معرفی کتاب گروه محکومین اثر فرانتس کافکا مترجم حسن قائمیان

گروه محکومین

گروه محکومین

فرانتس کافکا و 2 نفر دیگر
4.1
9 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

1

شابک
9782000070535
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1302/10/10

توضیحات

        «گروه محکومین و پیام کافکا» از دو بخش تشکیل شده است. بخش نخست مقاله ای با عنوان «پیام کافکا» نوشتۀ صادق هدایت، به بررسی زندگی، اندیشه ها و آثار کافکا می پردازد. در بخش دوم کتاب، داستان «گروه محکومین» نوشتۀ فرانتس کافکا، داستان محکمه ای، که به صورت ماشین خودکار اهریمنی درآمده است. افسر، جهانگرد را به تماشای ماشین شکنجه و مرگ که اختراع فرمانده سابق است، دعوت می کند و توضیحات کارکرد دستگاه، به جهانگرد تماشاچی داده می شود. دستگاهی که به وسیله خال کوبی کلمات قصار فرمانده مرده بر روی محکوم، او را زجرکش می کند. محکومینی که نه وسیله دفاع دارند و نه به جرم خود آگاهند.
      

لیست‌های مرتبط به گروه محکومین

یادداشت‌ها

این دومین
          این دومین کتابی بود که از کافکا میخواندم (بعد از «مسخ» که بسیار تاثیرگذار بود)، اما متاسفانه نه ترجمه و اجرای صوتی‌اش را دوست داشتم، نه خود داستان توانست مرا مثل «مسخ» مجذوب کند.  

ایدهٔ اصلی ناب و ترسناک بود: یک ماشینِ شکنجه که روی بدن محکوم حکاکی میکند تا «عدالت» را به او بیاموزد! اما کافکا این ایده را آنقدر مبهم و سرد  پیش برد که نتوانستم با شخصیت‌ها یا پایانِ داستان ارتباط برقرار کنم. برخلاف «مسخ» که گرگور سامسا را میشد درک کرد، اینجا همه مثل ربات‌هایی رفتار میکردند که به سیستمی پوچ باور داشتند، حتی حرکت افسر در آخر داستان، بیشتر مضحک به نظر میرسید تا تراژیک. شخصیت محکوم هم جسدی زنده‌ بیش نبود.

پایانِ داستان هم برایم راضی‌کننده نبود: انگار هیچ‌چیز تغییر نکرد. شاید کافکا میخواست بگوید «نظامهای ظالم با مرگِ حامیانشان میمیرند»، اما این پیام آنقدر سرد و انتزاعی‌ بیان شد که حس کردم داستان ناتمام مانده است.  

در کل: ایدهٔ عالی، اجرای گنگ. کافکا در «مسخ» انسان را در برابر خانواده و جامعه میگذارد، اما اینجا فقط یک دستگاهِ وحشی را نشان میدهد که حتی قربانیانش هم برایش اهمیتی ندارند، و این برای من جذاب نبود.  

امتیاز من: ۲ از ۵ ⭐ (صرفاً برای ایدهٔ اولیه)  

پ.ن: اگر شما این کتاب را دوست داشتید، خوشحال میشوم نظرتان را بدانم! شاید چیزی را من متوجه نشدم.
        

11

محمد

محمد

1404/5/13

          تو این کتاب هم مثل چندتا اثر دیگه ای که از کافکا خوندم منظور دقیق نویسنده رو نمیشه کامل متوجه شد و یجاهایی رو بنظرم افراد مختلف به صورت متفاوت برداشت خواهند کرد.
کتاب درباره یه افسر که بشدت پایبنده افکار فرمانده پیشینه، افکاری که میشه گفت بشدت سختگیرانه هستن افکاری که در زمان جنگ شاید خیلی بکار بیان ولی در زمان صلح نشان دهنده ذات پلید انسانیه. افسر و به طبع فرمانده پیشین به این معتقدن که کوچکترین خطا، حتی سرپیچی از دستور فرمانده و کل کل کردن با فرمانده مجازاتش مرگه و سرباز باید شکنجه و اعدام  بشه که خب این مجازات رو با هر دیدگاهی بهش نگاه کنیم زیادیه....
در داستان افسر که بشدت وفادار به فرمانده پیشینه در کار اجرای اعدام تبحر خاصی داره و دقت و ظرافت مثال زدنی رو به خرج میده تا شکنجه و اعدام به نحو احسن انجام بشه و در کنار سیاح که برای بازدید اومده همه کار های دستگاه شکنجه رو هم توضیح میده و جلو تر توی داستان راجب فرمانده کنونی صحبت هایی می‌کنه که به نظر من دقیقو حساب شدن و نشون از ذهنیت تیز و فعال افسر داره.
این دو مورد یعنی ظرافت و دقت در کار و همچنین تیز هوشی افسر یه نکته ای رو به من میرسونه...
گاهی اوقات ما پیش خودمون فکر میکنیم که فلان گروه یا فلان حذب عقاید خیلی مضحکی دارن چطور میشه باز هم دارن روز به روز عضو جدید میگیرن؟! چطور میشه که کسی به اون حرف های مضحک گوش بده ولی براش قابل قبول باشه و خودش رو از اون گروه یا حذب بدونه؟؟؟؟؟؟
توی این داستان هم ما فرماده پیشینی داریم که بشدت بیرحمه و جای تعجب داره که کسی اینقدر طرفدارش باشه؛ اما وقتی بیشتر تجسس میکنیم میبینیم که چه بسا همون فردی که اون تفکرات رو قبول داره از ما هم متفکرتر و دانا تر باشه.... پس چرا متوجه اشتباه بودن حرف های گروهش نمیشه و تا این حد وفاداره به گروه؟؟؟؟
چیزی که سعی دارم بگم اینه که ما نمی‌تونیم توقع داشته باشیم همه یک جور به خوبی و بدی نگاه میکنن... بعضی ها طرفدار پرسپولیس اند و بعضی استقلال، حالا ما بیایم بگیم که «این تیم که خیلی بد بازی کرده این چند فصل اخیر رو پس چرا باز هم طرفدار داره؟!» بنظرم سوال درستی نیست چرا که کسایی که طرفدار تیم ضعیفن نحوه نگاهشون با ما فرق داره که طرفدار تیمی غیر از تیم ما شدن هر چند از نظر ما طرفدار تیم ضعیف شدن منطقی نیست.
در رابطه با گروه های سیاسی یا دینی یا غیره هم همین موضوع صادقه و دلیل انتخاب جناح های متفاوت رو باید خیلی ریشه ای تر دنبال کنیم و اگه بخوایم خیلی سطحی به قضیه نگاه کنیم از انتخاب یک جناح عجیب سیاسی ممکنه بسیار تعجب کنیم. فردی که ما از انتخابش متعجب شدیم ممکنه آدم باهوش تر، دنیا دیده تر و با دانایی بیشتری نسبت به ما باشه ولی بنا به دلایل بنیادی تر انتخاب اون از نظر ما عجیبه و انتخاب ما برای اون مضحکه.
این مطلب نکته ای بود که منو در حین خواندن این کتاب خیلی به فکر فرو برد و لازم دونستم اینجا یادداشتش کنم.
پایان بندی داستان برای جای سوال داره و هدف سیاح رو از راه ندادن سرباز و محکوم به قایق رو نتونستم متوجه بشم؛ شاید دلیلش این باشه که نمی‌خواسته تو کار های اون جزیره دخالتی داشته باشه و خودش رو درگیر فرار اون دو نفر بکنه. ولی خب این فقط یه حدسه.
تو کتابی که میخونم یه مقدمه از صادق هدایت نوشته شده که هنوز اون رو نخوندم و خیلی دوست دارم زودتر برم سراغش تا داستان گروه محکومین از فرانسه کافکا رو بیشتر و عمیق‌تر درک کنم.
        

1