یادداشت zed_bml

zed_bml

zed_bml

13 ساعت پیش

        اسم حبیبه جعفریان را اولین بار در دوره‌ی نویسندگی خلاق مدرسه مبنا شنیدم. وقتی که در پیاده‌روی صبحگاهی داشتم فایل‌های صوتی آموزشی آن هفته را گوش می‌دادم و رسیدم به روایت: اسبی بود در اسپانیا ، که با صدای خود نویسنده ضبط شده بود. فقط دو سه دقیقه طول کشید تا شیرینی این روایت به جان من که دیوانه‌ی قالب روایت نویسی و جستار نویسی هستم بنشیند و اسم حبیبه جعفریان حک شود در ذهنم با این توضیح: بهترین روایت/جستار نویسی که شناخته‌ام! شاید در شکل گیری علاقه‌ی اولیه‌ام هم‌ذات‌پنداری من با او در روایت اسبی بود در اسپانیا بی‌تأثیر نبود ، چرا که از یک دغدغه‌ی مشترک نوشته بود اما در پایان روایت ، خودافشایی‌اش بود که مرا شیفته‌اش کرد. صداقت جاری در متنش. و از همان موقع چشم انتظار چاپ مجدد این کتاب بودم. کتابی روی جلدش نوشته (در ستایش تنش‌های درونی) و نویسنده آن را در پیشگفتار اینطور معرفی می‌کند: این متن‌ها تلاشی برای گزارش تناقض ذاتی حی و حاضر در بسیاری از حس‌ها موقعیت‌ها و تصمیماتی است که در زندگی تجربه شان می‌کنیم به سراغشان می‌رویم و در تنشی می‌افتیم که برایمان می‌سازند. خواندنش را خیلی توصیه ‌می‌کنم اگر اهل روایت و یا جستار خوانی هستید.
      
50

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.