معرفی کتاب سوروسات در سوراخ موش اثر خوان پابلو ویلالوبوس مترجم محمدرضا فرزاد

سوروسات در سوراخ موش

سوروسات در سوراخ موش

3.6
36 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

41

خواهم خواند

15

شابک
9786220106920
تعداد صفحات
108
تاریخ انتشار
1399/11/6

توضیحات

کتاب سوروسات در سوراخ موش، نویسنده خوان پابلو ویلالوبوس.

لیست‌های مرتبط به سوروسات در سوراخ موش

بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

28 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

149

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5

          99 صفحه در ۲ ساعت.

"توی کتاب‌ها هیچ‌چیزی درباره‌ی امروز نیست، فقط گذشته است و آینده. یکی از بزرگ‌ترین نواقص کتاب‌ها همین است. یکی باید کتابی اختراع کند که همان موقع خواندن، به آدم بگوید در لحظه دارد چه اتفاقی می‌افتد". و «ویّالوبوس» به یک معنا در تلاش است تا در زمانه‌ای که تمام پوشش رسانه‌ای مکزیک در گزارش‌هایی از خشونت جنگ مواد مخدّر غرق شده است، همان کتاب را بنویسد.
‌
صدای یک کودک این قدرت را دارد که تمام جنبه‌های احمقانه‌ی زندگی بزرگسالی را زیر پا بگذارد و اگر به خوبی مدیریت شود، می‌تواند برداشت فرد از ایده‌ای را که بد انجام شده است، مجددن اصلاح کند. «خوآن پابلو ویّالوبوس» در «سوروسات در سوراخ‌موش» وظیفه‌ی دشوار برقراری تعادل بین صدای کودک راوی کتابش را در برابر دنیای خشن مواد مخدر بر عهده گرفته است و تلاش می‌کند تا در این فرهنگی که خشونت و وحشی‌گری سورئال آن بر زندگی مکزیکی مسلط شده، پوچی را عیان سازد و وقتی نویسنده‌ای راوی اثرش را در قالب کودکی قرار می‌دهد، باید مقداری خودنمایی هم در کار باشد چون به‌هرحال، برای اینکه بتواند وزن وجودی و نمادین داستان را کنترل کند، کودک باید استعدادی غیرعادی یا درک عجیبی داشته باشد. «ویّالوبوس» با استفاده از صدای یک کودک که معلوم نیست که چند ساله است و خود اشاره کرده است که این امر عمدی بوده، داستان پسر نابالغ یک سلطان مواد مخدر را روایت می‌کند که گاه خنده‌دار و مضحک است و گاه هولناک.
‌
قدرت صدا در «سوروسات در سوراخ‌موش» در این است که چیزی را که بسیار رایج شده است می‌گیرد و با طراوت مشاهداتش، دوباره آدم را شوکه می‌کند. درش هیچ لغزشی وجود ندارد و خواننده بر تمامی مواد و عناصرش کنترل دارد و به قدری فشرده است که ممکن است حتی فضایی کلاستروفوبیک درش به‌وجود بیاید و خب نویسندگان هم که اصولن فضاهای فشرده را دوست دارند.

«توچتلی» تنها پسر کوچک سلطان مواد مخدّر مکزیکی‌ست که به حساب خودش تنها ۱۳ یا ۱۴نفر را می‌شناسد که اگر به زعم خودش "جنازه‌ها" را هم حساب می‌کردیم این عدد به مراتب بیش‌تر می‌شد؛ چنین است زندگی پسر یک سلطان مواد مخدر که ثروتمند و خشن است و به‌طرز قابل فهمی پارانوئید. زندگی از ترس جان آن‌ها در قصری در میان ناکجاآباد، دلیل انزوای «توچتلی» و همچنین تخیل و گرانش او می‌شود که ترکیب جادویی آن‌ها باعث می‌شود خواندن این نوولا برای خواننده‌اش تجربه‌ای شگفت‌انگیز شود.
نوشتن متنی قانع‌کننده با صدای یک کودک، به‌ویژه چنین کودک عجیب و غریبی، دشوار است اما «ویّالوبوس» در تفسیر استثنایی‌اش بر این مهم فایق آمده است. صدای راوی هرگز تحت‌تأثیر خصلت‌های کودکانه قرار نمی‌گیرد، و نیز هرگز مانند یک لنز مخصوص تماشای دنیای بزرگسالان به کار گرفته نمی‌شود و آهنگ نثر و آسیب‌پذیری این پسربچه، داستانی ویران‌گر را خلق می‌کند.
‌
«سوروسات در سوراخ‌موش» یکی از آن کتاب‌هایی‌ست که به‌طور کامل پوچ بودن شیوه‌ی زندگی‌ای را به تصویر می‌کشد که باعث مرگ و ویرانی بسیار شده است. صدای راوی و طنز موجود در آن محبت‌برانگیز هستند، اما همچنین این قدرت را دارند که از انسان جلوه دادن گانگسترها جلوگیری کنند. آن‌ها فقط موجوداتی هستند که طبق فیلم‌نامه عمل می‌کنند. «ویّالوبوس» گفته است که این کتاب را ابتدا از نقطه‌نظر پدر راوی نوشته بوده است ولی جواب نداده بود و اگر او این کار را انجام می‌داد، کار بسیار دشوارتری در پیش می‌داشت و علاوه‌براین، احتمالن کتاب او به جای تبدیل شدن به یک رمان تازه و هیجان‌انگیز، در موج جزرومدّ ادبیات مواد مخدّر قرار می‌گرفت.
        

33

bahar.hf

bahar.hf

1404/4/21

          سوروسات در سوراخ موش (نشر چشمه) مجموعه برج بابل _ سری۲ 
داستان از زبون یه پسر بچه ی کوچیک روایت میشه و در نقدی خوندم که با زبون طنز آمیز نوشته شده ، اما هرچقدر تو داستان پیش رفتم هیچ اثری از " زبان طنز آمیز" پیدا نکردم نه تنها طنزی در کار نبود بلکه فضا سیاه و تاریکتر می شد. (شاید طنز آمیز برای توصیف اثر مناسب نباشه و خواننده رو به گمراهی بکشه حتی من با عنوانش هم مشکل دارم و به نظرم اسم قبلیش(در قعر لانه ی خرگوش با توجه به اسم بچه که به معنای خرگوش هستش، معنی و مفهوم بیشتری داره)) 
به هر حال، این فضای تاریک و مهیب  با زبون روایت ساده و بی غل و غش و گاهی شیرین کودک در تضاد قرار میگیره و داستان حتی سیاه تر از اونچه که هست خودشو نشون می ده. 
. زبون روایتش رو دوست داشتم و قابل باور بود که جملات و کلمات انتخاب شده از زبون یه کودک روایت بشه...
در کل یاد کتاب اول از مجموعه ی دوقلوهای آگاتا کریستوف افتادم هر دو داستان یه جورایی به این اشاره داشتن که بچه ها چطور به اتفاقات و سیاهی های اطرافشون خو می گیرن و برای اینکه ضربه نخورن راهی تلخ و نامتعارف  برای بقا و دووم اوردن تو شرایط سخت ابداع می کنن. وجه مشترک خیلی کوچیک دیگه ای هم با اثر معروف تر طبل حلبی (گونتر گراس) پیدا کردم . اونجایی که کودک در هر دو داستان بعد از روبه رو شدن با مرگ به بینش تازه ای دست پیدا می کنه و اگرچه اسکار طبل حلبی به پذیرش می رسه و "بزرگ" میشه اما توچتلی مثل دوقلوهای کریستوف سپری زمخت برای محافظت از خودش درست می کنه و به ظاهر "مرد" میشه. عمق شکاف در روان اسکار(طبل حلبی)  به نظر عمیقتره و در نهایت، این تلاطم به ارامش می رسه در حالی که توی دو داستان دیگه پایان، تازه شروع آشوب و ماجراست.
پایان داستان سوروسات پایان نیست به نظر می رسه آغازه و این آغاز با جمله ی پدرش " تو هم یه روز با من باید همین کارو بکنی"  شروع میشه و ادامه به عهده ی خواننده گذاشته شده.
جدا ازین ها مشکل اساسی که این داستان داشت این بود که به نظر می رسید یه دفتر خاطرات یا گزارش باشه و برای داستان بودن چفت و بست درستی نداشت و یعنی خیلی کاراکترا می تونستن نباشن و بودن . بارزترینش کاراکتری مثل کچویی بود که اومد و رفت و اگه نبود و حذفشم می کردی طوری نمی شد.   (البته اگه سانسوری تو نسخه ترجمه وجود نداشته باشه!)
دو کتاب دوقلوها و سوروسات هرچند کودکانه روایت شدن اما درون مایه های کاملا بزرگسالانه دارن . 
کتاب سوروسات  ۱۰۰ صفحه است و خوندنش بیشتر از یکی دو شب طول نمی کشه. کتاب صوتی این اثر تو رادیو گوشه با صدای اطهر کلانتری هم  تهیه شده و در پلتفرم های مختلف قابل دسترسی ه.    
        

1