معرفی کتاب خیانت اینشتین اثر اریک امانوئل اشمیت مترجم شهلا حائری

خیانت اینشتین

خیانت اینشتین

3.5
24 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

59

خواهم خواند

7

ناشر
قطره
شابک
9786001197673
تعداد صفحات
86
تاریخ انتشار
1399/8/10

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
در سواحل دریاچه ای در نیوجرسی، دو آدم عجیب با یکدیگر دیدار و همدردی می کنند. یکی از آنان آلبرت اینشتین و دیگری ولگردی بریده از جامعه است. در این دیدار، اینشتین وضعیت دشوار خود را معرفی میکند. او به عنوان فعال صلح از نتایج وحشتناک فعالیتهای نظری خود آگاه است و از تولید اولین بمب اتمی به دست هیتلر و نازی ها می ترسد. آیا او باید باورهای خود را نفی کند و روزولت را خبردار کند، تا آمریکا برنده مسابقه دستیابی به سلاح کشنده شود؟ او به عنوان یک آلمانی، یک هوادار چپ... شاید یک خائن، که شک اف بی ای را برانگیخته، از چه جبهه ای باید طرفداری کند؟ در این کمدی هوشمندانه و جدی، و گاهی خنده دار، اریک امانوئل اشمیت کشمکش اخلاقی مرد نابغه ای را مجسم می کند که به رغم میل خود، مخترع ماشین نابودی جهان است...

      

لیست‌های مرتبط به خیانت اینشتین

یادداشت‌ها

🟣📖نمایشن
          🟣📖نمایشنامه از نویسنده‌ی فرانسوی🇨🇵 اریک امانوئل اشمیت نویسنده‌ی معاصر است. در حین خواندن نمایشنامه بدون اینکه از زندگی‌نامه اشمیت مطلبی خوانده باشم باخودم گفتم که احتمالاً نویسنده رشته فلسفه داشته باشه چقدر دیالوگهای فلسفی دراینجا گنجانده شده و بعد رفتم به جست وجو در زندگینامه‌شون ودیدم بله امانوئل اشمیت دکترای فلسفه دارد و نگاه فلسفی و روان‌شناختی در آثار او عجیب نیست. او فیلسوفی است که نمایشنامه می‌نویسد،که معمولا اینگونه آثار شاهکارهای ادبی نخواهند شد، و چقدر این نمایشنامه نشون میده که نویسنده‌اش دیدگاه فلسفی دارد خصوصاًاز دیالوگهای شخصیت انیشتین.خیلی از جاهای نمایشنامه حالت سخنرانی می‌گیرد که مطلوب واقع نشد.
 ♀️نمایشنامه‌ای که تنها سه تا شخصیت داره ولگرد(اسمی برایش منظور نشده بود وفردی گوشه‌گیر و منزوی است و پسرش در جنگ کشته شده ) اونیل  (مامور اف بی آی که شک داره به انیشتین که نکنه مامور جاسوس آلمان باشه) واینشتین(دانشمند و نابغه‌ی صلح‌طلب و برنده‌ی جایزه نوبل فیزیک است).
آن‌ها در ساحل با هم صمیمی می‌شوند و پیوند دوستی می‌بندند تا اینکه اینشتین راز دلش را برای او بازگو می‌کند.اینشتین از وضعیت سخت و اسف‌بار خود می‌گوید که به عنوان فعال صلح از نتایج وحشتناک فعالیت‌های نظری خود آگاه است و از تولید اولین بمب اتمی به‌ دست هیتلر و نازی‌ها می‌ترسد. از سوی دیگر خبردار کردن رقبای سیاسی آلمان که خیانت به کشورش نیز به حساب می‌آید، می‌تواند نتایجی مشابه آن داشته باشد. اینجاست که باورهای اینشتین به چالش کشیده می‌شود تا فکر کند که به بشر خدمت کرده یا خیانت؟
♀️در پشت جلد كتاب مي‌خوانيم: در آمريكا كنار درياچه‌اي دو مرد با هم روبه‌رو مي شوند: يك ولگرد منزوي كه پسرش در جنگ جان باخته است و يك دانشمند صلح‌طلب برنده جايز نوبل فيزيك به نام آلبرت اينشتين. اين دو مرد با يكديگر پيوند دوستي مي‌بندند و اينشتين راز دلش را با او در ميان مي‌گذارد. از نگراني‌ها و دل‌مشغولي‌هايش مي‌گويد، از مسئوليتي كه برگردن دارد، از سهمي كه در فاجعه‌هاي بشري داشته است. آيا او ناخواسته به بشريت خيانت كرده است؟ در اين نمايشنامه اشميت با زبانی طنز نبرد دروني و اخلاقي دانشمند نابغه را تصوير مي‌كند. از دوستي و مهر و انسان‌دوستي مي‌گويد، از سرنوشت بشري و از انسان‌هايي كه تاريخ را رقم مي‌زنند.
♀️این اثر درباره‌ی نظریه‌ای از اینشتین است که معتقد است خیانت او به بشریت است. در این اثر ما نه‌تنها از یک نظریه‌ی فیزیک آگاهی پیدا می‌کنیم، بلکه از نحوه‌ی تصمیم‌گیری اینشتین برای نهایی کردن دستاوردهای فیزیکی خود که دنیای ریاضیات را تغییر داد نیز آگاه می‌شویم.
♀️✍️برگرفته از زندگی نامه آلبرت اینشتین:در سال ۱۹۳۳ در زمان حضورش در ایالات متحده آمریکا، آدولف هیتلر به قدرت رسید و دیگر به آلمان بازنگشت. در آستانه جنگ جهانی دوم او از نامه‌ای حمایت کرد که در مورد توسعه بالقوه «بمب‌های جدید فوق‌العاده خطرناک» هشدار داده می‌شد و توصیه می‌کرد که ایالات متحده پژوهش‌های مشابهی را آغاز کند. اینشتین ایده استفاده از شکافت هسته‌ای به‌عنوان سلاح را به‌صورت عمومی محکوم می‌کرد و به‌همراه برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی بیانه‌ای را با عنوان بیانیه راسل–اینشتین امضا کرد.
اینشتین که از صلح حمایت می‌کند، از ترس آلمانی‌ها فرمول‌ها را به آمریکایی‌ها می‌دهد تا بتوانند در مقابل آلمان بایستند، اما آمریکایی‌ها سعی می‌کنند منافع خود را به دست آورند و از آن علیه ژاپنی‌ها استفاده می‌کنند و فاجعه‌ی بزرگی در تاریخ ایجاد می‌کنند.
📝چند بریده زیبا از کتاب:
- دنیا را کسایی که بدی می‌کنند نابود نمی‌کنند، کسایی که بی‌تفاوت تماشا می‌کنند، نابود می‌کنند.
- ماجراهای احساسی خطرناک‌تر از جنگ هستند: در نبرد، آدم یک‌بار بیشتر کشته نمی‌شود، در عشق چند بار.
- بلاهت شانس بیشتری برای باور شدن و تکرار شدن دارد، تا جایی که تبدیل به چیزی عادی بشود و رنگ حقیقت به خود بگیرد. شکافتن اتم آسان‌تر از تعصب است.
✔️🖌️کتاب رو به ترجمه شهلا حائری در نشر قطره خوندم که ترجمه خوبی بود چندین اثر از از آقای اسمیت خوندم که داستان کوتاه سگ رو از همه بیشتر دوست داشتم.
        

75

fatemeh

fatemeh

1403/12/19

          قبلنا به صورت جسته گریخته از اینور اونور شنیده بودم که بمب اتم کار اینشتینه(در صورتی که الان می‌دونم که اینطور نیست و اون فقط سر نخِ جریان بمب اتم رو پیدا کرده بود و بعد از اون هرکی یه رشته به اون نخ اضافه کرده بود تا درنهایت طناب دهشتناک بمب اتم بافته شده بود) و با شنیدن این مسئله چه قدر متنفر شده بودم ازش و چه قدررررر سرزنشش می‌کردم و... حالا فکر کنین یکی که انقدر از یکی متنفر شده باشه باید چه طور تحت تاثیر یه روایت قرار بگیره که شروع کنه با اون شخصیت همدردی کردن...
آلن دوباتن توی کتاب اضطراب منزلتش میگه که یکی از راهای تسکین اضطراب منزلت تراژدیه، تراژدیه که کمک می‌کنه انسانها توی سرتیتر اخبار خلاصه نشن، مثلا میگن اگر قرار بود ماجرای اتللو توی خبرها قرار بگیره ، روزنامه ها همه تیتر میزدند که:"مهاجر دیوانه‌ای دختر سناتور را کشت! " ولی فقط این تراژدیه که میتونه به ما بفهمونه اتللو چه درد و رنجیو متحمل شده بود، این تراژدیه که میتونه به ما بفهمونه اون واقعه خیلیییییییی فراتر از این که توی اون چندتا کلمه خلاصه بشه بود.‌..
حالا غرض از گفتن این حرفا این بود که توصیف کنم این کتاب دقیقا با من چه کار کرد . چه طور باعث شد من از آدمی که به شدت اینشتین رو سرزنش می‌کرد تبدیل بشم به کسی که حتی دقایقی خودشو جای اون گذاشت و دردشو با تمام وجودش حس کرد...
موقع خوندن کتاب یه لحظه با تمام وجود انگار حس کردم اینشتین چه دردی رو متحمل شده از این که قصدش از جریان بمب اتم یه چیز دیگه بوده ولی یه عده آدمِ... ازش یه استفاده‌ی دیگه کردن.یه لحظه با خودم فکر کردم چه دردی داره اینکه تو با یه قصدی یه کاری رو انجام بدی ولی دیگران از کار تو به بدترین شکل ممکن سوء استفاده کنن. تازه اونم  نه توی یه مسئله‌ی پیش پا افتاده‌ی روزمره؛ که  تو‌ی موضوعی به وحشتناکی بمب اتم ...واقعا وحشتناکه، واقعا وحشتناکه، واقعا وحشتناکه، حتی تصورش هم برام غیر ممکنه...
و صد البته که تازه با خوندن این کتاب بود که دست و پا زدنای اینشتین توی نامه‌نگاریاش با فروید درباره‌ی پدیده‌ی جنگ (توی کتاب چرا جنگ) که موقع خوندن کتاب به نظرم کاملا بیهوده میومد ، درسته که باز هم برام بیهوده به نظر می‌رسید ولی با این حال کمی، بازم تاکید می‌کنم کمی رنگ و معنا پیدا کرد و‌ دلیل پشتش برام روشن شد.
پ‌ن:آلن دوباتن توی کتاب اضطراب منزلتش معتقده که ما توی این دنیا دوجور آدم داریم :
اونایی که برای خودشون کسی هستن، و هر حرکتشون مهمه و هر لبخندشون تحلیل میشه
و اونایی که هیچکس نیستن، و نامرئین و دیده نمیشن و به همین خاطر به بدترین شکل ممکن از این جهان شکست عشقی می‌خورن.
بر خلاف قبلنا که منم جزء اون شکست عشقی خورده ها بودم  بعد از خوندن این کتاب واقعا دقایقی خدارو از ته دل شکر کردم که من جزء اون دسته‌ی دومم...
.
برشی از کتاب:
خلاصه و فرمول زندگی من اینه: من یک فرشته‌ی آگاه و یک ابلیس ناخودآگاهم.
        

21