یادداشت فاطمه نریمانی
1403/11/5
داستان «سختپوست» دربارهٔ پدری به نام داوود است که بهطور مکرر خانوادهاش را ترک کرده و بازمیگردد. روایت در دو مقطع زمانی متفاوت جریان دارد: یکی در مهر ۱۳۷۶، زمانی که داوود پس از یک سال از ژاپن بازمیگردد، و دیگری در شهریور ۱۳۹۵، هنگامی که بارانی سیلآسا باعث میشود گورستانی در شمال ایران تخریب شده و جسد داوود نمایان شود. این ساختار زمانی رفتوبرگشتی بهخوبی توسط نویسنده مدیریت شده و انسجام داستان حفظ میشود. شخصیتپردازی در این رمان، بهویژه در مورد داوود، بسیار دقیق و پیچیده است. داوود فردی مهربان اما بیمسئولیت است که این ویژگیها باعث سردی روابط او با خانوادهاش، بهخصوص پسر بزرگش امین، شده است. امین با وجود انتقادها و احساسات متضاد نسبت به پدرش، بهتدریج شباهتهای بیشتری با او پیدا میکند و در نهایت به سرنوشتی مشابه دچار میشود. لحن روایت از سانتیمانتالیسم به دور است و با سردی و بیطرفی، حتی در مواجهه با رویدادهای تراژیک، پیش میرود. این سبک نگارش به خواننده امکان میدهد تا بدون دخالت احساسات نویسنده، خود به تفسیر و درک داستان بپردازد. در مجموع به نظرم، «سختپوست» با نثری روان و ساختاری منسجم، بهخوبی توانسته است داستانی تأثیرگذار و قابلتأمل را به تصویر بکشد و خواننده را به تفکر وادارد. و در آخر رمان سختپوست برای کسانی مناسب است که به داستانهای واقعگرایانه با روایتی صریح و بیپرده از روابط خانوادگی، شکافهای عاطفی و تأثیرات گذشته بر حال علاقهمندند. افرادی که به تحلیل شخصیتهای پیچیده و روابط میان نسلها، بهویژه پدران و پسران، علاقه دارند، میتوانند از این اثر لذت ببرند. همچنین خوانندگانی که به دنبال نثری روان اما در عین حال عمیق و چندلایه هستند، میتوانند با مطالعه این رمان، تأمل بیشتری در روابط انسانی و تأثیر تصمیمات فردی بر زندگی اطرافیان داشته باشند.
(0/1000)
فاطمه نریمانی
1403/11/7
0