معرفی کتاب دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن) اثر منصور ضابطیان

دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

4.1
86 نفر |
37 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

121

خواهم خواند

95

ناشر
مون
شابک
9786227585261
تعداد صفحات
240
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

        کتاب «دو دستی» نوشتۀ منصور ضابطیان است. این کتاب که در دستۀ آثار سفرنامه‌ای و ناداستان قرار می‌گیرد، مربوط به سفر ضابطیان در پاییز سال 1402 به ژاپن است. این نویسنده در سفری یک‌ماهه به بعضی شهرهای ژاپن، مشاهدات خود را از آداب‌ورسوم این کشور در کتابی به نام «دو دستی» نگارش کرده است. این کتاب که یازدهمین اثر سفرنامه‌ای ضابطیان است، برای خواننده سفری کاغذی به کشور ژاپن را به ارمغان می‌آورد و عکس‌هایی که نویسنده از مشاهدات خود در کشور ژاپن به این کتاب و در کنار نوشته‌ها اضافه کرده می‌تواند به تصویرسازی همگام با خواندن کتاب کمک کند.
سفرنامۀ «دو دستی» شامل تمامی شهرهای ژاپن نمی‌شود و مقاصد نویسنده در این کشور، شهرهای توکیو، یوکوهاما، کیوتو، اوساکا، کوبه، نارا و هیروشیما بوده و او شرحی از حضورش در این شهرها را به‌عنوان سفرنامه‌نویس نوشته است. براساس گفته‌های نویسنده، «دو دستی» نتیجۀ مشاهدات شخصی ضابطیان و شنیدن روایت ژاپنی‌ها و خارجی‌هایی‌ست که در روزهای اقامت او در ژاپن ملاقات کرده است. ضابطیان دربارۀ کتاب گفته که نوشته‌های او هیچ مبنای آماری و تحقیقاتی ندارد و نمی‌تواند مورد استناد علمی قرار بگیرد و نوشته‌های او دیداری و شنیداری است.
این کتاب خواننده را با فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های مردم ژاپن آشنا می‌کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 220

ساداکو نماد کودکان بی‌گناهی است که در هیروشیما و ناگازاکی رنج کشیدند، سوختند یا دچار بیماری‌هایی شدند که در سال‌های آینده آنها را از پای درآورد. ساداکو در روز بمباران دو ساله بود. او در لحظه انفجار از پنجره خانه‌اش به بیرون پرت شد. مادرش فکر می‌کرد او مرده، اما در کمال تعجب او را زنده پیدا کرد. او زنده ماند اما تشعشعات ناشی از انفجار او را به لوسمی یا سرطان خون دچار کرد و سال به سال حالش بدتر شد تا اینکه وقتی دوازده ساله بود، در بیمارستان بستری شد. یک افسانه ژاپنی می‌گوید که اگر کسی بیمار باشد و هزار درنای کاغذی بسازد، شفا می‌یابد. ساداکو از این افسانه خبردار شد و شروع کرد به ساخت‌ درناهای کاغذی و آویزان کردن آنها از سقف بیمارستان. اما حالش روز به روز بدتر و بدتر می‌شد. او فقط فرصت یافت ۶۴۴ درنا بسازد و روز بیست و پنجم اکتبر ۱۹۵۵ از دنیا رفت. همکلاسی‌هایش ۳۵۶ درنای دیگر ساختند و با او به خاک سپردند. حالا درناهای کاغذی در همه جای دنیا یادآور سودوکو و همه کودکان بی‌گناهی است که در جنگ‌ها و به خاطر جاه طلبی سیاستمداران جان می‌سپارند.

37

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)

نمایش همه

یادداشت‌ها

          کتاب «دو دستی» سفرنامهٔ منصور ضابطیان به ژاپن در سال ۱۴۰۲ هست.
سفرنامه، روایت دست‌اول از مشاهدات عینی ضابطیان در سفر به شهرهای توکیو، یوکوهاما، کیوتو، اوساکا، کوبه، نارا و هیروشیما است.
ثبت تجربیات شخصی با جزئیات و عکس‌های مربوط به سفر به درک بهتر فضای ژاپن کمک کرده.
ضابطیان سعی کرده به جای جاذبه‌های توریستی کلیشه‌ای به جنبه‌هایی از زندگی ژاپنی‌ها بپردازد که معمولاً در رسانه‌ها کمتر دیده می‌شود. 
ازطرفی اطلاعاتی که ارائه می‌دهد بر پایهٔ مشاهدات هست و پایهٔ آماری ندارد. ضابطیان در خلال سفرنامه، ناخودآگاه به مقایسه بین رفتارهای اجتماعی دو فرهنگ ایران و ژاپن می‌پردازد. او به فرهنگ و باورهای ژاپنی اشاره می‌کند؛ خواندن دربارهٔ فرهنگ لمس کردن، احترام گذاشتن، وقت‌شناسی، غذا و چای خوردن، عقاید ژاپنی‌ها دربارهٔ کامی، دروازه و روباه جالب هست و دید خوبی به خواننده می‌دهد.  
او از تجربیاتش در هتل‌های کپسولی، حمام آبگرم اونسن هانایو، توکیویی که شب‌ها خواب ندارد و ربات بزرگ گاندام خاطراتی خواندنی نقل می‌کند.
اما گاهی هم خیلی گذرا از حضور در چهارراه شلوغ شیبویا و چراغ‌های آبی ژاپن می‌گوید.
همچنین برخی از اطلاعاتی که در سفرنامه آمده سلیقه‌ای بوده و ممکن است خواندنش برای خواننده جذابیت نداشته باشد؛ مثلاً آوردن کلماتی با دو هجای شبیه هم.
نسبت به سایر آثار ضابطیان، سبک روایی شخصی و شوخی‌های شیرین را در این سفرنامه کمتر می‌توان دید. شاید اگر سفرنامه بعد از سفری تفریحی نه به قصد نوشتن کتاب نوشته می‌شد‌، حال‌هوای بهتری می‌داشت.
آشنایی با فرهنگ ژاپنی می‌تواند درک‌ بهتری از انیمه‌ها، فیلم‌ها و کتاب‌های این کشور به خواننده بدهد. اگر ژاپن را دوست دارید یا علاقمند هستید از ریوکان و زاتاکو، کانجی، مجسمهٔ هاچیکو، محلهٔ آکی‌هابارا، موزهٔ اوریگامی، سوشی نیگیری، ساشیمی، ماکی، اوراماکی و تماکی بدانید، پیشنهاد می‌کنم کتاب را بخوانید.
من که با خواندن کتاب علاقمند شدم راجع به ایکیگای، کایزن و فلسفهٔ وابیسابی بیشتر بدانم. 
به طور خلاصه، بر مبنای ایکیگای باید هدفت را در زندگی پیدا کنی؛ هدفی ارزشمند که آنقدر محرک باشد که صبح‌ها به خاطر آن انگیزهٔ بیدار شدن داشته باشی. این هدف ربطی به رویا ندارد، به واقعیت و اهداف واقعی مربوط است؛ چیزی که هم توانایی انجامش را داشته باشی و هم غیرممکن نباشد. 
کایزن یعنی تمرکز روی اهداف کوچک و انجام ندادن کارهای خیلی بزرگ که خارج از توان هستند. 
طبق فلسفهٔ وابیسابی،‌این لحظه فقط همین حالا وجود دارد و دوباره نخواهد آمد پس بهتر است از ناکامل بودن به عنوان فرصتی برای رشد و قیام علیه کمال‌گرایی استفاده کرد.
        

35

          از شروع  تا پایان کتاب سه هفته‌ کش آمد. فکرش را که می‌کنم سفرنامه‌های ابتداییِ آقای ضابطیان را با سرعت بیشتری می‌خواندم. احتمالاً ذوق بیشتری داشتم ولی اخیراً  نمی‌دانم چرا اینقدر لفتش می‌دهم.  قلم همان قلم است و هر کشوری هم داستان‌های خودش را دارد اما کتاب‌های مربوط به کانادا و ترکیه را هم مانند همین کتاب اخیر، دیر به اتمام رساندم. 
به عنوانِ یک علاقه‌مند به سفر که رویای دیدنِ همه دنیا را در سر دارد و مدت‌ها نقاطِ مختلفِ جهان را به چشمِ مقصدی برای مهاجرت دید زده،  اگر قرار باشد بعد از خواندن  این کتاب،  حسم به ژاپن را بگویم، آن حس این‌ است:
ژاپن با وجود طبیعتِ خاص‌اش،  فرهنگ  و تاریخِ متفاوتش، تکنولوژی و جاذبه‌های  منحصربه فردش و  البته بخشِ مورد علاقه من یعنی معماری و شهرسازی ویژه‌اش، برای  عارفه تنها می‌تواند یک مقصد گردشگری و ماجراجویی باشد و نه هرگز  جایی برای زندگی! 
زیرا اگر قرار باشد میانِ آرامش و نظمِ زیاد که در مراتبی منجر به  انزوای زیاد و کمرنگ شدنِ روابط انسانی می‌شود  و  شلوغی همراه با روابطِ صمیمانه‌تر، یکی را انتخاب کنم، قطعاً دومی انتخاب من است. بنابراین  فکر نمی‌کنم هرگز حسرتِ  زندگی در جامعه مدنیِ ژاپن را  در دل داشته باشم!

گرچه که این کتاب منبعِ کاملی برای به دست آوردن نگاهی جامع به  کشور ژاپن نیست، اما سفرنامه‌های آقای ضابطیان مثل همیشه گریزی به جوانبِ مختلف یک کشور می‌زند و در حین دادنِ اطلاعاتِ مختصر درباره  آن جوانب، خواننده را برای دانستن بیشتر ترغیب می‌کند.

حالا که کتاب را "دودستی" بستم و  به لطف نوشته‌ها و عکس‌های آقای ضابطیان، تصاویری از ژاپن  در ذهنم نقش بسته، چیزی از ژاپن که بیشتر از بقیه  دلم می‌خواهد تجربه‌اش کنم، یکی نظم و آرامشی‌ست که ردّ آن در  مذاهبِ بودایی و شینتو ، در طبیعت و حتی معماری  و شهریت  ژاپن  پدیدار است و انگار آدم‌ها را نیز با خود همراه کرده است. دیگری یادگیری اوریگامی‌ست که به گمانم  باز هم به دلیل علاقه‌ام به  تجربه نظم و آرامش است . سرگرمی‌ای که در آن با خلق کردن چیزی به سبکیِ کاغذ، می‌توان دقایقی از افکار مزاحم و  استرس‌زا  دور شد.

        

38

          بسم الله 

هر زمان منصور ضابطیان استوری‌هایی پیرامون سفر جدیدش می‌گذارد دوباره امیدوار می‌شوم که کتاب سفرنامه جدیدی در راه است. جدیدترین سفرنامه منصور ضابطیان پیرامون سفر و تجربه‌های او از ژاپن است. ژاپن همیشه برایم نه آنچنان مرموز بوده است و نه آنچنان دوست داشتنی. اما اگر علاقه به سفر داشته باشی ناگزیر علاقه به سفرنامه هم داری.

کتاب با تجربه‌های هتل‌گردی نویسنده آغاز می‌شود. چندین مدل هتل در فصل اول کتاب معرفی می‌شود، از هتل‌های کپسولی تا هتل سنتی ژاپنی. این جنس هتل‌گردی و نگاه تفریحی به هتل برایم جالب بود.

چیزی که همیشه از ژاپن ذهنم را به خودش مشغول کرده، این است که احساس می‌کنم آن‌ها فرهنگ‌شان را به طور کامل حفظ کرده‌اند (که البته اشتباه می‌کنم). در بخشی از کتاب منصور ضابطیان می‌گوید: آن‌ها هر چیز را از دست داده باشند دو فرهنگ اصلی‌شان را حفظ کردند یکی فرهنگ چای و یکی فرهنگ لباس. البته ناگفته پیداست که فرهنگ ژاپنی، امروزه با انیمه به سراسر جهان صادر شده است و کمتر کسی است که با انیمه‌های ژاپنی آشنا نباشد. فرقی نمی‌کند بچه‌های کوه‌های آلپ آن‌شرلی یا انیمه‌های جدید...
خوشمان بیاید یا نیاید، باید بگویم که فرهنگ بوجود آمده به تبع تکنولوژی در ژاپن مانند تمام دنیا، بسیاری از خرده فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های اصیل را از بین برده است. به عنوان نمونه دیگر خانواده و زندگی زناشویی در ژاپن معنای اصلی و اصیل خود را ندارد.

در یکی از فصل‌های کتاب با فردی ژاپنی آشنا می‌شویم که بسیاری از فرهنگ‌ها و نوع تفکرات عامه ژاپنی را برایمان شرح می‌دهد، به نظرم این فصل یکی از بهترین فصل‌های کتاب است.

یکی از اتفاقات ویژه در ژاپن نوع آداب و رسوم خوردن غذاست. اینکه سس را نباید روی غذا ریخت و غذا را باید داخل سس زد یا اینکه غذا را باید با هورت کشیدن خورد و این کار به نوعی تشکر از آشپز است، همه این‌ها جزئیاتی است که در فرهنگ غذایی ژاپن می‌بینیم. به نظرتان جالب نیست که ژاپنی‌ها در فرهنگشان عادت دارند که غذا را تا انتها بخورند و چیزی باقی نگذارند؟ آن‌ها جمله‌ای دارند که می‌گوید «هارا هاچی بُن می!» یعنی زمانی که به احساس سیری ۸۰ درصد رسیدی از خوردن دست بکش. جالب نیست؟ به نظرم این جمله منصور ضابطیان تمام فرهنگ ژاپن پیرامون غذا را به خوبی نشان می‌دهد او می‌گوید: غذا به مثابه یک فلسفه در زندگی ژاپنی رخنه کرده است تعریف می‌شود.

در بخشی از کتاب نویسنده به هیروشیما سفر می‌کند تا اتفاقاتی که در آنجا افتاده را از نزدیک مشاهده کند. ظاهر شهر، جز چند مکان، نشانی از آن اتفاق عجیب ندارد اما چیزی که منصور ضابطیان در سفرنامه‌اش به آن اشاره نکرده است اتفاقاتی است که امروزه دوباره توسط همان‌ها که فاجعه هیروشیما را به وجود آوردند تکرار می‌شود. اگر جستجوی کوتاهی در اینترنت بکنید می‌بینید که جزیره‌ای در ژاپن به نام اوکیناوا محل رفت و آمد شخصی آمریکایی‌هاست و حتی ژاپنی‌ها برای رفتن به داخل آن باید ویزا بگیرند. نکته جالب اینجاست که ژاپنی‌ها به عنوان حق میزبانی هزینه‌ای را به نظامیان آمریکایی پرداخت می‌کند تا آنها در کشورشان حضور داشته باشند!!!!

اما در انتها‌باید گفت که یکی از مزیت‌های سفرنامه‌های منصور ضابطیان رک و راست بودنش است. همان‌قدر که از چیزی لذت می‌برد اگر در جایی هم نقطه سیاهی ببیند آن را بیان می‌کند.
        

14