yaghoob samsami

yaghoob samsami

@Yaghoobsamsami

5 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        کتاب یک رفتار اجتماعی روان شناختی رو در قالب یک داستان قتل به تصویر کشیده و مطمئنا هدف پیدا کردن قاتل نیست.
داستان به حاشیه اضافه نپرداخته و تموم شخصیت ها به پیشبرد داستان کمک میکنن و به اندازه کافی دربارشون توضیح داده شده و به خاطر نوع داستان نیازی نبود که توضیحات اضافه بده یا داستان حاشیه ای تعریف کنه که داستان رو روون تر کرده.
یه قتل اتفاق میفته و رامون که به صحنه میرسه با مقتول احساس همدردی و نزدیکی میکنه و مردم شایعه میکنن که رامون دوست پسر مقتول بوده و چون اتفاقا مقتول هم یه دوست پسر داشته اما به خونواده و دوستش که هم رازش بوده ازش اسمی نبرده حتی خونواده دختر هم درباره رامون همین فکر رو میکنن. 
از طرفی یه نفر از اهالی روستا به دروغ و فقط به خاطر اینکه مردم بهش توجه کنن میگه که دیده که کولی و دختر رو شب گذشته با هم دیده.
مردم روستا میگن که رامون باید انتقام مرگ دختر رو از کولی بگیره و بدون تفکر اسیر شایعات و تلقین های مردم روستا میشه و انتقام میگیره و بعد هم مردم روستا میگن که برای اینکه گیر پلیس نیفته باید از روستا فرار کنه.
گماشته دولت تو روستا هم از روی بعضی شواهد پی میبره که کولی قاتل نیست ولی چون نمیخواد درگیر ماجراها بشه حرفی نمیزنه.
رامون تو مسیری قرار میگیره که انگار هیچ اراده ای از خودش نداره و فقط به حرف مردم گوش میکنه و انگار غلام حلقه به گوش اوناشده و به تسخیر اونا دراومده.

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

عطر خوش مرگ
        کتاب یک رفتار اجتماعی روان شناختی رو در قالب یک داستان قتل به تصویر کشیده و مطمئنا هدف پیدا کردن قاتل نیست.
داستان به حاشیه اضافه نپرداخته و تموم شخصیت ها به پیشبرد داستان کمک میکنن و به اندازه کافی دربارشون توضیح داده شده و به خاطر نوع داستان نیازی نبود که توضیحات اضافه بده یا داستان حاشیه ای تعریف کنه که داستان رو روون تر کرده.
یه قتل اتفاق میفته و رامون که به صحنه میرسه با مقتول احساس همدردی و نزدیکی میکنه و مردم شایعه میکنن که رامون دوست پسر مقتول بوده و چون اتفاقا مقتول هم یه دوست پسر داشته اما به خونواده و دوستش که هم رازش بوده ازش اسمی نبرده حتی خونواده دختر هم درباره رامون همین فکر رو میکنن. 
از طرفی یه نفر از اهالی روستا به دروغ و فقط به خاطر اینکه مردم بهش توجه کنن میگه که دیده که کولی و دختر رو شب گذشته با هم دیده.
مردم روستا میگن که رامون باید انتقام مرگ دختر رو از کولی بگیره و بدون تفکر اسیر شایعات و تلقین های مردم روستا میشه و انتقام میگیره و بعد هم مردم روستا میگن که برای اینکه گیر پلیس نیفته باید از روستا فرار کنه.
گماشته دولت تو روستا هم از روی بعضی شواهد پی میبره که کولی قاتل نیست ولی چون نمیخواد درگیر ماجراها بشه حرفی نمیزنه.
رامون تو مسیری قرار میگیره که انگار هیچ اراده ای از خودش نداره و فقط به حرف مردم گوش میکنه و انگار غلام حلقه به گوش اوناشده و به تسخیر اونا دراومده.

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

yaghoob samsami پسندید.
عطر خوش مرگ

33

yaghoob samsami پسندید.
عطر خوش مرگ

22

yaghoob samsami پسندید.
عطر خوش مرگ

33

yaghoob samsami پسندید.
عطر خوش مرگ

34

yaghoob samsami پسندید.
عطر خوش مرگ
          رمان "عطر خوش مرگ" با تِم جنایی معرفی می‌شود. 
نویسندهٔ کتاب گی‌یرمو آریاگا خوردان است که فیلمنامه‌های خوبی چون "۲۱ گرم" و "بابل" را در کارنامهٔ خود دارد. 
رمان با توصیفات زنده و مرتبطی که می‌دهد فضا و فرهنگ مکزیک را خیلی خوب به تصویر می‌کشد؛ به‌طوری‌که خواننده رمان را مثل فیلمی توی ذهنش می‌بیند. 
تعلیق و کششی که داستان در پیدا کردن قاتل ایجاد کرده نیز خواننده را تا انتها همراه خود می‌کشد. داستان با ریتم خوبی پیش می‌رود و دیالوگ‌ها لحن دارند. ترجمهٔ روان و خوش‌خوان محمدرضا فرزاد هم لذت خواندن کتاب را دوچندان کرده است.
🔻 ادامهٔ یادداشت ممکن است داستان را لو دهد:
اگرچه داستان پیرامون قتل زنی می‌چرخد اما درون‌مایه و خط داستان بیش از آن که در انتها به قاتل برسد، به شایعه‌پراکنی، سوء‌ظن و مرگ شخص بی‌گناه مرتبط می‌شود. 
دوست داشتم شخصیت گابریلا نقش بیشتری در رقم زدن پایان داستان ایفا می‌کرد. همچنین جا داشت به دوراهی سختی که شخصیت در آن قرار گرفته بود بیشتر پرداخته می‌شد.
        

2

yaghoob samsami پسندید.
عطر خوش مرگ

22

گردان قاطرچی ها

0

فرارهای عاشقانه

0

yaghoob samsami پسندید.
فرارهای عاشقانه

3

مگره و شاهدان گریزان

0

yaghoob samsami پسندید.
مگره و شاهدان گریزان
          مگره برخلاف دیگر هم‌تایان مشهورش شلوغ‌بازی ندارد. در روند داستان ما هم مثل او با آدم‌ها حرف می‌زنیم و کوچه‌ها را گز می‌کنیم تا بفهمیم ماجرا از چه قرار است. برخلاف برخی آثار کارآگاهی دیگر که نویسنده (و کارآگاهش) همه چیز را می‌دانند و انگار ما را الکی وارد یک بازی موش و گربه می‌کنند. 
مگره با آدم‌ها خیلی خاکی برخورد می‌کند. از آن‌ها بدش می‌آید یا خوشش می‌آید. گاهی گولشان می‌زند و گاهی هم‌دردی می‌کند. برای همین آدم‌ها شخصیت هستند و نه فقط یک سری کاراکتر برای پیش‌برد داستان. 
در این داستان مگره سال‌های پایانی خدمتش را سپری می‌کند و این تلخی در سرتاسر کتاب هست. این که او هم بازنشسته می‌شود و آدم‌های دیگری جای او را خواهند گرفت. داستان پیچیده است اما نویسنده با چیره‌دستی کاری سهل و ممتنع می‌کند. ماجرا و سرنخ‌ها را نمی‌پیچاند. همه چیز را با گشاده‌دستی در اختیار ما (مگره) قرار می‌دهد و قرار نیست گولمان بزند که بتواند آخر داستان برگ برنده‌ای رو کند. برای همین نوعی کشف ماجرا در ما هم هست.
        

1

تادیب، روایت یک تحقیر

0

yaghoob samsami پسندید.
تادیب، روایت یک تحقیر

1

yaghoob samsami پسندید.
تادیب، روایت یک تحقیر
          بعد یه مدت غیبت موجه سلام . خوب، خواندن این کتاب از  باب تفریحات  سالم بد نشد. ماها بیشتر از دیکتاتورهای غربی و اروپایی  خوانده ایم تا از دیکتاتورهای جهان سومی (البته اگر به این تقسیم جهان یک دو سه اعتقاد دارید). از احوال  کمونیستها و سرخ اندیشان بیشتر کتاب دستمان دادند چون در جنگ سرد فرهنگی  شرق و غرب ، قرارگاه لیبرال کاپیتالیسم ،  برای ارائه تصویر از اذناب لنین و عمو استالین،  سعی وافر کرد تا بگوید جهان به این فراخی، در شرق اروپا تنگت آید. قرار نیست بگویم دروغ بود ولی پیازداغش رو زیاد کرده بودند .  پس از فروپاشی  و به موزه سپردن مکتب کمون، سیاستمداران  غرب اندیش چون یلتسین بلایی سر جامعه آوردن که مردم به پوتین سلام دادند و بر اریکه ی قدرت نشاندندش.در سایر ممالک قرمز اندیش سابق هم ، جز تجزیه و جنگ و .... عایدی دیگری نصیب مردم نشد . در اروپا هم همیشه گفته اند گل و بلبل است  و آزادی فراوان است بشدت . حقوق بشر را نه سر ماه که در لحظه محاسبه و پرداخت می کنند . آزادی بیان الا ماشالله در هر نشریه و کوی و برزنی قابل رویت است و .... از آمریکا نگویم که کعبه آمال بسیاری ست و هالیوود  به وفور چشم و گوشمان را لبریز کرده  از زندگی آمریکایی.
 راست و دروغش،  پای روایان شکر شکر گفتار و غرب زدگان با کمالات.
اما تادیب،  روایتگر تحقیر انسان در جامعه یی دیکتاتور زده و ارتش محور است آنچه همین چشم آبی های مبادی آداب، روزگاری برای کشورهای استحمار شده ی ، سرشار از معادن غنی و نفت و انرژی  تجویز میکردند. از آسیا تا آفریقا و از قاره سیاه تا  آمریکای لاتین.  همه طعم این دکترین آمریکا و اروپا را چشیده اند. آنچه بر روای در کتاب ، گذشته به خوبی نشان میدهد که بیداری و آگاهی همیشه خارچشم  حکومتهای استبدادی بوده و تحقیر دانایان توسط جاهلین ستاره دار  برای ادامه حیات حکومتهای اینچنینی یک راهبرد لازم و مهم بوده است. 
آنگاه که قرار است تو را از علم تهی و لبریز از جهالتت کنند . وقتی سینما و هنر  باعث میشود تو بابت لذتی که از دانایی برده ایی تاوان بدهی و زجر بکشی. آن لحظه تو میجنگی تا عزتت را چکمه پوشان  له نکنند . آن وقت همه چیز برایت سلاح میشود حتی خاطرات سینما رفتن،بیت بیت اشعاری که به ذهن سپرده یی ،کلمات کتابهایی که خواندی تا بهتر دنیایت را بشناسی همه و همه  در ذهنت ،  اسلحه ی آماده ی جنگ است. نبرد تفکر  و اسلحه فلزی . نبرد کلمات تحقیر کننده با واژه های فاخر برخاسته از دانش و بینش. آری ، شاید جسمت را بتوان تحقیر کرد اما اندیشه را هرگز و این اصل بدیهی ست که دیکتاتور منش ها  از درک آن عاجز هستند. 
تادیب هر چه پیش میرود خواندنی میشود و وقتی به انتها میرسی میفهمی که با برگی  از تاریخ روبرویی. آن وقت دردت میگیرد که مردمان این دنیا چقدر  نقاط مشترک تاریخی دارند .فرقی نمیکند از لیبی یا مراکش بخوانی یا تهران و قاهره .فرقی نمیکند علی  زین العابدین   تونسی بر باد دهنده ی ثروت مردمش باشد یا پینوشه چهار ستاره ی شیلیایی.
برای فهمیدن درد مشترک بشریت در دنیای معاصر  یه سری به تادیب بزنید . خوب دیگه :
 نقطه پایان.

        

26