شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
فاطمه فرهادی

فاطمه فرهادی

8 ساعت پیش

        اگر سال‌ها بعد از شما بپرسند که کدام کتاب‌ها جزو محبوب‌ترین‌هایتان بوده‌اند، احتمالاً استونر را به یاد نخواهید آورد.
استونر، همچون شخصیت اصلی‌اش، نه برای محبوبیت بلکه برای تاب‌آوردن در قفسه‌ی کتابخانه‌تان باقی می‌ماند. نویسنده این را همان ابتدا بی‌پرده به شما می‌گوید.

روایت زندگی مردی‌ست که سر و کارش به ادبیات و بعد به دانشگاه می‌افتد و تا پایان عمر همان‌جا می‌ماند. در زندگی شخصی‌اش—اعم از ازدواج، فرزند، دوستی—شکست می‌خورد، اما تاب می‌آورد.

دانشگاه، یا بهتر بگویم ادبیات، برای او جهانی‌ست که میان او و دنیای بیرون فاصله می‌اندازد: میان او و جنگ، او و بحران اقتصادی، او و تمام آدم‌هایی همچون واکر که بیرون از دیوارهای دانشگاه زندگی می‌کنند.

با این‌همه، هر خواننده‌ای با گوشه‌ای از زندگی او احساس نزدیکی می‌کند. هنگام خواندن، بیش از همه از شخصیت ایدیت حرص می‌خوردم و صورتم درهم می‌رفت—به‌ویژه در ماجرای فاصله انداختن میان استونر و دخترش، گریس. نوع تربیت و بزرگ‌شدنش بیش از آن‌که مرا دچار دلسوزی کند، غمگینم می‌کرد از بابت تباه شدن زندگی استونر.

از لومکس و آن شاگرد بی‌عرضه‌اش هم دل خوشی نداشتم؛ اما در نهایت، مثل خود استونر، برایم بی‌اهمیت شدند.

تنها یک‌بار در طول خواندن کتاب خندیدم: صفحه‌ی ۲۳۲. همان لحظه‌ای که با خودم گفتم: "اگر استونر استاد من بود، می‌توانستم آن پیرمرد را دوست داشته باشم و به ادامه‌ی ترجمه‌ی متن لاتینش گوش دهم."

خلاصه اینکه استونر داستان یک زندگی معمولی‌ست و داستان‌های معمولی، شگفتی‌های کم‌نظیر خودشان را دارند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

22

کتاب‌فام

کتاب‌فام

8 ساعت پیش

        99 صفحه در ۲ ساعت.

"توی کتاب‌ها هیچ‌چیزی درباره‌ی امروز نیست، فقط گذشته است و آینده. یکی از بزرگ‌ترین نواقص کتاب‌ها همین است. یکی باید کتابی اختراع کند که همان موقع خواندن، به آدم بگوید در لحظه دارد چه اتفاقی می‌افتد". و «ویّالوبوس» به یک معنا در تلاش است تا در زمانه‌ای که تمام پوشش رسانه‌ای مکزیک در گزارش‌هایی از خشونت جنگ مواد مخدّر غرق شده است، همان کتاب را بنویسد.
‌
صدای یک کودک این قدرت را دارد که تمام جنبه‌های احمقانه‌ی زندگی بزرگسالی را زیر پا بگذارد و اگر به خوبی مدیریت شود، می‌تواند برداشت فرد از ایده‌ای را که بد انجام شده است، مجددن اصلاح کند. «خوآن پابلو ویّالوبوس» در «سوروسات در سوراخ‌موش» وظیفه‌ی دشوار برقراری تعادل بین صدای کودک راوی کتابش را در برابر دنیای خشن مواد مخدر بر عهده گرفته است و تلاش می‌کند تا در این فرهنگی که خشونت و وحشی‌گری سورئال آن بر زندگی مکزیکی مسلط شده، پوچی را عیان سازد و وقتی نویسنده‌ای راوی اثرش را در قالب کودکی قرار می‌دهد، باید مقداری خودنمایی هم در کار باشد چون به‌هرحال، برای اینکه بتواند وزن وجودی و نمادین داستان را کنترل کند، کودک باید استعدادی غیرعادی یا درک عجیبی داشته باشد. «ویّالوبوس» با استفاده از صدای یک کودک که معلوم نیست که چند ساله است و خود اشاره کرده است که این امر عمدی بوده، داستان پسر نابالغ یک سلطان مواد مخدر را روایت می‌کند که گاه خنده‌دار و مضحک است و گاه هولناک.
‌
قدرت صدا در «سوروسات در سوراخ‌موش» در این است که چیزی را که بسیار رایج شده است می‌گیرد و با طراوت مشاهداتش، دوباره آدم را شوکه می‌کند. درش هیچ لغزشی وجود ندارد و خواننده بر تمامی مواد و عناصرش کنترل دارد و به قدری فشرده است که ممکن است حتی فضایی کلاستروفوبیک درش به‌وجود بیاید و خب نویسندگان هم که اصولن فضاهای فشرده را دوست دارند.

«توچتلی» تنها پسر کوچک سلطان مواد مخدّر مکزیکی‌ست که به حساب خودش تنها ۱۳ یا ۱۴نفر را می‌شناسد که اگر به زعم خودش "جنازه‌ها" را هم حساب می‌کردیم این عدد به مراتب بیش‌تر می‌شد؛ چنین است زندگی پسر یک سلطان مواد مخدر که ثروتمند و خشن است و به‌طرز قابل فهمی پارانوئید. زندگی از ترس جان آن‌ها در قصری در میان ناکجاآباد، دلیل انزوای «توچتلی» و همچنین تخیل و گرانش او می‌شود که ترکیب جادویی آن‌ها باعث می‌شود خواندن این نوولا برای خواننده‌اش تجربه‌ای شگفت‌انگیز شود.
نوشتن متنی قانع‌کننده با صدای یک کودک، به‌ویژه چنین کودک عجیب و غریبی، دشوار است اما «ویّالوبوس» در تفسیر استثنایی‌اش بر این مهم فایق آمده است. صدای راوی هرگز تحت‌تأثیر خصلت‌های کودکانه قرار نمی‌گیرد، و نیز هرگز مانند یک لنز مخصوص تماشای دنیای بزرگسالان به کار گرفته نمی‌شود و آهنگ نثر و آسیب‌پذیری این پسربچه، داستانی ویران‌گر را خلق می‌کند.
‌
«سوروسات در سوراخ‌موش» یکی از آن کتاب‌هایی‌ست که به‌طور کامل پوچ بودن شیوه‌ی زندگی‌ای را به تصویر می‌کشد که باعث مرگ و ویرانی بسیار شده است. صدای راوی و طنز موجود در آن محبت‌برانگیز هستند، اما همچنین این قدرت را دارند که از انسان جلوه دادن گانگسترها جلوگیری کنند. آن‌ها فقط موجوداتی هستند که طبق فیلم‌نامه عمل می‌کنند. «ویّالوبوس» گفته است که این کتاب را ابتدا از نقطه‌نظر پدر راوی نوشته بوده است ولی جواب نداده بود و اگر او این کار را انجام می‌داد، کار بسیار دشوارتری در پیش می‌داشت و علاوه‌براین، احتمالن کتاب او به جای تبدیل شدن به یک رمان تازه و هیجان‌انگیز، در موج جزرومدّ ادبیات مواد مخدّر قرار می‌گرفت.
      

9

فاطمه رجائی

فاطمه رجائی

8 ساعت پیش

        «شاید بتوانند آینده‌مان را دگرگون یا حالمان را تلخ کنند، ولی دستشان به گذشته‌مان نمی‌رسد. آن تابستان با همه خنده‌های و شادی‌ها و شگفتی‌هایش اکنون متعلق به ماست.»🤍🌱
می‌تونم صفحه‌ها درمورد حسم به این پاراگراف بنویسم. واقعیتی که به شدت بهش معتقدم: ما به خاطرات خوش کنار آدم‌های عزیز زندگی‌‌مان احتیاج داریم برای دوام آوردن ... 

تصور کن فیلیستی پای سیب درست کرده باشد. از پَس شاخه‌های سبز درختان میوه‌های تازه سرک بکشد. سبدمان را پر کرده باشیم. زیرانداز را زیر درختی در باغ پدربزرگ کینگ بیندازیم. رگه‌های نور از بین شاخ و برگ درختان بگذرد و تلالوهای آن روی موهای قهوه‌ای سیسیلی جلوه‌گر شود. پیتر کارش را در مزرعه تمام کرده باشد و به ما بپیوندد. با حال خوش به داستان‌های دختر قصه‌گو گوش بسپریم و چشم‌هایمان مهمان عالم خیال شود و جز رنگ‌ها، نور و نوای شادی نبینیم و نشنویم ...✨💛 

بورلی و برادرش فیلیکس برای مدتی نزد خانواده پدری‌شان می‌روند و آن‌جا در کنار فیلیستی، سیسیلی، دن، پیتر و دختر قصه‌گو  ساکن می‌شوند.
آن‌جا با شیطنت‌ها و ماجراجویی‌هایشان داستان‌هایی را رقم می‌زنند و سارا استنلی، دختر قصه‌گو، بچه‌ها را به دنیای داستان‌ها می‌برد ...

🔹داستان مناسب نوجوانان حدود ۱۲ ساله است؛ علت امتیازی که مشاهده می‌کنید هم همین است. کتاب برای مخاطب بزرگسال جذابیت کم‌تری دارد. توصیف‌ها و چالش‌های بچه‌ها شبیه مجموعه آنشرلی است ولی نتوانسته است آن‌قدر عمیق و قوی باشد. 

🔹یکی از جذابیت‌های کتاب مکالمات بچه‌هاست. کودکانه است ولی مونتگمری مفاهیم مهمی را در آن‌ها گنجانده است.
☁️دختر قصه‌گو گفت:« همیشه دلم برای علف‌های هرز بیچاره می‌سوزد. از ریشه کنده شدن حتما خیلی سخت است.»
فیلیستی با بی‌رحمی گفت:« باید جایی را که می‌خواهند رشد کنند درست انتخاب کنند.» 

☁️بالاخره یک روز به ستوه آمد و نومیدانه گفت:« می‌خواهم به درگاه خدا دعا کنم که برایم پول بفرستد.»
دن گفت:« فکر نکنم فایده‌ای داشته باشد. خدا چیزهای زیادی به بنده‌هایش می‌دهد، ولی پول نمی‌دهد؛ چون خودشان می‌توانند دربیاورند.» 

☁️دختر قصه‌گو با دلخوری گفت:« هیچ تعجب ندارد که نمی‌توانیم از کار بزرگ‌ترها سر در بیاوریم؛ چون خودمان تا حالا بزرگ‌تر نبوده‌ایم، ولی آنها که بچه بوده‌اند. نمی‌فهمم چرا ما را درک نمی‌کنند!» 

☁️دختر قصه‌گو به تلخی گفت:« ولی به دردبخور بودن بهتر از این است که فقط سرگرم‌کننده باشی.»
درحالی که فیلیستی به دردبخور، در اعماق قلبش حاضر بود همه چیزش را بدهد تا سرگرم‌کننده باشد. این خصلت بشر است. 

🔹همیشه پرداخت مونتگمری به مسائل اعتقادی برام جالب بوده. 
«می‌فهمیدیم قدرت ناچیزمان مثل یک نی تو خالی در باد به لرزه می‌افتد و فروتنانه به خدا رو می‌کنیم؛ چرا که بی‌یاری او همه تلاش‌هایمان بی‌فایده است.»
ولی گاهی بعضی مسائل مورد بحث چندان درست نیست، مثل این مورد:
پیتر جواب داد:« اگر زیاد مزاحم خدا نشوم، احتمال اینکه به حرف‌هایم گوش بدهد بیشتر است.» 

چهارده تیر ۱۴۰۴/ هشتمین یادداشت تابستان
      

29

سپیده

سپیده

9 ساعت پیش

        خانه ای در دریای نیلگون یه داستان ساده‌ست. یه داستان درمورد قضاوت نکردن و احترام گذاشتن به تفاوت ها.
این کتاب فراز و نشیب زیادی نداره. تو این کتاب قرار نیست شاهد نبرد های حماسی یا انقلاب های باشکوه باشید⚔🗡
قرار نیست با اژدها مبارزه کنید🐉یا نیروی پلید حاکم بر سرزمین رو نابود کنید.👻
این کتاب یه تعطیلاته توی خونه ای داخل یه جزیره کوچیک؛ یه خونه کنار دریای نیلگون.🌊
تو این کتاب قراره با ۶ تا بچه وروجک و ماجراهای روزمره‌شون همراه بشین. بچه هایی که هرچند متفاوتن ولی مثل تمام بچه های دنیا، پر از امید و آرزو های قشنگن. پر از احساسات زیبا و رویاهای دوست داشتنی🥰
پسر بچه ای؟ که میخواد دربون هتل بشه، دختر بچه ای که عاشق باغبونیه، پسر کوچولوی شیطونی که عاشق موسیقیه، دختری که عاشق درختاست، یه پسر نوجوون رنج کشیده با روحیه شاعرانه و یه پسر فسقلی که عاشق دکمه‌ست و یه گنجینه کوچولو زیر مبل داره.🥹💖
زویی شبح جزیره مراقب این بچه هاست که کسی نگاه چپ بهشون نکنه.
و البته مدیر خونه آرتور مهربون و دوست داشتنی که مثل یه پدر مراقب این کوچولوهاست و سعی داره راه درست زندگی رو بهشون نشون بده و محیطی براشون فراهم کنه که بدون ترسیدن از کسی بتونن خود واقعیشون باشن.
لاینس ساده که تمام عمرش یه زندگی شهری داشته قراره یک ماه رو کنار این افراد بگذرونه و تصمیمی بگیره که آیا این خونه براشون مناسبه یا باید از همدیگه جدا و به جای دیگه ای منتقل بشن؟ اینجوری به نظر میاد که این آدما مثل یه خونواده واقعی عاشق همدیگه‌ن و از هم محافظت میکنن ولی آیا این همه واقعیته یا فقط دارن نقش بازی میکنن؟ پس حرفای اداره چی میشه؟ مگه رؤساش بهش نگفته بودن که این آدما خطرناکن؟🤔
خب این چیزیه که لاینس باید در طول این یه ماه ازش سر بیاره!
شخصیت پردازی این کتاب فوق‌العاده‌ست و به قول خانم خانجانی عزیز (مترجم محترم کتاب) اینکه نویسنده روی دردای قابل لمس دست میذاره حتی قشنگ ترش میکنه.
روند داستان تند و ضربتی نیست ولی حتی ریتم آرومش هم دوست داشتنیه. این کتاب پر از لحظات تلخ و شیرینه. پر از خنده و طعم بستنی گیلاس🍦🍒
 این کتاب مثل یه زنگ تفریحه بین کتابای سنگین. یه زنگ تفریح بین تمام مشکلات زندگی واقعی.
پس اگه دنبال یه کتاب حال خوب کنید که بتونید بهش پناه ببرین و یه تعطیلات شیرین رو تجربه کنید، هرچه زودتر چمدونتون رو ببیندین و خودتونو به لاینس برسونید که یه وقت از قطار جا نمونین.🏖
      

14

Ms.nobody  ؛)(=

Ms.nobody ؛)(=

9 ساعت پیش

        یک روز صبح، ویلیام از خواب بیدار شد و دید درخت پشت پنجره‌اش تبدیل به یک جغد بزرگ شده...
روز به روز، درخت‌ها شکل‌های عجیب‌تر و زیباتری به خودشون گرفتن و کم‌کم شهر دلگیر ویلیام پر از رنگ و زندگی شد.
اما چه کسی پشت این تغییر بود؟
شب‌ها، وقتی همه خواب بودن، یک باغبان ناشناس به درخت‌ها جان می‌داد...
و بعد، درست مثل یک رویا، ناپدید شد.
ولی چیزی برای ویلیام باقی گذاشت که مسیر زندگیشو عوض کرد...

کتاب راز درخت ها  درباره‌ی قدرت زیبایی، طبیعت و هنر در تغییر حال و هوای ماست.
 یه یادآوری شاعرانه که حتی یک نفر هم می‌تونه یک شهر رو تغییر بده...
برای طراحی فعالیت،
اول کتاب رو یه دور برای خودتون بخونید
و بنویسید که در مورد چه موضوعیه و چه پیامی می‌خواد بده.

مرحله‌ی دوم خیلی مهمه:
پیامی که شما از کتاب گرفتید، با چیزی که کودک می‌فهمه فرق داره.
ذهنیت خودتون رو کنار بذارید
و ببینید از نگاه کودک، کتاب درباره‌ی چه چیزهاییه.
چه موضوع‌هایی به زندگی بچه‌ها ربط داره؟

تمرکز رو روی موضوع بذارید،
چون با شناخت موضوع می‌تونید فعالیت مناسب‌تری طراحی کنید.
مثلاً اگه موضوع کتاب «دوستی» بود، بازی‌هایی پیدا کنید که به دوستی ربط دارن.
یا اگه توی کتاب یه شخصیت یا عنصر زیاد تکرار شده،
از همون برای کاردستی و بازی استفاده کنید.

توی این کتاب، درخت‌ها مهمن.
اگه توی فصل پاییز بلندخوانی می‌کنید، می‌تونید برگ‌های پاییزی جمع کنید
و از بچه‌ها بخواید مثل باغبون شکل‌های مختلف بسازن.
یا روی یه کاربرگ، چند تا تنه‌ی درخت بکشید
و اجازه بدید بچه‌ها برگ‌ها رو خودشون طراحی کنن.

این کتاب فرصت خوبی برای تلفیق هنر و ادبیاته؛
می‌تونید تو زنگ هنر بلندخوانی کنید.

در مورد پیام کتاب هم، از خودتون سوال دربیارید —
سوال‌های فلسفی و باز که ذهن کودک رو درگیر کنه.
گاهی بهتره چند سوال آماده داشته باشید
و بچه‌ها خودشون انتخاب کنن که کدوم موضوع رو بحث کنن.
اینطوری شما هم فرصت دارید مطالعه‌ی بیشتری داشته باشید
و با آمادگی بیشتری وارد بحث بشید.

یادتون نره:
قرار نیست مفاهیم رو مستقیم بگید.
مفهوم‌ها توی گفت‌وگوی بچه‌ها کم‌کم شکل می‌گیرن

      

8

نـــورا

نـــورا

9 ساعت پیش

        من این کتاب رو چون هدیه گرفتم اولین جلد این مجموعه بود که خوندم و راضی بودم ازش.فضای جادویی و شخصیت های متفاوتی که داشت آدم رو به شوق میاورد تا ادامه بده به خوندن.درکل شش تا کتاب هست که میگن داستاناشون بهم مرتبط هستن.(این جلد چهارمه.)حالا کاریه که شده با این حال من نظرم رو درموردش بگم:اولا اینکه داستان روی محور و فضای خوبی پیش می رفت،داستان خوبی داشت و قلم نویسنده هم روون و قشنگ بود طوری که شما می تونستی ۱۰۰ صفحه رو تو یک ساعت یا کمتر بخونی ولی تنها چیزی که شاید ذهنتون رو درگیر کنه اینکه شخصیت های کارتون و کتاب های خارجی تو کتاب هستن بعضی هاشون هم حتی زیاد اسماشونم نمیشناسیم ولی خب اگه یکم خودتون تصور کنید شاید بتونید این مشکل رو رفع کنید.یک چیز کوچولو و به نظر خودم اساسی که داشت غلط های املاییش بود...منی که این مجموعه رو از وسط خوندم می تونم بگم راحت بودم باهاش و اونجوری نبود که چون جلدای قبلی رو نخوندم نمی فهمیدم چی میشه فقط یک مقدار حس می کردم داستان هایی هم هستن از قبل که عادیه چون واقعا هست.به نظرم مجموعه ی قشنگیه،از اسم کتاب هاشم می تونید متوجه بشید.پیشنهاد می کنم اگه عاشق ژانر فانتزی و جادویی هستین حتما این مجموعه رو بخونید.🙌🏻🌷
      

9

Soli

Soli

9 ساعت پیش

        توی تابستون که دچار رکود مطالعه (!) شده بودم، از چند تا از دوست‌هام خواستم کتابی بهم پیشنهاد بدن که از اون حال درم بیاره. یک نفر این کتاب رو پیشنهاد کرد، ولی راستش اون موقع این‌قدر اوضاع بد بود که من نتونستم حتی این کتاب رو باز کنم تا ببینم افاقه می‌کنه یا نه. بعدش هم دیگه فرصت نشد تا الان. الان که خوندمش و تموم شد، می‌تونم بگم که پیشنهاد مناسبی بوده. برای من کتاب راحت‌خوانی بود و خیلی سریع و راحت خوندمش.
راستش سال‌ها بود که می‌خواستم بخونمش، اما فرصت پیش نمی‌اومد. این هم از اون‌ کتاب‌هایی بود که این‌قدر تعریف ازشون شنیده بودم که فکر می‌کردم قراره زندگی‌م رو به دو قسمت قبل و بعد خودش تقسیم کنه. اما این‌طور نبود.
ایده اولیه سیرک شبانه عالی بود. راستش من با ایده‌ی مسابقه هم کیف کردم. جدیدا به داستان‌هایی که جبر زندگی تا این حد توشون پررنگه، علاقمند شده‌م. داستان‌هایی که شخصیت‌هاشون در موقعیت‌های احمقانه‌ای قرار می‌گیرن که خودشون هیچ نقشی در شکل‌گیری‌ش نداشته‌ن. فضاسازی کتاب هم واقعا عالی بود. مشکل اصلی من با شخصیت‌ها بود (که در بهترین حالت معمولی بودن و با وجود گذر سال‌ها، تفاوت خاصی در رفتار و حالاتشون مشاهده نمی‌شد) و تا حدی پایان داستان. بد نبود، ولی اگر من بودم، طور دیگه‌ای تمومش می‌کردم (یکی نیست که بگه خب گر تو بهتر می‌زنی، بستان بزن).
به هر حال کتابی نبود که بگم وای حیف از وقت و چرا زندگی‌م رو سرش حروم کردم و... کتابی هم نبود که بگم وای این شاهکار قرن بود. یک داستان جالب بود، مناسب برای وقت‌گذرانی و البته، پیشنهادی برای بیرون اومدن از رکود.
ترجمه هم بد نبود. گاهی ایرادهای ترجمه و ویرایش این طرف و اون طرف به چشم می‌خورد، ولی این اواخر این‌قدر کتاب‌های ویرایش‌نشده و افتضاح خونده‌م که این رو روی چشمم می‌ذارم.
      

24

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

10 ساعت پیش

        «قصه‌ها و داستان‌های جانی روداری» گزیده‌ای خواندنی از داستان‌های کوتاه یکی از خلاق‌ترین نویسندگان کودک جهان، جانی روداری است. این مجموعه با ترجمه‌ای روان و وفادار به روح متن، مخاطب را به دنیایی پر از شگفتی، طنز، تخیل و مهربانی می‌برد.

در این کتاب، تخیل مرز نمی‌شناسد:
آدم‌ها ممکن است سبزیجات باشند، ماشین‌ها ممکن است گریه کنند، عدد صفر می‌تواند اختراع شود و یک بادبادک تا ماه برود...

📚 محتوای کتاب:

داستان‌ها اغلب کوتاه هستند (در حد یکی‌دو صفحه) و هر کدام دنیای کوچکی‌ست که در آن:

اشیای بی‌جان جان می‌گیرند،

منطق روزمره به شوخی گرفته می‌شود،

و کودک، قهرمان اصلی جهان است.

روداری با زبانی ساده و پرتصویر، به کودک نشان می‌دهد که می‌تواند خالق دنیاهای تازه باشد، سؤال بپرسد، خیال ببافد و حتی دنیا را عوض کند.

💡 چرا این کتاب خاص است؟

تقویت تخیل کودک بدون کلیشه و شعار؛

آموزش مفاهیم انسانی و اجتماعی مثل عدالت، دوستی، شهامت، و همدلی؛

طنز ظریف و آموزنده‌ای که برای بزرگسال هم جذابه؛

فرم داستان‌های تلفنی، ایده‌آل برای بلندخوانی قبل خواب یا در مسیر.

✨ چرا این مجموعه ارزشمنده:

برای بلندخوانی برای بچه‌ها عالیه؛

برای تربیت خلاقانه و تقویت تخیل فوق‌العاده‌ست؛

به درد بزرگ‌سال‌هایی که دلشون کودکانه می‌تپه هم می‌خوره.


      

13

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.