عینکی خوش‌قلب

عینکی خوش‌قلب

بلاگر
@einakikhoshghalb

70 دنبال شده

411 دنبال کننده

            معلمِ ادبیات‌خوانده✒️
روی سیارۀ زمین🌍
که دوست‌ دارد او را به کتاب‌ها و نوجوان‌ها بشناسند.📚
          
/einaki.khoshghalb?igsh=MTR3MjQ4OWpjNWY4ag==
ktbhavnjvnha
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
عینکی خوش‌قلب

عینکی خوش‌قلب

14 ساعت پیش

4

عینکی خوش‌قلب

عینکی خوش‌قلب

17 ساعت پیش

        دلتورا مجموعه عزیز من است. یک نمایشگاه کتاب در غرفه قدیانی پیدایش کردم و بدون هیچ شناختی همه‌ی جلدهایش را خریدم و یکی از بهترین خریدهای زندگی بود. مجموعه را در سال‌های آخر دبستان خواندم و آن زمان جالب‌ترین و هیجان‌انگیزترین کتاب تخیلی زندگی‌ام به حساب می‌آمد.

من خیلی از کتاب‌های ماجراجویی خوشم‌ نمی‌آید. سرگردانی شخصیت‌ها  (خصوصاً در جنگل) برایم خسته‌کننده است. اما خوبی دلتورا این است که برای این سرگردانی یک دلیل مشخص دارند. برای بازگرداندن پادشاهی دلتورا باید هفت گوهر کمربند دلتورا پیدا شود. "لیف" شخصیت اصلی داستان است که همراه با "باردا" راهی این سفر می‌شود و در همین جلد اول است که "جاسمین" دختر جنگلی را ملاقات می‌کنند و با هم به دنبال اولین گوهر می‌روند.

امیلی رودا، یک سرزمین خیالی واقعی ساخته است که جغرافیا و تاریخ خودش را دارد و به نظرم این سرزمین خیالی لیاقتش را دارد که به اندازه‌ی باقی‌ جهان‌های خیالی معروف بشود. برای مثال هر یک از گوهرهای کمربند دلتورا نمادی از بخش‌های مختلف سرزمین دلتورا است و هر یک نیرویی دارد. به همین خاطر پیدا کردن هر گوهر باعث می‌شود که آن‌ها یک نیروی جدید به دست بیاورند و به تدریج قدرتمند شوند و این به پیشرفت داستان کمک می‌کند.

دومین جذابیت دلتورا، ساختار معمایی داستان است. یعنی شخصیت‌ها برای موفقیت در جست‌وجویشان بیشتر از اینکه درگیری‌های فیزیکی داشته باشند باید معماهایی را حل کنند. معمای اینکه گوهر بعدی کجاست؟ معمای اینکه وارث تاج و تخت کیست؟ یا حتی در بخش‌هایی برای گرفتن گوهر باید از سد انواع معماها بگذرند.

حالا که فکر می‌کنم، شخصیت‌های داستان لیف، باردا و جاسمین آن‌قدرها هم عمیق پردازش نشده بودند. مثلاً هیچ چیز از جزییات منحصر به فرد شخصیت لیف و احساسات او به خاطر ندارم اما همین حالا یادم افتاد بعضی از شخصیت‌های فرعی‌تر مانند "دووم" چقدر جالب و مرموز بودند و کشف روابط بین آن‌ها چقدر هیجان‌زده‌ام می‌کرد.

امیلی رودا در روایت داستان زیاده‌گویی نمی‌کند کتاب‌ها کوتاه‌اند و خط داستانی مشخصی دارند. از طرفی بعضی از غافلگیری‌ها در طول داستان خواننده را هیجان‌زده می‌کند. مثلا منِ ده ساله از کشف بعضی از رازهای پنهان بی‌نهایت ذوق‌زده شدم و هنوز آن احساس را به خاطر دارم. (قطعاً اگر یک بزرگسال آن را بخواند چنین حسی نخواهد داشت.)

مجموعه "در جست‌وجوی دلتورا" هشت جلد دارد. بعد از آن مجموعه سه جلدی "سرزمین سایه‌های دلتورا" است و بعد از آن "اژدهایان دلتورا" که چهار جلد است و من اژدهایان را از همه بیشتر دوست داشتم و سرزمین سایه‌ها را از همه کمتر. چند سال بعد از این مجموعه‌ها، مجموعه‌ی "ستاره دلتورا" منتشر شد که صرفاً در سرزمین دلتورا اتفاق می‌افتاد اما لیف و دوستانش در آن حضور نداشتند.

بعدترها مجموعه عزیزم را به خواهرزاده‌ام اهدا کردم و او تا مدت زیادی اعتقاد داشت "بهترین" کتابی‌ است که خوانده است و به نظر من هم این مجموعه یکی از بهترین مجموعه‌های تخیلی است. که بچه‌های زیر ۱۲ سال از آن بی‌نهایت لذت می‌برند و بزرگ‌ترها دوست خواهند داشت.
      

2

        "هوشمندان سیاره اوراک" کتاب موردعلاقه‌ی خواهرم بود و به همین ترتیب در برنامه‌ی کتابخوانیِ منِ ۸-۹ ساله هم گنجانده شد و دوستش داشتم. همه‌چیزش را دوست داشتم. خانه‌ی مادربزرگ با هفت در را دوست داشتم (که توی ذهنم مثل خانه‌ی مادربزرگ خودم تصورش می‌کردم)، زنبق را که از مادرش ناراحت بود دوست داشتم، صبا و خاطراتش را دوست داشتم، هوشمند آداپا و هوشمند انلیل را دوست داشتم، قناری‌های صبا را دوست داشتم و خلاصه داستان با همه‌ی جزییاتش مو‌به‌مو در ذهنم مانده است. (حتی بخش‌های ابتدایی آن را تا سال‌ها از حفظ بودم.)

هوشمندان سیاره اوراک یک رمان علمی‌-تخیلی کاملاً ایرانی است. از فضاهای زمینی که همه ایرانی هستند، تا  ساختمان‌ سیاره‌های اوراک که زیگورات‌هایی برگرفته از تمدن‌های قدیمی ایرانی است. (امسال وقتی در سفر شیراز، راهنمای سفر در مورد زیگورات صحبت می‌کرد من مثل همیشه یادِ هوشمندان سیاره اوراک افتادم.) حتی شخصیت‌های داستان هم کاملاً ایرانی هستند و نویسنده تلاش نکرده که ادای کسی را در بیاورد و ذوق و لطافت هنری خودش را وارد داستان کرده.

روند داستان هم مسیر خوبی را طی می‌کند. ما با زنبقِ نوجوان مواجه می‌شویم که در زمان حال زندگی می‌کند و می‌خواهد دلیل ناپدید شدن خاله‌اش صبا  را در پانزده سال پیش کشف کند و به طور موازی داستان آداپا را می‌خوانیم که برای کشف معمای هاله‌های انسانی از اوراک به زمین می‌آید و صبا را همراه خودش به سیاره‌اش می‌برد. یادم هست وقتی برای اولین بار کتاب را می‌خواندم، واقعاً هیجان‌زده بودم که کشف کنم "هاله‌ی انسانی" چیست.

فضای قصه و همین‌طور پیام داستان، لطیف است. مثل شخصیت خود صبا، دختری که چشمان تابناک و پرفروغ داشت. کسی از یک کتاب علمی‌-تخیلی، انتظار لطافت و حرف زدن از عمق احساسات انسانی را ندارد. اما هوشمندان سیاره اوراک این کار را می‌کند.

اخیراً هوشمندان سیاره اوراک سی ساله شد. حتی نشر قدیانی هم سی سالگی‌اش را جشن گرفت. احتمالاً این کتاب با استنداردهای امروز کتابی متوسط باشد‌ (که خوشحال‌کننده است و نشان می‌دهد که سطح کیفیت کتابخوانی نوجوان‌های ما بالا رفته.) اما با این‌ وجود هنوز هم پیشنهاد خیلی خوبی برای دانش‌آموزان‌ دبستانی است.


صبا و زنبق برایم از همان دوست‌های قدیمی‌اند که نیازی به ملاقات دوباره‌شان ندارم. این‌قدر این کتاب را بازخوانی کردم که هنوز لحظه به لحظه‌اش را از یاد نبرده‌ام.
      

6

باشگاه‌ها

ملکهٔ جنایت 👸🏼🔪

370 عضو

پس از تشییع جنازه

دورۀ فعال

همخوان

17 عضو

آنی شرلی در گرین گیبلز

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

البته آنه از هندسه بدش می‌اومد و جلوتر هم مشکلش حل شد😁

15

          سوالی که از خود جوان‌ترم دارم این است که چرا سه مجموعه کتاب را با هم و یکجا از نمایشگاه کتاب خرید؟ وقتی مطلقاً چیزی راجع به آن نمی‌دانست؟ شاید چون فکر می کردم اگر از نمایشگاه کتاب نخرم، دیگر شانس خرید در طول سال را نخواهم داشت. (چون مادرم رویکرد سخت‌گیرانه‌ای در خرید کتاب داشت اما این سخت‌گیری در ایام نمایشگاه کتاب کمتر می‌شد.) شاید هم چون این‌قدر به انتشارات قدیانی اعتماد داشتم که مطمئن بودم هر مجموعه کتابی منتشر کند ارزش خواندن دارد. 

به هر صورت من "در جست‌جوی دلتورا"، "سرزمین سایه‌های دلتورا" و "اژدهایان دلتورا" را یکجا و باهم خریدم. و صحنه‌ای را که جلوی بخاری خانه‌ی قدیمی مشمای دور کتاب‌ها را باز کردم هنوز خاطرم هست و همان شب هم مشغول خواندن مجموعه شدم.

اژدهایان دلتورا آخرین بخش از داستان لیف، باردا و جاسمین است. سرزمین دلتورا توانسته پادشاهی قدیمی‌اش را سرپا کند و وضع خوبی دارد اما آن‌ها برای حل مشکلی باید اژدهایان قدیمی دلتورا را که هر کدام با یکی از گوهرهای کمربند دلتورا ارتباط دارند، پیدا کنند. 

داستان در این بخش قوت بیشتری گرفته و شخصیت‌ها و حوادث پخته‌تر شده‌اند. هر جلد نسبت به مجموعه‌های قبلی طولانی‌تر است. از طرفی اشاره‌هایی که به بخش‌های قبلی می‌شود، جذابیت ایجاد می‌کند. مثلا وقتی بخشی از معماهای قدیمی آشکار می‌شود یا نویسنده حوادث قبلی را یادآوری می‌کند و یا وقتی شخصیت‌ها به مکان‌هایی که قبلاً آنجا بودند سر می‌زنند؛ همه‌ی این‌ها کنار هم حس نوستالژیک جالبی دارد.

از طرفی آن‌ها این بار قصد دارند چند اژدها را پیدا کنند. اژدهایان برخلاف گوهرها موجوداتی زنده هستند که شخصیت دارند و مواجهه قهرمان‌ها با اژدهایان هم موجب جذابیت بیشتر ماجراجویی آن‌هاست.

اژدهایان دلتورا هنوز هم برای من محبوب‌ترین بخش داستان‌های سرزمین دلتوراست و امیدوارم بچه‌های امروز هم از خواندنش لذت ببرند.
        

6

7

6

3

1

6

5

3

4