یادداشت zed_bml

zed_bml

zed_bml

1404/3/28

        بعد از دو سال برای بار چهارم خواندمش. ۴۰ نفس را در بیست نفس و کمتر خواندم که هنوز هم مثل بار اول کتاب برایم گیرا بود و مثل بار اول مستوره مرا خنداند و گریاند و با احساساتش درگیر کرد.
مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم داستان زنی است به نام مستوره که در آستانه‌ی موفقیت‌های بزرگ متوجه می‌شود باردار است. این کتاب روایت رنج پنهان یک مادر است و نویسنده در این کتاب از ابعاد قرآنی و روان‌شناسی برای برون رفت از تعارضات فردی و بین فردی استفاده کرده است. 
در اکثر معرفی‌های کتاب به تعارضاتی که مستوره به دلیل مادر شدن تجربه می‌کند اشاره شده است و یک جور‌هایی این را موضوع اصلی داستان می‌دانند اما برای من تعارضات فردی مستوره و چالش‌هایش در ارتباط با دیگران مثل همسر و خانواده‌ی همسر و پدر و... جذاب‌تر بودند و حتی شاید بتوان گفت حجم بیشتری از داستان را هم به خود اختصاص داده بودند. ما در این رمان با چیزهایی مواجه می‌شویم که در رمان‌های عاشقانه‌ی ایرانی کمتر خوانده‌ایم. روایت واقع بینانه‌ای از زندگی متأهلی  و چالش‌های یک همسر و مادرِ فعال اجتماعی که با نثری بسیار روان بیان شده است. استفاده‌ی مستوره از قرآن ، گفته‌های اساتیدی مثل استاد صفایی حائری ، کتاب‌ها و کلاس‌های روانشناسی و....عمل کردن به آنها برای حل چالش‌های بین‌فردی‌اش برایم خیلی دلچسب بود. 
و در آخر اگر بخواهم منصفانه نظرم را جمع بندی کنم باید بگویم بخش زیادی از لذت بردن من از کتاب، ناشی از شباهت‌هایی بود که بین شخصیت خودم و مستوره می‌دیدم، و شاید کتاب برای کسی با شخصیتی کاملا متفاوت انقدر گیرا و جذاب نباشد.

      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.