"𝐷𝑒𝑙𝑎𝑟𝑎𝑚

"𝐷𝑒𝑙𝑎𝑟𝑎𝑚

بلاگر
@Dlrmx_x

8 دنبال شده

93 دنبال کننده

            "روح سـ‌رگـ‌ردان مـ‌ن هـ‌ر جـ‌ا بـ‌خـ‌واهـ‌د مـ‌یـ‌رود... 
خـ‌انـ‌‌ـه دیـ‌وانـ‌گـ‌ان دیـ‌وار مـ‌یـ‌خـ‌واهـ‌د مـ‌گـ‌ر؟" 
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        از ی کتابخون به هر کی این نظرو میخونه نصیحت... 
این مجموعه محشرههههههههههه لحظه ای تردید نکن تو خوندنش واقعا با روح و جسم ادم بازی میکنه:)
...
این کتاب فانتزیه دارکه که رده سنی پشت هر جلد به ترتیب اینه: 
سه تاج شوم جلد اول +17
سریر شوم جلد دوم +16
دو سلطنت شوم جلد سوم +16
پنج سرنوشت شوم جلد چهارم +18
اگه کسی هستید که زیاد به رده سنی کتاب ها اهمیت نمیدید باید بگم این کتاب واقعا به زیر15 سال توصیه نمیشه! 
یکی از دلایلشم اینه که شخص خواننده نمیتونه به خوبی روابط و اتفاقاتی که میوفته رو هضم کنه، در نتیجه کتاب براش ی فضای گنگی ایجاد میکنه که ممکنه زده بشه. پس پیشنهاد میکنم تو سن درست بخونید تا نهایت لذت رو ببرید. 
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
واقعا نمیدونم چطوری نظرمو توصیف کنم! من به معنای واقعی با این کتاب زندگی کردم با خنده هاشون خندیدم، با عصبانیتشون عصبانی شدم، با غمشون ناراحت شدم و... حتی فنبرن بهم حس خونه رو میداد! 
شاید یسری نقاط ضعف داشته باشه که در مقابل نقاط  قوتش هیچه! 
جزو معدود کتاب هاییه که با این وضع قیمت ها مخصوصا باژ، ارزش خریدن داره. 
دیگه نمیدونم چی بگم جز اینکه بخونیدش:) 

"سه‌ شهبانوی‌ شومِ‌ شوخ‌ کردار...
 همه‌ زاده‌ به‌ دره‌ ی‌ سرد‌ و‌ نم‌دار
نبیند هیچ کس آن روز را که... 
ز رحمت آورند بر خویش رفتار
سه خواهر هر سه شوم و شوخ کردار... 
همه جذاب و زیبا، وقت دیدار
دو زین سه مرگ را ببیند و سوم... 
بیابد با سریر و تاج بس کار" 
      

7

        داستان درباره دختری به نام ورونیکاست که از یکنواختی زندگی‌اش خسته شده و می‌خواهد خودکشی کند. 
تعدادی قرص می‌خورد ولی موفق نمی‌شود که خودش را بکشد و نجاتش می‌دهند، او را می‌برند به یک بیمارستان روانی به نام ویلت، در ویلت به ورونیکا می‌گویند که قلب‌اش دارد از کار میوفتد و قرار است بمیرد. او از این خبر خوشحال میشود تا این که کم کم با یکسری افراد اشنا می‌شود که... 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من سر این کتاب ریدینگ اسلامپ شدم و تقریبا 5 ماه بین خوندنش تفرقه افتاد، به خاطر همین نمیتونم نظرمو خیلی جزئی بگم! 
اول اینکه در طول داستان خیلی جملات پر مفهوم و قشنگی داشت به طوری که اگه دستم باز بود کل صفحات و هایلایت میکردم. من به خاطر این جملات انتظار ی کتاب خیلی خوبو داشتم ولی در اخر کار یعنی پایان واقعا تمام تصوراتم خراب شد، پایانش کاملا نصفه رها شد و همه ی نکات مثبت کتابو زیر سوال برد بخاطر همین 2 ستاره کم دادم... 
      

6

        سوکی استاکهاوز فقط پیشخدمتی ساده و نیمه وقت در شهر کوچک لوییزیانا است_
او بخاطر ناتوانی‌اش قادر است ذهن ها را بخواند، اما وقتی بیل کمپتون به زندگی‌اش پا می‌گذارد، او حتی یک کلمه از افکارش را نمی‌تواند بخواند_
و سپس یکی از همکارانش به قتل می‌رسد.
شاید انتخاب یک خون آشام به عنوان دوست و معشوق، فکر چندان خوبی نباشد...

"متن پشت کتاب" 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب بلخره این چالش تموم شد و من میتونم نظرمو بگم... 
شروع این کتاب خیلی خوب بود و من بخاطر این شروع انتظارات زیادی از این کتاب داشتم ولی متاسفانه هیچ کدوم از انتظاراتم به نتیجه نرسید. 
همونطور که گفتم شروع طوفانی و جذب کننده ای داشت ولی هر چی جلو تر می رفت هی داستان جذابیتش رو از دست می داد، مخصوصا 100وخورده صفحه آخر، اما باز هم منتظر ی اتفاق خفنی بودم که اینارو جبران کنه، ولی نه تنها همچین اتفاقی نیوفتاد بلکه با ی پایان افتضاح روبرو شدم؛ جوری که به این نتیجه رسیدم از اولم خوندن این کتاب باعث اتلاف وقتم شده و هیچ ثمری برای من نداشت. 
باز هم سلیقه ها فرق داره شاید افرادی که کتابای خون‌آشامی دوست دارند ازین کتاب خوششون بیاد... 

پ. ن: این کتاب به افراد زیر15/16سال توصیه نمی‌شود
      

5

باشگاه‌ها

سکوی نه و سه چهارم ¾9

99 عضو

بازی تاج و تخت: نغمه آتش و یخ(کتاب دوم)

دورۀ فعال

باشگاه کارآگاهان

669 عضو

فداکاری مظنون X

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

ارباب حلقه ها؛ یاران حلقه

9

هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره"

7

سورنا و تابوت ققنوس

5

ربه کا

13

سفر به انتهای شب

18

جزء از کل

49

سر به روی شانه ها
          "گاه از او نفرت دارم و گاه از او شاکیم. مثل بقیه بودم. ولی ناگهان شدم پسر یک قاتل. من که کاری نکرده‌ام. من بی‌گناهم. اما مردم به من طوری نگاه خواهند کرد که گویی من هم مجرمم. همانقدر که پدرم مجرم بوده است."
اتین بعد از فهمیدن هویت پدرِ مرده‌اش زندگیش زیر و رو میشه. چطور میتونه مثل قبل زندگی عادیش رو ادامه بده وقتی فکر اینکه پسر یک قاتله هرگز رهاش نمیکنه؟ چطور با مردم ارتباط بگیره؟ اگر اونا بدونن که اون کیه، چطور با طرد شدنش کنار بیاد؟
اتین هم به یک سردرگمی وحشتناک دچار میشه. در حدی که نمیدونه چی درسته چی غلط. همچنین اثر تلقین در وجود این پسر کاملا آشکار بوده. تلقین اینکه جنایت موروثیه و اون هم دیر یا زود مانند پدرش میشه. اتین شبانه روز با یک چکش خیالی، میخ آدمکش بودن رو تو سرش فرو میکرد و خودش رو مجبور به "شبیه پدر بودن" میدونست. 
مثلا در بخشی از کتاب که به کشتن کسی فکر میکرده نوشته شده "ناگهان از خود پرسید پس از دستگیری چه بلایی بر سرش خواهد آمد؟ پاسخ این سوال هم اکنون برایش روشن بود. زندان، دادگاه و مرگ. «درست مثل پدرم»"
اما هرچی بیشتر در برابر این تلقین تسلیم میشد شکی توی وجودش بیشتر ریشه میزد. شکی که به بلاتکلیفیش می‌افزود و خواننده رو با خودش همراه میکرد و این سوال رو در ذهنش پررنگ میکرد که سرانجام این جنگ درونی چیه؟
من فکر میکنم این کتاب بخاطر افکاری که اتین بیان میکنه، خوی فسلفی و کتاب دوستش، گفتگوش با استاد فلسفه‌اش و همچنین انتهای رمان ارزش خوندن رو داره.
        

34

ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید
آخرین کتاب تابستون.
فکر میکنم بهترین زمان برای خوندن این کتاب بود برای اینکه از اون حال و هوای دلگیر و گرفته در بیام و برای چند ساعت زمان حال رو فراموش کنم و با ماشاءالله خان و اقبال بدش همراه شم. 
یک نکته‌ای که توی اکثر کتابهای طنز وجود داره اینه که تا خودتون نخواین به هیچ وجه نمیتونن باعث خنده شما بشن پس اینکه بخوایم با یک گارد سفت و سخت و توقع بالا سراغشون بریم ممکنه باعث بشه از اون کتاب لذتی نبریم و در نهایت نظراتمون برخلاف نظر اکثریت باشه.(البته که صد در صد وقتهایی هست که حق با منتقده ولی خب.)
چه بهتر که با مهربونی سمت این کتابها بریم و سعی کنیم با روی خوش بخونیمشون تا لذت ببریم.
درسته که کتاب سطح چندان بالایی نداشت ولی حداقل برای من دلنشین بود چون اون خنده رو تونست بیاره رو لبام و چی بهتر از این؟
یکی دیگه از مزایای کتاب این بود که بفهمم عربی چه راحت میتونست باشه😂هنوز تو کف جملات ماشاءالله خان هستم. 
آخه یک دفعه=واحد دفعه؟
یا دست خر کوتاه=الدست الاغ قصیر؟
جالب بود به نمک داستان اضافه میکرد. ای کاش ماشاءالله دیرتر برمیگشت به زمان حال. خیلی زمان حساسی بود و با خودم میگفتم چی؟ پس تکلیف اکبر چی میشه؟ یا سامیه؟(وی معتقده نصف طنز داستان به رابطه ماشاءالله و سامیه بود)

پی نوشت: علاقه ماشاءالله خان به تاریخ واقعا ستودنی بود. اینکه با عشق کتابهای تاریخی رو چندبار میخوند و به ذهنش می‌سپرد باعث حسرت من میشد. 
همچنین حین خوندن کتاب با خودم میگفتم کاش واقعا راهی وجود داشت که بتونیم وارد دنیای موردعلاقمون بشیم و برای مدت کوتاهی هم که شده تجربه‌ی زندگی در اونجا رو داشته باشیم.
          آخرین کتاب تابستون.
فکر میکنم بهترین زمان برای خوندن این کتاب بود برای اینکه از اون حال و هوای دلگیر و گرفته در بیام و برای چند ساعت زمان حال رو فراموش کنم و با ماشاءالله خان و اقبال بدش همراه شم. 
یک نکته‌ای که توی اکثر کتابهای طنز وجود داره اینه که تا خودتون نخواین به هیچ وجه نمیتونن باعث خنده شما بشن پس اینکه بخوایم با یک گارد سفت و سخت و توقع بالا سراغشون بریم ممکنه باعث بشه از اون کتاب لذتی نبریم و در نهایت نظراتمون برخلاف نظر اکثریت باشه.(البته که صد در صد وقتهایی هست که حق با منتقده ولی خب.)
چه بهتر که با مهربونی سمت این کتابها بریم و سعی کنیم با روی خوش بخونیمشون تا لذت ببریم.
درسته که کتاب سطح چندان بالایی نداشت ولی حداقل برای من دلنشین بود چون اون خنده رو تونست بیاره رو لبام و چی بهتر از این؟
یکی دیگه از مزایای کتاب این بود که بفهمم عربی چه راحت میتونست باشه😂هنوز تو کف جملات ماشاءالله خان هستم. 
آخه یک دفعه=واحد دفعه؟
یا دست خر کوتاه=الدست الاغ قصیر؟
جالب بود به نمک داستان اضافه میکرد. ای کاش ماشاءالله دیرتر برمیگشت به زمان حال. خیلی زمان حساسی بود و با خودم میگفتم چی؟ پس تکلیف اکبر چی میشه؟ یا سامیه؟(وی معتقده نصف طنز داستان به رابطه ماشاءالله و سامیه بود)

پی نوشت: علاقه ماشاءالله خان به تاریخ واقعا ستودنی بود. اینکه با عشق کتابهای تاریخی رو چندبار میخوند و به ذهنش می‌سپرد باعث حسرت من میشد. 
همچنین حین خوندن کتاب با خودم میگفتم کاش واقعا راهی وجود داشت که بتونیم وارد دنیای موردعلاقمون بشیم و برای مدت کوتاهی هم که شده تجربه‌ی زندگی در اونجا رو داشته باشیم.
        

10

15

کلکسیونر عطر
4 ساعت و ۹ دقیقه زمان صرف خواندن این اثر شد.

اگر فرانسه عطر بود،میشد این کتاب. اگر سردرگمی عطر بود،میشد این کتاب. اگر عشق عطر بود،میشد این کتاب.

مگر میشود چیزی به فرانسه مربوط باشد و من دوست نداشته باشم؟ ای کاش من هم الهه الهام بخش عطرسازی بودم. ای کاش میتوانستم تک به تک عطرهایی که در کتاب بیان شده بود را داشته باشم.ای کاش من اوا دورسی عطرساز بودم.

از زیبایی روزمرگی در فرانسه با چاشنی قهوه و شیرینی کروسان تازه و عطر تلخ بابونه ، تا سردرگمی و هراسانی گریس  در کنار عطر قوی و شهوت انگیز موسیو تیسوت ، این کتاب زیبا بود.

دلم برای خودم میسوزد.زیرا از روشنی روز هم شفاف تر است که دلم برای این کتاب و عطرهایش تنگ میشود.ای کاش من در پاریس بودم.

از موسیو لمبرت تنفر دارم.از مادام زد هم دل خوشی ندارم.اما موسیو تیسوت...کاش میتوانستم موسیو تیسوت‌ی برای خود داشته باشم.

آیا کتاب محدودیت سنی دارد؟بله دارد.
آیا کتاب را معرفی میکنم؟ بله میکنم. البته اگر با این سبک و ژانر آشنایی دارید.
          4 ساعت و ۹ دقیقه زمان صرف خواندن این اثر شد.

اگر فرانسه عطر بود،میشد این کتاب. اگر سردرگمی عطر بود،میشد این کتاب. اگر عشق عطر بود،میشد این کتاب.

مگر میشود چیزی به فرانسه مربوط باشد و من دوست نداشته باشم؟ ای کاش من هم الهه الهام بخش عطرسازی بودم. ای کاش میتوانستم تک به تک عطرهایی که در کتاب بیان شده بود را داشته باشم.ای کاش من اوا دورسی عطرساز بودم.

از زیبایی روزمرگی در فرانسه با چاشنی قهوه و شیرینی کروسان تازه و عطر تلخ بابونه ، تا سردرگمی و هراسانی گریس  در کنار عطر قوی و شهوت انگیز موسیو تیسوت ، این کتاب زیبا بود.

دلم برای خودم میسوزد.زیرا از روشنی روز هم شفاف تر است که دلم برای این کتاب و عطرهایش تنگ میشود.ای کاش من در پاریس بودم.

از موسیو لمبرت تنفر دارم.از مادام زد هم دل خوشی ندارم.اما موسیو تیسوت...کاش میتوانستم موسیو تیسوت‌ی برای خود داشته باشم.

آیا کتاب محدودیت سنی دارد؟بله دارد.
آیا کتاب را معرفی میکنم؟ بله میکنم. البته اگر با این سبک و ژانر آشنایی دارید.
        

19