داستان آواز کافه غمبار برای من بخش اول که در مورد توصیفات بعد از تعطیلی کافه خیلی قشنگ و مناسب بود ولی به بخش دوم که در زمان توصیفات زندگی میس آملیا بود، واقعا نتونستم درک کافی از شخصیت ها و اخلاقشون داشته باشم و بعد از تموم شدن کتاب باز هم نتونستم بفهمم که چرا ظرف ۱۰ روز آملیا از شوهرش ماروین جدا شد و برای هیچکس هم تعریفش نمیکرد قسمتی که برام جالب بود همون بخش انتهایی و دعوا ماروین و آملیا بود و همینطور راوی دروننگر باعث شد که از حس نه چندان جالبی که به داستان پیدا کرده بودم یه مقداری کم کنه و درک بیشتر ازش پیدا کنم ولی همچنان معتقدم که میشد داستان و شخصیت ها رو بیشتر و بهتر رشد و پرورش داد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.