یادداشت فاطمه رجائی

فاطمه رجائی

فاطمه رجائی

7 ساعت پیش

«شاید بتوا
        «شاید بتوانند آینده‌مان را دگرگون یا حالمان را تلخ کنند، ولی دستشان به گذشته‌مان نمی‌رسد. آن تابستان با همه خنده‌های و شادی‌ها و شگفتی‌هایش اکنون متعلق به ماست.»🤍🌱
می‌تونم صفحه‌ها درمورد حسم به این پاراگراف بنویسم. واقعیتی که به شدت بهش معتقدم: ما به خاطرات خوش کنار آدم‌های عزیز زندگی‌‌مان احتیاج داریم برای دوام آوردن ... 

تصور کن فیلیستی پای سیب درست کرده باشد. از پَس شاخه‌های سبز درختان میوه‌های تازه سرک بکشد. سبدمان را پر کرده باشیم. زیرانداز را زیر درختی در باغ پدربزرگ کینگ بیندازیم. رگه‌های نور از بین شاخ و برگ درختان بگذرد و تلالوهای آن روی موهای قهوه‌ای سیسیلی جلوه‌گر شود. پیتر کارش را در مزرعه تمام کرده باشد و به ما بپیوندد. با حال خوش به داستان‌های دختر قصه‌گو گوش بسپریم و چشم‌هایمان مهمان عالم خیال شود و جز رنگ‌ها، نور و نوای شادی نبینیم و نشنویم ...✨💛 

بورلی و برادرش فیلیکس برای مدتی نزد خانواده پدری‌شان می‌روند و آن‌جا در کنار فیلیستی، سیسیلی، دن، پیتر و دختر قصه‌گو  ساکن می‌شوند.
آن‌جا با شیطنت‌ها و ماجراجویی‌هایشان داستان‌هایی را رقم می‌زنند و سارا استنلی، دختر قصه‌گو، بچه‌ها را به دنیای داستان‌ها می‌برد ...

🔹داستان مناسب نوجوانان حدود ۱۲ ساله است؛ علت امتیازی که مشاهده می‌کنید هم همین است. کتاب برای مخاطب بزرگسال جذابیت کم‌تری دارد. توصیف‌ها و چالش‌های بچه‌ها شبیه مجموعه آنشرلی است ولی نتوانسته است آن‌قدر عمیق و قوی باشد. 

🔹یکی از جذابیت‌های کتاب مکالمات بچه‌هاست. کودکانه است ولی مونتگمری مفاهیم مهمی را در آن‌ها گنجانده است.
☁️دختر قصه‌گو گفت:« همیشه دلم برای علف‌های هرز بیچاره می‌سوزد. از ریشه کنده شدن حتما خیلی سخت است.»
فیلیستی با بی‌رحمی گفت:« باید جایی را که می‌خواهند رشد کنند درست انتخاب کنند.» 

☁️بالاخره یک روز به ستوه آمد و نومیدانه گفت:« می‌خواهم به درگاه خدا دعا کنم که برایم پول بفرستد.»
دن گفت:« فکر نکنم فایده‌ای داشته باشد. خدا چیزهای زیادی به بنده‌هایش می‌دهد، ولی پول نمی‌دهد؛ چون خودشان می‌توانند دربیاورند.» 

☁️دختر قصه‌گو با دلخوری گفت:« هیچ تعجب ندارد که نمی‌توانیم از کار بزرگ‌ترها سر در بیاوریم؛ چون خودمان تا حالا بزرگ‌تر نبوده‌ایم، ولی آنها که بچه بوده‌اند. نمی‌فهمم چرا ما را درک نمی‌کنند!» 

☁️دختر قصه‌گو به تلخی گفت:« ولی به دردبخور بودن بهتر از این است که فقط سرگرم‌کننده باشی.»
درحالی که فیلیستی به دردبخور، در اعماق قلبش حاضر بود همه چیزش را بدهد تا سرگرم‌کننده باشد. این خصلت بشر است. 

🔹همیشه پرداخت مونتگمری به مسائل اعتقادی برام جالب بوده. 
«می‌فهمیدیم قدرت ناچیزمان مثل یک نی تو خالی در باد به لرزه می‌افتد و فروتنانه به خدا رو می‌کنیم؛ چرا که بی‌یاری او همه تلاش‌هایمان بی‌فایده است.»
ولی گاهی بعضی مسائل مورد بحث چندان درست نیست، مثل این مورد:
پیتر جواب داد:« اگر زیاد مزاحم خدا نشوم، احتمال اینکه به حرف‌هایم گوش بدهد بیشتر است.» 

چهارده تیر ۱۴۰۴/ هشتمین یادداشت تابستان
      
305

22

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.