معرفی کتاب قصه های سرزمین اشباح: پسران سرنوشت اثر دارن شان مترجم فرزانه کریمی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
165
خواهم خواند
5
توضیحات
سرانجام زمان آن فرا رسیده است که دارن با دشمن بزرگ خود، استیو لئوپارد، رو در رو شود. یکی از آنها خواهد مرد. دیگری ارباب سایه ها می شود و جهان را به نابودی می کشد. آیا سرنوشت جهان تغییر ناپذیر است؟ آیا دارن می تواند آینده ای دیگر بسازد؟
لیستهای مرتبط به قصه های سرزمین اشباح: پسران سرنوشت
نمایش همه1404/4/9 - 14:03
1403/7/21 - 13:29
1403/5/24 - 00:10
یادداشتها
1403/11/25 - 10:44
1403/10/10 - 18:09
1404/7/6 - 17:53

به یاد جلد اول (( من همیشه از عنکبوت ها خوشم می آمد و ...)) دارن شان عزیز فکر کنم من هم تا همیشه از عنکبوت ها خوشم بیاد و منتظر یه شبح مو نارنجی به اسم آقای کرپسلی باشم تو زندگیم ...🧡 احساس میکنم نمیتونم عشقم رو به این مجموعه کامل توصیف کنم ! من به مدت طولانی غرق مجموعه حماسه کرپسلی و بعد این ۱۲ جلد بودم . با همه شخصیت ها دوست و آشنا هستم و با خنده هاشون خندیدم و با درد هاشون همدردی کردم ؛ این مجموعه ارزش عشق و خانواده و دوستی رو نشون داد ( و اینکه خانواده فقط به خون محدود نمیشه ) . من رو با لارتن کرپسلی ، دارن شان ، گاونر پورل ، هارکات ، آرا سیلز ، ونچا مارچ ، ایوانا ، آقای تال ، آقای تینی ، ایورا ون ، سام گرست ، استیو ، آر وی ، گانن هارست ، آلیس ، دبی ، بازیگران سیرک عجایب ، شاهزاده های اشباح ، خانم اکتا ، سبا ، وستر و .... آشنا کرد که هر کدوم بدون توجه به خوب یا بد بودن ؛ شخصیت های مورد علاقم هستن 📖 اوایل معما های مجموعه خوب بود ولی توی کتاب های آخر کمی قابل پیش بینی بود که این نا امیدم کرد با این حال به خاطر علاقم به داستان ادامه دادم و با پایانش شوکه شدم ، ۵۰ صفحه آخر واقعا قابل تامل بود و به نظرم میشه از هر صفحه نکته ای قشنگ بیرون کشید ... نویسنده پایان بسیار زیبا و خوبی برای همچین مجموعه طولانی ای انتخاب کرد ، پایانی که فقط با فداکاری شخصیت اصلی به نتیجه رسید🪽 یه نکته خیلی مهم این بود که این کتاب یجورایی حوادث آینده رو هم بهمون هشدار داده ، اگر چه در قالب شخصیت های اشباح و دنیای تخیلی اما به نظرم میشه به دنیای خودمون هم تشبیهش کرد ، این که اگر ما با اختلافات و دشمنی ها و تفکرات غلط پیش بریم چه آیندهی هولناکی در انتظار دنیامون هست و چطور نابود میشیم ، به قول دارن شان جنگ گاهی ضرورت داره اما اگر فقط کمی وقت بزاریم تا به حرف های دیگران گوش بدیم و سعی کنیم اختلافات رو با صحبت و عقلمون حل کنیم ، دیگه نیازی به جنگ و خونریزی نیست ، که دیگه نیاز نبود خیلی از این شخصیت های محبوب کتاب قربانی بشن که در آخر ؛ اشباح و شبح واره ها به همین نتیجه مهم برسن ...!🫠 در آخر من هم به رسم رفقای اشباح براتون نشان "لمس مرگ " رو اجرا میکنم و آرزو میکنم که " حتی در مرگ ؛ کاش پیروز باشید " 🕊 (( آقای کرپسلی منتظر است ؛ صدای خنده از آن سو ، از دورها ! دارم میروم... من ... رفتم .! 🪻✨️ ))
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/7/14 - 12:00