معرفی کتاب مامورهای اعدام اثر مارتین مک دونا مترجم بهرنگ رجبی

مامورهای اعدام

مامورهای اعدام

مارتین مک دونا و 2 نفر دیگر
3.8
35 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

45

خواهم خواند

14

ناشر
بیدگل
شابک
9786007806166
تعداد صفحات
172
تاریخ انتشار
1398/4/5

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        I'm just as good as bloody Pierrepoint.In his small pub in Oldham, Harry is something of a local celebrity. But what's the second-best hangman in England to do on the day they've abolished hanging? Amongst the cub reporters and sycophantic pub regulars, dying to hear Harry's reaction to the news, a peculiar stranger lurks, with a very different motive for his visit.Don't worry. I may have my quirks but I'm not an animal. Or am I? One for the courts to discuss.Martin McDonagh's Hangmen premiered at the Royal Court Theatre, London, in September 2015.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به مامورهای اعدام

یادداشت‌ها

مِرگان آبد

مِرگان آبد

2 روز پیش

          … و منی که همچنان از خوندن کارای مک دونا سورپرایز می‌شم، 
من مرد بالشی و ملکه‌ی زیبایی لی‌نین رو بیشتر دوست داشتم.
و از بین نمایش‌نامه‌هایی که از مک‌دونا خوندم بنظرم این نمایش‌نامه از باقی نمایشنامه‌ها به واقعیت جامعه نزدیک‌تره! چون مک‌دونا همیشه با اگزجره کردن جرم و جنایت و نه عادی انگاشتن جنایت که طبیعی انگاشتن اون ( در لوکیشنی که نمایش‌نامه‌ در اون رخ می‌ده ) ، سِرشدگی جامعه رو به طرز هنرمندانه‌ای به تصوير مى‌کشه.

در این نمایش‌نامه با مامور اعدامی روبرو هستیم که بنظر می‌آد غایتش رو در شغلش ( اجرای مجازات اعدام ) می‌بینه، و وقتی قانونی که مجازات اعدام رو تعیین کرده ، ملغی می‌شه مخاطب انتظار داره که این مامور دچار بحران هویتی بشه و …. اینجا دقیقا اونجاییه که جنون‌ مک‌دونا دوباره دست به‌کار می‌شه تا طبیعی بودن جنایات در هر پوشش و هر قامتی رو نشون بده…
البته جوهر نمایش‌نامه فقط از زمان حال تغذیه نمی‌کنه، بلکه گذشته‌ی مامور رو هم میاره جلوی چشمش، اما هر تکانه و شوکی در سنگ‌شدگی مخلوق مک‌دونا بی‌ اثره.
البته کم‌کم می‌بینیم که این سنگ‌شدگی در تمام کاراکترها گسترده می‌شه یا اینطور بگیم که مک‌دونا رفته‌رفته این سنگ‌شدگی رو به نمایش می‌ذاره….
        

16

کلاس دیالو
          کلاس دیالوگ نویسی ...

گذر زمان بار دیگه ما رو در باشگاه نمایشنامه خوانی هامارتیا به سراغ یار قدیمی خودش یعنی مارتین مک دونا آورد. یکی مونده به آخرین نمایشی که مک دونا نوشته و معتقده که وقت برای نمایشنامه نوشتن و فیلم ساختن زیاده و باید به سیر جهان بپردازه. 

مامورین اعدام ، داستان شخصیه که در پرده اول دست به اعدام یک مجرم میزنه و علیرغم اینکه مجرم داد میزنه که من بیگناهم ، باز هم اونو اعدام میکنه. مجرم در لحظه اخر میگه کاش به جای تو مامور اعدام بهتری منو اعدام میکرد . داستان از همینجا آغاز میشه. ما متوجه میشیم که نقطه ضعف هری ، مامور اعدام همین شخصیه که اسم برده و هری دوست داره که خودش بهترین مامور اعدام کشور باشه. 

بلافاصله در صحنه بعدی با یک فلش فوروارد دو ساله ، ما هری رو میبینیم که حالا با همسر خودش یک بار رو اداره میکنه و مجازات اعدام هم در آستانه لغو شدنه . در همین بین شخص عجیبی وارد بار میشه و...

نمایشنامه ، تمام مشخصات قبلی آثار مک دونا رو داره. خشونت ، بد دهنی ، بی حوصلگی و... داستان از همون ابتدا گیراست و دیالوگ های بین افراد درخشانه. به نظرم یکی از بهترین نمایشنامه ها برای شناخت و تمرین دیالوگ نویسی همین مامورین اعدامه. اینقدر دیالوگ ها خوب و روون و واقعی نوشته شدند که آدم واقعا حس میکنه توی همون بار نشسته و در این مکالمات شرکت داره. 
شخصیت پردازی در سطح خوبی قرار داره و درام نمایش به موقع رخ میده و تا اخر آدم رو درگیر خودش میکنه.

مامورین اعدام طولانی ترین نمایشنامه مک دونا تا امروزه. نزدیک به 150 صفحه این نمایشنامه رو تبدیل به یکی از طولانی ترین نمایشنامه های مدرن کرده. اما چیزی که هست اینه که این طولانی بودن اصلا آدم رو خسته نمی کنه و نمایشنامه لحظه ای از ریتم نمیفته. 

پایان نمایشنامه هم دقیقا مثل بقیه آثار مک دونا با خشونت همراهه و البته خشونتی که کمی تغییر ماهیت داده و برعکس ملکه زیبایی لی نین ، دیگه چاره ساز نیست بلکه پوچه ، پوچی ای بکت وار از اون دست پوچی هایی که در " در انتظار گودو " و " ستوان آینیشمور " دیدیم. 

ترجمه هم ترجمه خوبیه ولی همچنان با مشکل فحش ها رو به رو هستیم. استفاده زیاد از دو فحش " کوفتی" و " نکبت " کمی اثر رو از زیبایی انداخته. 

در انتهای کتاب هم مثاله خوبی در باب خشونت در آثار مک دونا ترجمه شده که یک بررسی اجمالی و کوتاه از 8 نمایشنامه مک دونا انجام داده که قطعا خوندنیه. 

ما با یک اثر دیگه ، پرونده مک دونا رو در هامارتیا و کلا پرونده فصل اول نمایشنامه خوانی رو خواهیم بست اما چیزی که هست اینه که همه ما مک دونا رو دوست داریم و با آثارش از ادبیات نمایشی لذت بردیم. به نظر شخص خود من ، مک دونا یکی از بهترین نمایشنامه نویسان انگلیسی زبان تاریخه ، حتی بالاتر از میلر و تنسی ویلیامز و یوجین اونیل و اسکار وایلد و برنارد شا...

توصیه میکنم همراه با هامارتیا باشید و آثار مک دونا رو بخونید و لذت ببرید.
        

20

          نثر کتاب خوب و ویراستاری هم خوب است؛ جز بعضی چیزهای «نکبتی» و «کوفتی» (!؟) که اضافی است.

ماجرای کتاب از سلول یک زندانی محکوم به اعدام، به نام «هِنِسی» که به قتل محکوم شده ـ ولی او خود را بی‌گناه می‌داند و در برابر زندانبانان و مأموران اعدام که قصد دارند او را برای دارزدن از سلولش خارج کنند، مقاومت می‌کند ـ آغاز می‌شود...

این داستان هم مانند دیگر آثار «مک‌دونا»؛ تلخ و گزنده و نشان‌دهندۀ ناهنجاری‌های رفتاری افراد جامعه است و اینکه هر کسی به میل و خواسته و سلیقۀ خود می‌خواهد کارها را به پیش ببرد و مثلا عدالت را اجرا کند.

روابط آدم‌ها ابدا معمولی و سالم نیست؛ آنها یا از سر اجبار همدیگر را تحمل می‌کنند یا برای گذران وقت، با هم ارتباط دارند و کارهای اخلاقی را کم ارزش می‌شمارند؛ هر چند از آن سخن می‌گویند، اما در عمل کمتر بدان علاقه نشان می‌دهند.

سال‌ها با افراد اعدامی حشر و نشر داشتن و برخورد کردن، از آن مأموران آدم‌هایی گستاخ، حق به جانب و ربات مانند ساخته که همواره حق را به خود می‌دهند و برای احساسات و گفتار و رفتار دیگران، کمتر ارزش قائل می‌شوند.

بدیهی است که روحیات انسان پس از مدتی، تحت تاثیر شرایط محیط‌کار و اطرافیان حاضر در محل، تغییراتی اساسی خواهد کرد و دیگر آن آدم‌های پیشین را نخواهیم دید.

«مک‌دونا» اینجا هم مثل داستان‌های قبلی، حرفش را می‌زند و با دقت شرایطی را برای آدم‌های داستان و نمایشنامه فراهم می‌کند که انسان تصور می‌کند، این بیچاره‌ها در این شرایط، کار دیگری نمی‌توانند بکنند و ناگزیر از انجام این افعال و رفتارها بوده‌اند.

و باز هم یک قصۀ تلخ و غم‌انگیز دیگر به پایان می‌رسد و مزۀ دهان خواننده را هم تلخ می‌کند.
        

28

بهارفلاح🌺⭐

بهارفلاح🌺⭐

36 دقیقه پیش

          🟤📖نمایشنامه‌ی مأمورین اعدام با دوپرده و۷صحنه از مارتین مک دونای ایرلندی🇮🇪است.سالهای زیادی از خلق این اثر نگذشته است اما زمان روایت داستان به سال ۱۹۶۳برمی‌گردد.داستان زندگی مردی به نام هری را به تصویر می‌کشد که سال‌های عمر خود را صرف این کرده است تا بهترین مأمور اعدام در انگلستان باشد، اما به نظر اطرافیانش فقط رقیب هری(پی‌یرپوینت) لیاقت این لقب را داردو او رتبه دوم را دارد!که این مورد سبب حسادت هری شده‌است،زمان می‌گذرد و با تغییر قوانین در انگلستان، روز کنار گذاشتن قانون اعدام فرا می‌رسد.هری دیگر مجبور است برای گذران زندگی با همسرش آلیس وتنها دختر۱۵ساله‌اش کافه باری را بچرخاند. همه دوستان او در باری متعلق به هری جمع می‌شوند تا نظر او را درباره‌ی این لحظه‌ی تاریخی بدانند،حتی از طرف یک روزنامه محلی برا مصاحبه با او خبرنگاری می‌آید،که هری حرفهایی ناامیدکننده می‌زند،که حتی لحظه‌ای عذاب وجدان ندارد یا تردید،فقط ناراحت است که چرا از سربازان آلمانی نکشته است! در این میان غریبه‌ای نیز پا به بار هری می‌گذارد که نیتش شنیدن حرف‌های او نیست، غریبه‌ای که سرنوشت خودش و همه‌ی افراد آن‌جا را برای همیشه دگرگون خواهد کرد.
📌نمی‌دونم چرا باوجود اینکه آقای مارتین مک دونا خیلی تلخ وبی رحم برامون‌ می‌نویسه وبدون تعارف تاریک‌ترین چیزها رو جلوی چشممون میاره که تصورشون هم آزاردهنده‌است.اما دنیای مک دونا برام اونقدر  جذابه که هر نمایشنامه‌ای ازش معرفی میشه بدون عذروبهونه وبااشتیاق سراغش میرم شخصیتهای خلق شده دراین جا هرکدوم حتی با وجود این که یکم خیالی به نظر می‌رسند، ولی کاملاً باور پذیرند، اتفاقات و حوادث داستان که به جلو می رود هیجان بیشتری را به همراه دارند.
📍قصه‌ی «ماموران اعدام» در مورد مردی است که سال‌ها به عنوان مامور اعدام مشغول بوده است، اما با برچیده شدن قانون اعدام در انگلستان در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی، به کار در کافه‌ی خانوادگی‌اش مشغول شده است. در ابتدای نمایش، یک جوان اعدام می‌شود جوانی که تا لحظه‌یآخر فریاد بی گناهی خودرا خاموش می‌کند، بقیه نمایش نمایش بر محور بازخوانی این اتفاق در سال‌های بعد می‌چرخد.
قانون دار زدن مجرمین لغو شده‌است،و هری(شخصیت اصلی نمایشنامه) که مامور اعدام بوده به گونه‌ای شغل سابقش از دار زدن حرف می‌زند که گویی اشغلش کارمند اداره ثبت احوال بوده در نمایشنامه‌های مک دونا تعجب نمی کنیم که سر بی‌گناه بالای دار می‌رود,یک مامور اعدام به همکارش به خاطر اینکه تعداد بیشتری را اعدام کرده است حسادت می‌ورزد!
📌خشونت آدمها در اقدام به شکنجه و قتل، خونسردی آدمهای صحنه در قبال مرگ دیگران و حتی مشارکت آن‌ها در قتل.... همه وهمه دلهره خواننده را بیشتر می‌کند ولی چند مورد این داستان را خاص میکرد، یکی صحیح وسالم ماندن شرلی درپایان نمایش واینکه چرا مونی جانانه از خود درمقابل این مامور اعدام دفاع نکرد ودیگر نحوه تفکر و دیدگاه مامورهای اعدام درباره شغل خودشان بود؛ مثلا ساده گرفتن مرگ، فخرفروشی به اینکه کدام یک مامور یک درجه است(اصلا چه معیاری برای برتری هرمامور اعدام به دیگری است؟میزان قساوت قلب بیشتر؟!ا)صلا‌ رده بندی را چه کسی تعیین کرده؟هردو طناب دار به گردن مجرم انداخته واهرمی را می‌کشند همین!و دیگری نحوه تفکر و نگاه محکومین به اعدام در خصوص مرگ خودشان؛ مثلا اینکه چه کسی مامور حکم آن‌ها باشد!درابتدا مردجوانی به‌نام هنسی که ادعا می‌کرد بی‌گناه هست وگویا به دلیل تجاوز به پای چوبه دار  می‌بردن سوال پرسید چرا مامور من‌پی‌یر‌پوینت(رقیب هری)نیست؟!مامورهای اعدام صندلی الکتریکی آمریکایی ها وگیوتین فرانسوی هارو  را مورد تمسخر قرار می‌هند وچوبه دار را بهترین روش می دانند.
✔️تا یک سوم اول نمایش کمی فضا برایم نسبت به نمایش‌نامه‌های قبلی خشونت وقساوت کمتری داشت تا اینکه از اواسط پرده دوم به بعد که هری نگران تنها دخترش می‌شود، واینجاست که نویسنده به اصل خود بازگشت!
✔️توصیفات از فضای نمایش دیالوگ نویسی وشخصیت پردازی فوق‌العاده از برترین ویژگی‌های نمایشنامه بود
        

9

2

1