یادداشت فاطمه نریمانی

        💭"اگر من با یقین به تباه کردن نعمت‌هایی که به من داده شده بود از دنیا بروم و هیچ راهی برای اصلاح این حال نباشد، آن وقت چه؟!"

«آقایان، ایوان ایلیچ مُرده!» این جمله ساده که آغازگر یکی از ژرفترین کاوش‌های ادبیات جهان درباره مرگ است، نه یک پایان، بلکه شروعی است برای مواجهه با پرسشی که هر انسانی را می‌هراساند: «اگر تمام زندگی‌ام ساختگی بوده، پس مرگم چه معنایی دارد؟» تالستوی در این رمان کوتاه اما انفجاری، با نگاهی بی‌رحمانه به تشریح زندگی مردی می‌پردازد که تنها در آستانه مرگ متوجه می‌شود هرگز واقعاً زنده نبوده است. 

چرا «مرگ ایوان ایلیچ» را بخوانیم؟ 
⚫ نقشه جغرافیای وحشت انسان: تالستوی مرگ را نه به عنوان یک رویداد، بلکه به عنوان فرآیندی روانشناختی ترسیم می‌کند. ایوان، قاضی موفق روسی، ابتدا بیماری‌اش را انکار می‌کند، سپس با خشم به پزشکان و خانواده‌اش حمله‌ور می‌شود، و در نهایت در چاهی از پرسش‌های فلسفی فرو می‌رود: «آیا زندگی‌ام واقعی بود؟» این سفر درونی، از انکار تا پذیرش، چنان دقیق توصیف شده که گویی خود خواننده را به بستر مرگ می‌کشاند . 
⚫ نقد خاموش جامعه بورژوازی: ایوان ایلیچ نماد انسان مدرنی است که موفقیت را با ظواهر می‌سنجد: خانه پر زرق‌وبرق، موقعیت اجتماعی، و روابطی سطحی. تالستوی با طنزی تلخ نشان می‌دهد چگونه این «زندگی ماشینی» در مواجهه با مرگ، به سرابی بی‌معنا تبدیل می‌شود. حتی همسر ایوان به جای اندوه، به فکر مستمری بازماندگان است!

📔 سبک نمایشنامه: رئالیسم روانشناختی با روایتی غیرخطی (شروع از پایان). 
✒️ ترجمه‌های خوب فارسی: سروش حبیبی (نشر چشمه) و صالح حسینی (نشر نیلوفر). 
🎥 اقتباس‌های سینمایی: فیلم «یک مرگ ساده» (۱۹۸۵) به کارگردانی الکساندر کایدانوفسکی.
فیلم «زیستن» (۱۹۵۲) به کارگردانی آکیرا کوروساوا.
فیلم «زیستن» (۲۰۲۲) به کارگردانی الیور هرمانوس.
 
      
55

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.