یادداشت کتاب‌فام

        99 صفحه در ۲ ساعت.

"توی کتاب‌ها هیچ‌چیزی درباره‌ی امروز نیست، فقط گذشته است و آینده. یکی از بزرگ‌ترین نواقص کتاب‌ها همین است. یکی باید کتابی اختراع کند که همان موقع خواندن، به آدم بگوید در لحظه دارد چه اتفاقی می‌افتد". و «ویّالوبوس» به یک معنا در تلاش است تا در زمانه‌ای که تمام پوشش رسانه‌ای مکزیک در گزارش‌هایی از خشونت جنگ مواد مخدّر غرق شده است، همان کتاب را بنویسد.
‌
صدای یک کودک این قدرت را دارد که تمام جنبه‌های احمقانه‌ی زندگی بزرگسالی را زیر پا بگذارد و اگر به خوبی مدیریت شود، می‌تواند برداشت فرد از ایده‌ای را که بد انجام شده است، مجددن اصلاح کند. «خوآن پابلو ویّالوبوس» در «سوروسات در سوراخ‌موش» وظیفه‌ی دشوار برقراری تعادل بین صدای کودک راوی کتابش را در برابر دنیای خشن مواد مخدر بر عهده گرفته است و تلاش می‌کند تا در این فرهنگی که خشونت و وحشی‌گری سورئال آن بر زندگی مکزیکی مسلط شده، پوچی را عیان سازد و وقتی نویسنده‌ای راوی اثرش را در قالب کودکی قرار می‌دهد، باید مقداری خودنمایی هم در کار باشد چون به‌هرحال، برای اینکه بتواند وزن وجودی و نمادین داستان را کنترل کند، کودک باید استعدادی غیرعادی یا درک عجیبی داشته باشد. «ویّالوبوس» با استفاده از صدای یک کودک که معلوم نیست که چند ساله است و خود اشاره کرده است که این امر عمدی بوده، داستان پسر نابالغ یک سلطان مواد مخدر را روایت می‌کند که گاه خنده‌دار و مضحک است و گاه هولناک.
‌
قدرت صدا در «سوروسات در سوراخ‌موش» در این است که چیزی را که بسیار رایج شده است می‌گیرد و با طراوت مشاهداتش، دوباره آدم را شوکه می‌کند. درش هیچ لغزشی وجود ندارد و خواننده بر تمامی مواد و عناصرش کنترل دارد و به قدری فشرده است که ممکن است حتی فضایی کلاستروفوبیک درش به‌وجود بیاید و خب نویسندگان هم که اصولن فضاهای فشرده را دوست دارند.

«توچتلی» تنها پسر کوچک سلطان مواد مخدّر مکزیکی‌ست که به حساب خودش تنها ۱۳ یا ۱۴نفر را می‌شناسد که اگر به زعم خودش "جنازه‌ها" را هم حساب می‌کردیم این عدد به مراتب بیش‌تر می‌شد؛ چنین است زندگی پسر یک سلطان مواد مخدر که ثروتمند و خشن است و به‌طرز قابل فهمی پارانوئید. زندگی از ترس جان آن‌ها در قصری در میان ناکجاآباد، دلیل انزوای «توچتلی» و همچنین تخیل و گرانش او می‌شود که ترکیب جادویی آن‌ها باعث می‌شود خواندن این نوولا برای خواننده‌اش تجربه‌ای شگفت‌انگیز شود.
نوشتن متنی قانع‌کننده با صدای یک کودک، به‌ویژه چنین کودک عجیب و غریبی، دشوار است اما «ویّالوبوس» در تفسیر استثنایی‌اش بر این مهم فایق آمده است. صدای راوی هرگز تحت‌تأثیر خصلت‌های کودکانه قرار نمی‌گیرد، و نیز هرگز مانند یک لنز مخصوص تماشای دنیای بزرگسالان به کار گرفته نمی‌شود و آهنگ نثر و آسیب‌پذیری این پسربچه، داستانی ویران‌گر را خلق می‌کند.
‌
«سوروسات در سوراخ‌موش» یکی از آن کتاب‌هایی‌ست که به‌طور کامل پوچ بودن شیوه‌ی زندگی‌ای را به تصویر می‌کشد که باعث مرگ و ویرانی بسیار شده است. صدای راوی و طنز موجود در آن محبت‌برانگیز هستند، اما همچنین این قدرت را دارند که از انسان جلوه دادن گانگسترها جلوگیری کنند. آن‌ها فقط موجوداتی هستند که طبق فیلم‌نامه عمل می‌کنند. «ویّالوبوس» گفته است که این کتاب را ابتدا از نقطه‌نظر پدر راوی نوشته بوده است ولی جواب نداده بود و اگر او این کار را انجام می‌داد، کار بسیار دشوارتری در پیش می‌داشت و علاوه‌براین، احتمالن کتاب او به جای تبدیل شدن به یک رمان تازه و هیجان‌انگیز، در موج جزرومدّ ادبیات مواد مخدّر قرار می‌گرفت.
      
2.0k

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.