یادداشت سیدطٰهٰ

سیدطٰهٰ

1402/08/03

                این اولین تجربه‌ی من در خواندن کامل یک نمایشنامه بود! و باید بگویم که خوشحالم اولین تجربه ام با این کتاب بوده.
طنز ملایمی در سراسر کتاب در جریان است که شاید همه کس در همه جا متوجه آن نشوند اما به شدت به داستان و سیر آن کمک کرده است. فکر میکنم پایانش می‌توانست از این هم جالب تر باشد اما خب باز هم من به جهت اینکه پی گفتار مترجم در آخر کتاب و بعد از پایان نمایشنامه آمده است، فکر می‌کردم این پایانش نیست و هنوز ادامه دارد گرچه فکر میکنم پایان خوبی هم برای یک نمایشنامه بود.
درباره‌ی ترجمه باید بگویم که مدام و مدام از کلمه "نکبتی" در سراسر متن استفاده شده که دیگر از جایی به بعد خسته کننده میشود و گاهی هم روانی متن را میگیرد. میشود حدس زد که واژه معادلش چه بوده که اینطور ترجمه شده اما خب میشد در موقعیت ها و عبارات مخالف بهتر آن را به کار برد و آن را ترجمه کرد فکر میکنم.
.
دیگر همین. بازهم از این نویسنده نمایشنامه خواهم خواند.
        
(0/1000)

نظرات

نویسنده کلاً به این واژه علاقه خاصی داره.
توی کتاب های دیگه‌شون هم من "کوفتی" رو زیاد دیدم. که معادل همین واژه است.
البته شما ترجمه دیگه‌ای رو خوندید. ترجمه بهرنگ رجبی بهتره.
ولی من از غرغرو بودن شخصیت ها خوشم میاد.
1
سیدطٰهٰ

1402/09/20

بله بله :))
.
البته من هم این کتاب رو دقیقا با این ترجمه نخوندم بنده هم با ترجمه بهرنگ رجبی خوندم منتها داخل بهخوان اون نسخه از کتاب موجود نبود. 
غرغرو بودن شخصیت‌ها هم به نظرم در طنز نوشتاری این نویسنده خیلی یاری دهنده‌س.