد از مشروطه تا به امروز همراه ما است. اقتدار گرایی از منظر او یعنی اینکه ما نباید در جهان، فریاد انا رجل سر دهیم او می گوید ((ما به فکر نزاع با جهان هستیم))
((ما به جای سیاست خارجی تقابل گرا و حفظ تمامیت ارزی و بقای نظام سیاسی باید به سمت ریز نگری های جزئی و دقیق و معطوف به توسعه برویم)) او می گوید ما (( هنوز احساس راحتی با جهانی بودن نداریم)) او می گوید(( ما باید به سمت نظم جهانی برویم اما غرور ایرانی آن را بر نمی تابد)).او می گوید ((تفاوتی میان شانگهای و پاریس و نیویورک و فرانکفورت وجود ندارد)) 
او درباره شخصیت اقتدارگرای ایرانی می گوید: (( ایرانی ها مردمانی، دنیا دوست، فخرفروش، خوش گذران، و در تفریح اهل افراط و حسود و نقد ناپذیر و به راحتی و به طرفه العینی به کشور خود خیانت می کنند،  و در یک کلام به شدت خود محور هستند))
او یکی از عوامل توسعه را تخصص گرایی و احترام به علم می داند که در ایران وجود ندارد و یکی دیگر از این عوامل را شکل نگرفتن ساز و کارهای بوروکراتیک می داند

در قسمت نقد و بررسی هم محسن رنانی چندین توهین دیگر بر ایرانیان اضافه می کند و می گوید: ایرانی ها تمسک به ظاهری ادیبانه و اخلاقی و در باطن ریاکار، اقتدارگرا و خودخواه و .... و ایشان می فرماید که راهکار های دکتر سریع القلم هم منجر به توسعه نمی شود و منجر به اقتدارگرایی می شود.

پ.ن: واقعا نمی دانم در جواب این آقایان که اینقدر ساده اندیشانه و بسیط به نظم جهانی نگاه می کنند که شانگهای و پاریس و منهتن و تهران در نظر آنها تفاوتی ندارد باید چه گفت از این بدتر، توهین به انسان ایرانی است برای رسیدن به توسعه ای خیالی که از آمریکا و اروپا در ذهن خود ساخته اند
دکتر سریع القلم بهترین روش تحلیل را مقایسه می داند و در این مقایسه از هیچ تحقیر و توهینی نسبت به ایرانی جماعت فروگذاری نکرده است. و از یک استاد دانشگاه خیلی بعید است این نگاه و وای به حال آکادمی های ما و ریاست جمهوری ما که مشاورانی با چنین دیدگاه هایی دارند.

به هر حال مجموعه خوب و قابل استفاده ای است با اینکه با بخش اکثر نظرها همراه نیستم اما تدوین و مدون کردن این نظرات کاری گرانقدر و گران سنگ است که ما در مقابل آن چیزی برای عرضه ندار یم


#کتاب_هایی_که_خواندم #توسعه #گفت_و_گو_های_توسعه #روایت_محمود #سریع_القلم #کتاب_های_۱۴۰۴ #کتاب_های_توسعه #نشر_طرح_نو


      

2

        ششمین کتاب سال ۱۴۰۴

ملی خرسه و استاد زنبور

این کتاب یکی کتاب اقتباسی است که از رساله کوتاه و بیست صفحه ای فی حاله الطفولیه از فیلسوف شهیر اشراقی، شیخ شهاب الدین سهره وردی الهام گرفته شده است. 
کتاب خوبی بود و داستان خوب روایت می شد ولی به نظرم تعدد شخصیت ها برای کودک، زیاد بود. همانطور که در روساله اصلی که برای بزرگسال است ما تنها یک بط(مرغابی) و سمندر را داریم 
و در اینجا ما شش شخصیت داریم: استاد زنبور و زنبوری و زنبورک و بلی و ملی و رودی گرده دزد
به نظرم هرچه شخصیت کمتر باشد، فهم آن برای کودک ساده تر است و نویسنده راحت تر می تواند مفهوم را به کودک برساند، البته که اضافه کردن شخصیت نیز  از بابت هایی می تواند به نویسنده کمک کند و این دو رویکرد است یا می توانید با سبک کردن بالگرد خود به پرواز کمک کنید یا یک پره به پروانه آن اضافه کنید، به هر حال به نظرم برای داستان کودک باید هرچه می شود شخصیت و نام ها را کمتر کرد. خصوصا که این داستان نمادین و تمثیلی باشد
قصه از جایی شروع می شود که ملی با تمام سختی های پیش رو، عسل می دزدد و می خورد و یک روز که خسته از این کار شده می شنود که استاد زنبوز به سه زنبور دیگر دارد آموزش درست کردن عسل را می دهد و ملی می پرد بین آنها و از استاد زنبور خواهش می کند به او نیز آموزش درست کردن عسل را بدهد و ....
رساله فی حاله الطفولیه درباره طی طریق است و اینکه باید در این راه استاد داشت و به صحبت های او گوش فرا داد.


#کتاب_های_۱۴۰۴ #کتاب #قصه #کودک #داستان_فلسفی #شیخ_اشراق


      

8

        پنجمین سال ۱۴۰۴ 
کتاب را وقتی از فروشنده اش گرفتم گفت خودم و خانم ام خواندیم و متوجه نشدیم چه می خواهد بگوید. من اما با پیش فرض به سراغ کتاب نرفتم، تصویر سازی های زیبایش را بهانه ای برای فهمیدن کردم اما هرچه جلو می رفتم کمتر می فهمیدم  تا اینکه از یک جایی جلوتر متوجه شدم این کتاب برای کودکان نیست حتی برای نوجوانان نیست حتی برای والدین هم نیست حتی اگر خود شیخ اشراق هم بیاید و بخواند واشر سر سیلندر می زند. آخر پدرآمرزیده کتاب کودک که می نویسی یکجوری بنویس که والدین هم متوجه بشوند 
خود نویسنده در حال اشراق نوشته و اصلا متوجه نبوده که یکهو چطور وسط مکالمه گرگ سیاه (شبرنگ ) با عقاب یکهو لاک پشت می آید اصلا خود عقاب چطور می آید وسط مکالمه پوپک و شبرنگ 
یا کرم شب تاب چطور می آید ....خلاصه که داستان های عرفانی به اندازه کافی رمزآلود و سخت فهم هستند آنوقت شما اگر بخواهید چند داستان را باهم قاطی کرده و بر سختی اش بیافزایید به نظرم کار اشتباهی انجام می دهید حتی برای بزرگسالان چه برسد برای کودکان 
نویسنده در ابتدا می گوید این داستان را از با الهام از رساله صفیر سیمرغ و رساله عقل سرخ و رساله آواز پر جبرئیل و حکمه الاشراق سهره وردی، الهام گرفته است.  
قسمت کوتاهی از هرکدام از این رساله ها برای خلق یک زیبای کودک کافی است و ترکیب این رساله ها با قصه های متعدد به قول فارماکولوژیست ها، بالاتر از پنجره درمانی است و به دوز سمی و کشندگی می رسد
      

8

        چهارمین کتاب سال 1404

وقتی کتاب را در کتابفروشی باب الجواد دیدم تردید داشتم که آن را بخرم، زیرا که دنبال کتاب مهاتما گاندی رومن رولان می گشتم ولی این ناگهان خودش را پدیدار ساخت و  دیدن نام یک فقیه نام ناآشنای رازی(از اهالی ری) و بعد تصحیح نام آقای رسول چعفریان به عنوان مصحح و بعد عنوانی که که آن را تا به حال نشنیده بودم، دلیلی بود بر چسبیدن انگشتان دستم بر عطف کتاب و باز کردن کتاب و تورق آن، اما بیش از همه موارد مذکور زیر تیتر فقه فارسی بیشتر از همه من را جذب کرد. بعد از کتاب آقای فلاح زاده دیگر فقه فارسی نخوانده بودم، خصوصا اینکه کتاب مربوط به قرن هفتم است و نثر آن باید شیرین باشد چون تاریخ بیهقی، پس با همه این تفاسیر کتاب را گرفتم و تورق کردم و قیمت 65 هزار تومانی آن همه و همه مجموعه ای را تشکیل داد که این کتاب را بخرم. کتاب به دو قسمت تقسیم می شود.تقریبا نیمی از کتاب مقدمه ای است درباره عالم نام ناآشنای ری شهری یعنی محمد بن حسین بن حسن رازی و مدرسه ری که در کنار مدرسه قم، دو مدرسه مهم فقهی تشیع در تاریخ بوده اند. جناب محمد بن حسین رازی یک متکلم و مورخ شیعه است و کتاب های کلامی از ایشان به جای مانده است ایشان می گوید که مردمان منطقه ری از من خواستند که یک کتاب فقهی فارسی برای آنها بنویسم و من نیز این کار را کردم. قسمت دوم کتا که همان متن فقهی است بسیار کوتاه است با نثری بسیار شیرین که پر از کلمات سره فارسی است. اگر هوس کرده اید که یکدور مباحث فقهی و احکام کوتاه بخوانید که نثری شیرین و دلپذیر داشته باشد بسیار کتاب کتاب مناسبی است البته که باید توجه داشت که برخی از فروعات مربوط به قرن های گذشته است و امروز کاربردی ندارد مثلا در کتاب مکاسب می گوید: روا باشد استخوان فیل فروختن و از آن شانه درست کردن! و یا در باب خمس پس از ذکر این که،سه قسمت از خمس را باید به یتیمان و مسکینان و ابناء السبیل آل محمد داد بعد از آن می گوید: سه قسمت دیگر که حق امام بود، جای حصین محکم کنند، در زیر زمین که چون امام ظاهر شود، گنجها ظاهر می شود! و ...در کل کتاب خوبی است اگر مسئله شما هم نیست بازهم ارزش خواندن را دارد
      

14

        سومین کتاب سال ۱۴۰۴

هانس گئورک گادامر فیلسوفی است که به شدت به قرن بیستم علاقه مند بوده است زیرا که در 1900به دنیا می آید و 2002تشت رحمت را سر می کشد.عمری به بلندای یک قرن و تفلسفی صد ساله باعث شده آثار بسیاری از او به یادگار بماند که همه بر اساس تفکر او مبنی بر هرمنوتیک فلسفی است. او با کتاب حقیقت و روش خود را ماندگار کرد و سخنرانی های بسیاری در موضوعات مختلف انجام داد.مثلا صحبت های او درباره هرمنوتیک و پزشکی را فردی گردآوری کرده و کتاب ((رازوارگی سلامت))را پدید آورده است.
کتاب حاضر به کوشش رابرت پاسلیک استاد زبان و ادبیات آلمانی که علاقه خاصی به هرمنوتیک فلسفی گادامر داشته، جمع آوری شده است.
کتاب مشتمل بر جمع آوری قسمت هایی از مقالات و سخنرانی گادامر است که در بینابین آن دکترپاسلیک به شرح و تقریر آن مباحث می پردازد.

کتاب از سه بخش تشکیل است و هر بخش مربوط به یک شاعر است. بخش او مربوط گوته است. گوته که یکی از پایه گذاران رمانتیسم است و ما ایرانی ها برای علاقه او به حافظ و نوشتن کتابی در این باره او را بیشتر می شناسیم. در بخش دوم راجع به هولدرلین صحبت می کند که یکی از سردمداران ایده‌آلیستیم است. او در جوانی به هگل فیلسوف معروف اواخر  قرن  هجدهم و اویل قرن نوزدهم، در مدرسه ینا، هم بحث و دوست صمیمی بوده است و تاریخ به ما می گوید که او تأثیر عمیقی بر تشکیل اندیشه های ابتدایی هگل جوان داشته است و هنوز نامه نگاری آنها موجود است.اما جدا بر تاثیرش بر هگل و شلینگ، که هردو از قله های ایده آلیسم آلمانی هستند خود او نیز اندیشه های والایی داشته است که در متون او موج می زند. در بخش سوم هم به بررسی آثار ریلکه می پردازد فردی که نیچه تا هایدگر او را ستوده اند و می گویند بر صادق هدایت خیلی تاثیر عمیقی گذاشته است.
در هر سه بخش نویسنده قسمتی از اشعار شاعران را می آورد و قسمتی از تفسیر گادامر را می آورد و در ذیل آن، به بهترین وجه، آن را تقریر و شرح میدهد.

 شعر متاسفانه مثل داستان نیست. چون از دو عنصر محتوا و ریتم ساخته شده است.و در ترجمه ریتم و موسیقی شعر ابدا منتقل نمی شود، لذا ما نثر می خوانیم و هیچوقت از شعر گوته لذت نمی بریم آنطور که باید درست مانند وقتی که این بیت را به انگلیسی ترجمه کنید؛ قیامت قامت و قامت قیامت_قیامت می کند این قد و قامت
ترجمه این بیت به زبانی غیر از زبان مبدا، چقدر خنک است چون موسیقی آن و بازی زبانی زیبای شاعر را متوجه نمی شوند و بسیاری از صناعات ادبی را همینطور،ترجمه شعرهای ریلکه و هولدرلین و گوته برای ما اینگونه است. پس از معانی شعر های آنها لذت بردم در متن اما شعری ندیدم زیرا موسیقی ای نیافتم. این کتاب برای آشنایی حداقلی با این شاعران و تمرین و شناخت تفسیر هرمنوتیکی و امتزاج افق های مفسر و متن و ماتن، کتاب خوبی است.
این کتاب خوب را خانم زهرازواریان نوشته است و دکتر بیژن عبدالکریمی، ویراستار علمی آن است و انتشارات نقش و نگار آن را روانه بازار کرده است
      

40

        این کتاب را اواخر سال ۱۴۰۳ شروع کردم و اوایل ۱۴۰۴ یعنی امروز تمام شد. کتاب یک رمان نوجوان است اگر خیلی بزرگسال هستید و نوجوان درون ندارید و مثل یک انسان پنجاه و پنج ساله دوست دارید یک رمان اگزیستانس و معناگرایانه بخوانید و سیگاری دودکنید و ...اصلا به درد شما نمی خورد، از قیدش بگذرید
اما اگرنوجوان هستید یا مثل من با نوجوان ها زیاد می پلکید و می خواهید در فضایشان باشید، به نظرم انتخاب خوبی است. و این تعریف فارغ از موضوع است. چون فلسطین سریع رگ های غیرت و حمیت را به جوش می آورد و نمی گذارد با مغزی سرد و قلبی گرم، کتاب انتخاب کنید. پس فارغ از قضیه موضوع کتاب، ما با یک رمان خوب و استاندارد نوجوان سر و کار داریم. درست است که ریتم ابتدایی کتاب کند است و یک سوم انتهایی کتاب اوج کشمکش ها است، اما توصیفات و شخصیت پردازی های خوب این خلا را تا حدودی جبران می کند. 
رمان قصه کریم عبودی است نوجوانی عشق فوتبال که در گوشه ای از شهر رام الله و کرانه باختری زندگی می کند و دو دوست دارد به نام هوپر و ....(بیش از این بگویم اسپویل می شود)
و اما حالا رمان را با موضوع اش مورد بررسی قرار دهیم.
به نظرم خوب نتوانسته بود فلسطین را شرح دهد، از طرفی هم خوب توانسته بود، یعنی چی این جمله، یعنی نوشتن داستان درباره فلسطین یک امر سهل و ممتنع است، صعب مستعصب است. شما از یک بریتانیایی چه انتظاری داری، تازه با آن نگاه های نژاد پرستانه و مستشرقی شان که ادوارد سعید در کتاب اورینتالیسم خود آورده
این ها نه‌ فلسطین را، مای شرقی توسعه نیافته را، کلا از بالا به پایین نگاه می کنند. با این حال، من می گویم خانم الیزابت لرد انگلستانی نسبت به جبر جغرافیایی و هزاران مایل دور بودنش از فلسطین خیلی خوب نوشته لااقل از ما که خیلی نزدیک تریم و پنجاه سال است که روز قدس داریم و فلسطین یکی از اولویت های حاکمیتی است، خیلی خیلی بهتر نوشته است. تقریبا من قصه و داستان خوبی در ایران ندیدم که راجع به فلسطین نوشته شده باشد
پس از این بابت خوب است. و از بابت همان نگاه های شرق شناسانه و تجربه نزیسته های نویسنده(البته انتهای کتاب ، ناشر محترم نوشته هیچ کس جز الیزابت لرد که مدتی در خاورمیانه زیسته لایق نوشتن چنین اثری نبود، اولا برادر من هومر که نیست، ایلیاد و هومر سروده باشد، ثانیا کجای خاور میانه زیسته که اوضایش مثل فلسطین است حتی لبنان هم شبیه فلسطین نیست، البته اگر مدتی در قطر یا امارات بوده که آنجا خیلی شبیه است!) که یک جاهایی توی ذوق می زد و انگار یک جاهایی بچه های دروازه‌ ری دارند فوتبال بازی می کنند. اما در کل می گویم رمان خوبی است. در این نبود اثر هنری راجع به فلسطین( اثر زیاد است اثر هنری!)‌کتاب قابل توجهی است. با توجه به بعد مسافت و تجربه نزیسته، نویسنده به خوبی توانسته آن خفقان آمیخته با درد و رنج و ترسی که در کرانه باختری جا خوش کرده را به ما یادآوری کند. به ما یادآوری کند که چرا انسان فلسطینی ۷ اکتبر را رقم زد. به اینکه به مزخرفات امثال مهدی تدینی گوش ندهیم که هفت اکتبر  تله اسرائیل بود. هفت اکتبر یک امر طبیعی و فیزیولوژیک است. ترکیدن دملی چرکین که پر است از تنفر و صداهای فروخفته...ای کاش این کتاب را در نوجوانی ام می خواندم. اساسا ج.ا که فلسطین در اوج اولویت هایش است هیچ طرح آموزشی ای برای بچه هایش ندارد که این امر را بیشتر بدانند. من هنوز با این سنم نمی دانم اردن در کدام قسمت فلسطین است. اما می دانم مکزیک کجای آمریکا است یا کشورهای شمال اسکاندیناوی....در این نبود برنامه ها و اولویت های آموزشی در مدارس، به نظرم این کتاب را بدهید بخوانند دانش آموزان
تا کمی با فلسطین و رنج هایش، با نوجوانان فلسطینی و وسعت وجودیشان بیشتر آشنا شوند که یادشان برود درد های کوچک و فانتزی و صورتی و پفکی خودشان که در برابر دردهای آنها میکروسکوپی است و هیچ است.
یک نکته دیگر که این کتاب داشت قصه خودش را روی عشق های تینیجری بنا نکرده بود. برادر کریم یعنی جمال،  عاشق ویولت بود اما داستان روی این بنا نشده بود. کل تعلیق قصه روی یک چیز دیگر بود و این در حد یک برگ بود از کل درخت داستان. بعدشم طرف انگلیسیه، انتظار دارید مثلا چی بنویسه...اما من آخوند ملبس داستان نویس می شناسم که هر وقت قصه برای نوجوان می نویسه حتما یک عشق تینیجری را محور پیرنگ داستان می گذارد. حالا این خوبه بزرگوار داستان صدر اسلام رو با پیرنگ تینیجری می نویسه...بابا این عشق تینیجری اون زمان نبوده، یک مفهوم آناکرونیزم هستش قوربونت برم...حداقل یک شخصیت تاریخی رو برای فروش بیشتر کتابت عاشق دخترعمه اش نکن برادر، این فوله حداقل از شما که طلبه هستی انتظار نداریم برادر، استاد، از ریش سفیدت انتظار نداریم
این کتاب رو به آن دسته از عزیزان خصوصا طلاب دست به قلم نوجوان نویس که فکر می کنند تنها روش تعلیق، آوردن یک عشق آبکی تینیجری است که نه منتهی به ازدواج میشه نه منتهی به.... می خواهند داستان خود را بفروش کنند توصیه می کنم که بخوانند 
که ببینند می شود انگلیسی بود و یک داستان نوشت که بنای اصلی فرویدیجات نباشد و جذاب باشد و بفروش
نکته آخر ترجمه فوق العاده کتاب بود که واقعا باید به خانم علی پور دست مریزاد گفت


      

28

        من کتاب را نخواندم، اما ۲۹ جلسه ای که استاد یزدان پناه شرح این رساله را می دادند را گوش دادم، پس می توانم بگویم که این کتاب را صوتی گوش دادم. این کتاب، منقح شده این جلسات است.
و شرح رساله ای از شیخ شهید، چاقوی دسته زنجان عرفان، شیخ شهاب الدین سهره وردی است که سرش بوی قورمه سبزی می داد و در جوانی به خاطر زبان سرخش بر بالای دار رفت. این شهید نابغه جوان، در کنار فارابی و بوعلی و ملاصدرا، یکی از چهار فیلسوف  بزرگ ایرانی است و با اینکه ۳۸ سال بیشتر عمر نکرد اما مکتبی فلسفی را پایه گذاری کرد، مکتب اشراق را.سهره وردی با استفاده از آموزه های گنوسی ها و پیروانشان چون فلوطین و آموزه های افلاطون و ترکیب آن با عرفان خسروانی و فهلویون که برای ایران باستان بودند فلسفه اشراق را پی ریزی کرد. در فلسفه شیخ شهاب الدین سهره وردی، نور مهمترین رکن است.من این شب های احیا وقتی به فراز ۴۷ جوشن کبیر می رسم، می گویم فراز شیخ اشراق: یا نور النور یا منور النور یا خالق النور و ....این بزرگوار اهل قصه و داستان هم بوده و چند رساله داستان وار و قصه مانند دارد چون قصه غربت غربی، عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، لغت موران و ....لغت موران یکی از این رساله ها است که ۱۲ قصه دارد، در هرکدام از این قصه ها با زبان رمزگونه یکی از نکات سلوک را شیخ توضیح می دهد. لغت موران را قبلا چندبار خوانده بودم، اما توضیحات استاد یزدان پناه بسیار جامع و کافی بود گاهی آنقدر پر و لبریز می شدم که شعشعه های وجودی ام را چنان منقبض می کرد که در حال ترکیدن بودم(دوستانی که اصوات ایشان را گوش می دهند می دانند که ایشان چقدر تکرار و چقدار پرحجم و زیاد توضییح و تفصیل دارند، خصوصا اگر روحیه دانشجویی داشته باشی و فست فودی و مثل طلبه ها صبر ایوب آموزشی!!نداشته باشی)خلاصه این رساله کوتاه ده دوازده صفحه است.اما تقریر جلسات استاد که کتاب حاضر است، ۳۰۰ صفحه شده است. اما به حق ایشان بسیار مسلط بودند بر موضوع و کر و فر و حاشیه هایشان بسیار جذاب بود و مطلب را مغز پخت می کرد و به عمق جانتان می نشاند. این اولین کتاب سال جدید بود که خواندم و تمام اش کردم و بسیار به شیخ اشراق علاقه پیدا کردم، دوست دارم دیگر کتاب های شیخ اشراق را هم بخوانم حتی حکمه الاشراق را !! خلاصه سالی که با نور شروع شده است انشالله به نور می انجامد
      

21

        کتاب از دو رساله شیخ اشراق فی حاله الطفولیه و یکی از فصول رساله لغت موران از شیخ شهاب الدین سهره وردی، الهام گرفته شده است.
قصه یک کرم شب تاب است که چون از منبع نور دور می شود و به اعماق دریا می رود، دیگر نوری برایش باقی نمی ماند که با قصه ی  فصل ششم از رساله لغت موران شیخ شهید، سهره وردی 
ترکیب شده است. قصه ای که اینطور شروع می شود: وقتی، خفاشی چند را با حربا(آفتاب پرست) خصومت افتاد....تعدادی خفاش با یک آفتاب پرست به مشکل میخورند و بعد او را در آفتاب رها می کنند!
نویسنده استادانه این دو داستان را با یکدیگر ترکیب کرده است.

داستان، داستان روانی است و تصویرگری هم عالی است، اما به نظرم اثر یک عدم هارمونی دارد بین تصویر سازی که کودکانه است و متن که به نظرم بیشتر برای نوجوان است، چه به لحاظ حجم متن چه به لحاظ شوخی ها و بازی ها زبانی اش، اگر این دو هماهنگ می شدند به نظرم کار اثری فاخر از کار در می آمد، حال آنکه الان هم اثری خوب و قابل است

ممنون از نویسنده اش خانم فتحی که اینقدر دغدغه داشته است که اثر رمزآلود و داستانی فیلسوف مکتب ساز ایرانی، شهید راه نور
شیخ اشراق را بازآفرینی کند و به نظرم مسیر درستی است. ممنون از نشر ثالث که انتظار نداشتم چنین کتابی را چاپ کنند حال آنکه من این نشر را با آثار روشنفکرانه اش می شناسم نه آثاری که پای در سنت دارند، از این بابت از ناشر هم بسیار متشکرم

این مسیرها، مسیرهای میمون و مبارکی است و می بینیم افرادی که شاید با ظاهرشان قضاوتشان می کنیم از ما در بازخوانی تراث اندیشه ای خود برای نسل کودک و نوجوان، جلو تر هستند و افرادی که اسم و تمنای سنت را دارند نه سراغ این کتب می روند و نه ناشرهای معروف دل در گرو سنت، چنین آثاری را چاپ می کنند 
و فقط در مرحله دل در گرو سنت باقی مانده اند



      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8

        کتاب فوق العاده ای بودد. چینوا آچه به که خود آفریقایی است، تصویری حقیقی از آفریقا به ما نشان می دهد که چطور با آمدن استعمار و سفید پوستان کل اتحاد قبیله ها از هم پاشید. آن چیزی که مدرنیته می خواهد یک دست کردن و یونیفورم کردن همه است، نمی داند که آن قانون که فردی سفید برای سیاه ها می نویسد چقدر مسموم است. البته او خوب می داند و برای اینکه بتواند آنها را تحت سیطره خود قرار بدهد باید این کار را بکند...این رمان آنطور  که باید و شاید در ایران مطرح نشد و این را هم می توان اینطور تحلیل کرد که جریان های ادبی این مملکت خیلی دل در گرو استعمار دارد!!به همین خاطر چینوا آچه به را در سبد افراد نمی گذارد...گرچه اگر خیلی نیک بنگریم این رمان آنقدر چهره بدی از سفیدها منتشر نمی کند.مثلا مستر براوون آدم خوبی بود و جانشین اش مستر اسمیت کمی توی ذوق می زد. بلاخره آچه به هم در آمریکا زندگی کرده و نون دانشگاه براوون را خورده و اگر سختگیرانه نگاه کنیم نظریه پسااستعماری ادوارد سعید هم تمجیدهایی از آمریکا دارد.اما اگر اینقدر سختگیری کنیم هیچ چیز باقی نمی ماند چون همه ما در دل خود از بابت هایی آمریکا را تمجید می کنیم و استعمار را می ستاییم. پس آچه به را می ستایم که خلاف جریان شنا کرده و غیرت و حمیّت خود را نسبت به وطن خود آفریقا از دست نداده است. فارغ از محتوا، فرم هم به صورت عالی در آمده است و شما یک رمان خوب و با کیفیت را می خوانید از فضای قبایل آفریقایی، فضایی که بسیار از شما دور است و ابدا خسته نمی شوید. این کتاب را که جایزه بوکر 2007 گرفته است و  به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده است و هشت میلیون نسخه از آن فروش رفته را به شما معرفی می کنم و از شما می خواهم که این کتاب را بخوانید. ترجمه کامروا ابراهیمی از نشر افراز،  بسیار روان و عالی و خواندنی بود.
      

20

        کتاب هزار بیشه بوکوفسکی را خواندم. ترجمه نیلوفر داد را تهیه کردم ولی حذفیاتش در حد یک چهارم کتاب بود.

کتاب از جاده لس آنجلس اثر جان فانته الهام گرفته بود...جوانی که دائما شغل عوض می کرد و نه خانه ای داشت و نه خانواده ای و دائما در پی خوشگذرانی بود


به پای جاده لس آنجلس نمی رسید. اما شخصیت خیلی باور پذیر بود و تو را با خودش همراه می کرد. و دائم در شرایط مختلف و خانه ها و کارهای مختلف می رفتی.
بوکوفسکی را دوست دارم از دو جهت یکی اینکه نثرش بی ریا است و صراحت لهجه ای دارد که من را یاد جلال آل احمد می اندازد و دوم اینکه به شدت انسان آمریکایی را خوب نشان می دهد، انسانی عیاش که کل هفته را سخت کار می کند تا به ویکند آخر هفته برسد...کل روز را کار می کند تا شب لبی تر کند و ....یک زندگی حیوانی....من اگر جای مسئولین فرهنگی باشم این کتاب را سانسور نمی کنم و اتفاقا به همه توصیه می کنم تا ببینند روح یک جوان آمریکایی را که خانواده برایش مهم نیست به پدر و مادرش بی احترامی می کنند، پدر و مادر برایشان بچه شان مهم نیست و اجاره اتاق را از او می گیرند. جوان دائم الخمر است و همواره به فکر عشرت.....این ایماژ یک جوان آمریکایی است و اگر فکر می کنید که نسبت تان با این جوان بسیار نزدیک است به همان نسبت به جوان آمریکایی نزدیک و از انسان ایرانی دور شده اید.

      

28

        روز جمعه خود را چگونه گذراندید؟

پنج شنبه شب شروع کردم و عصر جمعه تمام شد، رمانی  که همه می گویند پادآرانشهر ی و دیستوپیایی است..اما به نظرم دنیای مدرن امروز را نشان می دهد...سرگشتگی انسان مدرن که عشق در آن مرده است و کار کردگرا شده...میشود علیه چپ ها تفسیر اش کرد...می توان علیه راست ها تفسیر اش کرد، علیه سنت گراها....
اوایل فکر می کردم این رمان ضدسنت است.....اما ضد ما است. ضد روزگار ما..فکر میکردم که این رمان لامکانی و لازمانی است به همین دلیل پادآرمانشهری تفسیر می شود..اما این رمان وضعیت امروز دنیا است، کارتل های اقتصادی آیا غیر از این با زنان برخورد می کنند، زنان لهستانی که به امارات صادر می شوند حسی غیر از حس اوفگلن دارند....

اما از فرم اش بگویم، زبانی یک دست و تعلیقی بی نظیر داشت گرچه اوایل و اواسط اش خیلی کند پیش رفت...اما خوب بود
ولی آنقدر که می گفتند کتاب درجه یکی نبود، اگر جایزه آرتور سی کلارک در حد جایزه امی حسین فردی باشد، به نظرم عدالت رعایت شده است، اما بالاتر نه....

در پایان از این آقای گوهری راد که نمی دانم کیست و هیچ تصویری از آن در اینترنت پیدا نکردم، بسیار ممنونم...واقعا دلیل خرید کتاب 
این مترجم بود، چون با ترجمه ای دیگر در پمپ بنزین( از آن کتابفروش های اجباری در پمپ بنزین که وقتی شیشه را پایین نمی دهی گمان می کنی خودشان و پمپ بنزین را می ترکانند)خریدم
و ترجمه اش به شدت مزخرف بود. خلاصه مترجم خیلی مهم است و ترجمه  گوهری راد به دلم می نشیند
در پایان بد نیست از طرح جلدش تعریف کنم که واقعا متناسب با توصیفات کتاب است.

      

27

        واقعا کتاب عالی بود...اولین رمان ایرانی ای بود که خواندم...رمان به معنی کلاسیک خودش، یعنی با شخصیت های فراوانی  و تعداد صفحات بالا...واقعا عالی بود..همه چیز با جزئیات و شخصیت ها و تیپ ها را از کار در آورده بود...واقعا عالی بود...هرچه بگویم کم بود، واقعا جز خریت، دلیلی برای توقیفش نمی بینم...اگر بنا به اروتیک بودن است، فیلم های طنز سینمای امروز ایران بسیار مبتذل تر و رکیک تر و چندش آور تر هستند...اما این قصه می طلبید...آقایان حتما انتظار داشتند خالد دهه سی ایران به رشادت های بچه های ما در جنگ تحمیلی ایران و عراق فکر کنند....واقعا بلوغ فکری یک نوجوان را می توان در این رمان دید، البته اگر سانسور چی ها فقط در بعضی از قسمت های این رمان نمانند...من از خسرو شیرین اثر خسرو باباخانی خیلی خوشم آمده بود، ولی آن در برابر این به نظرم یک داستان کوتاه دو صفحه ای است...من در تمام این یک هفته ای که این ۵۰۰ صفحه را می خواندم، همواره مراقب خالد بودم که آخرش چه می شود، خالد چه می کند....هیچ کتابی به نظرم به اندازه‌ بی وتن امیرخانی لیبرالیسم را نقد نمی کند، و هیچ کتابی به اندازه همسایه ها کمونیسم را نابود نمی کند...شاه بیت آن‌ هم این است که :آدم وسط مبارزه باید احساساتش را فراموش کند....اتفاقا احمق های اداره ارشاد اگر می‌ فهمیدند این کتاب را رواج می دادند که کسی درگیر چپ ها نشود و وجه تمایز ما را مشخص بشود...شما این کتاب را بگذار کنار ، چمران به روایت همسر حبیبه جعفریان....چمران وسط جنگ عاشق غاده چمران بیست سال از خودش کوچکتر، لای پر قو بزرگ شده، مانتویی می شود ...و چمران تا آخرین روز شهادتش برای او صبح به صبح قهوه درست می کرد و حوله برایش می آورد...چمران نقاشی می کرد و غا ه عاشق نقاشی اش شده بود ابتدا....چمران  وسط جنگ می رفت گل بو می کرد...عاطفه داشت....اما پندار دائما به خالد می گفت آدم وسط مبارزه نباید درگیر مبارزه بشود..فرق چمران و چگوآرا این است...


خلاصه احمد محمود سلطانی شد در سپهر ادبیات داستانی من....که جلال آل احمد باید برایش کت بگیرد تا بپوشد و دیگران کفش هایش را واکس‌بزنند.....به صرافت افتادم ...زمانی کتاب مدار صفر درجه و زمین سوخته اش‌را بخوانم.....واقعا عالی بود
و در پایان دوباره خاک بر سر مسئولین بی‌ فرهنگ و بی هنری که این کتاب را توقیف کردند و اراجیف را مجوز‌ داده اند
سنگ را بسته اند و سگ‌را آزاد گذاشته اند

  

      

43

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.