яσвεят

تاریخ عضویت:

خرداد 1403

яσвεят

بلاگر
@sinisterjvd

21 دنبال شده

106 دنبال کننده

                رابرت یک مهندسِ معلم، سرنوشتی چون جان کیتینگ ؛ محکوم به ادامه؛ در پناه کتابها

              
sinisterjvd
ketab_easy

یادداشت‌ها

نمایش همه
яσвεят

яσвεят

3 روز پیش

        شروع خوبی داشت از اون اول دوست داشتم یه تفنگ بود میزدم تو سر اون دختر بچه فلان فلان شده که مدام رو اعصابم راه می‌رفت کم پیش اومده اینجوری حرصم بگیره شاید یادآور اشخاص خاصی برای من بود که دقیقا همین رفتارها رو داشتن 
داستان سرعت خوبی طی شد از اولش شما حدس هایی می زنید که نشونه خوبیه تعلیق و پیچیدگی خوبی داشت 
شخصیتی پردازی به اندازه بود و اضافه گویی نداشتدچیزی که واقعا تو ژانر جنایی معمایی نیاز حیاتیه 
داستان از اوایل من حدس زدم که خب اره مشخصه این ایده تکراری هست و این قتل ها هم کار اون شخص به خصوصه 
اما هر چی جلوتر می‌رفت این شک بیشتر به یقین تبدیل میشد
تا لحظه های آخر که رسماً شاینینگ شد و تبر و ...
اما ، اما در فصل آخر ورق باز برگشت و نشون داد هی تو ای خواننده نمی‌ذارم ذهنت قسر در بره حالا حالا با هم کار داریم 
من دقیقا یاد کتاب بچه های روی تپه افتادم 
انگار ( ر ) و (ک) هر دو از انجمن هیولا ها بودند 
خلاصه قشنگ بود فرصت بهش بدید 
یک روزه تمومش کردم چون از باقی کار های روزمره ام زدم به خاطرش ⁦⁦^⁠_⁠^⁩
      

7

яσвεят

яσвεят

5 روز پیش

        شروع و ایده اولیه فوق العاده بود 
روایت آنکه با نوجوان ها در ابتدای سر و کار داریم من را به حال و هوای stranger things برد چون دقیقا همون فضا را با وجود Arcade و معماری ۱۹۸۰ .
حالا این حال و هوا رو بدون وجود ستاره ها تصور کردم یعنی جوری که خودم به عنوان یک شخصیت دیگر ستاره ها نمی دیدم و همزمان این حس را داشتم سالهاست پیله دور زمین را فرا گرفته 
این پرش زمانی ما بین هم اطلاعات مفیدی را ارائه کرد 
رفته رفته داستان علاوه بر پخته تر شدن اطلاعات مختلفی رو با هم دیگر ترکیب کرده بود جوری که واقعا یک عنوان علمی تخیلی سخت برازنده ی آن بود و بار دیگر متوجه شدم هنوز هستن کتابهایی در این ژانر که قدرت به کار گیری تمام ذهن تو را دارند برای محاسبه ی داستان 
و درک فضا و جو و شرایط حاکم بر اون .
شخصیت های جیسون ، تایلر ، دایان و لاتون جهانی برای من حداقل ترسیم کردن که بیشتر از خوده چارلز ویلسون باید قدردان شون بود 
در پایان تازه متوجه جمله ی خودم می شوم که همیشه گفتم :
«این پیله چیست که عالم همه در پی اوست.»
      

9

яσвεят

яσвεят

1404/2/30

        «موضوع اولیه کتاب عنصر وحشت و جنایی را به خوبی انتقال میده یک عمارت با یک فرد که سالها پیش در اتهام به قتل خانواده اش به علت نبود نبود مدارک کافی ، پرونده اش مختومه اعلام شده 
حالا این فرداز کار افتاده و تو به عنوان یک پرستار باید بری به کلیفز جایی که عمارت های پولداران دیگری نیز قرار گرفته 
به محض اینکه وارد میشی به این عمارت رفتار عجیب عده ای محدود از خدمتکاران و دگر کارکنان عمارت رامی بینی ، خانم بیکر را می بینی کهرفتار نسبتا سرد و خشک و بی روحی با تو دارد 
داستان ما راجع به لنورا هوپ است زنی از کار افتاده بر روی ویلچر ؛ اما آیا اون چه چیزی را سالیان سال پنهان کرده است ؟؟»
داستان رو دیگه نمی خوام بیشتر توضیح بدم اما نمیدونم چرا هر چی جلوتر  می رفتم دلم می خواست زودتر این راز ها و سوال های بی جوابی که نویسنده مطرح میکنه را پاسخ بده
تقریبا ازصفحه 300 شاید شاید هم کمتر ، داستان به نوعی جذاب شد که حال کردم رکب نویسنده را کم کم درک کردم و خوشحالم ادامه اش دادم وراز بزرگ کتاب را فهمیدم !!!
این عمارت و ویرجینا و ریکی و کیت کت همه ی و همه یک نقطه اشتراک دارند و اون چیزی نیست جز........
و در نهایت جایی که فکر کردم تموم شد و همه چیز را فهمیدم از داستان دیگه قرار نیست ادامه دار باشه ! ==> فصل آخر کتاب چنان ضربه محکمی وارد کرد که باعث شد 4 را 5 کنم 
و در یک کلام :( فوق العاده بود لذت بردم بعداز مدتی یک کار نیمه قوی  ای خوندم)
همچنین جا داره تشکر کنم از دکتر کریمی بابت انگیزه ای که میداد که بخون بخون 😂😂😂
      

12

яσвεят

яσвεят

1404/2/24

        خوب و اما مسئله سه جسم سه جرم و هر آنچه چیزی که به این سه عنصر کلیدی مرتبط است ، مجموعه جلد اول بی نظیره . ایده اش . ساختارش . عنصر ترسی که باید داشته باشیم از بیگانگان.
سیر تکنولوژی روز دنیا که مطابقا داره بر اساس کتاب جلو می‌ره 
زندگی های فانی ما و حشراتی که از دید سیارات و منظومات دیگر هستیم همه و همه و دو برابر بیشتر میشه سه جرم کیهانی 
داستانی که از ابتدای خودش نفرت علم و تکنولوژی و ترویج آن رو از علوم عرفانی و کمونیستی جمهوری خلق چین نشون میده 
تا اردوگاه های کاری که دانشمندان و پژوهشگران به سخت ترین شیوه صبح را شب سر انجام میرسونن 
از ارتباط سنگین و تلاش خستگی ناپذیر برای مکاتبه با عنصر بیگانه 
تا نابودی خود تو به دلیل ارزش زنده نماندن و اکسیژن هدر کردن 
و توضیح تخصصی ؛
طراحی رادار مخابراتی و تقویت پوشش دهی آن توسط پرتو های آتشین خورشید در رنج مداری باند باریک GEO تا اشاراتی مستقیم به کمربندی ون آلن 
خلاصه اش کنم این کتاب من رو بیشتر به رشته ام علاقه مند کرد 
اما تمام دانسته هایم را به چالش کشید 
و باعث شد ندونم امتحان طراحی و ساخت ادوات نیمه هادی را چطور پست سر بگذارم .
      

14

яσвεят

яσвεят

1404/2/15

        خوب کتاب پر است از روایت های Easter egg از کتاب های قبل نویسنده یعنی دریای آرامش و ایستگاه یازده ؛ ایستراگ هایی که اگر خیلی با اون ها آشنا نباشی می‌تونه مطالعه کتاب را برای تو بجای شفاف و روی غلطک افتاده گاهی گنگ و حوصله سر بر بسازه.
سبک نویسنده به گونه ای هست که مدام دوست داره که پرش های زمانی گوناگونی داشته باشه «چیکار کنیم مدلشه دیگه :) »
اما در این روند پرش های زمانی اغلب نکاتی اصلی و بنیادینی از داستان رو قرار داده که بسته به دید شما می تواند این نکات شفاف و ملموس باشند.
حالا برگردیم به روند اصلی خود کتاب این اثر برای یک فرد عادی که پیش زمینه ای نداره از سنت جان مندل یونیورس ، بهتره که سراغش نیاد چون المان های علمی تخیلی آن کمتر از حد قابل قبول است حتی المان های جنایی معمایی .
در پایان ترجمه ی آقای نصری عزیز رو هم باید در نظر گرفت که به قدرت و به جد متن داستان رو برگردانده فارسی نموده اند.
نتیجه گیری من این است که معرفی این کتاب را در پک جان مندل قرار بدم ، که اگر ایستگاه ۱۱ را خوانده ای و درگیر اپیدمی بیماری شدی  و با دریای آرامش ارتباط برقرار کردی و در زمان سفر کردی  بیا به هتل کایت شیشه ای ، جایی که باید آخرین ذرات شیشه خورد شده را ؛ «تـــــــــو» قورت دهی !!
      

9

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.