هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره"

هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره"

هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره"

4.2
133 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

29

خوانده‌ام

224

خواهم خواند

122

ناشر
روزنه
شابک
9789643342005
تعداد صفحات
432
تاریخ انتشار
1399/3/6

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب هابیت یا آن جا و بازگشت دوباره، رمانی هیجان انگیز و فوق العاده محبوب نوشته ی جی. آر. آر. تالکین است که در سال 1937 به چاپ رسید.بیلبو بگینز، هابیتی است که زندگی راحت و بی چالشی را سپری می کند و به ندرت از محل زندگی اش دور می شود. اما زمانی که جادوگری به نام گاندولف و کوتوله های همراه او به در خانه اش می آیند تا بیلبو را برای رفتن به سفری ماجراجویانه راضی کنند، زندگی راحت و بی دغدغه ی این هابیت به حاشیه رانده می شود. گاندولف و همراهانش قصد دارند تا گنج بزرگی را به دست آورند که اژدهایی بزرگ و بسیار خطرناک از آن محافظت می کند. بیلبو با اکراه با آن ها همراه می شود اما هیچ نمی داند که در این سفر با حلقه ای جادویی و موجودی ترسناک به نام گالوم مواجه خواهد شد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره"

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره"

پست‌های مرتبط به هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره"

یادداشت‌ها

فهیمه

1400/8/16

          "هابیت" شرح ماجراجویی های هابیت جوانی است به نام بیلبو بگینز که با گندالف و دورف ها راهی تنها کوه می شود و در راه، حلقه قدرت سائورون را به دست می آورد و از این جهت مقدمه ارباب حلقه ها محسوب می شود. هابیت عموماً به عنوان داستان کودکان شناخته می شود و واقعا لحن و کلماتش تفاوت چشم گیری با ارباب حلقه ها و سیلماریلیون دارد. همین مسئله هم باعث شده بود که در دوازده، سیزده سالگی هابیت را بیشتر از ارباب حلقه ها دوست داشته باشم (الان البته نظرم تغییر کرده و سیلماریلیون را بیشتر از تمامی کتاب های تالکین دوست دارم). 
مشهور است تالکین، که استاد دانشگاه بوده، روزی موقع تصحیح اوراق دانشجویان، بالای یکی از برگه های سفید می نویسد: داخل سوراخی توی زمین یک هابیت زندگی می کرد. و بعد همین یک خط را تبدیل می کند به یک کتاب. البته تالکین دو سه سال روی نوشتن هابیت کار کرده و از زمانی هم که درفت اولیه را برای دوستش سی. اس. لوییس فرستاده، تا زمان چاپ هابیت، سه چهار سال فاصله هست، یعنی تبدیل یک خط به یک کتاب چندان هم کار ساده ای نیست. به علاوه تالکین موقع نوشتن هابیت قصدی برای نگارش ارباب حلقه ها نداشته و وقتی چنین تصمیمی می گیرد، تغییرات کوچکی در چاپ های بعدی هابیت می دهد. 

پ.ن.: اینکه تالکین می تواند از دل ایده اش برای سیلماریلیون هم دنیا بیرون بکشد، هم زبان، هم اسطوره، هم افسانه، هم تاریخ و هم کتاب کودک، به شدت تحسین برانگیز است و من دقیقاً برای همین دوستش دارم.
        

7

حسین

1402/2/21

          فکر کنم چهارمین باری بود که می خواندمش.و چقدر دوستش داشتم.
هابیت، دعوتی برای رفتن. برای گذشتن از زندگی آرام و امن و بی خطر خودمان. برای پشت سر گذاشتنش. به بهای ترک راحتی، امنیت و آسایش، و زدن به دل جاده. رفتن به دنبال ماجراجویی های شگفت انگیز.
مثل بیل بو که با شنیدن دنیای ماجراها، شروع به سفر کرد...

هابیت با ترانه آنها احساس کرد که عشق به چیزهای زیبای ساخته‌ ی دست، چیزهای بدیع و چیزهای جادویی توی دلش به جنبش در می‌آید، یک جور عشق بی امان و ناشی از حسادت، شور و اشتیاقی که دل دورف ها را ربوده است. آنگاه چیزی توک‌وار توی دل او بیدار شد و هوس کرد که برود و کوه های بزرگ را ببیند و صدای درختان کاج و آبشارها را بشنود، و در غارها کندوکاو کند و به جای عصا، شمشیر دست بگیرد. از پنجره بیرون را نگاه کرد. در آسمان تاریک بالای درختان، ستاره ها دمیده بودند. درخشش جواهرات دورف‌ها در مغاره های تاریک را در نظر مجسم کرد. ناگهان در بیشه آن طرف آب شعله ای بالا جست - شاید یک نفر داشت آتش روشن می کرد‌ - و اژدهایان یغماگر را در نظر مجسم کرد که در تپه ی آرام و بی سر و صدای او مسکن کرده اند و آن را یکسره به آتش کشیده اند....
        

2

22