яσвεят

تاریخ عضویت:

خرداد 1403

яσвεят

بلاگر
@sinisterjvd

22 دنبال شده

127 دنبال کننده

                رابرت یک مهندسِ معلم، سرنوشتی چون جان کیتینگ ؛ محکوم به ادامه؛ در پناه کتابها

              
sinisterjvd
ketab_easy

یادداشت‌ها

نمایش همه
яσвεят

яσвεят

1404/3/27

        شروع کتاب و مواجهه اولیه با بارتیموس انتخاب خوبی بود.
توصیف شهر لندن و فضای جادوگری اولین المانی میتونه باشه که خواننده با اون روبرو میشه
توصیفاتی که از خود بارتیموس میشه کاملا دقیق و امکان تصویر سازی رو به مخاطب میده
کششوری که شاگردانی بی نام می پذیره تا زیر نظر یک جادوگر تعلیم ببینند
در واقع در طول داستان میتوان گفت رفرنس های زیادی از باور های دینی ، نویسنده برداشته 
مثلا لنز یا عینکی که شیاطین را با اون میشه مشاهده کرد ؛ که به باور های ما همون قابلیت چشم برزخی برای افراد خاصی و صالح می باشد که همین موضوع خیلی میتونست روی سانسور کتاب اثر گذار باشد .
روند احشار کردن جن ها و سطح بندی هر کدام ، قصه را در بطن فانتزی بیشتری فرو می برد شخصیت فکارل ، بارتیموس خودشون یک اسپین اف جداگانه هستند اصلا به قدری روایت هر دو گاهی خنده دار حتی می شود :)
این جلد هم به عنوان شروع درباره ی طلسم سمرقند می باشد طلسمی که رفته رفته اهمیت آن بیشتر میشه
از دستگیری بارتیموس و تنبیه ناتانیل یا جان مندریک همه و همه قصه ی جلد اول است .
دو جلد بعدی را حتما خواهم خواند و به عنون یک اثر نوجوان هنوزم زیبایی های خودش رو برای مخاطب بزرگسال داره.
      

13

яσвεят

яσвεят

1404/3/25

        داستان شاون و جورجیا میسن از همون خطوط اول با هیجان و شور خاصی تعریف میشه جوری که تو نیز سه ترک موتور کراس نشستی و داری از دست یک سری زامبی فرار می کنی ..
ویروس کلس آمبرلی به زیبایی به تحریر دراومده اگر بگویم همانند یک سریال حتی دقیق تر کتاب به جلو میره خالی از لطف نیست.
تجهیزات پیشرفته ای هم برای تشخیص این ویروس وجود دارند مثلا خانه ای که در ابتدا می خواستن وارد بشن با استفاده از فرمان صوتی ، مردمک چشم و آزمایش خون را بررسی می کرد تا هر گونه آلودگی و زامبی به داخل نفوذ نکنه 
جالب بود که کاراکتر ما مشکل گشادی مردمک هم داشت و سیستم این رو نقص تعریف میکرد همیشه... پس :) ؟
پانویس ها و اصطلاحات نیمه تخصصی و گاهی تخصصی کامپیوتر و برق مخابرات بیشتر ترغیبم می کرد برای داستان 
یعنی زامبی و کامپیوتر مگه داریم دو موضوع جذاب برای یک گیک geek 
ادبیات گفتاری کتاب هم خیلی خودمانی و خیابانی در سطح خوبی بود به طوری که اصلا احساس خستگی نمیکنی
از همه ی اینها مهم تر حذفیات نداریم و این رو به هنگام خوندن خودتون بعدا درک خواهید کرد
جلوه ای بی رحمانه حتی زمانی که ==>  «همکار و هم تیمی خودت دچار این ویروس میشه هم قابل تامل بود»
از اینجا به بعد چون درگیر شرایط جنگ شدیم روایت متفاوتی از ادامه ی کتاب دارم
تقریبا  توی این چند روز تحولات منطقه ، روند خوندن کتاب هم کمتر شد
و استرس و اضطراب همواره با خبرمایه جلو می رفت
اسنرس و لحظه ای که با خبرمایه تموم بشه شیشه ی عمرم :)
در نهایت خیلی خوب بود و منتظرم بی صبرانه که ادامه ی اون ترجمه و منتشر بشه .
      

10

яσвεят

яσвεят

1404/3/10

        شروع خوبی داشت از اون اول دوست داشتم یه تفنگ بود میزدم تو سر اون دختر بچه فلان فلان شده که مدام رو اعصابم راه می‌رفت کم پیش اومده اینجوری حرصم بگیره شاید یادآور اشخاص خاصی برای من بود که دقیقا همین رفتارها رو داشتن 
داستان سرعت خوبی طی شد از اولش شما حدس هایی می زنید که نشونه خوبیه تعلیق و پیچیدگی خوبی داشت 
شخصیتی پردازی به اندازه بود و اضافه گویی نداشتدچیزی که واقعا تو ژانر جنایی معمایی نیاز حیاتیه 
داستان از اوایل من حدس زدم که خب اره مشخصه این ایده تکراری هست و این قتل ها هم کار اون شخص به خصوصه 
اما هر چی جلوتر می‌رفت این شک بیشتر به یقین تبدیل میشد
تا لحظه های آخر که رسماً شاینینگ شد و تبر و ...
اما ، اما در فصل آخر ورق باز برگشت و نشون داد هی تو ای خواننده نمی‌ذارم ذهنت قسر در بره حالا حالا با هم کار داریم 
من دقیقا یاد کتاب بچه های روی تپه افتادم 
انگار ( ر ) و (ک) هر دو از انجمن هیولا ها بودند 
خلاصه قشنگ بود فرصت بهش بدید 
یک روزه تمومش کردم چون از باقی کار های روزمره ام زدم به خاطرش ⁦⁦^⁠_⁠^⁩
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.