یادداشت مِرگان آبد
20 ساعت پیش
… و منی که همچنان از خوندن کارای مک دونا سورپرایز میشم، من مرد بالشی و ملکهی زیبایی لینین رو بیشتر دوست داشتم. و از بین نمایشنامههایی که از مکدونا خوندم بنظرم این نمایشنامه از باقی نمایشنامهها به واقعیت جامعه نزدیکتره! چون مکدونا همیشه با اگزجره کردن جرم و جنایت و نه عادی انگاشتن جنایت که طبیعی انگاشتن اون ( در لوکیشنی که نمایشنامه در اون رخ میده ) ، سِرشدگی جامعه رو به طرز هنرمندانهای به تصوير مىکشه. در این نمایشنامه با مامور اعدامی روبرو هستیم که بنظر میآد غایتش رو در شغلش ( اجرای مجازات اعدام ) میبینه، و وقتی قانونی که مجازات اعدام رو تعیین کرده ، ملغی میشه مخاطب انتظار داره که این مامور دچار بحران هویتی بشه و …. اینجا دقیقا اونجاییه که جنون مکدونا دوباره دست بهکار میشه تا طبیعی بودن جنایات در هر پوشش و هر قامتی رو نشون بده… البته جوهر نمایشنامه فقط از زمان حال تغذیه نمیکنه، بلکه گذشتهی مامور رو هم میاره جلوی چشمش، اما هر تکانه و شوکی در سنگشدگی مخلوق مکدونا بی اثره. البته کمکم میبینیم که این سنگشدگی در تمام کاراکترها گسترده میشه یا اینطور بگیم که مکدونا رفتهرفته این سنگشدگی رو به نمایش میذاره….
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.