داستان از این قراراست که پدر "آل" که یک دانشمند گمنام بوده، پیش از مرگش موفق شده که یک ماشین زمان بسازد و در تولد دوازده سالگی "آل"، در نامهای که پیش از مرگ نوشته، از او میخواهد که به گذشته برود و از مرگش جلوگیری کند. آل هم که یک پسر بامزه است به گذشته میرود و کودکی پدرش را ملاقات میکند.
اولین نکته اینکه جمله شروع کتاب واقعاً جذاب و باشکوه است. اینقدر که احساس میکنید با یک کتاب فوقالعاده طرف هستید، ولی به تدریج افت میکند، البته نه آنقدرها که ارزش خواندن نداشته باشد.
دومین نکته اینکه واقعاً معمولی بود. از کتابی در این حجم انتظار داریم که اتفاق ویژهای در آن رخ بدهد ولی دو سوم حجمش مربوط به رفت و آمدهای آل است. تقریباً ده بار تلاش میکند تا یواشکی وارد محلی شود که ماشین زمان آنجاست و ما نمیفهمیم چرا ماشین زمان را همراه خودش به خانه نمیبرد؟ حوادث دیگر قصه هم بیش از حد طول میکشد و با توجه به اینکه پایان قصه از جمله ابتداییاش مشخص است جداً خستهکننده میشود.
شخصیت آل بامزه است. با خوانندهها حرف میزند، لیستهای بامزه درست میکند و گاهی به خندهتان میاندازد، به همین خاطر میارزد که چهارصد صفحه بخوانید تا با او آشنا شوید.
آل دورگهی هندی-انگلیسی است و پدربزرگش کاملاً هندی است و در بخشهای زیادی از داستان به فرهنگ و تفکر هندیها اشاره میشود و تا حدی جالب و تا حدی نامفهوم است. نمیدانم که مشکل ترجمه است یا مشکل نویسنده. جدای این شخصیت پدربزرگ جالب است و آشنایی با او هم اتفاق خوبی است.
قبلاً سریالی دیده بودم که دقیقاً همین ایدهی "ملاقات با جوانی پدر" را داشت و خیلی جذابتر بود و شاید همین باعث شد که این قصه در نگاهم خیلی کم فروغتر جلوه کند. شاید تنها مزیت این کتاب نسبت به سریال این باشد که در کتاب سفر در زمان با استفاده از علم، اتفاق میافتد و بینش کمی از قوانین فیزیک و ... هم صحبت میشود که تا حدی جالب است و من را یاد یکی از جلدهای علوم ترسناک "حقایق هولناک در مورد زمان" میانداخت.
توصیه به خواندن میکنم؟ یا نمیکنم؟ نمیدانم.