معرفی کتاب ارباب حلقه ها؛ یاران حلقه اثر جی. آر. آر. تالکین مترجم رضا علیزاده

ارباب حلقه ها؛ یاران حلقه

ارباب حلقه ها؛ یاران حلقه

4.4
208 نفر |
60 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

52

خوانده‌ام

374

خواهم خواند

254

ناشر
روزنه
شابک
9789643341169
تعداد صفحات
804
تاریخ انتشار
1399/3/6

توضیحات

        «یاران حلقه»، نخستین مجلد از مجموعه سه جلدی رمان حماسی نویسنده انگلیسی جی. آر. آر. تالکین با عنوان ارباب حلقه‌ها است. وقایع رمان در جهان داستانی «سرزمین میانه» رخ می‌دهد. اصل این کتاب در ژوئیه سال ۱۹۵۴ به چاپ رسید و با استقبال بی‌نظیر خوانندگان روبرو شد. یاران حلقه همچنین حاوی پیشگفتاری در باب هابیت‌ها و اسناد شایر برای کسانی است که کتاب «هابیت» را نخوانده‌اند.
یاران حلقه از نیروی شوم حلقه یگانه می‌گوید و داستان شگفت‌انگیز ماجرایی را آغاز می‌کند که در «دو برج» ادامه می‌یابد و در «بازگشت شاه» به اوج خود می‌رسد. فرودو بگینز می‌داند که اشباح حلقه دنبال او می‌گردند و حلقه قدرت که او حامل آن است دشمن را قادر به نابودی هرچه نیکی در سرزمین میانه می‌سازد. اینک بر عهده فرودو و خدمتکار وفادارش سام است که حلقه را به جایی که نابودیش در آنجا ممکن است ببرند.
      

لیست‌های مرتبط به ارباب حلقه ها؛ یاران حلقه

نمایش همه

پست‌های مرتبط به ارباب حلقه ها؛ یاران حلقه

یادداشت‌ها

10

          خب راجب ارباب حلقه‌ها چی باید گفت؟ جز اینکه شاهکار ادبیات فانتزی محسوب میشه و بعد از سال‌ها هنوزم فانتزی جذاب و پر مفهومی داره؟ 

همچنین صحنه‌هایی داره که اصلا در فیلم گنجانده نشده. این یکی از دلایلی هست که خوندن کتاب رو علاوه بر دیدن فیلم پیشنهاد می‌کنم.
دلیل دیگه تفاوت شخصیت پردازی در کتاب و فیلم بود. مثلا شخصیت مری در کتاب خیلی پخته و حساب شده عمل می‌کرد ولی در فیلم خیلی شوت بود. بگذریم که پی‌پین همچنان همون شخصیت رو داشت. اما فرودو هم همون هابیت ترسو فیلم نبود و شجاعت بیشتری به خرج می‌داد. نکته جالب اینکه حدودا ۵۰ تا ۵۵ سال سن داره و  به غیر از این دلیل که ارباب سام محسوب میشه، سام او رو "آقای فرودو " صداش میزنه.

اما یه چیزایی این وسط اذیتم می‌کرد. اونم این بود که همش شرق و غرب می‌کرد و خیلی از این لحاظ‌ها گیج می‌شدم. اما خوبی نقشه‌های اول و آخر کتاب این بود که سریع ورق می‌زدم به اول کتاب، تا از موقعیت سر در بیارم‌. 
دوم ترجمه‌ی اون بود که به نظرم باز جای کار داره واقعا. ترجمه‌ای نبود که ازش خیلی لذت ببرم.
سوم هم دیالوگ‌های طولانی شخصیت‌ها بود که به شخصه خیلی روی این موضوع حساسم و یادم میاد اولای کتاب به خاطر همین نتونستم باهاش ارتباط بگیرم و به کتابخونه برگردوندمش. اما دلم نیومد نخونمش. دوست داشتم دوباره صحنه‌های ناب فانتزی‌ش رو برای خودم مجسم کنم. اما راستش هیجان فیلم رو خیلی بیشتر می‌پسندم. 

همه‌ی این‌ها به کنار، ویژگی داستان کلاسیک همینه.

با این حال فکر می‌کردم از خوندن کتابش بی نیازم و به جلد دوم به بعد نیازی ندارم اما دیدم نه، نمیشه! 
        

13

          - چرا باید کتاب‌های فانتزی بخوانیم؟ [ در جواب کسانی که بیان می‌کنند چه نیازی به فانتزی‌خوانی هست ]
1. گسترش تخیل
کتاب‌های فانتزی به خوانندگان اجازه می‌دهند تا به دنیایی فراتر از واقعیت روزمره سفر کنند. این آثار با ارائه دنیایی پر از جادو، موجودات خیالی و ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز، تخیل خواننده را تحریک می‌کنند و به او امکان می‌دهند تا به شیوه‌ای جدید به مسائل نگاه کند.
2. بررسی مسائل انسانی
اگرچه داستان‌های فانتزی در دنیایی خیالی رخ می‌دهند، اما اغلب به بررسی مسائل انسانی و اجتماعی می‌پردازند. "یاران حلقه" نیز با موضوعاتی چون دوستی، فداکاری، قدرت و فساد، به خوانندگان کمک می‌کند تا به درک عمیق‌تری از این مفاهیم برسند.
 3. الهام‌بخشی و انگیزه
داستان‌های فانتزی می‌توانند الهام‌بخش باشند و به خوانندگان انگیزه دهند تا با چالش‌های زندگی واقعی خود روبرو شوند. شخصیت‌های قهرمان در این داستان‌ها اغلب با موانع بزرگی مواجه می‌شوند و با غلبه بر آن‌ها، به خوانندگان نشان می‌دهند که هیچ مشکلی غیرقابل حل نیست.

 تأثیر تالکین بر ادبیات فانتزی
 1. خلق دنیای پیچیده
تالکین با خلق دنیای میانه (Middle-earth) و جزئیات دقیق آن، استاندارد جدیدی برای دنیاسازی در ادبیات فانتزی ایجاد کرد. نقشه‌های دقیق، زبان‌های ابداعی و تاریخچه غنی این دنیا، به خوانندگان حس واقعی بودن می‌دهد و آن‌ها را به عمق داستان می‌کشاند.
 2. شخصیت‌پردازی قوی
شخصیت‌های "یاران حلقه" هر یک دارای ویژگی‌های منحصر به فرد و داستان‌های پس‌زمینه‌ای هستند که به آن‌ها عمق و واقعیت می‌بخشد. از فرودو بگینز، حامل حلقه، تا گندالف، جادوگر خردمند، هر شخصیت نقشی کلیدی در پیشبرد داستان ایفا می‌کند.
3. تأثیر فرهنگی
تالکین با آثار خود تأثیر عمیقی بر فرهنگ عامه گذاشته است. از اقتباس‌های سینمایی گرفته تا بازی‌های ویدئویی و آثار هنری، "ارباب حلقه‌ها" الهام‌بخش نسل‌های متعددی از هنرمندان و نویسندگان بوده است.

تحلیل "یاران حلقه"
 1. موضوعات اصلی
قدرت و فساد: حلقه قدرت نمادی از وسوسه و فساد است. داستان نشان می‌دهد که چگونه قدرت می‌تواند حتی بهترین افراد را نیز به فساد بکشاند.
دوستی و فداکاری: یاران حلقه با همکاری و فداکاری برای هدفی مشترک تلاش می‌کنند. این موضوع نشان‌دهنده اهمیت دوستی و همکاری در مواجهه با چالش‌هاست.
۲. نمادگرایی
تالکین از نمادگرایی به‌طور گسترده‌ای در داستان خود استفاده کرده است. حلقه به عنوان نمادی از قدرت مطلق و فساد، و شخصیت‌هایی مانند گندالف و سائورون به عنوان نمادهای خیر و شر، به داستان عمق بیشتری می‌بخشند.


        

29

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

خب... من د
          خب... من در مورد این کتاب چی می‌تونم بگم که تا الان گفته نشده؟ 😄

فکر کنم فانتزی‌دوستان کمی باشن که هیچی از داستان این مجموعه ندونن (یکی از دوستان نزدیکم از این دسته‌ست 😏 به نظرش فضای فیلم‌های ارباب حلقه‌ها زیادی سیاهه و در نتیجه فیلم‌هاش رو هیچ‌وقت ندیده، تو این هم‌خوانی هم فرصت نکرد کتابش رو باهامون بخونه 🚶🏻‍♀️).

🔅🔅🔅🔅🔅

این کتاب جلد اول از یه فانتزی حماسیه، یه حماسه که قسمت مهمی از بار سنگینش رو‌ی دوش موجوداتی عادی گذاشته میشه، موجوداتی بدون هیچ نیروی جادویی خارق‌العاده‌ای، بله، همون هابیت‌ها :)

البته هابیت‌ها در واقع از مخلوقات همین دنیای تالکین هستن، ولی خب، نکتهٔ مهم به نظرم همین «عادی» بودنشونه :)

هرچند، اینجا جادوگر هم داریم و الف‌هایی با قدرت‌های فراطبیعی، و البته انسان‌هایی که پشت به پشت به پادشاهان افسانه‌ای قدیم می‌رسن و یه سره تو طول داستان این موضوع رو به ما یادآوری می‌کنن (دارم به شما نگاه می‌کنم آقای آراگورن 🙄😂).

با این حال، تو این جلد اول، تکیه به جادو چندان پررنگ نیست.
بله، تک و‌ توک می‌تونیم نشانه‌هایی از این جادو رو پیدا کنیم ولی مثل خیلی از آثار دیگهٔ فانتزی، این بخش‌های جادو تو چشم مخاطب نیستن :)
همچنین، به نظرم تو این جلد شاهد دنیاسازی چندانی هم نیستیم، شاید چون بار اصلی ساخت دنیای ارباب حلقه‌ها در واقع روی دوش‌های سیلماریلیونه :)

موجودات بد اصلی، یعنی ارک‌ها، هم تو این جلد نقش چندان پررنگی ندارن، در این مورد کلا دلم می‌خواد به یه سری بحث‌ها اشاره کنم که می‌ذارمش برای جلدهای بعدی.

🔅🔅🔅🔅🔅

شخصیت‌های اصلی هم‌ تو بعضی موارد تفاوت زیادی با فیلم دارن. مثلا آراگورن اصلا و ابدا اون انسان متواضعی نیست که تو فیلم می‌بینیم، که هیچ‌جوره دلش نمی‌خواد شاه بشه و اصلا حتی خوشش نمیاد کسی به این موضوع اشاره کنه 😄، و برومیر بسیار دوست‌داشتنی‌تر از فیلمه 😢
مری هم بسیار شخصیت پخته‌تری نسبت به فیلم داره (پپین تقریبا به اندازهٔ فیلم خله 😄).
خود فرودو هم کلا اینجا شخصیت قوی‌تری داره.
سم همچنان همون پسر گوگولی فیلمه 🥹 البته قطعا خیلی باحال‌تر 😎😄.

(البته یه تفاوت بسیاااار مهم اینه که فرودوی کتاب حدود پنجاه سالشه 😱 دیگه جوون‌ترینشون میشه پپین با ۳۳ سال سن 😂)

همچین میشه گفت تو این کتاب شخصیت‌ها یه خط سیر ثابتی رو طی می‌کنن و رشد شخصیتی به اون معنا وجود نداره.

🔅🔅🔅🔅🔅

کتاب هم البته پر از توصیفه :)
یه سری از این توصیف‌ها جدا برام حوصله‌سربر بودن، مثل توصیفات بی‌انتهای راه رفتن و شمال و جنوب و شرق و غرب 😂 (به شخصه اصصصصلا نمی‌تونستم این جهت‌ها رو درست تصور کنم 😅)
ولی بعضی از این توصیف‌ها، واقعا زیبا و دوست‌داشتنی بودن، مثلا توصیفات مربوط به قسمت‌های تام بامبودیل (که کلا تو فیلم حذف شده) و لورین.

و بعد گفتگوها... گفتگوها کلا عالی بود.
خصوصا اینکه من کتاب رو طبق معمول زبان اصلی خوندم و کلا یه حظّ عمیقی از خوندن جملات قدیمی‌طور تالکین بردم 🥲 همین موضوع البته برای توصیفات قشنگی که بالاتر گفتم هم صادق بود.

کلا اولین بار این کتاب رو خیلی وقت پیش خونده بودم (همین انگلیسی) و تقریبا بیشترین چیزی که ازش یادم مونده بود همین حس لذت عمیق از خوندن نثر قشنگش بود 😅 حسی که تو این بازخوانی هم تکرار شد :)
(البته باید بگم ترجمهٔ آقای علیزاده هم تا جایی که مقایسه کردم خیلی خوب بود، ولی خب زبان اصلیش یه چیز دیگه‌ست 😍)

🔅🔅🔅🔅🔅

در نهایت اینکه ارباب حلقه‌ها از اون داستان‌هایی بود که اول عاشق فیلمش شدم و بعد رفتم سراغ کتابش.
تهش هم اینطوری شد که با وجود تفاوت‌های مهم، هر دوشون رو دوست دارم :) یعنی انگار هر کدوم از این دو تا، فیلم و کتاب، یه جایگاه خاص و جدایی برام پیدا کردن ☺️

کتاب رو هم در مجموع بیشتر مناسب بزرگسال می‌دونم، مگر اینکه طرف حسابمون یه نوجوون خیلی کتاب‌خون باشه :)
        

58

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

_بسم الله
          _بسم الله الرحمن الرحیم_

دومین یادداشت من برای کتاب "یاران حلقه" در بهخوان! در فاصله ی کمتر از یک سال!
خب، خب، حقیقتش من کلی حرف درباره ی این کتاب برای زدن دارم اما این افکار به شدت پراکنده‌ن و نمی‌دونم چه جوری باید توی یه مرور جمع و جورشون کرد. پس فقط می‌نویسم. نظرم رو، کاملا صادقانه.
ارباب ‌حلقه ها یه کتاب خیلی پرآوازه ست. چه کتاب، چه فیلم... کلی طرفدار در سرتاسر جهان داره و از هر ده نفری که شما به طور تصادفی در خیابون مشاهده می‌کنید نه نفرشون فیلم ارباب حلقه ها رو دیدن و هر ده نفر اسم ارباب حلقه ها به گوششون خورده🫴🏻🫠!!!
اما ارباب حلقه ها اصلا چیه...
خلاصه ی داستانش اینه که_البته انقدر وقایع مختلف باعث وقوع داستان این سه گانه شدن که ..._ یه هابیت جوان(هابیت ها موجودات قدکوتاه و چاقی خلق شده ی ذهن تالکین هستن) به اسم فرودو، وارث حلقه ی سائورون، حلقه ی یگانه می‌شه، حلقه‌ای که منبع سرشار پلیدی هست. فرودو باید حلقه زو نابود کنه وگرنه دنیا رو سرتاسر تاریکی می‌گیره و سائورون، فرمانروای شرور، کم کم شروع به تصرف همه چیز و همه کس می کنه.
خب، اول از همه میرم سراغ نکات مثبت داستان و بعد می‌رم سراغ نکات منفی، 
تا دلسرد نشید از خوندنش.
اول از همه این کتاب یه تاریخچه ی درست درمون داره. هیچ چیز بدون دلیل نیست، یعنی اینکه همه ی شخصیت ها و مکان ها و سرزمین ها یه سرگذشتی دارن و توجه تالکین به این نکات و جزئیات قابل تحسینه. 
دنیا پردازی به شدت، به شدت قوی ای داره که برمی‌گرده به همون تاریخچه ی پشتش. اما مسئله فقط تاریخش نیست، تالکین حتی به جغرافیای سرزمین میانه هم پرداخته. در واقع انگار خودش اونجا بوده و الان داره تک تک جزئیات چیزهایی که دیده رو به ما می‌گه. این کتاب از لحاظ دنیا پردازی خیلی قویه، به نحوی که خیلی از کتاب های مشهور فانتزی _ از جمله نغمه ی آتش و یخ_ از تالکین و کتاب هاش الهام گرفتند. (الهام، نه تقلید!). در واقع این کتاب ها مثل یه راهنما می‌مونن برای نویسنده ای که می‌خواد روبیاره به نگارش در ژانر فانتزی.
مسئله ی دیگه ای که ربطی به کتاب نداره و خودم به شخصه ازش خوشم میاد، این مسئله ی منجی یا پادشاه آینده هست. یا بهتره بگم قهرمانی که قراره مردم رو نجات بده. 
این مسئله ی منجی و نجات دهنده از خیلی وقت پیش توی همه ی کتاب های فانتزی وجود داشته. اینکه یه شخصیتی هست که اصل و تبارش برسه به یه خاندان خیلی اصیل اما طی اتفاقاتی حقشون(حق اون خانواده) خورده بشه و  بعد مدت ها اون شخصیت برگرده تا حق خودش و خونواده‌ش رو پس بگیره. توی همه ی کتابهای فانتزی ای که خوندم همچین چیزی وجود داشته. توی سریال ها و فیلم های فانتزی وجود داره. من از این مضمونِ نجات دهنده و کسی که قراره برگرده و قهرمان مردم بشه خوشم میاد.
مثلا توی ارباب حلقه ها، این شخصیت آراگورن هست.
داخل کتاب نغمه ی آتش و یخ، یه شاهزاده ی موعود هست( که فکر نکنم هیچ وقت بفهمیم کیه، حداقل تا وقتی که دو جلد آخرش نیومده!).
داخل  کتاب هری پاتر، خود هری رو داریم که به خاطر دیگران باید با ولدمورت مبارزه بکنه. 
داخل کتاب بچه های عجیب غریب خانه ی خانم پرگرین، پیشگویی میشه که قراره هفت نفر ظهور کنن تا همه رو نجات بدن.
به نظر من این مسئله خیلی به قهرمان سازی برای داستان کمک میکنه و چیز باحالیه و یکی از دلایلی که آراگورن جز شخصیت های مورد علاقه م توی ارباب حلقه ها هست اینه که همچین حالتی داره، پادشاه آینده، قهرمانی که وعده داده شده و....
جا داره به این شعر اشاره کنیم👇🏻
تیغ شکسته، باید که نو شود 
تاج از کف داده باید که پادشاه شود...!
البته این مسئله کلی جای بحث داره. اما بگذریم.
حالا بریم سراغ نکات منفی کتاب...
اول اینکه کتاب خیلی توصیف داره،
حالا شاید فکر کنید مثلا توصیف که مشکلی نداره. خود من هم شاید این توصیفات برام خیلی جالب تر بود اگه نویسنده این توصیفات رو به طور مساوی تقسیم می‌کرد! حالا منظورم چیه، منظورم اینه که ما توی این هشتصد صفحه کتاب دائم داریم توصیف از جنگل و دشت و ... می‌خونیم. ولی در مورد خیلی از شخصیت ها هیچ توصیفی وجود نداره!!! الان تصور من از مری و پی پین و سم، عین همونی بود که داخل فیلم دیدیم، در حالی که من خیلی اوقات حتی اگه فیلم اقتباسی کتابی رو دیده باشم، باز تصور خودم از اون شخصیت ها رو دارم. 
اما اینجا نویسنده نامردی میکنه و جای توصیف شخصیت ها، دائم کوه و جنگل توصیف میکنه و این خیلی بده. از بعضی شخصیت ها که توصیفشون کرده بود، تصور مجزایی از فیلم داشتم اما بقیه شون نه. مثلا بورومیر، لگولاس، هابیت ها غیر فرودو، بیلبو و.... از همه ی این ها یه تصور فقط در ذهنم بود و اون هم چهره ی شخصیت ها داخل فیلم بود...
کتاب شخصیت پردازی خوب و قابل قبولی داره. بیشتر روی شخصیت های اصلی مانور میده. اینطوری نیست که وارد عمق شخصیت ها بشه اما در همون حد هم شخصیت پردازی رو خوب انجام داده.
نیروی شر در رمان یکم غیر قابل باوره. البته که شخصیت های پلیدی مثل بالروگ و سائورون خیلی قوی هستند، منظورم اینه که شخصیت های منفی فرعی مثل اورک ها خیلی ضعیف هستن. 
اما همه ی اینها به یه دلیل قابل توجیه هست: این که ارباب حلقه ها یه رمان امروزی نیست و کلاسیکه. 
اگه بخوام از احساسات خودم نسبت بهش بگم،
دوستش دارم. کتاب خیلی خوبیه. در عین همه ی نکات منفی و مثبت، داستان قشنگی داره و چقدر هابیت هارو دوست دارم! و چقدر تالکین قشنگ نشون داده بود که موجودات نادیده گرفته شده ای، مثل هابیت ها، می‌دونن بزرگترین اتفاقات رو رقم بزنن!
شخصیت های مورد علاقه م سم وایز گمجی که در ترجمه شده سام وایز گمگی🥲 و آراگورن هستن. همه ی شخصیت ها رو دوست دارم ولی این ها یه چیز دیگه ن.
و الف ها هم موجودات خیلی زیبایی بودند، یادآور طبیعت، زیبایی، طراوت و نغمه ها و ترانه ها.
بین همه ی نژاد های داستان اورک ها و دورف هارو چندان دوست ندارم.
فکر نمیکردم انقدر زود دوباره با هم مواجه بشیم🤝بهار همین امسال سه گانه رو خوندم(تعطیلات عید نوروز). و توی ذهنم بود دوباره بخونمش اما فکر نمیکردم کمتر از یه سال این اتفاق بیفته!... 
یادداشت قبلی رو درباره ی یاران حلقه مجبور شدم پاک بکنم اما تردید دارم قبلی هارو پاک بکنم یا نه. احتمال زیاد دو برج رو حذف نکنم و به جاش یه مرور جدید  بنویسم برای بازگشت پادشاه. شاید هم هردو رو پاک کنم، نمی‌دونم. 
در آخر این همخوانی با باشگاه گپ خیلی خوب بود، چون فکر کنم اولین همخوانی ای بود که زیاد عقب نیفتادم و سریع گزارش پیشرفت ثبت میکردم🤓😂
        

44