بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

joiboy

@joi_boy

34 دنبال شده

34 دنبال کننده

                      علاقه مند به هنر و مخصوصا کتاب . 
🖋️📝📖
                    
joi_boy_art
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
                بعد پایان این مجموعه میگم که این مجموعه داستانی برای نوجوانان و فقط ترسیدن نیست. داستانی روانشناختی با ترکیبی از وحشت است. پایانش هیچ نوجوانی رو راضی نمیکنه ولی این دلیل نمیشه که پایانش بد باشه . پایانش عالی و خیلی عجیب بود. تازه بعد پایان مجموعه درکی از حرفی که نویسنده میخواد توی  داستانش بزنه میرسید .🔥
حرف داستان درک و شناخت پلیدی های دنیا و زندگیمونه . مقابله با اونا و پیروزی . هدف زندگی و جهان . چرا به تاریکی و پلیدی توی دنیا نیاز داریم .چرا باید ادمی مفید وخوب باشیم برای جهان ومردم. هدف زندگی فقط ثروت ، قدرت و عمری طولانی نیست. اهمیت عشق . اهمیت کسانی که دوست داریم . و اینکه هیچ وقت دست از تلاش کردن بر نداریم......🙋
ممنون از خانم فرزانه کریمی و نشر قدیانی برای ترجمه و چاپ این کتاب.💚
این جلد به شدت وحشتناک بود جوری که قلبم از دهنم زده بود بیرون . پایان عجیبی داشت . خییلییی عجیب . پیچش و گره ها و سوالات داستانو به خوبی باز کرد و مجموعه رو با غمی زیاد تموم کرد.👋
دلم تنگ میشه و به زودی مطمئنم مجموعه رو دوباره شروع میکنم.🙁
.
.
کاش از اشتباهات و غلط هامون متنفر نباشیم و دوسشون داشته باشیم . اشتباها و غلط های انسان شاید در ظاهر منفی باشن ولی همین کار های به نظر منفی باعث انجام کار های مثبت میشن . یک انسان بدون غلط و اشتباه به هیچ جایی نمیرسه و نخواهد رسید . پس از اشتباهاتمون درس بگیریم وازشون به عنوان میانبری برای رسیدن به موفقیت استفاده کنیم.
🔥🔥🔥🔥
        
                اینم از جلد یکی مونده به اخر.....💀
این جلدو بر خلاف بیشتر کسایی که خوندن خیییلیی دوست داشتم . حالا چرا؟
به خاطر اینکه دنیا سازی و سیستم جادوییشو کاملا باز کرد و دقیقا همون چیزایی که نه جلد انتظارشو داشتم رو بهم گفت. از اول خلقت تا الانش و تمام دنیا هاشو باز کرد که حتی بیشتر از انتظارم بهم اطلاعات داد درباره دنیای داستان . این بخشش منو به شدت یاد مه زاد مینداخت. ولی یه ایرادی که داشت این بود که حس میکنم از اون فضای جلد های پیش دراومد که برای همین یه کم کندش کرد که ولی تا اواسط کتاب طور میکشه و بعدش درست میشه .دوتا اتفاق مهم افتاد که واقعا وحشتناک بود و پایانش خیلی غیر منتظره و عجیب بود . تغییر گروبز تاثیر خیلی زیادی رو داستان گذاشته که تغییرشو به شدت دوست دارم.نمی دونم چه جوری میخواد تموم کنه این مجموعه رو . یعنی واقعا حتی یه حدسم نمیزنم که چیکار میخواد بکنه نویسنده ......😅
خب بریم که جلد اخرو بخونیم و خدافظی بکنیم با این مجموعه خفن.👋🥲
        
                خب اینم از این جلد....
انقدر اتفاقات زیادی افتاد تو این جلد نمیدونم چی بگم. این جلد خیلی جلد مهمی بود، پر از اتفاقات مهمو حیاتی که روی اینده داستان تاثیر زیادی دارن . این جلد نشون میده به خواننده که چرا باید از شیاطین توی داستان بترسن . 
شروع بمبی داشت به خاطر اینکه جلد قبل وسط یه اتفاق مهم تموم شد. خیلی روون و گیرا بود و اون تعلیق لازم رو داشت تا زمین نزاریدش. اتفاقات به شدت هیجانیو وحشتناکی داشت که واقعا از خودتون سوال میپرسید چه جوری میخواد ادامه بده نویسنده و چیکار میخواد بکنه . هر جلد جادوش و دنیاش بهتر و بهتر میشه و این جلد یکی از بهترین پلات تویست هارو داشته تا الان . کلا دارن شان عشق پلات تویسته و توی هر جلدش یدونه داره و من خودمم خیلی از این قضیه خوشم میاد. معما ها و سوال هایی که باید جواب بده رو به بهترین شکل جواب میده و اصلا پشیمونتون نمیکنه.فقط تنها چیز تومخم این بود که تازه شخصیت اصلی داره خودش با اراده خودش کاراشو انجام میده. از ترسو بودن شخصیت ها مخصوصا توی همچین دنیایی بدم میاد.
پیشنهادمه اصلا این مجموعه رو از دست ندید . (البته اینم بگم مجموعه نوجوانه و انتظار خیلی بالایی ازش نداشته باشید ،ولی توی همون رنج نوجوان واقعا جزو بهترین هاست.)
خب بریم سراغ کتاب بعدیه پادشاه پلات تویست .......
        
                خب اقا....
شروعش خیلی بهتر از جلد دوم بود .برگشتش به شخصیت های جلد اولو خیلی پسندیدم. جلد دوم هنوز برام گنگه که چرا یه جلد متفاوت زده وقتی همونو توی ایناهم میتونستنه تعریف کنه . شاید جلد های جلوتر متوجهش بشم. شخصیت پردازی بهتری نسبت به جلد دوم ولی کلا معمولیه . داستان این جلد خیلی خیلی بهتر از دو جلد پیش بود و ترسشم خیلی خوب بود ولی جلد اول یه چیز دیگه بوده تا الان . شخصیت های تو مخ داره ولی بدون دلیل و منطق تو مخن و فقط انگار نویسنده میخواد به رخ بکشه که میتونه شخصیت های تو مخ بنویسه و رو مخ خواننده بره.  شخصیت منفی این جلد خیلی خوب بود و برای کاراش منطقی خفن داشت که یکی از نکات خیلی مهم و مثبت این جلد بود .واقعا حال کردم با داستان این جلد و ترسش ولی خیلیییی پلات هول و مسائل حل نشده داره که میخوام ببینم که جوابشون چیه ولی مطمئنم هیچ جوابی نداره . کتاب نوجوانه دیگه انتظار یک کتاب بی نقض و عالی را نداشته باشید......
مسائل توی کتاب بزرگونست و طرز بیان و شخصیتاش نوجوانانه .....
خیلی عجیبه و یکم تو ذوق میرنه ولی خوبه بد نیست......
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

joiboy پسندید.

این از اون کتاباست که اصلا نباید تو خیابون گوش بدید چون مردم قطعا فکر می‌کنن خلید 😂 الان یه تیکه‌هایی از این فصل ده رو باز خوندم و دوباره ترکیدم از خنده 😂 خدااا چقدر این بشر خله 🤣 و جواب‌های سانچو 🤣 ولی از اجرای صدای سانچو پانزا خیلی راضی نیستم، آقای عمرانی خیلی با قطع و وصل و سکته خط‌های سانچو رو می‌خونه، البته می‌دونم می‌خواد سادگیش رو نشون بده ولی دیگه یه مقدار اذیت‌کننده‌ست.

6 ساعت پیش

انقدر زیاده حال ندارم بگم چیا گرفتم....😂😅
joiboy پسندید.

9 ساعت پیش

حتما واقعا این مجموعه از این نشرو بگیر و همشونو بخون ..... ذهنتو نسبت به حکومت ها ، شخصیت ها و همه چیز باز میکنه ولی باید از این سبک خوشت بیاد .... کتاب روون و مثل داستان میمونه ولی باید خوشت بیاد
joiboy پسندید.
            این کتاب را از نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ خریدم. در واقع وقتی در غرفه‌ی کتابسرای تندیس دنبال کتابی مشابه هری پاتر می‌گشتم، کتابدار این کتاب را به من پیشنهاد کرد.
کتاب «تاریک تر از جادو» جلد ۱ از مجموعه ۳جلدی «سایه‌های جادو» است.

خلاصه کتاب:
در این کتاب داستان ۴ شهر روایت می‌شود که هر کدام درجه متفاوتی از جادو را تجربه می‌کنند. شخصیت اول داستان که «کل» نام دارد نوعی موجود است به نام «آنتاری». آنتاری‌ها می‌تواند بین شهرها جابجا شوند و به همین علت نقش پیام‌رسان را ایفا می‌کنند. کل هر از گاهی در این جابجایی ها برای خودش کلکسیون نیز جمع می‌کند. یعنی اشیای خاص و قیمتی را از شهرهای مختلف جمع می‌کند و به شهر خود می‌آورد که البته این کار غیرقانونی است. ماجرا از آنجا شروع می‌شود که یکی از این اشیایی که به دستش می‌رسد شی عادی نیست (جادویی است... در واقع خود جادوست) و این شی دردسرهای فراوانی برای کل ایجاد می‌کند و وظیفه سنگینی بر دوش او می‌گذارد.

نقاط مثبت:
• این کتاب نه به خوبی هری پاتر اما شبیه آن است. دنیاها و داستان‌ها به طور کلی متفاوت است ولی لابه‌لای آن شباهت‌هایی پیدا می‌شود. 
• داستان بجز ۲ فصل اول که تعریف فضای کلی ست، بسیار جذاب است و کشش زیادی دارد. من این کتاب را وقتی دست می‌گرفتم خیلی سخت زمین می‌گذاشتم. گاهی ۲-۳ ساعت پشت هم می‌خواندم بدون آنکه متوجه گذر زمان شوم.

نقطه منفی:
• ترجمه کتاب خیلی ضعیف است. بهتر بگویم: ترجمه‌های کتاب خیلی ضعیف هستند. این کتاب در ایران توسط ۳ انتشارات ترجمه و چاپ شده که هر ۳ به شدت بد ترجمه شده‌اند. این ترجمه ضعیف باعث می‌شود که مخاطب خیلی دیر بتواند در ذهنش فضاسازی کند و با داستان انس بگیرد. خیلی از جملات این کتاب در جای خود قابل درک نیست و باید چند فصل از آن بگذرد تا شاید کمب معنای آن مشخص شود. (که شاید بعد از چند فصل هم مشخص نشود و تا آخر داستان نامعلوم بماند!) خلاصه اوضاع عجیبی ست.
پیشنهادم این است که اگر می‌توانید نسخه انگلیسی کتاب را بخوانید.
          
joiboy پسندید.
            بعد این کتاب واقعا فهمیدم که کتاب خوندن هم سلیقه ایه. 
نه این که شما مطابق سلیقه ات چه کتابی بر میداری‌. این که مطابق سلیقه ات از کتابی که می خونی چه نتیجه ای می گیری و چه تجربه ای کسب می کنی.
یه جورایی تا حدی مطمئنم هر کسی که این کتاب رو بخونه به نتیجه ای نویسنده می خواد(یعنی ارزش کار های کوچیک تو زندگی) می رسه ولی این که از چالش های کوچیک و درشتی که توی داستان بود چه برداشتی میکنه کاملا بستگی به خود طرف داره.
این کتاب عالی نبود . تقریبا پنجاه صفحه ی اول نمی دونستم جریان چیه. ایده ای که داشت واقعا خوب بود اما برعکس نویسنده طوری عادی جریان رو پیش می برد که انگار این اتفاق واسه همه می افته( این که توی یه روز گیر کنی) از طرفی این که هر دفعه با هر تصمیم سامانتا اتفاقات اون روز تغییر می کرد باعث شده بود مخاطب به خوبی اون هدف نهایی نویسنده رو حدس بزنه. یه جورایی انگار داشتم کتاب خانه نیمه شب رو با یه محتوای قوی تر می خوندم. شخصیت پردازی ۴ شخصیت اصلی هم خوب بود. از اون جایی که تمرکز نویسنده بیشتر روی جا کردن یه سری مفاهیم عمیق بوده این قدر از شخصیت پردازی کافیه. از طرفی شخصیت ها با ثبات و منطقی ان. هر کسی در شرایط مختلف همون کاری رو میکنه که باید بکنه با این که کتاب یه روند پند محور داره ولی هیچ کدوم از شخصیت ها (به جز سامانتا که باید عبرت می گرفت تا داستان پیش بره) از رفتار یا حرف های سامانتا جوری متحول نمی شدن
 که یهو کل شخصیتشون به هم بریزه. 
و این که آخر داستان هم به همین صورت بود(سامانتا با این که خیلی تلاش کرد اما نتونست جولیت رو راضی کنه) با این که آخرش قابل پیش بینی بود اما بهترین پایان واسه چنین داستانی بود. هر چقدر هم اذیت کننده ولی هر چیز دیگه ای جز این پایان کتاب رو خنده دار می کرد.