بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سپهر ناصری

@SepehrNaaseri

295 دنبال شده

105 دنبال کننده

                      مرور نویس کتاب و شاعر
                    
Sepehr_Naaseri
Chera_Adabiat

یادداشت‌ها

                «بیچارگان وقتی می‌میرند که همای سعادت بر شانه‌شان می‌نشیند.»

این داستان توجه ویژه‌ای به آبرو، شرم و طبقات فرودست جامعه دارد، جایی که فئودور از آنجا آمده. جایی که فقر همیشه مزاحم است و معشوقی را از آغوش عاشق به دامان بلهوسی می‌اندازد، پدری شیفته فرزند را حسرت به دل می‌گذارد و مرد شریفی را از سر عجز و ناتوانی بی‌آبرو می‌کند.

در داستان دخترک عزادار، پاکروفسکیِ پدر را چنان شرح می‌دهد و با جزئیات مکتوب می‌کند (خلاف عادت مألوف) که گویی غرق در غم او شده و بیچارگی مشهود او روایتگر بیچارگی درون دخترک است، چنان که وقتی پدر به دنبال جسد پسر می‌دوید و کتاب‌های پسر از جیب‌هایش می‌افتادند، واروارا که شیفته آخرین یادگاران عشقش بود و به آن (کتاب) چنگ می‌زد، در ذهن همراه با پاکروفسکیِ پدر کتاب از زمین برمی‌دارد و به دویدن پشت جنازه‌ی جوان ادامه می‌دهد.

با خواندن این سطور و توجه ویژه به نوشتار مخصوص نویسنده (همچنین بازسازی مترجم) روح انسان مجروح می‌شود و نیاز به به مرهمی غیر روسی (ادبیات) دارد تا کمر راست کند و از زخم و زهر روزگار و حقیقت کلام فئودور میخائیلیویچ داستایوفسکی دور باشد.

داستایوفسکی این ``گوگول`` تازه متولد شده با نخستین داستانش اولین رمان اجتماعی روسی را خلق کرد و دروازه‌های شهرت و ثروت را به روی خود گشود، هرچند که ثروتش پایدار نبود اما شهرتش جاوید ماند.

«تنها روحم درد می‌کند و می‌شنوم که جایی در اعماق وجودم، جانم می‌لرزد و بی‌قراری می‌کند.»

سپهر ناصری - میر
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»؟!

نیروگاه اتمی چرنوبیل دچار حریق شده و اولین کسانی که به آنجا اعزام می‌شوند آتش‌نشان‌ها، این کارگران آخرالزمان هستند، بی توجه به خطراتی که می‌دانند حتما آنان را گرفتار می‌کند، آن‌ها می‌روند و خانواده‌هایشان، صداهایی تنها می‌شوند که ابتدا نگران، و بعد سوگوار عزیزان و سرزمین از دست رفته‌شان می‌شوند.

کسانی از کوچ امتناع می‌کنند و دیگران آن سرزمین مرده را ترک می‌کنند، جایی که خاکش باید درون خاک مدفون شود، شیر گاو دوشیده و دور ریخته شود و آنچه کاشته شد باید مدفون شود. هیچ چیزی برای بردن وجود ندارد و هیچ برگشتی در کار نیست، هرچند که از ابتدای امر مردم این اهم را نمی‌دانند، «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»، آه بله، دنیایی را غرق در سمی نامرئی می‌کنیم، کودکان و سربازان بیچاره را با تشعشع خفه می‌کنیم  و در حرف پیروز می‌شویم.

از این‌ها که بگذریم مستندات دقیق  و قلم قدرتمند نویسنده از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذاری این کتاب هستند، هرچند که از میانه‌ی کتاب، گفته‌ها تا حدودی تکراری می‌شوند و  تحمل این حجم از سوگ، تنهایی و مرگ برای ادامه دادن  کتاب  سخت‌تر خواهد بود.

در این اثر نویسنده کتاب، سوتلانا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات با کتاب "جنگ چهره زنانه ندارد" حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد که برای کسانی که شاهد این رویداد وحشت آفرین نبوده‌اند جالب توجه باشد.

حرف‌هایی که در این کتاب مکتوب شده‌اند رنگ و بوی ارواح می‌دهند، کسانی که مدت‌هاست روح خود را از دست داده‌ و سرگردان در این خرابات در حال گریز از گذشته و رنج‌های خود هستند.
«انسان‌ها خاک سخنگو هستند و حیوانات جسدهای متحرک»

سپهر ناصری - میر
        
                چرا آرامش نایاب شده؟

به عنوان یک انسان برای هرکدام از ما پیش می‌آید که احوال خوبی نداریم و در دنبال لحظه‌ای آرامش زمین و زمان را دشنام می‌دهیم، دچار حمله عصبی می‌شویم و سعی میکنیم نفس عمیق بکشیم، شاید این موضوعات در روزگار نسل‌های پیشین ما کمتر پیش می‌آمد و در این اندازه که قشر بزرگی از جامعه با آن آشنایی دارد یا آن را تجربه کرده.

کودکی که با لالایی مادر گوش می‌دهد و کلام مادر را درک نمی‌کند اما از آوای آن آرام می‌گیرد و می‌خوابد. آسمانی که روزگاری صفحه نمایش انسان برای شب بود تبدیل به علمی مخصوص ستاره‌شناسان شده و جز اندکی علاقه‌مند کسی به این سیاه و سپید درخشان نگاه نمی‌کند. 
موسیقی، آسمان، طبیعت، مذهب و بسیاری چیزهای دیگر که می‌توانند زندگی ما را ساده‌تر و آرام‌تر از امروز کننده، از موضوعاتی هستند که می‌توانند در این کتاب برای خواننده مفید باشند، همه‌ی توصیه‌ها  برای افراد از جذابیت یکسانی برخوردار نیستند اما هرکسی ‌می‌تواند آنچه برای اوست پیدا کند.
        
                کتاب خاطرات یک آدمکش داستانی جنایی با درون مایه‌ی روانشناختی است که دغدغه‌های نویسنده اثر ،کیم یونگ‌-ها، در برخورد با بیماری خود، فراموشی، را در قالب داستان به تصویر می‌کشد. 
در این داستان نسبتاً کوتاه همراه قاتل بازنشسته‌ای می‌شویم که در دهه‌ی هفتم زندگی مبتلا به زوال عقل می‌شود و ما را همراه با خود به دنیایی متفاوت وارد می‌کند کسی که تمام زندگی خود را با کشتن دیگران سپری کرده اکنون شاعری لطیف است که در حال فراموشی دنیاییست که در آن زیسته. در این بین شخص دیگری وارد داستان می‌شود که فریبنده و قاتل دختران جوان است و شخصیت اصلی داستان را به تکاپو وا می‌دارد تا از جان دختر خود محافظت کند. او که پس از بازنشستگی سال‌ها روح و روان خود را با شعر و ادبیات تغذیه کرده اکنون مجبور است به ذات خونسرد و رعب انگیز خود بازگردد برای این اخرین قتل.
داستان که از زبان قاتل شاعر روایت می‌شود، لحنی بسیار ساده و بی‌غل و غش دارد، گرچه روایت اصلی داستان در عصر حاضر است اما سال‌های تاریک پس از جدایی دو کره را در خاطرات خود به شکلی ملموس به تصویر می‌کشد.
کودکی نویسنده به دلیل مسمومیت با دود زغال سنگ به طور کلی از حافظه‌ی او حذف شده و نویسنده به واسطه‌ی این خاطرات از دست رفته، به شیوه‌ای استادانه کتاب خاطرات یک آدمکش را ساخت و دنیای یک فرد دچار بیماری آلزایمر را به شیوه‌ای حقیقی خلق کرد.
داستان کیم یونگ-ها اگرچه بسیار کم حجم است اما جزئیات کافی، با دقت بسیار تصاویر را مقابل چشم خواننده می‌سازند و دنیای آدمکش ما را به خوبی به تصویر می‌کشد، گویی که به راستی خاطرات روزانه یک آدمکش به شکل معجزه آسایی به دست خوانندگان رسیده و ما را در این سفر فراموشی با خود همراه می‌کند.
این کتاب همانطور که از نامش پیداست در ژانر جنایی نوشته شده اما به مسائل اجتماعی، فلسفی و روانشناسی توجه ویژه‌ای دارد و روایتی تک بعدی از یک آدمکش فراموشکار را ارائه نمی‌دهد.
در این ماجرا شکاکی و بدبینی افراد مبتلا، دنیای در حال تغییر بیمار و جدا افتادگی این پیرمرد از دنیا احساساتی آشنا برای خواننده پدیدار می‌کند که این روایت را هرچه بیش‌تر خواندنی می‌کند.
در میانه‌ی کتاب شعری ساده و پر مغزی می‌خوانیم که به قلم قاتل شاعر نوشته شده و احساسات او را شرح می‌دهد:
پس در فنا نه شکلی هست،
نه حسی، نه فکری، نه طریقی،
نه شعوری.
نه چشمی، نه گوشی، نه دماغی، نه زبانی، نه تَنی، نه ذهنی.
نه رنگی، نه صدایی، نه بویی، نه طعمی، نه لمسی.
نه ادراک ذهن،
نه ادراک حس
نه جهلی، نه دانشی،
نه حاصلِ جهلی.
نه هلاکی، نه مرگی،
نه پایانی بر این‌ها.
نه دردی هست و نه دلیل دردی،
یا تسکین درد، نه صراط مستقیمی
که درد سرمنزل اوست.
نه حکمتی که حاصل آری!
که حاصلْ خودْ همه فناست.
از دیگر آثار نویسنده می‌توان به "گل سیاه"، "تجسم ویرانگر رابطه‌ی میان واقعیت و خیال" و "تأملی باریک‌بینانه بر امکان بیرون ماندن از جمع یک ملت" اشاره کرده، همچنین از کتاب حاضر، خاطرات یک آدمکش، 2 اقتباس سینمایی با همین نام صورت گرفته است.

سپهر ناصری - میر 
        
                حرص و طمع انسان از گوشت شروع شد و با توقف مصرف آن نیز به پایان می‌رسد.

هدایت بی‌نظیر بار دیگر دست به قلم برده و این بار جستار یا مقاله‌ای  نوشته در باب گیاه‌خواری. هدایت در آغاز، حکایت احشام پرورشی انسان را - چون  شخصیت مفلوک بوف کور - با روایت خود شرح می‌دهد، سرگذشت دردناک این حیوانات را برای انسان، این قاتل بی‌رحم به تصویر می‌کشد، که چگونه کره (بچه) حیوان را از او دور می‌کند و مقابلش سر می‌برد.

شاید بتوان گفت بخش علمی این کتاب باب طبع افراد غیر گیاه‌خوار نیست چون کسی امر می‌کند نباید گوشت بخورند و در ادامه شروع به نطق دلایل خود می‌کند، اما از منظر یک خواننده ادبیات این کتاب می‌تواند، باری دیگر قطره‌ای از دنیای هدایت را به علاقه‌مندان قلم او برساند.
در این کتاب بیش از همیشه با حقیقت صادق هدایت بدون حجاب داستان همراه می‌شویم و خشم او را نسبت به دنیا و آدمیان می‌بینیم، که به گمان نویسنده این حجم از تنفر مکتوب نویسنده تنها به دلیل اهمیت  ارزش زندگی حیوانات  نیست و بیزاری نویسنده از دنیا و آدمیان شدت کوبندگی این سطور را دوچندان کرده است.

در محتوای علمی مقاله، اطلاعات مفید و قابل توجهی از تحقیقات و کارآزمایی‌های انجام شده در این زمینه نقل می‌شود که می‌تواند دانش (و شاید علاقه) خواننده را نسبت به گیاه‌خواری افرایش دهد.
صحت و درستی برخی مطالب مشروح در کتاب بعد از گذشت زمان از درجه اعتبار ساقط شده‌ و بسیاری همچنان پا برجا هستند. تشکر و قدردانی لایق چنین نویسنده‌ایست که به جمع آوری این مطالب اهتمام ورزید و فرهنگ‌سازی نسبت به آمور نو ظهور را در عصری که چنین مسائلی فاقد اهمیت بودند فراموش نکرد.

«اگر انسان گاهی بعضی از حیوانات را می‌پروراند یا دوست دارد برای احترام به زندگانی و حس اخلاقی نمی‌باشد بلکه تنها از روی خود خواهی و منفعتی است که از آنان می‌برد تا اینکه وقت خوردن آن‌ها برسد، و در حقیقت فریبندگی دورویی و تمسخر به انسانیت است.» 

سپهر ناصری - میر
        
                همراه شیطان می‌شوید؟
سوال مهم این کتاب از زبان غریبه‌ای مطرح می‌شود که همه‌ی هست و نیست خویش را از دست داده اما همچنان بسیار ثروتمند است ولی بزرگ‌ترین دارایی‌اش را از دست داده و سرگردان همراه با شیطانی به دنبال جواب میگردد.

آیا کسی حاضر است بخاطر ۱۰ شمش طلا آدمی را بکشد؟

آیا مردم بی‌آزار روستایی دور افتاده همانطور که هستند می‌نمایند؟ داستان همه‌ی افراد را دچار دگرگونی می‌کند، گاه چهره‌ی افرادی تغییر می‌کند که سال‌ها ادعای مهربانی و بزرگی داشتند و گاه چهره معصومی فداکار را دگرگون.

در این ماجرا نبرد خیر و شر متفاوت پدیدار می‌شود و شخصیت‌های داستان را درگیر مسئله‌ای می‌کند که سال‌هاست از آن دور بوده‌اند، امکان انجام پلیدی و گناه، مردمانی که به اخلاقیات خود می‌بالند با وسوسه وجودی همراه می‌شوند، کسانی که با سفسطه و سیاست سیاه را سپید و پلیدی را نعمت می‌دانند.

پائولو کوئیلو نویسنده‌ای با ذهن و فکری متفاوت از نویسندگان روزگار خود داستانی را روایت می‌کند که خواننده را به تفکر وا می‌دارد، انتخاب‌های انسان را به چالش می‌کشد و جرأت خواننده همدل (کسی که خود را به جای شخصیت اصلی داستان می‌گذارد) را به چالش می‌کشد.

در این داستان  در کنار موضوع اصلی به مسئله‌ی سنت و مدرنیته نیز پرداخته می‌شود، که چه عیوبی در پایبند بودن به سنت، زندگی ساده و عدم تغییر وجود دارد و همچنین چه مصائب و مشکلاتی انسان امروزی را در این دو مکان دنبال می‌کند. 

می‌توان نام این اثر را  شیطان و فرشته نیز گذاشت اما سوال این جاست فرشته کیست؟ شیطان کیست؟

سپهر ناصری - میر
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

            تنها، عنوان رمان «جنگل واژگون» از «جی‌. دی. سلینجر» می‌تواند بازنمایی فضای تلخ داستان باشد، و اتمسفر سنگین حاکم بر روایت را به ما نشان دهد. جنگل واژگون جزو داستان‌هایی‌ست از سلینجر که اجازه چاپ آن را به کسی نداده است و رمان، به صورت سریالی در یکی از مجلات آمریکا منتشر شد.

جنگل واژگون روایت زنی‌ست به نام «کورین». رمان با تولد یازده سالگی این دختر آغاز می‌شود. روزی که باید جزو یکی از شادترین لحظات یک دختربچه باشد اما مسائلی که پیش می‌آید مانع آن شده است. کورین از کودکی، با پسربچه‌‌ای به نام «فورد» آشناست که در آینده، یکی از شاعران بزرگ آمریکا می‌شود. داستان در ادامه با عبور از روزهای کودکی، به نحوه‌ی شکل‌گیری رابطه‌ی این دو، بعد از سال‌ها بی خبری می‌پردازد. به دنبال آن، سلینجر، عمیق‌ترین احساسات انسانی را به تصویر می‌کشد. احساساتی که بدون شک بر هر کسی که رمان را بخواند اثر خواهد گذاشت.

سلنیجر مثل همیشه در این داستان ثابت کرده که بسیار در نوشتن دیالوگ‌ها ماهرانه عمل می‌کند و می‌تواند به وسیله‌ی آن‌ها و به دنبالش، خلق موقعیت‌هایی که شخصیت‌ها را در آن قرار می‌دهد، عمق بسیار زیادی به کرکترهای داستان ببخشد. به طوری که انگار شخصیت‌های رمان از کاغذ بیرون می‌آیند و می‌توانند ساعت‌ها پس از مطالعه کتاب با شما زندگی کنند!

داستان از جنبه‌های نمادگرایانه هم بسیار قابل بررسی است. خواننده می‌تواند به جامعه آمریکا در آن دوران نزدیک شود، روابط انسانی موجود در آن ساختار را دریابد و اگر کمی کنجکاو باشد، با طرح پرسش‌های مختلف برای خود، به چرایی وقوع برخی از اتفاقات در داستان، پاسخ دهد. مسائلی که سلینجر به شکل مستقیم به آن‌ها نپرداخته و این فرصت را به مخاطب داده تا با تأویل‌های متفاوت بتواند داستان را در ذهن خود ادامه دهد.

سلینجر خود نیز در این رمان، به شکل غیر مستقیم، پرسش‌هایی را مطرح می‌کند. اینکه آیا واقعا معنویت و هنر مترادف همند؟ اینکه در یک جامعه مدرن، هنر و پرداختن به آن می‌تواند هنوز ادامه پیدا کند؟ مسائلی که می‌توان درباره‌ی هرکدام از آن‌ها ساعت‌ها گفتگو کرد و مطلب نوشت.

عنوان کتاب برگرفته از یکی از اشعار فورد در داستان است. شخصیتی که از کودکی تحت تاثیر مادر کنترلگر خود است و تلاش دارد به طریقی مسیر خود را پیدا کند. مثل جنگلی که مجبور است واژگون شود و در زمین به رشد خود ادامه دهد!
«نه سرزمین هرز
كه بزرگ جنگلی واژگون
شاخ و برگ‌هایش
همه در زیرزمین»

در انتها این رمان را نه فقط به طرفداران سلینجر یا ادبیات آمریکا، بلکه به تمام کسانی که ادبیات را به شکل جدی دنبال می‌کنند، پیشنهاد می‌‌دهم. چرا که جنگل واژگون اهمیتی فراتر از صرفا یک رمان ساده دارد. جنگل واژگون آیینه‌ای‌ست از زیست انسان امروز. همچنین برای کسانی که مشتاق به نوشتن داستانند، این کتاب همانند یک کلاس درس همیشگی عمل می‌کند.
          
            «کشتن مرغ مینا» اثری ادبی است که از سال ۱۹۶۰ پس از انتشار، بسیاری از خوانندگان را توانست به خود جذب کند. این رمان برنده‌‌ی جایزه‌ی پولیتزر است و توسط نویسنده‌ی آمریکایی «هارپر لی» نوشته شده. در ایران این رمان با ترجمه‌های مختلفی منتشر شده است که به عقیده‌ی نگارنده، ترجمه‌ی «فخرالدین میرزمانی» در مقایسه با دیگر آثار، دقیق‌تر بنظر می‌رسد. در این کتاب، موضوعاتی نظیر نابرابری نژادی، اخلاقیات و بررسی جهان کودکی و نوجوانی در آلاباما در دهه‌ی ۱۹۳۰ بررسی می‌شوند. داستان‌گویی قوی، شخصیت‌های به‌یادماندنی و نظریه‌پردازی اجتماعی عمیق، «کشتن مرغ مینا» را به یک رمان اثرگذار در تاریخ ادبیات آمریکا تبدیل کرده است که می‌تواند با خوانندگان همه نسل‌ها ارتباط برقرار کند.

این رمان از زبان «اسکات فینچ»، دختر جوانی که در شهری خیالی بزرگ می‌شود، روایت می‌شود. از طریق او، ما مسائل عمیق اجتماعی‌ جامعه‌ی آن زمان آمریکا را مشاهده می‌کنیم. داستان اصلی مربوط به پدر اسکات، آتیکوس فینچ، یک وکیل بااصول است که باید از «تام رابینسون»، مردی سیاه‌پوست که به تجاوز به یک زن سفیدپوست متهم شده است، دفاع کند. همچنین، آتیکوس در برابر نگرش‌های نژادپرستانه‌ای که در شهر رایج است، می‌ایستد و تلاش می‌کند فرزندان خود را هم با چنین رویکردی رشد دهد.

یکی از مهمترین نکات مثبت این رمان، توسعه‌ی شخصیت‌هایی بی‌نقص توسط هارپر لی است. هر شخصیت، با جزئیات پیچیده و جذاب روی کاغذ زنده می‌شود!. در طول داستان شاهد بزرگ‌شدن اسکات فینچ هستیم و از طریق او دیدگاه‌های مختلف مردم آلاباما را درباره مسائل مختلف می‌بینیم‌.

«کشتن مرغ مینا» به طور مستقیم به مسئله حساسیت‌زدایی نژادی می‌پردازد. در دوران قوانین «جیم کرو» و تفکیک نژادی، این رمان واقعیت‌های سخت نژادپرستی سیستمی را نشان می‌دهد و باورهای جاریِ در جامعه را به چالش می‌کشد. هارپر لی، از طریق وقایع در داستان، به نابرابری ذاتی یک جامعه که بر اساس رنگ پوست افراد را مورد قضاوت قرار می‌دهند، اشاره می‌کند.

علاوه بر موارد بالا، رمان به موضوعاتی مثل اخلاق، همدردی و مواردی از این دست می‌پردازد. این رمان پیچیدگی‌های طبیعت انسان را بررسی می‌کند و روشنی و تاریکی ذاتی افراد را آشکار می‌سازد. عنوان رمان به تنهایی یک تشبیه تلخ است و به خوانندگان به خاطر وجود تبعیض‌های مختلف در جامعه هشدار می‌دهد.

سبک نوشتار هارپر لی به سادگی و روان‌بودن معروف است. توصیفات او سبب می‌شود که مخاطب در دهه‌ی ۳۰ میلادی غرق شود و با شخصیت‌ها همراهی کند. داستان دارای نمادها و استعاره‌هایی غنی‌ست و خوانندگان را به تفکر در عمق لایه‌های معنایی اثر دعوت می‌کند.

رمان، نه تنها یک اثر ادبی برجسته در تاریخ ادبیات آمریکاست، بلکه مجموعه‌ای‌ست از نظریات اجتماعی. توانایی هارپر لی در برخورد درست با موضوعات مختلف و دشوار کاملا مشهود است. در کنار این نکته، می‌توان ظرافت‌های ادبی این نویسنده را نیز به خوبی دید.

این رمان را به کسانی که علاقه‌مند به ادبیات آمریکا هستند و دوست دارند رمانی را بخوانند که به تبعیض‌های نژادی می‌پردازد و خواننده را در موقعیت‌های مختلف اخلاقی قرار می‌دهد پیشنهاد می‌کنم.