خیلی دوسش داشتم ، مثل مابقی جلدهای کتاب ، جوری تموم شد که خواننده رو تو شُک عمیقی رها کرد. 
      

        کتاب خوبی بود ، نویسنده داستان رو به گونه‌ای پیش می‌برد ، که کنجکاوی مخاطب رو قلقلک میداد و وادار میکرد که بتونه از دیدگاه‌های مختلف ببینه و تا انتهای داستان بمونه و بفهمه.
      

        این کتاب ، داستان جالبی داشت که به نسبت هم میشه گفت متفاوت بود ، اما نویسنده به نظرم داستان رو بیش از حد طول و بسط داد و این باعث شد از هیجان کتاب کلی کاسته بشه.  اگر نویسنده کمی از توصیفات بیش از حدش کمتر می‌کرد و کتاب رو جمع و جورتر می‌کرد به نظرم خیلی دوست‌داشتنی تر می‌شد.
      

        این جلد رو زیاد دوست نداشتم و برام جذابیت زیادی نداشت ، اما مثل  همیشه  نویسنده کتاب رو با جملات هیجان‌انگیز و جذاب به پایان رسوند جوری که مخاطب رو همچنان وفادار به خوندن ادامه مجموعه بکنه. 
      

        داستان در این جلد به اوج هیجان می‌رسه، مخصوصاً در صفحات انتهایی ، نویسنده  خلاقیت و زیرکی به خرج میده که در نتیجه اون ، خواننده احساسات مختلفی رو تجربه می‌کنه و با پایان کتاب ، خواننده در شُک  و ابهام رها می‌شه. 
معرکه بود واقعاً. 
      

        معرکه و ستودنی.
      

        این جلد از این مجموعه رو زیاد نپسندیدم و از نظرم جذابیت و گیرایی زیادی نداشت ، و داستان قابل پیش‌بینی بود.
      

        این جلد ، جلد محبوبم از این مجموعه بود و امتیاز کامل لایقشه. واقعاً معرکه و بی نقص بود از نظر من و نویسنده واقعاً قوی کار کرد .
      

        این مجموعه شروع خیلی خوبی داشت و باعث میشه مخاطب ادامه بده خوندن رو .
      

        کتاب جالب و قابل تأملی بود ، اما گمان می‌کنم که ، ترجمه خوبی رو برای خوندن انتخاب نکردم ، اما با وجود ضعف ترجمه ، از زیبایی کتاب کم نشد ، چون همین الان هم از خوندن کتاب ، احساس رضایت دارم. 
یک داستان به نسبت کوتاه ، در رابطه با جدال‌های مداوم آدمی. هر کسی به گونه‌ای درگیر و هر کس به گونه‌ای دنبال معنا برای زندگی. به قول دوستی که نوشته بود ، جدال بین عقل و احساس ، موضوع جالب این جدال و دوئل بین این دو  ، این بود که ، قرار نیست همیشه هم با خشونت و مرگ حل بشه. 
      

        همون‌طور که تصور می‌کردم ، این مجموعه جلد به جلد قوی‌تر و جذاب‌تر میشه ، و مخاطب رو وادار می‌کنه پایان هر جلد که به خوندن مداوم ادامه بده. 
      

        من این کتاب رو خوندم بدون اینکه تسخیرشدگان داستایوفسکی رو بخونم و البته که بعد از یه پرس و جو شروع به مطالعه کردم .کتاب رو دوست داشتم و شد سومین کتاب محبوبم از آلبر کامو و مثل باقی نمایشنامه‌های کامو قابل قبول و جذاب بود. 
داستان آدم‌هاییه که در پوچی و هیچی سر میکنن و تموم تلاش‌شون رو می‌کنن از این حالت در بیان و بتونن کسی رو دوست داشته باشن و معبودی رو بپرستن و هر کدوم به سرنوشتی دچار می‌شن که دور از تصور هم نیست . 
      

        این مجموعه از دارن شان رو دوست نداشتم ، اما از جلد اول ، تغییرات چشم‌گیری داشته و جذابیتش ، جلد به جلد بیشتر و بیشتر می‌شه و این موضوع از امتیاز هایی که دادم مشخصه. 
اما باز هم برام قابل قبول نیست و بنده مجموعه نبرد با شیاطین رو خیلی خیلی خیلی بیشتر دوسش داشتم و خیلی اثر قوی‌تری بود. 
به هر حال امیدوارم ، جلد بعدی و بعدی جذابیت بیشتری برام داشته باشه. 
      

        کتاب به نسبت خوبی بود ، وقتی داستان کم کم فاش میشه ، با روح و روان آدم بازی می‌کنه.  از اون دست کتاباییه که آدم رو پیش خودش خجل می‌کنه بخاطر آدم بودنش .
نکته جالب برام این بود که این کتاب از زبان یه کودک پنج ساله روایت می‌شد ، اما ضد و نقیض‌هایی بود ، مثلا یک بچه پنج ساله ، خیلی راحت هر چیزی رو اعم از بنر و تیتر خبری تلویزیون و..... رو می‌خونه!  
      

        این اثر از نویسنده رو خیلی بیشتر دوست داشتم ، این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌هاست که متفاوت و مجزا از هم هستن اما در موضوعی مشترک هستند ، عشق . 
در هر کدوم از داستان‌ها ، عشق متفاوت حضور پیدا می‌کنه ، گاه روایتی عشقی که به سرانجام می‌رسد و گاه ناکامی در عشق . 
بعضی از داستان ها ، بیشتر به جان و دل آدم راه پیدا می‌کنه .
کتاب دوست داشتنی بود و از خوندنش خوشحالم .✨🪻