هابیت ها، یا، رفت و بازگشت از سفر

هابیت ها، یا، رفت و بازگشت از سفر

هابیت ها، یا، رفت و بازگشت از سفر

4.2
133 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

29

خوانده‌ام

224

خواهم خواند

122

شابک
9646971261
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1381/2/31

توضیحات

        در این داستان تخیلی هابیت ها قومی کوچک اندام، مهربان و آسوده خیال هستند که در اجتماعی سنتی و کشاورزی زندگی می کنند .اینان عاشق صلح اند و زمین  آرام و کشت و زرع پربار را دوست دارند .از ماشین آلات بیزارند، اما با ابزار  کار آشنا هستند .قومی چابک هستند، اما دوست ندارند که شتابان عمل کنند . این قوم گوش های تیزی دارند و قدرت دید چشم هایشان بسیار است .لباس هایی  به رنگ روشن می پوشند .در این داستان، "انگشتری قدرت "به دست یکی از این  هابیت ها می رسد .موضوع حساس ماجرای کتاب این است که اگر این انگشتری به  دست فرمانروای تاریکی ها برسد، آن گاه این اهریمن صاحب قدرت کاملی می شود  و عرصه حیات را بر هابیت ها بسیار دشوار می سازد .حال، این انگشتری باید  در کوه آتشین نابود شود ;در حالی که ...
      

پست‌های مرتبط به هابیت ها، یا، رفت و بازگشت از سفر

یادداشت‌ها

فهیمه

1400/8/16

          "هابیت" شرح ماجراجویی های هابیت جوانی است به نام بیلبو بگینز که با گندالف و دورف ها راهی تنها کوه می شود و در راه، حلقه قدرت سائورون را به دست می آورد و از این جهت مقدمه ارباب حلقه ها محسوب می شود. هابیت عموماً به عنوان داستان کودکان شناخته می شود و واقعا لحن و کلماتش تفاوت چشم گیری با ارباب حلقه ها و سیلماریلیون دارد. همین مسئله هم باعث شده بود که در دوازده، سیزده سالگی هابیت را بیشتر از ارباب حلقه ها دوست داشته باشم (الان البته نظرم تغییر کرده و سیلماریلیون را بیشتر از تمامی کتاب های تالکین دوست دارم). 
مشهور است تالکین، که استاد دانشگاه بوده، روزی موقع تصحیح اوراق دانشجویان، بالای یکی از برگه های سفید می نویسد: داخل سوراخی توی زمین یک هابیت زندگی می کرد. و بعد همین یک خط را تبدیل می کند به یک کتاب. البته تالکین دو سه سال روی نوشتن هابیت کار کرده و از زمانی هم که درفت اولیه را برای دوستش سی. اس. لوییس فرستاده، تا زمان چاپ هابیت، سه چهار سال فاصله هست، یعنی تبدیل یک خط به یک کتاب چندان هم کار ساده ای نیست. به علاوه تالکین موقع نوشتن هابیت قصدی برای نگارش ارباب حلقه ها نداشته و وقتی چنین تصمیمی می گیرد، تغییرات کوچکی در چاپ های بعدی هابیت می دهد. 

پ.ن.: اینکه تالکین می تواند از دل ایده اش برای سیلماریلیون هم دنیا بیرون بکشد، هم زبان، هم اسطوره، هم افسانه، هم تاریخ و هم کتاب کودک، به شدت تحسین برانگیز است و من دقیقاً برای همین دوستش دارم.
        

7

حسین

1402/2/21

          فکر کنم چهارمین باری بود که می خواندمش.و چقدر دوستش داشتم.
هابیت، دعوتی برای رفتن. برای گذشتن از زندگی آرام و امن و بی خطر خودمان. برای پشت سر گذاشتنش. به بهای ترک راحتی، امنیت و آسایش، و زدن به دل جاده. رفتن به دنبال ماجراجویی های شگفت انگیز.
مثل بیل بو که با شنیدن دنیای ماجراها، شروع به سفر کرد...

هابیت با ترانه آنها احساس کرد که عشق به چیزهای زیبای ساخته‌ ی دست، چیزهای بدیع و چیزهای جادویی توی دلش به جنبش در می‌آید، یک جور عشق بی امان و ناشی از حسادت، شور و اشتیاقی که دل دورف ها را ربوده است. آنگاه چیزی توک‌وار توی دل او بیدار شد و هوس کرد که برود و کوه های بزرگ را ببیند و صدای درختان کاج و آبشارها را بشنود، و در غارها کندوکاو کند و به جای عصا، شمشیر دست بگیرد. از پنجره بیرون را نگاه کرد. در آسمان تاریک بالای درختان، ستاره ها دمیده بودند. درخشش جواهرات دورف‌ها در مغاره های تاریک را در نظر مجسم کرد. ناگهان در بیشه آن طرف آب شعله ای بالا جست - شاید یک نفر داشت آتش روشن می کرد‌ - و اژدهایان یغماگر را در نظر مجسم کرد که در تپه ی آرام و بی سر و صدای او مسکن کرده اند و آن را یکسره به آتش کشیده اند....
        

2

22