امیرعباس شاهسواری

امیرعباس شاهسواری

بلاگر
@amirabbasshahsavarii

217 دنبال شده

226 دنبال کننده

            یک فروند کتاب باز و کمی  اهل قلم  و‌  اپسیلونی   تفکر و سر سوزن ذوقی
          
کانال ایتا neveshtanijat
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        اولین کتابی که از مرحوم دکتر یداللهی می‌خوانم
همه ما شعر زیبای او را در تیتراژ مدار ۳۶۰ درجه شنیده آیم 
آنهم با فلز خاص صدای علیرضا قربانی
الان که دارم می‌نویسم به این فکر می کنم که اسم اش چقدر استادانه انتخاب شده است. واقعا کتاب یک روز شمار عاشق است که معشوق خود را به مثابه الله اروس، تصور کرده و برایش زبانی شعرگونه خلق می کند...جملات پر از احساس و شور در پاره ای از نقاط اروتیک هستند. جنس این شعرهای عاشقانه با شعرهای امثال صائب و حافظ و ...خیلی مشخص است. مهمترین نکته اش اینکه این اشعار را نمی توان جز معشوق زمینی، برای فرد دیگری سرود.
در تمام مدت خواندن این کتاب، همگان من را عیب می کردند، یکی از دوستان می گفت پول به مواد بدهی  بهتر است، چون جذب بدنت می شود و من در پاسخ به آنها می گویم. من اینها را می خوانم تا بتوانم احساسات خود را بیان کنم و در انقیاد قلم بیاورم و می خواهم مثل شما نشوم، شما که نمی توانید احساسات خود را بیان کنید، چون اگر می توانستید این مسئله را به طنز بکشید، طنز فاخر ارائه می دادید و اگر نه پس حرفی نزنید بهتر است. افشین یداللهی را فارغ از هر نوع جهان بینی و نگاه و سویه های فکری می ستایم
چون او احساس اش را به زیبایی به بند کلمات می کشد. اما بعضی چنان احساسات فاخری دارند اما در بیان آن واژه ندارند و یا اگر دارند
هنر  به درستی کنار هم قرار دادن آن را ندارند...آنها گاهی ضد آن احساسی که در درون خود دارند را بر زبان می رانند، که به جای اینکه محل جذب شوند، محل دفع می شوند....پس قدرت بیان احساس
هنری است که اندک افرادی دارند، که اگر داشتند انسان ها را مسحور و مغلوب نگاه خویش می کردند، و فارغ از جهان بینی خواننده او را در گرداب عمیقی از فهم دورانی قرار می دهند که چاره ای جز نگاه کردن به دنیا، آنهم  با عینک شعر و نویسنده نیست 
یعنی خلق جهانی خود بسنده که دست مخاطب را فارغ از هر نوع نگاه و تفکری، می گیرد و با خود همراه می کند.
و اگر قائل باشیم که هنر نه محاکات است و نه فرم، بلکه بیانی است هنروارانه و هنرگونه
افشین یداللهی به یقیین به آن دست یافته است.


      

22

        عالی بود عالی...یادم نمی آید در چندماه گذشته یا یک سال گذشته، کتابی چنین با من سمپاتی برقرار کند که برای شخصیت اش و اتفاقاتش هر روزه دل تنگ شوم.شما را نمی دانم من که چند سال تجربه کتاب فروشی داشتم در این کتاب ده روز زندگی کردم.من کارل بودم و اما کارلی بدون شاشا....من در کتابفروشی ای که کار می کردم مشتری های ثابت هفتگی از شهر های مختلف مثل تهران و اراک و محلات و ...داشتم که میخواستند بیایند با من صحبت کنند و من به آنها کتاب معرفی کنم و راجع به کتاب های گذشته خود صحبت می کردند اینکه آن کتاب قبلی چقدر برایشان جذاب بود، چقدر دوستش داشتند ...من زابینه گروبر را زیست کردم ...اینکه برایش هیچ ارزشی نداشته باشد نیرویی که با عشق کتاب می فروشد و این کار را نه از روی اجبار بلکه با علاقه به سمتش آمده و در آن تبحر پیدا کرده با لئونی که کارآموز است و هیچ از کتاب سردرنمی آورد، این برایش هیچ تفاوتی ندارند...من زابینه گروبرهایی با چشم دیدم که محصول کار کارمندی هستند...اما شاشا ندیدم، آنتاگونیستی که به خوبی به کار اضافه شود.......این کتاب قصه یک کتابفروش است که مامور است به درب خانه مشتری های ثابت اش برود و هر روز برای آنها کتاب ببرد....کار او این است.او در مسیر با یک بیگانه همراه می شود به اسم شا....اگر کتابفروشی نکردید یا حوصله هم ندارید راجع به کتاب هایی که خوانده اید با کسی صحبت کنید.این کتاب را بخوانید، این کتاب پر است از ارجاعات به رمان ها و داستان های معروف(بیشتر آلمانی و بعد فرانسوی)....اولین کاری است که از کارستن هن آلمانی می خوانم.قلم اش فوق العاده است و شخصیت پردازی های و فصا سازی و اتمسفر و دیالوگ های به یادماندنی ای دارد. خلاصه اگر خواستید به یک کرم کتاب که دائم رمان می خواند کتابی هدیه بدهید کتاب خوبی است.در ضمن به دلیل وجود یک نوجوان که با پیرمرد کتابفروش همراه می شود....و هردو را به زیبایی تصویر کرده....این کتاب به نظرم برای هرد سن مناسب است. البته ممکن است کسی آن را به نوجوان ندهد که بخواند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

30

        اولا که بگویم من ترجمه خبرزاده، رفیق جلال آل احمد که در نامه هایش او را خمره صدا می کرده! را خواندم از نشر امیرکبیر

دوم بگویم اگر اسم بالزاک‌ بر روی کتاب نبود، آن را به کناری پرت می کردم یا یک روز که به صرف کتف و بال دعوت بودیم به زیر درختی، برای شروع آتش، از آن استفاده می کردم

سوما جدا از توصیفات زیاد و حوصله سر بر کلاسیکی، واقعا خوب توصیف می کنه این جناب مرحوم جنت مکان بالزاک، قشنگ‌جلوی چشمانت می آورد، یا بگویم تو را به چشم‌ چرانی بی دردسر می برد

چهارما کتاب خیلی سانسور داشت، مثل بازی والیبال ایران کوبا در کوبا در فصل تابستان که بعد از هر ثانیه گل یکهو دوباره تکرار گل را نشان می داد، اعصاب خورد کن بود

پنجما واقعا دلم به حال ژولی سوخت، ژولی مظلوم بود
کارکرد داستان این است که تو در داستان برای یک زنی که به همسرش خیانت کرده دل می‌سوزانی ولی در واقعیت برای بیست و پنج هزار مادری که در یک نسل کشی در یک سال گذشته بچه هایشان زیر آوار و موشک از دنیا رفته، دل نمیسوزانی
و این کارکرد داستان است.
دم جناب بالزاک‌ گرم روحت شاد، خانه ات آباد

      

16

        اپلیکیشن نوار بنده، ده روز دیگر اشتراک اش تمام می شد و گفتم یک کتاب در راه گوش بدهم
گشتم و چیزی که می شد در راه گوش داد را یافتم، نوشابه زرد
نوشابه زرد را باید سر کشید اما من آن را درون گوش هایم ریختم! نوار اپلیکیشن کتاب صوتی است و نوشابه زرد، سفرنامه منصور ضابطیان به کانادا است. قبل از باز کردن و گوشیدن! قطعاتی از کتاب، تقریبا مطمئن بودم که منصور ضابطیان خود این کتاب را خوانده است. اولین بار صدایش را از رادیو هفت گوش کردم، قبل از اینکه بازتاب نور را از کله کچلش ببینم. او واقعا انسان _ رسانه است.
فرم ها را خوب می شناسد و نبض مخاطب دم دستش است. در کل کتاب بدی نبود، با او به خیابان رد لایت رفتم، با او افرا ها را دیم با او ...اما از قبل می دانستم نگاهی به من نمی دهد، مثل امیرخانی اهل تامل نیست. در کل از اینکه چهارساعت رانندگی را با یک نوشابه زرد بدون قند سر کردم خوشحالم.
                                  ***
در اتوبان گرمسار_قم  در نیمه های شب که گمان می کنی داری به خانه نزدیک می شوی، به سراغ بیژن نجدی  رفتم، کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند را دوباره شروع کردم به گوش دادن، با اینکه چندین بار این کتاب را گوش دادم و خوانده ام، اما سیر نمی شوم، گرچه خوانش بی نظیر پیام دهکردی بی تاثیر نیست، اما بیان نجدی بی نظیر است. با اینکه در مضمون و محتوا، نگاهم با او 180 درجه تفاوت دارد اما دوست دارم این کتاب را هزاران بار بخوانم، تا شاید بتوانم یک صحنه معمولی را، کشته شدن یک قو را، یا پیدا شدن ...را توصیف کنم.


#کتاب_در_راه #نوشابه_زرد_در_شب_سیاه #یوزپلنگان

@neveshtanijat
      

49

        یک کتاب جذاب علمی و ادبی که از خواندن اش، اصلا و ابدا خسته نشدم. با اینکه موضوع این کتاب یعنی حلزون، اصلا و ابدا دغدغه من نبود، کتاب درباره ی خانمی است که مریضی بدی می گیرد و مجبور است مدت طولانی دراز بکشد و به حرکت حلزون اش نگاه کند، کتاب دربردارنده رنج و محنت بیماری به همراه مشاهده حلزون است، مشاهده ای بسیار قوی که آدم را یاد مشاهدات ارسطو و ثبت جزئیات حیوانات می اندازد، نویسنده همچون یک خانوار شناس به یک حلزون می نگرد و حالات خود را به هنگام مشاهده ارسطو توصیف می کند، کتاب واقعا شاهکار است و فوق العاده است.
۲ نکته پس از خواندن این کتاب به ذهنم رسید، اول فقر محبتی و زندگی عاطفی یک فرد در جهان مدرن و متجدد غرب، کسی که باید پس از بیماری از حمایت همسر و فرزندان و دوستان و خانواده خود بنویسد، آنقدر تنها است که روزها و شب های خود را با حلزون می گذراند، و چیزی که عوض دارد گله ندارد کسی که نهایت رفاهی که در غرب می گذرد را می خواهد، به تللازم، تنهایی نیز نصیب او می شود(رجوع کنید به صحبت های محسن رنانی در آبان ۱۴۰۰ با عنوان اینکه چرا مهاجرت نکنیم، این آدم تئوریسین توسعه است و به شدت آرزوی سوئد شدن ایران را دارد، اما در این سخنرانی به این نکته اشاره می کند که زندگی ایرانی ها جمعی است و وقتی شما زمین‌بخورید و یا ورشکسته شوید یا بیماری سختی بگیرید، خانواده و دوستان به کمک شما می آیند اما وقتی مهاجرت می کنید،‌آنجا اینطور نیست)
نکته دوم این است که آنها راجع به چه موضوعات دم دستی و به ظاهر ساده ای، چطور قلم زنی می کنند و کارهایشان با پرداخت های عالی، فضا سازی درست و شخصیت پردازی مناسب و پژوهش‌های عمیق و طولانی همراه است .اما ما برای سوژه های والا و متعالی خود، کمترین پرداخت و قلم زنی نامناسب و پژوهش ناکافی داریم

به راستی چرااا؟!
      

28

        یک کتاب عالی، البته در بازار نیست، کتاب کشکولی است و مربوط به دوران صفویه است.سید نعمت الله، شاگرد  علامه مجلسی دوم است(صاحب بحارالانوار) این کتاب به زبان عربی است و حالت جنگ مانند و کشکول مانند دارد، دیدم  که عزیزی زیر این کتاب پست نوشته که کشکول ها سند ندارند و نویسنده الابختکی نوشته است 
در صورتی که تنها سند آن را ذکر نمی کنند وگرنه کسی اگر اندکی سید نعمت الله، شیخ بهایی، سید احمد شبیری زنجانی، سید عباس حسینی کاشانی، علی پناه اشتهاردی و ...که کشکول نوشته اند را بشناسد چنین درباره آنها نمی گوید، لااقل من می گویم بی سندهای آنها از رفرنس های مقالات اساتید معتبر، معتبر تر است. 

رجوع کنید به ((پیام آیت الله خامنه ای برای کنگره سید نعمت الله جزایری)) 
این کتاب به علت داستانک های اروتیکی که دارد در بازار یا نیست یا سانسور شده است، ترجمه زمان قاجار آن موجود است در سایت آرچیو دات او آر جی . و خیلی توی هم نوشته و ویراستاری در حد صفر
حتی از نوشته های من بدتر، اما می ارزه (به قول آقای قرائتی)
چون گاهی چنان با بعضی از داستان هایش می خندید که کانال های تلگرامی و توییتری را باید حذف کنید!

      

8

        پارسال دوره ای گذاشته بود موسسه نفحات، یک کارگاه پاییزه فلسفه هنر، اساتیدی از فلسفه اسلامی و فلسفه هنر و ...از امنی نژاد و رجبی دوانی(هنر نه تاریخ) و دکتر سید رضی موسوی گیلانی و ...
دکتر سید رضی به دلم چسبید و امسال بعد از فر خوردن بین چند کتاب زیبایی شناسی و فلسفه هنر که هر کدام برایم  مثل خواندن دائو دجینگ به زبان چینی بود، گنگ و ادراک نشدنی و ...البته هر از گاهی هم می فهمیدم ولی آمپر لذت فهم را آنچنان بالا نمی برد که با صدای انکار الاصواتم از حلقوم مبارکم فریاد 
این الملوک و این ابنا الملوک سر بدهم و آنقدر هم همت و حوصله نداشتم که نتیجه مداقه نهایی ام، فریاد اورکا اورکا باشد و از وان حمام لخت به در بیایم و داد بزنم، اصلا حمام کوچکمان وان ندارد!

                                                        ###
امسال شماره دکتر سید رضی را گیر آوردم و تماس گرفتم و خواستم برای این طفل هنردوست و فلسفه دوست، یک کتاب با چرخ های کمکی توصیه کند که ایشان فلسفه هنر نوئل کارول و دانشنامه زیبایی بوریس گات را معرفی نمودند، خوشی پیدا کردن اولین نیمه گمشده ام، تنها چند ساعت دوام داشت .چون بعد از سر کارم به مجتمع ناشران رفتم و بعد از قیافه ام مثل بستنی عروسکی آب شده شد، البته از همان اول اسم عروسک روی ما زیادی بود، عروسک واقعی باربی بود و من حاصل  ریخته شدن دو قطره کاکائو روی یک کف دست وانیل و ثعلب بودم که پول داده بودم و کاکائو مصنوعی روی سرم کاشته بودم، با همان قیافه ی ثعلبی ام ، وقتی خانم اطلاعات مجتمع ناشران گفت این کتاب را نداریم و بعد گفتم از این نشر، گفت هیچ نداریم، آنجا قیافه ام شده بود مثل بستنی سوهانی یا بستنی انبه با تکه های انبه، خلاصه حساب کار دستم آمد این کتاب  به این سادگی گیر نمی آید
                                                          ###

خلاصه چشمتان روز بد نبیند به چند دانشجوی فلسفه هنر و ادیان و ...سپردیم که از دانشگاه ادیان برایمان این کتاب را بگیرند 
که هرکدام مشکلی پیش می آمد برایش، یکی فارغ التحصیل شده بود، یکی تب بوسنی و هرزگووین گرفت و یکی ریغ رحمت را تزریق کرد.
خلاصه هر کاری کردیم 
گیرمان نمی آمد تا اینکه رو زدیم به کسی که تازه با او آشنا شده بودم و برایم گرفت، بوریس گات مرجع بود و نمی شد بیاوری اش ولی مخ نوئل کارول  را زده بود که دو هفته با من سر کند 

                                                    ###
چیه حتما توقع دارید که خلاصه کتاب را هم بنویسم :-))

      

27

        کتاب به دو قسمت تقسیم میشه 
قسمت اول توصیفات پروست هستش از کودکی اش و زیست اش با کتاب و قسمت دوم هم توصیفاتی است همراه با تحلیل هایی اگزیستانس از کتاب و کتابخوانی که نه کتابخوانی زیاد را نفی می کند و نه کتابخوانی را !این کتاب کوتاه صد صفحه ای، در واقع جستاری است که پروست برای کتاب یکی از دوستانش نوشته بود و بعدها خود تبدیل به کتاب شد .بیش از همه چیز توصیف دقیق پروست از وقایع و اتفاقات و اجسام ‌ و افراد و افعال کودکی اش، حیرت برانگیز است .شنیده ام که در اواخر عمر از هوشنگ ابتهاج پرسیده اند که این همه با ادبیات و شعر مانوس بوده ای چه دستاوردی برای تو داشته؟ و او جواب داده است که هر چیز را که احساس کنم می توانم توصیف کنم و این واقعا توانایی ای است که خدا به بهترین نحو به پروست عطا کرده و شاهد بر این مدعا، رمان در جست و جوی زمان از دست رفته از او است که هفت جلد است!و دیگر موهبت خدادای پروست، فیلسوف بودن او است .نوشته های او تنها محاکات و تقلید از طبیعت نیست، او در پس توصیفات دقیق خود، خواهان رساندن مفهومی ژرف به شما است البته همچون دیگر فرانسوی زبانان ثقیل می نویسد یا بهتر بگویم مترجم خوب برای آثارشان، سخت گیر می آید 
در هر صورت انتخاب بدی نیست برای یک شب بلند پاییزی 
زیرا که امشب ما را از غروب تا به الان  که منتظر بازی لیورپول _ استون ویلا هستم را پروستی کرد و یک جرعه این مه نیمه ناب 
را سر کشیدم
      

23

        اگر مترجم بودم و کلاس مترجمی می گذاشتم 
حتما این کتاب را به عنوان یک ترجمه بد می آوردم که هنرجویانم بخوانند .....جستار اول که مترجم محترم نوشته 
بیشتر شبیه کلماتی است که در روز روشن کنارهم بگذارید کنارهم
وکلماتی که سالها در زندان انفرادی مغز بوده اند و سالها نور ندیده اند و وقتی بیرون آمدند از شدت نور به یکدیگر خوردند و توالی این تصادفات متوالی کلمات در بزرگراه ورودی مغز مترجم، نه یک سیر مشخص دارد و نه روایتی معنا دار
خلاصه جستار مترجم به یک شوخی شبیه است و سه جستار بعدی آنقدر  بد ترجمه شده که گمان می کنید این جستارها را یک فردی در  اولین سال اختراع گوگل ترنسلیت ترجمه کرده 
که معتقدم اگر به گوگل ترنسلیت می داد، بهتر ترجمه می کرد


اما از حق نگذریم،قطع و اندازه کتاب بسیار خوش دست است و نشانک کتاب که عکسی است از مردی قلیانی در تاریخ،  ابتکاری جالب است که هم اندازه کتاب است، استفاده از فرمت پاکت سیگار برای اندازه کتاب و عنوان جستارهای دود آلود و همینطور ایده جمع کردن جستارهای سیگار کنارهم، همه و همه کارهای خلاقانه و بدیعی بود که با ترجمه بد،گند خورد متاسفانه به انتظارم

پ.ن: حتما قبل از خرید کتاب چند صفحه از ترجمه را بخوانید 
خصوصا اگر کتاب بدیع و نو است و کسی پای آن نظر ننوشته
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8

        چرا باید کتاب (( اسراییلی که من دیدم نه صلح، نه حرف اضافه )) را خواند 
پس از گذشت ۴۶ سال از انقلاب اسلامی که مسئله فلسطین جز اصلی ترین مسائل آن بوده،روز به روز بر اهمیت اش افزوده می شود.خصوصا بعد از عملیات غرورآفرین هفت اکتبر توسط نیروهای حماس،در این ۴۶ سال اما این مسئله اصلی جمهوری اسلامی در لایه هایی وارد نشد .لایه ای به اسم آموزش و پرورش،لایه ای که در تمام دنیا هزینه های گزافی بابت آموزش به فرزندان کشور خود پرداخت می شود که در راستای راهبرد سیاسی کشور خود، رشد و نمو کنند .اما در ایران لایه آموزشی انگار بی طرف به کلان مسائل جمهوری اسلامی، خود را کنار کشیده است .درس هایی که در ۱۲ سال به دانش آموزان داده می شود ناظر به اهداف جمهوری اسلامی جلو نمی رود .مثلاً درس جغرافیا،انگار همان درس جغرافیای زمان طاغوت است که تنها آمار و ارقام سرشماری های جمعیت آن به روز می شود.اطلاعاتی که دانش آموزان با یک جستجوی کوتاه در اینترنت می توانند به دست بیاورند، اما جای جغرافیای سیاسی متناظر با اهداف انقلاب اسلامی خالی است .مثلاً چرا نباید نقشه غرب آسیا را در این درس بیشتر مورد توجه قرار داد، یا اینکه دانش آموز، نقشه فلسطین و کشورهای اطراف اش را با جزییات به خاطر بسپارد و درباره ی فلسطین اطلاعات بیشتری کسب کند 

                                                         ***
اما کتابی که میخواهم معرفی کنم یک سفرنامه منحصر به فرد است که تا حدودی این خلا لایه آموزشی را در می کند .و اگر نظر دکتر محمدجوادفر، رئیس مرکز مطالعات سفرنامه را قبول کنیم مبنی بر اینکه سفرنامه یک چهار راه است.چهار راهی بین علوم اجتماعی و تاریخ و ادبیات و جغرافیا، پس نه تنها در جغرافیا بلکه در سه درس دیگر نیز این کم کاری را پوشش می دهد .
                                                                   ***
عاطف حزین خبرنگار مصری نشریه ((اخبار الیوم))است که یک روز دوشنبه که معمولا تا لنگ‌ ظهر می خوابیده، توسط سردبیر بیدار می شود و متوجه می شد که باید به یک سفر اجباری برود، سفری اجباری به سرزمینی که از آن متنفر است یعنی اسرائیل!او ده روز به سرزمین های اشغالی می رود به تل آویو و قدس و حتی غزه و در تمام طول سفر،جزئیات را مو به مو بازگو می کند .از برخوردهایش در فرودگاه تا راننده تاکسی تا رفتار سفیر مصر در اسرائیل و ....با توجه به روزنامه نگار بودن عاطف حزین و قلم زنی هر روزه او، قلم کتاب بسیار قوی و پر از توصیفات زنده و جان دار است و به لحاظ ادبی، قابل قبول است.به لحاظ تاریخی هم کتاب مورد توجهی است.سفر عاطف حزین در سال ۱۹۹۶ بوده است یعنی ۲۸سال پیش، درست بعد از پیمان های اسلو و ترور اسحاق رابین،پنجمین نخست وزیر اسرائیل که توسط ایگال عمیر به قتل رسیده بود .پس در برهه ای تاریخی و سرنوشت ساز بوده است و مضاف بر اینکه کتاب پر است از ارجاعات نویسنده به کودکی خود که مقارن است با جنگ شش روزه اعراب با اسرائیل و آواره شدنش از شهر و دیار خود بوده است .علاوه بر زمان خاص، خود راوی نیز خاص است .عاطف حزین از طرفداران پیمان اسلو و صلح با اسرائیل و از مخالفان جدی حماس است همین است که روایت او را برای ما که در کنار حماس ایستاده ایم خواندنی تر می کند.این کتاب به لحاظ علوم اجتماعی نیز کارکردهای مهمی دارد،نشان دادن روابط اجتماعی عرب های صهیون و صهیونیست ها و رفتار آنها با یک خبرنگار مصری و شوق اشتیاق مصری های گیرافتاده در بین صهیونیست ها برای بازگشت و ...به لحاظ جغرافیایی نیز به ما تصویری مناسب از فلسطین ارائه می دهد .تصویری چنان با جزئیات که ماه ها در خاطرات بماند .
این کتاب خوب توسط وحید خضاب که کارشناس مسائل فلسطین است و مترجم کتاب هایی نظیر : تو زودتر بکش ، پدر معنوی حزب الله، ده غلط مشهور درباره اسرائیل و  ....او در این کتاب نیز به سان دیگر کارهایش،حفظ امانت کرده و با اینکه در برخی موارد نظر نویسنده کاملا با او مخالف بوده ، در متن دستی نبرده و در پاورقی توضیحات خود را آورده است .این کتاب خوب توسط نشر شهید کاظمی روانه بازار شده است .
      

27

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

ای بابا هی چقدر بد شانسم چرا باید ابرک که کتاب رو امشب ازش خریدم و کلی تعریف کرده باید بیاد این یادداشت منو بخونه خدایاااا زهی شانس....پیشی بیا منو بخور واقعا به شاهسواری بگو بره....بگو بره.....برو.....برو....گفتم برو دیگه...برو....برو..خدایا بسه دیگه ولی واقعا کتاب خوبیه حتما از ابرک تهیه کنید تا ۲۲ بهمن از ۳۵ درصد تخفیف بهره مند شوید😅🙏🌻

9

9

9