معرفی کتاب آواز کافه غم بار اثر کارسون مکالرز مترجم حانیه پدرام

آواز کافه غم بار

آواز کافه غم بار

کارسون مکالرز و 3 نفر دیگر
3.3
113 نفر |
44 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

202

خواهم خواند

90

ناشر
بیدگل
شابک
9786226863377
تعداد صفحات
140
تاریخ انتشار
1399/9/8

توضیحات

        معشوق هم ممکن است از هر سنخی باشد. عجیب و غریب ترین ا?دم ها هم می توانند محرکی برای عشق باشند. پیرمردی که دست  و پایش می لرزد می تواند هنوز هم عاشق دختری غریبه باشد که بیست سال پیش در بعدازظهری توی کوچه های چیهاو دیده بود. کشیش ممکن است عاشق زنی گمراه شود. معشوق می تواند حقه بازی با سرووضعی ژولیده باشد و دست به هر کار بدی زده باشد. بله، عاشق هم مثل باقی ا?دم ها اینها را می بیند، اما کارهای معشوق ذره ای در میزان عشقش اثر نمی کند. ا?دمی خیلی معمولی می تواند محرک عشقی دیوانه وار و پرشور شود، عشقی به زیبایی زنبق های سمی مرداب. ا?دمی خوش قلب می تواند محرکی برای عشقی حقارت بار و ا?زارنده باشد یا دیوانه مردی که تند و نامفهوم حرف می زند می تواند در درون کسی چکامه ای لطیف و بی تکلف را طنین انداز کند. بنابراین تنها خود عاشق است که قدر و منزلت عشق را تعیین می کند.(از متن کتاب) درباره این کتاب بیشتر بخوانید
      

لیست‌های مرتبط به آواز کافه غم بار

نمایش همه

یادداشت‌ها

kian

kian

1403/8/30

          کل داستان مثل خیالی گذرا و رویایی بود که از دست سر خورده بود و رفته بود‌. شاید چون تمام شخصیت‌ها چیزی رو پنهان کرده بودن و شاید اون چیز خود‌ واقعیشون بود. شخصیت‌های عجیب و غیرمعمولی که تجربیات معمول داشتن، مثل تنهایی و عشق و انتقام اما اصلا قابل قیاس نبود با هرچیزی که قبلا دیده یا خونده شده. شاید چون تو این دنیا هم هیچ‌چیز ابدی نبود و غم باز هم راه خودش رو پیدا می‌کرد و شاید اصلا هم نرفته بود. چون هر چیزی قیمتی داشت که باید پرداخته می‌شد‌. داستان کافه‌ای بود که روزگاری پر از زندگی بود ولی همین باعث شد به مرگ کشیده بشه و نابودی همه‌چیز حتی چیزهایی که روزی زندگی‌بخش بودن. آدم‌هایی که آزاد بودن اما در واقع تو زندان‌های انفرادی وجودشون حبس بودن و دوازده زندانی و آوازی که باعث شد دوباره به یاد بیارن، زندگی میتونه در بند هم زاده بشه. زندگی میتونه کافه‌ای غم‌بار باشه که روزگاری تو شهری دلگیر زندگی‌بخش بود و یا آواز زندانی‌هایی مشغول کلنگ زدن.
        

11

هانیه

هانیه

1403/6/25

1

          «کارسون مکالرز» در کتاب «آواز کافۀ غم‌بار» از جملات بلند و تصاویر زنده استفاده می‌کند تا احساسات و حالات درونی شخصیت‌ها را به خواننده منتقل کند. توصیفات او از محیط، شخصیت‌ها و رویدادها بسیار دقیق و غنی است و به خواننده اجازه می‌دهد تا به عمق دنیای داستان نفوذ کند. او از تشبیهات و استعاره‌های قدرتمند استفاده می‌کند تا مفاهیم انتزاعی مانند تنهایی، عشق و نفرت را به تصویر بکشد. مکالرز به‌جای تمرکز بر حوادث بیرونی، بیشتر بر دنیای درونی شخصیت‌ها متمرکز است. او با دقت به بررسی انگیزه‌ها، ترس‌ها و آرزوهای آن‌ها می‌پردازد و خواننده را به درک عمیق‌تری از رفتارهایشان می‌رساند. شخصیت‌های داستان اغلب پیچیده و چندبعدی هستند و رفتارهایشان براساس احساسات و تجربیات گذشته شکل می‌گیرد. فضای کلی داستان پر از حس تنهایی و غم است. مکالرز با توصیف شهر کوچک و منزوی، فضایی ایجاد می‌کند که گویی شخصیت‌ها در دام سرنوشتی غم‌بار گرفتار شده‌اند. او از عناصر طبیعت و محیط برای تقویت حالات درونی شخصیت‌ها استفاده می‌کند. مثلاً، توصیف‌های او از خانه‌ها، خیابان‌ها و کافه، بازتابی از انزوای شخصیت‌هاست.
داستان توسط یک راوی دانای کل روایت می‌شود که از احساسات و افکار همه شخصیت‌ها آگاه است. این راوی گاه به‌طور مستقیم با خواننده صحبت می‌کند و دیدگاه‌های فلسفی خود را درباره عشق، تنهایی و انسان‌ها بیان می‌کند. راوی گاهی از زاویه دید سوم شخص محدود استفاده می‌کند و بر احساسات یکی از شخصیت‌ها تمرکز می‌کند.
در این داستان، پیرنگ (طرح داستانی) ساده است، اما عمق روان‌شناختی شخصیت‌ها و روابط بین آن‌ها داستان را پیش می‌برد. مکالرز بیشتر به بررسی تأثیر روابط بر شخصیت‌ها می‌پردازد تا به خود رویدادها.
درگیری‌های داستان بیشتر درونی هستند و براساس احساسات و تعارضات شخصیت‌ها شکل می‌گیرند.

موتیف‌ها و نمادها:

۱. کافه:
کافه به‌عنوان مکانی برای اجتماع و ارتباط، نمادی از امید و شادی موقت است. اما با فروپاشی روابط شخصیت‌ها، کافه نیز به مکانی غم‌بار تبدیل می‌شود.
 
۲. تنهایی:
تنهایی موتیف اصلی داستان است. همه شخصیت‌ها به‌نوعی با انزوا و عدم درک متقابل دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند.

۳. عشق و نفرت:
عشق و نفرت در این داستان دو روی یک سکه هستند. شخصیت‌ها گاه از عشق به نفرت و از نفرت به عشق حرکت می‌کنند، و این چرخه نشان‌دهنده پیچیدگی روابط انسانی است.

سبک و ساختار آواز کافه غم‌بار باعث شده است که این اثر به‌عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات مدرن شناخته شود. مکالرز با نثری شاعرانه و روان‌کاوانه، دنیایی از احساسات پیچیده و روابط انسانی را به تصویر می‌کشد. ساختار غیرخطی و پایان باز داستان، خواننده را به تفکر درباره ماهیت عشق، تنهایی و سرنوشت وا می‌دارد. این اثر نه‌تنها یک داستان غم‌انگیز، بلکه یک بررسی عمیق از انسان‌ها و روابطشان است.
        

32

          غریب‌بودنِ قصه، از جمله‌ی اولش پیداست؛ "چه بگوییم از ولایتی که خاکِ مرده بر آن پاشیده‌اند؟"
یاد این آیه افتادم که؛ "روزها بینِ مردم در گردشند". آدم‌ها و چیزهایی که دوستشون داری، همون مکان‌ها و اشخاصی که یک‌روز بهترین لحظات زندگیتو ساختن، حسِ تنهاییتو چندبرابر می‌کنند.
شیوه‌ی روایت یه‌جوریه انگار راوی وقتی می‌خواد آب‌وتاب قضیه رو بیشتر کنه یه تنفس شکمی داره و آب‌دهنشو قورت میده، بعد می‌بینی همچین اتفاق خاصیم نیفتاد. اگر کتابو بخونید، حسِ عجیبی داره و اگر نخونید، چیزیو از دست ندادید.
یه بخشیم آخر داستان اضافه شده درباره دوازده انسانِ فانی که من متوجه ارتباطش به اصل داستان نشدم، به فلسفه‌ی زندان بودن دنیا اشاره داره یا خواسته بارِ غم‌زدگی داستانو بیشتر کنه؟
برداشت شخصیِ من اینه؛ آدم‌هایی که خیابونی رو میسازند که معلوم نیست بتونند ازش عبور کنند و زیر لب ترانه‌ای می‌خونند که همزمان شاد و محزونه. آره خب زندگی همینه و روزها بین مردم، در گردشند.
        

14