zed_bml

تاریخ عضویت:

مرداد 1402

zed_bml

@zed_bml

28 دنبال شده

26 دنبال کننده

zed0bml
zed_bml

یادداشت‌ها

نمایش همه
zed_bml

zed_bml

2 روز پیش

        کتاب در واقع خاطرات زندگی استیونز - پیشخدمت یکی از خانه‌های اعیانی انگلستان- است که در طول سفری چند روزه از زبان خودش روایت می‌شود. پیشخدمتی که همه‌ی زندگی‌اش را وقف کارش کرده و حالا در آستانه‌ی کهنسالی به این فکر می‌کند که «بازمانده‌ی روز»ش را چطور سپری کند و درست همانجا که مخاطب بعد از حرص خوردن‌های بسیار از دست استیونز که بخاطر اهمیت بیش از حد به کارش چیزهای بسیاری را در زندگی اش از دست داده از جمله عشقش را ، منتظر است تحول استیونز را ببیند ، استیونز تصمیم می‌گیرد بازمانده‌ی روزش را هم با همان جدیت به کار بپردازد و فقط کمی طنز را چاشنی آن کند! هرچند به اینجا که رسیدم با حرص کتاب را بستم اما داستان کار خودش را کرده بود. تا مدت‌ها به این فکر می‌کردم و هنوز هم می‌کنم مه که انسان امروزه نیز چقدر در معرض خطر اینطور زندگی کردن قرار دارد. 
شخصیت پردازی کتاب فوق‌العاده است و توانایی مترجم در بازنمایی شخصیت‌ها به زبان فارسی ‌و حتی انتقال لحن آن‌ها فوق‌العاده‌تر! 
کتاب ریتم کندی دارد که شاید برای عده‌ای خسته کننده باشد اما به نظرم این اتفاقا همان چیزیست که با شخصیت استیونز و سن و سالش تناسب دارد و شخصا برای من که در روزهای پرفشار و شلوغ کتاب را می‌خواندم، پناهگاهی بود برای فرار از سرعت و سختی روزها. کتاب را نه فقط برای خود داستان که برای مقدمه‌ی شاهکار آقای دریا بندری در ابتدای آن هم که شده بخوانید. 
      

2

zed_bml

zed_bml

1404/2/23

        تلخ بود. انقدر تلخ که لاجرعه سرکشیدمش تا زودتر تمام شود و از تلخی‌اش خلاص شوم. داستان درباره زن جوانی به نام الهه است که زندگی آرامی با همسر خود مصطفی و فرزندشان آهو دارند و ناگهان بیماری مصطفی (سرطان) این آرامش را برهم می‌زند. الهه که تا پیش از آن تنها تکیه گاهش همسرش بوده ،حالا علاوه بر بیماری و مسئولیت‌های جدیدی که بر دوشش افتاده ، با همسری رو به روست که انگار دچار نوعی تحول و از خودبیگانگی شده و بیشتر از بیماری‌اش، با اخلاق تند و طعنه‌ها‌ی تلخش الهه را می‌آزارد و او را درگیر چالشی درونی می‌کند. این میزان از تغییر در شخصیت مصطفی و در مقابل انفعال بیش از حد  الهه برای من در بعضی از موقعیت‌ها  باورپذیر نبود. البته که هیچگاه از نزدیک با هیولای سرطان و تغییراتی که به دنبال دارد درگیر نبوده‌ام اما یا نویسنده این احوالات را با اغراق نوشته و یا اگر در واقعیت چنین است باید برای مخاطب باورپذیر تر نَقلش می‌کرد. کتاب پایان خاصی هم ندارد انگار که نویسنده دیگر حرفی برای گفتن نداشته و با یک اتفاق غیر منتظره فصل آخر را تمام می‌کند و این به اصطلاح روی هوا ماندن انقدر اذیت کننده بود که دیشب تا صبح توی خواب مغزم برای داستان دو سه پایان مختلف نوشت و نمایش داد! اما با همه این‌ها اگر مثل من سرک کشیدن در زندگی‌هایی که تجربه‌شان‌ نکرده اید برایتان دلچسب است، بخوانیدش.
      

6

zed_bml

zed_bml

1404/2/16

4

zed_bml

zed_bml

1404/2/15

        اسم حبیبه جعفریان را اولین بار در دوره‌ی نویسندگی خلاق مدرسه مبنا شنیدم. وقتی که در پیاده‌روی صبحگاهی داشتم فایل‌های صوتی آموزشی آن هفته را گوش می‌دادم و رسیدم به روایت: اسبی بود در اسپانیا ، که با صدای خود نویسنده ضبط شده بود. فقط دو سه دقیقه طول کشید تا شیرینی این روایت به جان من که دیوانه‌ی قالب روایت نویسی و جستار نویسی هستم بنشیند و اسم حبیبه جعفریان حک شود در ذهنم با این توضیح: بهترین روایت/جستار نویسی که شناخته‌ام! شاید در شکل گیری علاقه‌ی اولیه‌ام هم‌ذات‌پنداری من با او در روایت اسبی بود در اسپانیا بی‌تأثیر نبود ، چرا که از یک دغدغه‌ی مشترک نوشته بود اما در پایان روایت ، خودافشایی‌اش بود که مرا شیفته‌اش کرد. صداقت جاری در متنش. و از همان موقع چشم انتظار چاپ مجدد این کتاب بودم. کتابی روی جلدش نوشته (در ستایش تنش‌های درونی) و نویسنده آن را در پیشگفتار اینطور معرفی می‌کند: این متن‌ها تلاشی برای گزارش تناقض ذاتی حی و حاضر در بسیاری از حس‌ها موقعیت‌ها و تصمیماتی است که در زندگی تجربه شان می‌کنیم به سراغشان می‌رویم و در تنشی می‌افتیم که برایمان می‌سازند. خواندنش را خیلی توصیه ‌می‌کنم اگر اهل روایت و یا جستار خوانی هستید.
      

27

zed_bml

zed_bml

1404/2/14

2

zed_bml

zed_bml

1404/2/10

1

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.