فداکاری مظنون X

فداکاری مظنون X

فداکاری مظنون X

کیگو هیگاشینو و 1 نفر دیگر
4.0
59 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

88

خواهم خواند

74

ناشر
چترنگ
شابک
9786008066804
تعداد صفحات
376
تاریخ انتشار
1398/5/8

توضیحات

        فداکاری مظنون x اثر کیگو هیگاشینو، نویسنده ژاپنی، توانست با دریافت جوایز متعدد ادبی تبدیل به اثری مطرح از او شود.یاسکو مادری مهربان است و با تنها دخترش زندگی آرامی دارد تا اینکه سر و کله همسر سابقش پیدا می‌شود و آرامش آن ها را برهم می‌زند. بعد ازدقایقی هولناکی که بر یاسکو و دخترش می‌گذرد، کمکی ناخوانده از  همسایه ریاضی دانشان، ایشیگامی، به آن ها می‌شود که پای کارآگاهی کوساناگی را به ماجرا باز می‌کند. وقتی کاراگاه در تلاش است تا تکه های پازل  اتفاقات آن شب را کنار هم بچیند با پیچیده ترین و مرموز ترین پرونده عمرش مواجه می‌شود. هیچ یک از اتفاقات با هم جور در نمی آیند تا اینکه... .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فداکاری مظنون X

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

فداکاری مظنون X

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به فداکاری مظنون X

نمایش همه

پست‌های مرتبط به فداکاری مظنون X

یادداشت‌ها

          بسم الله الرحمن الرحیم 

بالاخره تمومش کردم 
بخاطر موازی خونی خیلی طولش دادم و باید بگم پشیمونم 
باید خیلی زودتر از این حرفا میخوندمش 

اول از خود داستان شروع می‌کنم:
خب ما تو داستان چی داریم؟ یه قتل 
هویت قاتل معلومه 
هویت مقتول معلومه 
نحوه و انگیزه قتل هم [برای ما خواننده] معلومه 
پس این داستان چی داره که ما باید بخونیم؟ کشمکش 
بین پلیس و قاتل یا بهتره بگم همدست قاتل 
اینکه بالاخره کی برنده میشه؟ آیا پلیس می‌تونه به قضیه اصلی پی ببره یا این جناب همدست نابغه پلیس رو شکست می‌ده و ماجرای اصلی رو مخفی می‌کنه ولی حتی اینم فقط نصف حقیقت داستانه 
نصفه دیگه ای وجود داره که تو ۵۰ ص آخر برای همه روشن میشه و به شخصه واقعا سرم سوت کشید وقتی خوندم. نویسنده به خوبی تونست غافلگیرم کنه و هر چی تو ذهنم رشته بودم پنبه کنه 

شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی ایشیگامی واقعا قابل تحسین بود. با اینکه یه جا خیلی تعجب کردم ولی اونم فریب نویسنده بود و تهش دقیقا همون عشقی که ازش انتظار داشتم عرضه کرد. ولی در مورد باقی شخصیت ها ترجیح می‌دادم یکم بیشتر توضیح داده بشه بخصوص میساتو خیلی کم به شخصیتش پرداخته شده بود و هنوز یه حفره تو ذهنمه که چرا اول داستان اون کار رو کرد؟ آیا ماجرایی پشت اون قضیه وجود داشت؟

در مورد ابعاد فنی داستان باید بگم اول با نظر یکی از دوستان که گفته بود نویسنده خیلی کشش داد موافق بودم ولی الان اینطور به نظرم میاد که همه اون مقدمات برای اون غافلگیری لازم بود 
باید ۵ می‌دادم ولی نیم نمره کم کردم به خاطر پایانش 
نه اینکه از چیزی که در پایان رخ داد بدم اومده باشه یا بنظرم نادرست باشه ولی بنظرم نویسنده خیلی سکته ای تمومش کرد. حداقل باید یکم بیشتر اتفاقی که تو مدرسه رخ داده بود توضیح می‌داد یا حداقل دیدار مادر و دختر رو به تصویر می‌کشید. یاد بعضی از سریالا افتادم که با کلی جزئیات شروع می‌شن و با کلی جزئیات پیش میرن ولی در نهایت به شدت عجله ای تموم می‌شن و به آدم حس ناقص بودن رو منتقل می‌کنن 
یه جا هم که مربوط به جملات هماهنگ ایشیگامی و یوکاوا در مورد فریب دانشجوها و دانش آموزا بود رو خوشم نیومد خیلی شانسی بود ولی خب غیرممکن نیست همچین چیزی هرچند ترجیح می‌دادم نویسنده از  چیز محکم تری استفاده کنه 

و اما کیفیت چاپ و متن:
عالی، واقعا عالی 
متن جذاب، ترجمه جذاب تر، بشدت خوش خوان
با ویراستاری خیلی خیلی خوب بدون هیچ غلط املایی و نگارشی (حداقل من ندیدم)
این سومین کتاب از چترنگ و دومین کتاب با ترجمه آقای محمد عباس آبادی بود که خوندم واقعا بهشون ۲۰ میدم بخاطر چنین کار با کیفیتی 

در نهایت آیا خوندن این کتاب رو به بقیه توصیه میکنم؟ قطعا 
بخونید و لذت ببرید و شوکه بشید 

۱۹ اسفند: یه مورد رو تازه الان یادم افتاد بگم. 
یه چیز جالبی که تو کتاب وجود داشت مسئله نمره الکی دادن به دانش آموزا بود. به عنوان یه معلم این مسئله همیشه رو مخم بود و فکر میکردم این مسئله فقط تو آموزش و پرورش کمیت گرای خودمون وجود داره و از اونجا که برای ما آموزش و پرورش ژاپن همیشه یه غول و یه الگو بود، من هیچوقت فکر نمی‌کردم که تو ژاپن هم بیان به دانش آموزا نمره الکی بدن و الکی الکی بفرستن مقطع بالاتر. البته فکر نکنین نمره رو دستکاری می‌کنن، این مورد حتی تو آ.پ خود ما هم کمه، بلکه به معلم فشار میارن که امتحان جبرانی با سوالات خیلی خیلی آسون بگیره تا دانش آموز قبول شه. و خیلی خیلی جالبه بازم مثل اینجا، اونجا هم یه سری دانش آموز هست که بازم تو همون امتحان جبرانی نمره قبولی نمیگیرن و باز امتحان جبرانی جبرانی گرفته میشه تا بالاخره این دانش آموز به هر قیمتی شده قبول شه🤣


        

33

نرگس

نرگس

1403/1/31

          خیلی سریع خوندم کتابو اما خیلی راضی‌ام ‌‌‌ ⁦(⁠ ⁠ꈍ⁠ᴗ⁠ꈍ⁠)⁩

داستان از مردی شروع میشه که معلم ریاضی یک دبیرستانه. ما از خونه تا مدرسه همراهش میریم تا زمانی که میرسه به مغازه‌ی نهارفروشی نزدیکه مدرسه. نهارشو میگیره و میره👋🏻. و خیلی سریع میریم سراغ خانومی که تو این نهارفروشی کار می‌کنه و از قضا (به لحن آقوی همساده😁) این خانوم همسایه‌ی دیوار به دیواره آقامعلمه: از شوهرش جدا شده ولی هنوز مزاحمش میشه و این مزاحمت در نهایت به یک قتل ختم میشه (≖ᴗ≖).

این ازون دسته کتاباییه که خود نویسنده پیش‌آگهی میده: یعنی داستان به شکلی پیش میره که شما میدونین قاتل کیه، مقتول کیه و حتی چطور کشته میشه! ازون به بعدش طبق معمول پای پلیس میاد وسط و کاراگاها دست به کار میشن. و شما هی بین قاتل و کاراگاها و صحبت‌ها و تحلیل‌ها در کش و قوسین! 
پس از نکات مهمش: چگونگی روند داستان و شخصیت‌پردازیشه. همینطور چرخشی که به داستان میده و پایان‌بندیش.

بقول آقای میرصادقی تو کتاب “عناصر داستان”: «داستان جنایی برای سرگرم کردن خواننده نوشته شده.» پس طبیعیه که یه مقدار از اطلاعات رو ما دیر دریافت می‌کنیم و همین نکته‌ی ریز ممکنه قضاوت و پیش‌بینی مارو مختل کنه. این کتابم ازین قضیه خارج نیست. 

دو روزه خوندمش و تقریبا بدون وقفه.
در طول این دو روزی که مشغول خوندنش شدم انواع شکلکای کیبورد تو صورتم دیده میشد ولی 
۱.قسمتای روان‌شناختی 
۲.پایان‌‌بندی
۳.و البته مفهوم این جمله‌ی معروفه کتاب:
🌱گاهی برای این که نجات‌دهنده کسی بودی تنها کاری که باید می‌کردی این بود که وجود داشته باشی.‌
نقش زیادی تو نمره‌ی نهایی دشت.

خلاصه از خوندنش لذت بردم. اگه به داستان‌های جنایی علاقمندین این کتاب می‌تونه گزینه‌ی خوبی باشه. البته یکم طول می‌کشه بفهمین کدوم زنه و کدوم‌یکی مَرده! اما خیلی دستو‌پاگیر نمیشه و سریع درست میشه.^◡^.



❌⚠️ احتمال لو رفتن داستان:
با اینکه طرح و اسم کتاب کاملااا همه‌چیز داستان رو لو میده: یعنی  اواسط داستان به این نتیجه میرسیم که اون فداکار احتمالا همون ایشیگامیه. ولی اینکه نویسنده تمام تلاشش رو کرده بود که الکی از کلمه‌ی نابغه‌ی فیزیک و ریاضی استفاده نکنه رو دوست داشتم هرچند که یکم اغراقم داشت🤷🏻‍♀️. یا شاید برای ما معمولیا اینطور به نظر میرسه🤚🏻😂.

در نهایت وقتی که دقیقتر متوجه دلیل فداکاری ایشیگامی شدم، بیشتر لذت بردم. اما دوست داشتم که کسی که به آستانه‌ی خودکشی رسیده و بعد دلیلی برای ادامه‌ی زندگیش پیدا کرده، انقدر راحت مرتکب قتل نشه دیگه، ها؟🤔 ولو اون فرد یک بی‌خانمان باشه.
        

26

          بعد از خوندن ده بچه‌زنگی که زیاد چنگی به دل نزد، دلم میخواست یه جنایی معمایی جون دار و خوب بخونم پس اومدم سراغ این کتاب چون هم خیلی تعریفشو شنیده(دیده) بودم و هم اینکه چندین جایزه برده. ۳ اقتباس سینمایی هم ازش شده. پس شروعش کردم و حقیقتا تا ۵۰ صفحه مونده به آخرش خیلی خوب پیش رفت، همه چی سرجاش بود و داشتم لذت میبردم از خوندنش، معمای نسبتا پیچیده‌ای که سعی میکنی با کارآگاه حلش کنی اگرچه میدونی قاتل کیه ولی یه رازهایی نهفته هست توی این ماجرا که هنوز بی اطلاعی ازش، پس به خوبی کشش و جاذبه رو داره برای دنبال کردن.  ولییی به آخرش که رسیدم نتونستم هضم کنم یه چیزی رو😐 ناراضی ام از نویسنده به ‌خاطر کاری که با ایشیگامی کرد😒 اصلا قابل درک و باور نبود برام.

🔴ادامه‌ی یادداشتم اسپویل داره🔴

 یه معلم ریاضی که سرش فقط تو معادلاتشه و کاری به کار کسی نداره چرا باید انقدر راحت بتونه یه آدم بی‌خانمان بی‌گناه رو بکشه؟ خب چرا به‌جای اینکه یه‌جوری جنازه رو سر‌به نیست کنه(بسوزونه) این‌همه به خودش زحمت داد تا این حد که بره یه آدم بدبخت دیگه رو بکشه🤯  روانی بود؟😐 اخه مشکل اینجاس که روانی هم نبود طرف نابغه بود😐 اخه تو که تیکه تیکش کردی انداختیش تو رودخونه تمام‌.  دیگه این چه کاری بود که کردی😐
با اسم کتاب هم خیلی مشکل دارم.  فداکاری؟؟!! مگه میشه  قتل یه آدم بی‌گناهِ بی‌خبر رو فداکاری دونست؟😳 
        

22

          تقریباً از اولین رمان‌های جنایی_معمایی بود که می‌خواندم و بیشتر فیلم‌هایی در این ژانر دیده بودم. به‌طورکلی داستانی، پرکِشش، هیجان‌انگیز و خوش‌ریتم داشت. 
کیگو هیگاشینو صحنه‌ها را با جزئیاتِ کافی تصویر کرده بود، به‌طوری‌که داستان را مثل یک فیلم در ذهنم می‌دیدم. اگرچه در ذکاوت و هوشِ شخصیت‌پردازی‌‌ها اغراق‌هایی دیده می‌شد که کمی زننده بود. 
❌ در ادامه، نظرات حاوی اطلاعاتی است که محتوای کتاب را لو می‌هد:
راویِ دانایِ کل، از همان اولِ ماجرا قاتل را معرفی می‌کرد و بیشترِ اطلاعات را می‌داد. هیجانِ روایت هم در فاش شدن اطلاعات برای شخصیت‌ها و رو شدنِ دستشان بود. اما اینکه شخصیت مرتکب قتلِ یک فرد بی‌گناه بشود و از این جهت بخواهد فداکاری کند، به‌شخصه برای من پذیرفتنی نبود؛ گرچه در منطقِ ذهنی ایشیگامی این کار قابل توجیه بود. 
تقریباً تا جایی‌که هنوز ماجرایِ قتل دوم مشخص نشده بود، شخصیت ایشیگامی کاملاً خاکستری بود اما با رو شدنِ واقعیت، سقوطش را می‌دیدیم. گرچه به نظر خودش زندگی‌اش تا قبل از این کار و آشنایی با یاسکو، مفهوم خود را از دست داده بود؛ به‌طوری‌که یکبار دست به خودکشی زده بود. آوردن این اطلاعات و میزان عشق و علاقهٔ ایشیگامی به یاسکو، داده‌هایی است که نویسنده در جهت توجیه‌پذیرشدنِ قتل دوم ارائه می‌دهد. 
فکر می‌کنم داستان می‌توانست پایانِ قدرتمندتری داشته باشد. 

        

2

رؤیا

رؤیا

1403/1/3

          ▪️کتابی از دسته‌ی جنایی و پلیسی
🔸بدون اسپویل
شخصیت های کتاب از همون ابتدا مشخص هستن و حتی قاتل هم برای خواننده رو میشه. اینطوری بگم؛ پیچیدگی و سیر داستان بیشتر در نوع تحلیل و شواهدی هست که پلیس داره. خواننده در ابتدا فقط اسم و نقش قاتل رو می‌دونه اما در ادامه با کندوکاو کارآگاه، با رسم و روش اون آشنا میشه که از قضا پیچیدگی های خاص خودشو داره. حقایقی در داستان وجود دارن که میتونن خواننده رو به خوبی غافلگیر کنن.
▪️نظر شخصیم:
از بین کتابهایی که با این ژانر خونده بودم، هیچکدوم همون اول کار قاتل رو به من معرفی نکرده بودن. مشتاق بودم ببینم نویسنده میخواد با چه چیزی من رو غافلگیر کنه و آیا انگیزه‌ی ادامه دادن کتاب در من حفظ میشه یا نه! از خوندنش ناراضی نیستم و اتفاقا کتاب رو خیلی دوست داشتم.  
فکر میکنم خواننده(به دلیل شناختن قاتل) بهتره صبور باشه و کارآگاه رو ساده فرض نکنه، به نویسنده اعتماد کنه و داستان رو دنبال کنه تا ارتباط خوبی با کتاب برقرار کنه.

▪️نقد؟
۱. این چه کاری بود تو کردی ؟! نه انصافا چرا؟! درک نمیکنم!😐😂
۲. نقدی که دوستان به «عنوان کتاب» وارد کردند رو قبول دارم. لفظ فداکاری روی هم رفته برای مظنون داستان زیادی بود.

▪️نقش ها:
یاسکو هانائوکا
میساتو هانائوکا
شینجی توگاشی
مهندس
کودو
ایشیگامیِ بودا (ریاضیدان)
یوکاوا (فیزیکدان)
کوساناگی(کارآگاه)
کیشیتانی(دستیار کارآگاه)
        

6

          من برای کتاب‌هایی که تحسین‌شان می‌کنم این اصطلاح را به کار می‌برم: "کاش می‌شد ذهن نویسنده‌اش را بوسید!"
و کاش می‌شد ذهن هیگاشینوی کبیر را بابت خلق این اثر ببوسم!
شاید در اوایل کتاب با خودتان بگویید با داستانی معمولی از ژانر جنایی طرف هستید... که البته حق هم دارید!
داستانِ یک قتل، آن هم با روایتی سر راست و بدون بازی زمانی یا روایت آشفته. همه چیز خیلی واضح بنظر می‌رسد؛ قاتلی که می‌شناسیم، کاراگاهی که در تلاش برای یافتن قاتل است و خوانند‌ه‌ای که شاهد تلاش‌های دو طرف است. در این بین هم نویسنده مخاطب را از قاتل به پلیس و از پلیس به قاتل حواله می‌کند. همین!
بله... همه چیز ساده است؛ البته نه وقتی پای قلم و ذهن قدرتمند کیگو هیگاشینو در میان باشد.
خیلی زود متوجه می‌شوید که نکته‌ی اصلی این رمان شخصیت مرموز، باهوش و نفوذ ناپذیر ایشیگامی‌ست. نابغه‌ی ریاضی‌ای که بخاطر علاقه‌ای که به همسایه‌اش دارد، به او در پنهان کردن جسد همسر سابقش کمک می‌کند. در طرف دیگر داستان و در مقابلِ ایشیگامی، کوساناگی را داریم. کاراگاهی زیرک  به همراه دوست فیزیک‌دانش یوکاوا، معروف به کاراگاه گالیله (که از قضا او هم نابغه است). نکته‌ی جالب‌تر این که یوکاوا خود دوستِ دوران دانشگاه ایشیگامی‌ست که سال‌ها از یکدیگر بی‌خبر بوده‌اند!
در توصیف پرداخت خوبِ شخصیت ایشیگامی همین بس که هیگاشینو توانسته یک نابغه‌‌ی ریاضی خلق کند که یک بیزارِ از ریاضی (منه خواننده) را به تحسین وا دارد.
در نیمه‌ی دوم رمان علاوه بر پیچیدگی‌های خاص قلم هیگاشینو، روابط انسانی و شخصیت خودِ ایشیگامی به زیبایی واکاوی می‌شود و نویسنده روانشناسی شخصیت بسیار قابل قبولی را ارائه می‌دهد.
نکته‌ای که این رمان را برای من در زمره‌ی یکی از بهترین رمان‌ های جنایی که خوانده‌ام قرار داد، جدای از داستانِ خوب، پرداخت عالی و قلمی دلنشین، پایان‌بندی با شکوه نویسنده بود. جایی که خیلی راحت تمام رشته‌های خود در طول کتاب را پنبه کرد و یک حقیقت ترسناک (یا شاید باور شخصی نویسنده) را به خورد مخاطب داد؛
این که شما می‌توانید تا هر زمان و با هر دقتی که خواستید دو دوتا چهارتا کنید و منطقی پیش بروید، اما این احساسات و عواطف انسانی هستند که در چشم بر هم زدنی تمام معادلات شما را بهم می‌ریزند!
برای حسن ختام یادداشتم درباره‌ی کتابِ فداکاری مظنون X به این جمله‌ی فوق‌العاده از متن کتاب بسنده می‌کنم:
"گاهی برای این که نجات‌دهنده کسی بودی تنها کاری که باید می‌کردی این بود که وجود داشته باشی."
تکرار می‌کنم: ماچ به ذهن شما آقای هیگاشینو!
        

25