فاطمه نریمانی

فاطمه نریمانی

@fatemehnr
عضویت

آبان 1403

80 دنبال شده

56 دنبال کننده

                دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی،
شیفته‌ی واژه‌ها و به دنبال رازهای پنهان زندگی🌱

              
fateme.bookdaily

یادداشت‌ها

نمایش همه
         "💭گاهی زندگی تبدیل می‌شود به تقلایی کش‌دار و غم‌بار برای بت دست آوردن چیزهایی که زنده نگه‌مان می‌دارد."

"آواز کافه غمبار"، یکی از آن رمان‌های نادری است که با وجود حجم کم، دنیایی از احساس و معنا را در خود جای داده است. این کتاب روایتگر زندگی شخصیت‌هایی است که هر کدام به نوعی در تنهایی خود محبوس شده‌اند، اما تقدیر آنها را در کافه‌ای کوچک در شهری جنوبی به هم گره می‌زند. 
کمتر کتابی را دیده‌ام که راوی آن چنین  حضور نامرئی اما ملموسی داشته باشد. در این رمان، راوی مثل سایه‌ای آشنا است که مدام در گوشت زمزمه می‌کند: "تو اینجا بودی... تو همه‌چیز را دیده‌ای..." 
مکالرز با این انتخاب هوشمندانه، مرز بین داستان و واقعیت را محو می‌کند. راوی او نه یک خداوند همه‌چیزدان، که همدستی پرابهام است که گاهی عمدا چیزها را نادیده می‌گیرد  درست مثل آدم‌های واقعی. 

چرا این کتاب چنین تأثیرگذار است؟ 
⚪ فضاسازی بی‌نظیر: مکالرز با مهارتی استثنایی، فضای سنگین و دل‌گیر یک شهر کوچک را به تصویر می‌کشد، جایی که هر دیوار و هر صندلی خاطره‌ای دارد. 
⚪ شخصیت‌های چندلایه و واقعی: از میس آملیا، زنی سخت‌گیر که دیوارهای بلندی دور قلبش کشیده، تا جان سینگر، مرد ناشنوایی که به نماد همدردی تبدیل می‌شود. هر شخصیت آنقدر زنده و باورپذیر است که گویی در دنیای واقعی هم ردپایشان را دیده‌ای. 
⚪ روند آرام و عمیق داستان: برخلاف بسیاری از رمان‌های پرحادثه، این کتاب با ریتمی آهسته و حساب‌شده پیش می‌رود، اما هر صفحه آن پر از کشمکش‌های درونی است که خواننده را درگیر می‌کند. 
⚪ تعارض‌های احساسی: مکالرز طوری شخصیت‌پردازی می‌کند که گاهی از آنها متنفر می‌شوی و گاهی برایشان دل می‌سوزانی، انگار خودت بخشی از این دنیای پرتناقض هستی. 

این کتاب مناسب چه کسانی است؟
⚫ اگر به داستان‌های روان‌شناختی و شخصیت‌ محور علاقه دارید. 
⚫ اگر به دنبال اثری کوتاه اما عمیق هستید که بعد از خواندن، مدتها در ذهنتان بماند. 
⚫ اگر دوست دارید کتابی بخوانید که فضاسازی قوی داشته باشد و شما را کاملاً در خود غرق کند. 
      

5

        💭"اگر من با یقین به تباه کردن نعمت‌هایی که به من داده شده بود از دنیا بروم و هیچ راهی برای اصلاح این حال نباشد، آن وقت چه؟!"

«آقایان، ایوان ایلیچ مُرده!» این جمله ساده که آغازگر یکی از ژرفترین کاوش‌های ادبیات جهان درباره مرگ است، نه یک پایان، بلکه شروعی است برای مواجهه با پرسشی که هر انسانی را می‌هراساند: «اگر تمام زندگی‌ام ساختگی بوده، پس مرگم چه معنایی دارد؟» تالستوی در این رمان کوتاه اما انفجاری، با نگاهی بی‌رحمانه به تشریح زندگی مردی می‌پردازد که تنها در آستانه مرگ متوجه می‌شود هرگز واقعاً زنده نبوده است. 

چرا «مرگ ایوان ایلیچ» را بخوانیم؟ 
⚫ نقشه جغرافیای وحشت انسان: تالستوی مرگ را نه به عنوان یک رویداد، بلکه به عنوان فرآیندی روانشناختی ترسیم می‌کند. ایوان، قاضی موفق روسی، ابتدا بیماری‌اش را انکار می‌کند، سپس با خشم به پزشکان و خانواده‌اش حمله‌ور می‌شود، و در نهایت در چاهی از پرسش‌های فلسفی فرو می‌رود: «آیا زندگی‌ام واقعی بود؟» این سفر درونی، از انکار تا پذیرش، چنان دقیق توصیف شده که گویی خود خواننده را به بستر مرگ می‌کشاند . 
⚫ نقد خاموش جامعه بورژوازی: ایوان ایلیچ نماد انسان مدرنی است که موفقیت را با ظواهر می‌سنجد: خانه پر زرق‌وبرق، موقعیت اجتماعی، و روابطی سطحی. تالستوی با طنزی تلخ نشان می‌دهد چگونه این «زندگی ماشینی» در مواجهه با مرگ، به سرابی بی‌معنا تبدیل می‌شود. حتی همسر ایوان به جای اندوه، به فکر مستمری بازماندگان است!

📔 سبک نمایشنامه: رئالیسم روانشناختی با روایتی غیرخطی (شروع از پایان). 
✒️ ترجمه‌های خوب فارسی: سروش حبیبی (نشر چشمه) و صالح حسینی (نشر نیلوفر). 
🎥 اقتباس‌های سینمایی: فیلم «یک مرگ ساده» (۱۹۸۵) به کارگردانی الکساندر کایدانوفسکی.
فیلم «زیستن» (۱۹۵۲) به کارگردانی آکیرا کوروساوا.
فیلم «زیستن» (۲۰۲۲) به کارگردانی الیور هرمانوس.
 
      

11

        "تمام زندگیم صرف این شد که به خودم بگم می‌خوام زندگیم رو تغییر بدم. شب‌ها که بی‌خوابی به سرم می‌زد با خودم می‌گفتم:« فردا همه چی رو داغون می‌کنم و تغییر میدم.»"

«عابر هوایی» نمایشنامه‌ای از شاهکارهای تئاتر ابزورد است که پرواز یک مرد عادی به نام برانژه را روایت می‌کند، پروازی که نه رهایی است، نه فرار، بلکه سقوطی است به ورای پوچی وجود. 

چرا «عابر هوایی» را بخوانیم؟ 
🔵 پرواز به مثابه مرگ: یونسکو با نبوغی ترسناک، پرواز برانژه را به استعاره‌ای از گذار انسان به سوی ناشناخته تبدیل می‌کند. هرچه او بالاتر می‌رود، خانواده‌اش بیشتر در توهمات خود غرق می‌شوند، گویی واقعیت و خیال در آستانه نیستی، یکی می‌شوند. 
🔵 طنز سیاه یونسکو: دیالوگ‌های نمایشنامه گاهی هم خنده‌دار هستند هم وحشتناک. این همان سبک منحصربه‌فرد یونسکو است: مسخره‌کردن تراژدی انسان. 
🔵 نقد جامعه مدرن: خانواده برانژه نماد انسانی هستند که در انبوه پیشرفت‌های تکنولوژیک، از درک ساده‌ترین حقایق عاجزند. پرواز برانژه شاید هجوِ «پیشرفت» باشد! 

📔 سبک نمایشنامه: تئاتر ابزورد با دیالوگ‌های چرخشی و موقعیت‌های فراواقعی. 
      

13

        «عکس کتاب مربوط به نقاشی "کوری عصاکش کور دگر" اثر پیتر بروگل در سال ۱۵۶۸ هست.»

پایان این نمایشنامه مثل یه تیغه سرد فلسفست هم زخم میزنه، هم بیدارمون میکنه. برای من، کل داستان یه تمثیل سنگینه از انسانهایی که خودشون رو به "نابینایی" عادت دادن:  

کشیش مرده نماد تمام رهبران، ایدئولوژی‌ها، یا حتی خدایانیه که آدما بی‌چون‌وچرا بهشون تکیه میکنن، غافل از اینکه شاید مدتهاست مرده‌اند... اون صحنهٔ لمسی بدن یخ‌زدهٔ کشیش، برام یادآور لحظه‌ایه که بشر به پوچی باورهایش پی می‌بره.  

تاریکی جزیره فقط فقدان نور نیست؛ نماد جهل وجودیه. مترلینک اینجا داره میگه ما هممون در سطحی نابیناییم: به همدیگه، به مرگ، به معنای زندگی.  

پیرزن کور که تنها کسیه که مرگ کشیش رو "حس" میکنه، شاید نماینده خرد شهودی باشه؛ دانایی‌ای که از منطق صرف فراتر میره، ولی در جامعه نادیده گرفته میشه.  

فانوس دریایی خاموش برام سمبل امید ازدست‌رفته بود: یه نور راهنما که هیچوقت روشن نمیشه. اینجاست که نمایشنامه به سبک پوچگرایی نزدیک میشه انسان‌هایی که تو تاریکی منتظر نجات‌اند، درحالیکه نجات‌دهنده‌ای وجود نداره.  

نکته شخصی من:
مترلینک عمدا یه پایان باز گذاشته. شاید این سکوت پس از مرگ کشیش، همزمان هم پایان یه توهمه، هم شروعی برای خودآگاهی. مثل این میمونه که به ما میگه: "حالا که رهبرت مرده، شاید وقت دیدن یا حداقل تلاش برای دیدن رسیده."
      

25

        "دلیلی هم آورد؟
کلمه به کلمه‌اش این بود: آدم باید تابع زمانه باشه. این آخرین حرف‌های انسانی اون بود."

«کرگدن» نمایشنامه‌ای است دربارهٔ تبدیل شدن آدم‌ها به موجوداتی یکسان نه از طریق زور، بلکه با خواست خودشان. یونسکو با طنزی سیاه نشان می‌دهد که چگونه جامعه تحت تأثیر ایدئولوژی‌های مسلط، فردیت را می‌بلعد و آدم‌ها حاضرند حتی کرگدن شوند، فقط برای اینکه «مثل بقیه» باشند.  

نکتهٔ جالب: اشاره‌های نمایشنامه به شورش فروند در فرانسه هوشمندانه است، انقلابی‌هایی که ابتدا علیه استبداد قیام کردند، اما بعد خودشان به بخشی از سیستم ظالم تبدیل شدند. این دقیقاً همان چیزی است که در «کرگدن» می‌بینیم: شخصیت‌ها اول با وحشت واکنش نشان می‌دهند، ولی بعد توجیه می‌کنند که چرا کرگدن‌شدن «منطقی» یا حتی «مطلوب» است!  

تنها کسی که تا پایان در برابر این موج عظیم مقاومت می‌کند برانژه است، اما نمایشنامه با پرسشی هولناک به پایان می‌رسد: آیا واقعاً می‌توان در جهانی که همه چیز در حال دگرگونی است، اصالت خود را حفظ کرد؟ یونسکو به ما هشدار می‌دهد که این بیماریِ همرنگی با جماعت، خطری همیشگی است، هیچ‌کس کاملاً از این بیماری مصون نیست، نه در فروند قرن هفدهم، نه در اروپای فاشیستی، و نه حتی در دنیای امروز ما که شبکه‌های اجتماعی و سیاست‌های جمعی، مدام به ما می‌گویند «چطور فکر کنیم».  

«کرگدن» کتابی است که هر دورانی می‌تواند آن را بخواند و در آن، تصویر خود را ببیند. و این همان چیزی است که یک اثر ادبی را جاودان می‌کند.
      

23

        این دومین کتابی بود که از کافکا میخواندم (بعد از «مسخ» که بسیار تاثیرگذار بود)، اما متاسفانه نه ترجمه و اجرای صوتی‌اش را دوست داشتم، نه خود داستان توانست مرا مثل «مسخ» مجذوب کند.  

ایدهٔ اصلی ناب و ترسناک بود: یک ماشینِ شکنجه که روی بدن محکوم حکاکی میکند تا «عدالت» را به او بیاموزد! اما کافکا این ایده را آنقدر مبهم و سرد  پیش برد که نتوانستم با شخصیت‌ها یا پایانِ داستان ارتباط برقرار کنم. برخلاف «مسخ» که گرگور سامسا را میشد درک کرد، اینجا همه مثل ربات‌هایی رفتار میکردند که به سیستمی پوچ باور داشتند، حتی حرکت افسر در آخر داستان، بیشتر مضحک به نظر میرسید تا تراژیک. شخصیت محکوم هم جسدی زنده‌ بیش نبود.

پایانِ داستان هم برایم راضی‌کننده نبود: انگار هیچ‌چیز تغییر نکرد. شاید کافکا میخواست بگوید «نظامهای ظالم با مرگِ حامیانشان میمیرند»، اما این پیام آنقدر سرد و انتزاعی‌ بیان شد که حس کردم داستان ناتمام مانده است.  

در کل: ایدهٔ عالی، اجرای گنگ. کافکا در «مسخ» انسان را در برابر خانواده و جامعه میگذارد، اما اینجا فقط یک دستگاهِ وحشی را نشان میدهد که حتی قربانیانش هم برایش اهمیتی ندارند، و این برای من جذاب نبود.  

امتیاز من: ۲ از ۵ ⭐ (صرفاً برای ایدهٔ اولیه)  

پ.ن: اگر شما این کتاب را دوست داشتید، خوشحال میشوم نظرتان را بدانم! شاید چیزی را من متوجه نشدم.
      

11

        راستش صحبت کردن راجب این کتاب یکم برام سخت بود، چون با تمام نمایشنامه هایی که تا حالا خوانده بودم فرق داشت و در طول خواندن این نمایشنامه یک ابری در پس زمینه ذهنمون قرار می‌گیره و این یکم کار را سخت می‌کند. به هر حال تمام سعیمو می‌کنم تا نظر و توضیحی درخور این کتاب ارئه بدهم.
پس از سقوط (After the Fall) یکی از نمایشنامه‌های کمتر مشهور اما بسیار شخصی آرتور میلر است که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد. این اثر حال و هوای خاصی دارد و با سایر نمایشنامه‌های معروف او مانند مرگ فروشنده و چشم‌اندازی از پل تفاوت‌هایی اساسی دارد.
این اثر به نوعی یک خودزندگی‌نامه‌ی دراماتیک است که میلر در آن به بحران‌های اخلاقی، شخصی و سیاسی‌اش می‌پردازد. شخصیت اصلی، کوئنتین، وکیل میان‌سالی است که در حال مرور گذشته‌ی خود است، از کودکی و روابطش با خانواده گرفته تا ازدواج‌های ناموفق و درگیری‌های اجتماعی. بسیاری معتقدند که این نمایشنامه بازتابی از زندگی شخصی میلر و رابطه‌ی پرتنشش با مرلین مونرو است. شخصیت مگی، که در نمایش حضور دارد، شباهت زیادی به مونرو دارد و به همین دلیل این اثر از نظر روان‌شناسی و خودکاوی اهمیت زیادی دارد.
نقاط قوت نمایشنامه:
✅ سبک روایی غیرخطی که مخاطب را در ذهن شخصیت اصلی غرق می‌کند.
✅ نگاه صریح و تامل‌برانگیز به شکست‌های شخصی، بحران‌های هویتی و عواقب انتخاب‌های زندگی.
✅ بررسی تأثیرات مک‌کارتیسم و فضای سیاسی آمریکا در دهه ۵۰ که بر زندگی میلر نیز اثر گذاشته بود.

نقاط ضعف احتمالی:
🔸 گاهی بیش از حد شخصی و خودکاوانه به نظر می‌رسد که ممکن است برای برخی مخاطبان کسل‌کننده باشد.
🔸 عدم انسجام در برخی بخش‌ها، مخصوصاً به دلیل پرش‌های زمانی و ذهنی متعدد.

پس از سقوط واقعاً با نمایشنامه‌های سنتی فرق داره، پس طبیعی‌ـه که هنگام خواندنش حس سردرگمی رو داشته باشین، در ادامه به علت این موضوع میپردازم.
۱. ساختار غیرخطی و ذهنی بودن روایت
این نمایشنامه شبیه یک جریان سیال ذهن نوشته شده. یعنی ما در ذهن کوئنتین قرار داریم و داریم خاطرات، احساسات و افکارش رو به‌صورت تکه‌تکه و پراکنده تجربه می‌کنیم، نه یک روایت خطی و مشخص از گذشته به حال.
🔹 چرا این کار رو کرده؟ چون میلر می‌خواسته نشون بده که ذهن انسان یک روایت منسجم و مستقیم ارائه نمی‌ده. ما در واقع همیشه در حال مرور گذشته، پیش‌بینی آینده و بازنگری خاطراتمون هستیم، اون هم به‌طور نامنظم.

۲. ظاهر شدن و ناپدید شدن شخصیت‌ها
همون‌طور که گفتم، شخصیت‌ها خیلی ناگهانی روی صحنه ظاهر و غیب می‌شن، انگار که از هیچ جا اومده باشن.
🔹 چرا؟ چون نمایشنامه، مثل یک سری فلاش‌بک ذهنی اجرا می‌شه. این‌طور تصور کن که کوئنتین داره درون ذهنش با گذشته‌ی خودش مواجه می‌شه، پس شخصیت‌ها هم به‌جای اینکه واقعاً در صحنه باشن، مثل خاطرات ظاهر می‌شن و محو می‌شن.
🔹 نکته جالب: حتی بعضی از صحنه‌ها طوری هستن که انگار کوئنتین هم از این تغییرات ناگهانی متعجب شده، چون اون هم داره ذهنش رو مرور می‌کنه و بعضی اتفاقات ناگهانی سر راهش میان.

۳. تغییر ناگهانی صحنه‌های نمایش
تو نمایش‌های کلاسیک، یک صحنه ممکنه چندین صفحه طول بکشه، ولی اینجا صحنه‌ها خیلی سریع تغییر می‌کنن، گاهی وسط دیالوگ‌ها.
🔹 چرا؟ این همون ویژگی روایی ذهنی میلر ـه. چون توی ذهن ما هم همین‌طوره؛ ما روی یک خاطره متمرکز نمی‌مونیم و ذهنمون از یک اتفاق به اتفاق دیگه می‌پره. میلر با این کار، ما رو دقیقاً درون ذهن آشفته و پر از تردید کوئنتین قرار می‌ده.

۴. این نمایشنامه بیشتر درونی است تا بیرونی
برخلاف نمایشنامه‌هایی مثل مرگ فروشنده که ماجراهای بیرونی درش مهمه، پس از سقوط تقریباً کاملاً در دنیای ذهنی شخصیت اصلی اتفاق می‌افته.
🔹 نتیجه: این باعث می‌شه که مخاطب احساس کنه داره با افکار و احساسات درونی یک نفر درگیر می‌شه، نه یک داستان منظم و خطی رو دنبال می‌کنه.

بهترین راه برای درک این کتاب این هست که به آن مثل یک سفر ذهنی نگاه کنیم، جایی که خاطرات، احساسات، گناه، تردید و شکست‌ها بدون ترتیب خاصی میان و میرن، درست مثل وقتی که ما داریم در مورد گذشته‌ی خودمون فکر می‌کنیم.

و در آخر اگر به نمایشنامه‌های روان‌شناسانه و خودکاوانه علاقه‌دارید یا به زندگی آرتور میلر و مرلین مونرو کنجکاوید، این اثر می‌تواند جذاب باشد. اما اگر انتظار یک نمایشنامه کلاسیک و ساختارمند مثل مرگ فروشنده را دارید، شاید این نمایشنامه کمی متفاوت به نظر برسد.
      

19

        💭"تو تنها کسی هستی که نمی‌خوای به این حقیقت توجه کنی که یه روز بالاخره زمان آینده زمان حال و زمان حال زمان گذشته می‌شد و اگه کسی برای آینده نقشه نکشه، بالاخره یه روز متوجه میشه که باید تا ابد تاسفشو بخوره."

«باغ وحش شیشه‌ای» نمایشنامه‌ای است دربارهٔ آدم‌هایی که در تلهٔ رؤیاها و گذشته اسیر شده‌اند. تنسی ویلیامز با نگاهی شاعرانه و تلخ، دنیایی را تصویر می‌کند که در آن شکنندگی روح انسان با ظرافت حیوانات شیشه‌ای لورا گره خورده است. این اثر نه‌فقط یک درام خانوادگی، بلکه انعکاس صدای کسانی است که جامعه آن‌ها را به حاشیه رانده. 
 
چرا این کتاب را بخوانیم؟
⚪ نمادگرایی عمیق: حیوانات شیشه‌ای لورا تنها اشیاء نیستند؛ آن‌ها پناهگاهی برای فرار از واقعیتی هستند که او را زخمی کرده است. ویلیامز با این نمادها، تنهایی و آسیب‌پذیری انسان را به شکلی ملموس نشان می‌دهد. 
⚪ تکنیک روایی منحصربه‌فرد: داستان از زبان تام روایت می‌شود کسی که هم قربانی است هم گریزان. این راویِ ناکامل، مرز بین واقعیت و خیال را محو می‌کند و خواننده را به چالش می‌کشد. 
⚪ موضوعاتی فراتر از زمان: فرار از مسئولیت، شکست روابط خانوادگی، و جستجوی هویت، مفاهیمی هستند که هر نسلی می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند.

🎥اقتباس سینمایی: فیلم «اینجا بدون من» (به کارگردانی بهرام توکلی) اقتباسی از این نمایشنامه است که فضای آن را به جامعهٔ امروز ایران پیوند زده. اگر اجرای تئاتری از این اثر دیده باشید، حتماً متوجه شباهت‌های تأثیرگذار آن شده‌اید.

❔پرسش پایانی: آیا امیدی هست؟ 
ویلیامز پاسخی نمی‌دهد، اما همین سکوت سنگین، ما را به فکر وا می‌دارد: وقتی همهٔ راه‌ها بسته است، آیا می‌توان با شیشه‌های شکسته‌ای که از ما باقی مانده، دنیایی جدید ساخت؟ 
«باغ وحش شیشهای» کتابی است که بعد از خواندن، رد آن را در زندگی خود خواهید یافت حتی اگر مثل لورا ترجیح دهید به حیوانات شیشه‌ای‌تان پناه ببرید. 

      

3

        "صحنه فضایی را القا می‌کند که تماشاگر مردد می‌ماند سورئالیستی است یا نوعی فضای طبیعت‌گرایانه‌ی درهم ریخته."

نمایشنامه «پزشک پوشالی» اثر چارلز دینزو یک کمدی کلاسیک است که بر پایه سوءتفاهم‌ها، طنز موقعیت و شخصیت‌های جالب شکل گرفته است.
موضوع اصلی نمایشنامه بر محور هویت جعلی و سوءاستفاده از موقعیت‌ها می‌چرخد. شخصیت اصلی، بدون داشتن مهارت پزشکی، مجبور می‌شود نقش یک پزشک را ایفا کند. این وضعیت طنزآمیز، نشان‌دهنده تأثیر ظواهر بر قضاوت دیگران و گاهی سطحی‌نگری جامعه است. دینزو از این طریق نقدی بر اتکا به عناوین و جایگاه‌های اجتماعی ارائه می‌دهد.
شخصیت‌ها در این نمایشنامه به گونه‌ای طراحی شده‌اند که تضادهای شخصیتی و رفتاری‌شان طنز موقعیت را به اوج می‌رساند. شخصیت اصلی، فردی عادی است که ناگهان خود را در شرایط پیچیده‌ای می‌یابد و تلاش می‌کند با زیرکی از پس چالش‌ها برآید.

نکات طنز در نمایشنامه
استفاده از گفت‌وگوهای طنزآمیز و دیالوگ‌های هوشمندانه.
موقعیت‌های غافلگیرکننده که در آن شخصیت اصلی ناچار به بداهه‌گویی و تصمیم‌گیری سریع می‌شود.
کنایه‌های اجتماعی درباره مدرک‌گرایی و تظاهر به تخصص.

«پزشک پوشالی» به طور غیرمستقیم این پیام را منتقل می‌کند که دانش واقعی و مهارت مهم‌تر از عنوان و شهرت است. همچنین نمایشنامه بر اهمیت صداقت و پیامدهای فریبکاری تأکید دارد، هرچند در یک بستر طنزآمیز و سرگرم‌کننده.

و در آخر این نمایشنامه را به کسانی که به کمدی‌های موقعیت و طنزهای اجتماعی علاقه دارند توصیه می‌کنم، به‌ویژه افرادی که از داستان‌های پر از سوءتفاهم، تغییر هویت و موقعیت‌های خنده‌دار لذت می‌برند. همچنین دانشجویان تئاتر و ادبیات که به دنبال شناخت ساختارهای کلاسیک کمدی و تحلیل شخصیت‌های طنزآمیز هستند، می‌توانند از خواندن این اثر درس‌های ارزشمندی بگیرند. علاوه بر این، افرادی که به نقدهای اجتماعی در قالب طنز علاقه‌مندند، از پیام‌های زیرکانه و انتقادی نمایشنامه لذت خواهند برد.
      

33

        داستان «سخت‌پوست» دربارهٔ پدری به نام داوود است که به‌طور مکرر خانواده‌اش را ترک کرده و بازمی‌گردد. روایت در دو مقطع زمانی متفاوت جریان دارد: یکی در مهر ۱۳۷۶، زمانی که داوود پس از یک سال از ژاپن بازمی‌گردد، و دیگری در شهریور ۱۳۹۵، هنگامی که بارانی سیل‌آسا باعث می‌شود گورستانی در شمال ایران تخریب شده و جسد داوود نمایان شود. این ساختار زمانی رفت‌وبرگشتی به‌خوبی توسط نویسنده مدیریت شده و انسجام داستان حفظ می‌شود.

شخصیت‌پردازی در این رمان، به‌ویژه در مورد داوود، بسیار دقیق و پیچیده است. داوود فردی مهربان اما بی‌مسئولیت است که این ویژگی‌ها باعث سردی روابط او با خانواده‌اش، به‌خصوص پسر بزرگش امین، شده است. امین با وجود انتقادها و احساسات متضاد نسبت به پدرش، به‌تدریج شباهت‌های بیشتری با او پیدا می‌کند و در نهایت به سرنوشتی مشابه دچار می‌شود.

لحن روایت از سانتی‌مانتالیسم به دور است و با سردی و بی‌طرفی، حتی در مواجهه با رویدادهای تراژیک، پیش می‌رود. این سبک نگارش به خواننده امکان می‌دهد تا بدون دخالت احساسات نویسنده، خود به تفسیر و درک داستان بپردازد.

در مجموع به نظرم، «سخت‌پوست» با نثری روان و ساختاری منسجم، به‌خوبی توانسته است داستانی تأثیرگذار و قابل‌تأمل را به تصویر بکشد و خواننده را به تفکر وادارد.
و در آخر رمان سخت‌پوست برای کسانی مناسب است که به داستان‌های واقع‌گرایانه با روایتی صریح و بی‌پرده از روابط خانوادگی، شکاف‌های عاطفی و تأثیرات گذشته بر حال علاقه‌مندند. افرادی که به تحلیل شخصیت‌های پیچیده و روابط میان نسل‌ها، به‌ویژه پدران و پسران، علاقه دارند، می‌توانند از این اثر لذت ببرند. همچنین خوانندگانی که به دنبال نثری روان اما در عین حال عمیق و چندلایه هستند، می‌توانند با مطالعه این رمان، تأمل بیشتری در روابط انسانی و تأثیر تصمیمات فردی بر زندگی اطرافیان داشته باشند.

      

33

        کتاب روح داروثی دینگلی در اصل گزارشی از یک ماجرای معروف در انگلستان قرن هفدهم است. داروثی دینگلی فردی بود که پس از مرگش، گفته می‌شد روحش در مکان‌های مختلفی ظاهر شده است. دفو با روایت این داستان، به بررسی ابعاد مذهبی، اجتماعی و روان‌شناختی این پدیده می‌پردازد.
دفو در این اثر، همانند دیگر نوشته‌های خود، تلاش می‌کند تا میان عقلانیت و خرافات تعادل برقرار کند. او از سبک نگارش مستندگونه برای ارائه‌ی روایتی باورپذیر استفاده کرده و سعی دارد تا مخاطب را درباره‌ی واقعی یا خیالی بودن چنین پدیده‌هایی به تفکر وادارد.

سبک و شیوه روایت
زبان مستند و گزارش‌گونه: دفو در این کتاب نیز مانند آثار دیگرش، از سبکی استفاده می‌کند که ترکیبی از مشاهدات عینی و گزارش‌های مردم محلی است.
پرداختن به جزئیات: او با دقت به توصیف محیط، زمان و رفتار افراد می‌پردازد که باعث می‌شود داستان به نظر واقعی جلوه کند.
مباحث اخلاقی و اجتماعی: دفو از این داستان برای بررسی باورهای عامیانه و چالش‌های مذهبی و عقلانی در جامعه بهره می‌گیرد.

و در آخر کتاب روح داروثی دینگلی را به علاقه‌مندان به داستان‌های ماورایی، ارواح و روایات تاریخی پیشنهاد می‌کنم، به‌ویژه کسانی که به بررسی پدیده‌های فراطبیعی از دیدگاه واقع‌گرایانه و مستندگونه علاقه دارند. همچنین، این اثر برای دوستداران ادبیات کلاسیک انگلیسی، پژوهشگران فرهنگ عامه و کسانی که به شناخت باورهای مذهبی و اجتماعی قرن هجدهم انگلستان علاقه‌مندند، مفید خواهد بود. افرادی که به مطالعه روان‌شناسی ترس و تأثیرات آن بر جامعه نیز علاقه دارند، می‌توانند از خواندن این کتاب بهره ببرند.

      

6

        کتاب شبح خانم ویل داستان کوتاهی از دنیل دفو، نویسنده مشهور انگلیسی قرن هجدهم، است که برای اولین بار در سال 1706 منتشر شد. این اثر که از مشهورترین داستان‌های ارواح در ادبیات انگلیسی محسوب می‌شود، ترکیبی از واقع‌گرایی و عناصر ماورایی است و به عنوان نمونه‌ای اولیه از ژانر داستان‌های ارواح و گوتیک شناخته می‌شود.
دفو از نثر ساده، اما دقیق و مستندگونه استفاده می‌کند. او با ارائه جزئیات ریز و اشاره به شاهدان و موقعیت‌های واقعی، سعی دارد فضایی واقع‌گرایانه ایجاد کند که موجب القای حس ترس و حیرت در مخاطب می‌شود.
«شبح خانم ویل» از نخستین نمونه‌های ادبیات گوتیک به‌شمار می‌رود و بر نویسندگان بعدی مانند ادوارد بولوِر-لایتون و هنری جیمز تأثیر گذاشته است. همچنین این داستان به‌عنوان نمونه‌ای از علاقه مردم آن دوره به داستان‌های ارواح و روایات ماورایی قابل بررسی است.

یکی از نکات برجسته در داستان، تأکید بر موضوعات دینی و زندگی پس از مرگ است. خانم ویل در گفت‌وگوهای خود بر اهمیت آمادگی روحی برای مرگ تأکید می‌کند، که بازتابی از باورهای مذهبی قرن هجدهم در انگلستان است، و همچنین حضور شخصیت‌های زنانه با ذهنیت مستقل و کنش‌مند در این داستان قابل توجه است. خانم ویل نه‌تنها به عنوان یک شبح، بلکه به عنوان یک آموزگار معنوی ظاهر می‌شود.

و در آخر کتاب «شبح خانم ویل» را به علاقه‌مندان ادبیات کلاسیک انگلیسی، به‌ویژه کسانی که به آثار دنیل دفو و سبک واقع‌گرایانه او علاقه دارند، توصیه می‌کنم. همچنین این اثر برای دوستداران داستان‌های ماورایی و گوتیک، که به روایت‌های مرموز و تأمل‌برانگیز درباره زندگی پس از مرگ علاقه‌مندند، گزینه مناسبی است. افرادی که به دنبال مطالعه متون ادبی کوتاه با درون‌مایه‌های مذهبی و فلسفی هستند نیز می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
      

35

        کتاب پس از تو زندگی لوئیزا کلارک را پس از فقدان ویلیام ترینر دنبال می‌کند و چالش‌های احساسی و تغییرات جدیدی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شود را به تصویر می‌کشد.
کتاب به خوبی روند سوگواری و تلاش شخصیت اصلی برای کنار آمدن با مرگ کسی که تأثیر عمیقی بر زندگی‌اش گذاشته است را نشان می‌دهد. لوئیزا در تلاش است تا مسیر جدیدی برای خود پیدا کند، اما همچنان درگیر خاطرات گذشته و احساس گناه است.
یکی از تم‌های مهم داستان، جستجوی هویت شخصی و یافتن معنای جدید در زندگی است. لوئیزا سعی دارد بین تعهد به گذشته و ساختن آینده‌ای تازه تعادل برقرار کند.
در کتاب، به تعاملات لوئیزا با خانواده‌اش نیز پرداخته شده است. خانواده او نقش مهمی در حمایت از او ایفا می‌کنند، اما در عین حال باعث ایجاد فشارهایی نیز می‌شوند که مسیر تصمیم‌گیری‌های او را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

نقاط قوت:
جوجو مویز در این کتاب نیز مانند سایر آثارش توانایی زیادی در خلق شخصیت‌های باورپذیر و روایت احساسات انسانی دارد.
روایت روان و احساسی که خواننده را به عمق احساسات لوئیزا می‌برد.
پرداخت مناسب به مراحل پذیرش و پیشروی در زندگی پس از یک فقدان عاطفی بزرگ.

نقاط ضعف:
به نظرم این کتاب نسبت به من پیش از تو از جذابیت کمتری برخوردار است و آن هیجان عاطفی را به همان شدت منتقل نمی‌کند.
روند داستان در برخی بخش‌ها خیلی کند است و گاهی دچار تکرار احساسی می‌شود.
برخی شخصیت‌های جدید به اندازه‌ی ویلیام ترینر تاثیرگذار و عمیق نیستند.
اگر در این کتاب بیشتر به جلسات محفلی که لوئیزا در آن شرکت می‌کرد پرداخته می‌شد کتاب تم جذاب‌تری به خود می‌گرفت.

و در آخر کتاب پس از تو را به افرادی توصیه می‌کنم که به داستان‌های احساسی درباره مواجهه با فقدان، رشد فردی و شروع دوباره علاقه دارند. اگر از طرفداران من پیش از تو هستید و می‌خواهید بدانید زندگی لوئیزا کلارک پس از آن تجربه تلخ چگونه ادامه پیدا می‌کند، این کتاب برای شما مناسب است. همچنین، خوانندگانی که به روایت‌های روان و شخصیت‌های باورپذیر علاقه‌مندند و از داستان‌هایی با مضامین امید، عشق و غلبه بر چالش‌های زندگی لذت می‌برند، از این کتاب بهره خواهند برد.
      

5

        نمایشنامه دروغ و سکوت اثر ناتالی ساروت، نویسنده و نظریه پرداز برجسته فرانسوی، یکی از آثار مهم در جنبش «رمان نو» و ادبیات «ضد رمان» محسوب می‌شود. این اثر با سبک روایی خاص و نگاه روان‌شناختی عمیق خود، به کاوش در احساسات پنهان، افکار درونی و تعاملات پیچیده انسانی می‌پردازد. ساروت با استفاده از تکنیک‌های نوآورانه، به مفاهیمی مانند حقیقت، هویت، زبان و روابط انسانی پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه افراد در تعاملات روزمره خود، میان بیان حقیقت و پنهان‌کاری در نوسان‌اند.

در دروغ و سکوت، ساروت بر لحظات ناپایدار و گذرای ذهنی تمرکز دارد. او نشان می‌دهد که افراد چگونه در روابط خود از سکوت به‌عنوان ابزاری برای فریب یا فرار از حقیقت استفاده می‌کنند. در واقع، سکوت در این اثر به‌عنوان نوعی دروغ در نظر گرفته می‌شود که حقیقت را تحریف یا پنهان می‌کند. درون‌مایه‌های اصلی کتاب شامل:
هراس از حقیقت: شخصیت‌ها از مواجهه با واقعیت هراس دارند و در تلاش‌اند با دروغ یا سکوت از آن دوری کنند.
روابط انسانی شکننده: سوءتفاهم‌ها و عدم بیان صریح احساسات، ارتباطات میان افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
نقش زبان در هویت: زبان در این اثر نه‌تنها ابزاری برای بیان واقعیت است، بلکه وسیله‌ای برای پنهان‌کاری، ابهام و حتی فریب محسوب می‌شود.

ساروت در این اثر از ساختار روایی غیرمتعارف و مینیمالیستی استفاده می‌کند که ویژگی‌های اصلی آن عبارت‌اند از:
روایت غیرخطی: افکار و احساسات شخصیت‌ها به شکلی پراکنده و بدون توالی زمانی مشخص ارائه می‌شود.
دیالوگ‌های کوتاه و ناتمام: مکالمات شخصیت‌ها اغلب ناقص و پر از ایهام هستند، که خواننده را به درک لایه‌های پنهان دعوت می‌کند.
عدم شخصیت‌پردازی سنتی: ساروت از توصیف مستقیم شخصیت‌ها پرهیز می‌کند و به جای آن، بر واکنش‌های درونی و لحظه‌ای آنان تمرکز دارد.
استفاده از تکنیک «تروپیزم»: این مفهوم، که از ویژگی‌های بارز آثار ساروت است، به لحظات گذرا و واکنش‌های آنی اشاره دارد که اغلب در روابط انسانی نادیده گرفته می‌شوند.

در این نمایشنامه، شخصیت‌ها به‌جای نام‌های معمول، با کدهایی مانند ز۱، ز۲، م۱، م۲ مشخص شده‌اند. این انتخاب از سوی نویسنده چند هدف را دنبال می‌کند:
حذف هویت فردی: ساروت قصد دارد شخصیت‌ها را از ویژگی‌های فردی جدا کند تا بر احساسات مشترک انسانی تمرکز کند.
جهانی‌سازی روایت: استفاده از حروف و اعداد باعث می‌شود شخصیت‌ها فراتر از فردیت‌شان، نماینده مفاهیمی عمومی در روابط انسانی باشند.
بی‌ثباتی هویت: هویت افراد در روابط انسانی دائماً در حال تغییر است و نام‌گذاری سنتی این پویایی را محدود می‌کند.
در میان شخصیت‌های بی‌نام، تنها ژان‌پیر نام دارد که خود به‌طور مستقیم در داستان حضور ندارد، بلکه دیگران درباره او صحبت می‌کنند. او نماد فردی است که در معرض قضاوت، شایعات و تحلیل‌های دیگران قرار دارد. ساروت با این انتخاب، نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها درباره دیگران صحبت می‌کنند و به قضاوت‌هایی می‌پردازند که ممکن است مبتنی بر حقیقت نباشند.

چگونه بهتر این کتاب را درک کنیم؟
برای فهم بهتر این کتاب، توصیه می‌کنم:
تمرکز بر احساسات به‌جای داستان: این نمایشنامه بیشتر درباره لحظات و واکنش‌های درونی شخصیت‌هاست تا روایتی خطی و مشخص.
خواندن آهسته و دقیق: سبک نوشتاری خاص ساروت نیاز به دقت و تأمل دارد. خواندن چندباره بخش‌های کوتاه می‌تواند درک بهتری ایجاد کند.
مقایسه با تجربیات شخصی: موقعیت‌های داستان ممکن است در زندگی واقعی نیز آشنا به نظر برسند و کمک کنند تا معنا بهتر درک شود.

و در آخر خواندن این کتاب را به افرادی توصیه می‌کنم که به ادبیات مدرن و سبک‌های روایی غیرمتعارف علاقه‌مند هستند، به‌ویژه کسانی که به تحلیل‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها و کشف لایه‌های پنهان روابط انسانی توجه دارند. علاقه‌مندان به جنبش «رمان نو» و خوانندگانی که به دنبال تجربه‌ای متفاوت از روایت سنتی هستند، می‌توانند از مطالعه این کتاب لذت ببرند. همچنین، این اثر برای کسانی که به بررسی مفهوم زبان، حقیقت و هویت در ارتباطات انسانی علاقه دارند، گزینه‌ای مناسب است.
      

25

        بدترین نمایشنامه‌ای بود که تابه‌حال خواندم!😑
در کتاب مکبث۲۰۰۱ تهرانی سعی کرده است زبان شکسپیری را در قالبی نوین بازسازی کند؛ اما این ترکیب مدرن و کهن ممکن است برای برخی مخاطبان، ناهماهنگ یا حتی دشوارفهم باشد. او به‌جای بازگو کردن داستان اصلی، بیشتر به ایجاد فضایی انتزاعی و مفهومی پرداخته است که شاید این امر سبب شده است اثر برای برخی خوانندگان جذابیت کمتری داشته باشد.

این اثر نمونه‌ای از نمایشنامه‌های پست‌مدرن است که در آن روایت خطی شکسته شده و عناصر نمادین جایگزین داستان‌گویی سنتی شده‌اند. تهرانی بیشتر به انتقال حس و فضای شخصیت‌ها و کشمکش‌های درونی آن‌ها توجه دارد تا روایت رویدادها. اگر به نمایشنامه‌های کلاسیک عادت داشته باشید، این سبک ممکن است شما را سردرگم یا حتی دلسرد کند.

تهرانی شخصیت‌های اصلی را از نمایشنامه شکسپیر وام گرفته و آن‌ها را به‌نوعی در جهانی جدید بازتعریف کرده است. اما این شخصیت‌ها در مقایسه با نسخه کلاسیک، عمق روان‌شناختی یا انگیزه‌های قوی‌ای نداشت.
اگرچه تهرانی به مضامین شکسپیری مانند قدرت و طمع پرداخته، اما صرفاً پیچیدگی ایجاد کرده و از بیان واضح پیام‌ها فاصله گرفته است.

و در آخر این کتاب را برا افرادی که علاقه‌ای به نمایشنامه‌های پست مدرن، شیوه انتزاعی و غیرخطی ندارند توصیه نمی‌کنم.
      

8

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.