معرفی کتاب نصف النهار خون یا سرخی غروب در غرب اثر کورمک مک کارتی مترجم مجید یزدانی

نصف النهار خون یا سرخی غروب در غرب

نصف النهار خون یا سرخی غروب در غرب

کورمک مک کارتی و 4 نفر دیگر
3.7
9 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

30

شابک
9786220105732
تعداد صفحات
396
تاریخ انتشار
1400/4/21

توضیحات

کتاب نصف النهار خون یا سرخی غروب در غرب، مترجم مجید یزدانی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نصف النهار خون یا سرخی غروب در غرب

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به نصف النهار خون یا سرخی غروب در غرب

یادداشت‌ها

سلام 
نصف‌
          سلام 
نصف‌النهار خون مثل یه شاهکار موسیقیه که حتی اگر سررشته‌ای از موسیقی نداشته باشیم باز متوجه میشیم که با یه شاهکار رو‌به‌رو هستیم. 
نوشتن از این رمان سخته چون نمی‌دونم چه مقدار از کتاب رو فهمیدم. نصف‌النهار خون بسیار رازآمیز و اساطیری جلوه کرد برام، با اینکه ژانرش وسترنه. لایه‌های مختلفی در داستان و شخصیت‌ها وجود داره که درکشون مشکله. به نظرم کسی که سراغ این کتاب میره از قبل باید مطالعات زیادی در زمینه‌های مختلف داشته باشه. 
رمانی نیست که بخوام به دیگری معرفیش کنم. کسی هم به خودم معرفیش نکرد. خودش به سراغم اومد. 
ترجمه‌ی خیلی خوبی داشت. 
نویسنده جزئیات بسیاری از طبیعت بهمون میده. با اینکه زیاد هستن اما هر بار زیبا و بدیع جلوه می‌کنه و باعث میشه قلم نویسنده رو شاعرانه و زیبا ببینیم. 
اتفاقات زیادی در طی داستان رخ میده که سرعت زیادی هم دارند. 
خشونت زیادی داره. 
پر از قتل و غارت و کشتاره. 
جهان داستان به نظر میرسه از اندیشه‌های گنوسی الهام گرفته شده باشه. با این دید بسیاری از مسائل که اتفاق می‌افتند در ذهن حل میشه. 
نصف‌النهار خون خیلی تاریک و سنگینه. 
این رمانی است برای نخواندن. 
و رمانی که پایانش مثل کابوس تا مدت‌ها در ذهن می‌مونه. 
حتما دوباره خواهم خوندنش تا بهتر بفهممش. 
        

19

          
داستان روایی نیست و مجموعه ای از وقایع پراکنده هست. شخصیت پردازی کاملی برای شخصیت ها انجام نداده ولی در طول داستان توصیفات دقیق و زیادی از محیط انجام داده و به جز تاکیدی که بر خشونت انسانی داره خود داستان جذابیتی نداره.
پسرک که نوجوانی بی خانمان است وارد گروهی از مزدوران به نام گلانتون می شود که به ازای دریافت پاداش برای کشتن بومیان آمریکا در مرز آمریکا و مکزیک، به خشونت های وحشتناکی دست می زنند.
داستان با جزییاتی دقیق و وحشتناک صحنه های خشونت رو روایت میکنه که در خیلی قسمت ها تکرار شده.
با پیشروی داستان، قاضی هولدن نقش بیشتری در هدایت گروه گلانتون پیدا می‌کند. او به تدریج نه تنها رهبر فکری، بلکه نوعی مرشد فلسفی برای گروه می‌شود.
هرچه داستان پیش می‌رود، جنبه‌های تاریک‌تر شخصیت قاضی آشکارتر می‌شود. او نه‌تنها خود مرتکب خشونت و بی‌رحمی می‌شود، بلکه دیگران را نیز به انجام اعمال بی‌رحمانه تشویق می‌کند.
در کل داستان رو میشه یک داستان نمادین درباره جاودان بودن شر و قدرت اراده انسانی دونست که در شخصیت قاضی هولدن نشون داده شده.
        

19

joiboy

joiboy

1403/10/30

خب اول از
          خب اول از همه این کتاب رو به هیچ کس، رسما هیچ کس پیشنهاد نمیکنم. کتابیه که واقعا درصد کمی از مردم می پسندن و میتونن تحملش کنن.

چند تا موضوع هست که باید بگم درباره اینکه ممکنه خوشتون نیاد:
🔴اول: کتاب یک خشونت باور نکردنی داره با توصیفات و تشبیه های خیلی دقیق و قوی. خشونتی که واقعا منزجر کننده و عجیبه. تحمل این خشونت واقعا سخته و به احتمال زیاد به خاطر همین موضوع نمیتونید بخونیدش.

🔴دوم: دنیا و فضا خیلی دارکی داره و بدون یه ذره امید و خیره. همه چی شر و بدون خیر. تنها چیز یکم خیر تو داستان شاید شخصیت پسر باشه. این فضا هم ممکنه کاری کنه که ادامه ندید.

🔴سوم: پلات مشخصی رو دنبال نمی‌کنید و فقط پسر رو دنبال می‌کنید که به جاهای مختلف سفرو با گروه های مختلف آشنا میشه تا زمانی که با گلانتون آشنا میشه. و بعد از آشنایی با این گروه هدف مشخصی دارن ولی خب چیزای فرعی هم زیاد دنبال میکنن.

🔴چهارم: شخصیتی نیست که دوستش داشته باشید یا باهاش همزاد پنداری کنید. 

🔴پنجم: توصیفات خیلی زیادی داره بعضی اوقات صفحات خیلی زیادی به توصیف سنگ ها، آسمون، فضا، درخت ها و غیره می پردازه که خب حجمشون زیاده.

🔴ششم: هر پنج صفحه ده صفحه یه بار از حجم خشونت و تاریکی این دنیای کتاب تعجب می‌کنید و شوکتون میکنه. این کتاب انقدر قتل، تجاوز، جنایت و غیره داره که ممکنه زده بشید.

🔴هفتم: پایان و موخره گنگی داره که فقط حدس و گمان براش هست و جواب مشخصی نداره و به شدت تو شوک می بردتون.

🔴هشتم: کتاب پر از مفاهیم و نماد های خاصه. و همین طور درون مایه عمیق. ولی خیلی سخت میفهمید که دقیقا چین اینا و میشه گفت حتی غیر ممکنه.

البته اینم بگم که من اینا رو برای کسایی که میخوان بخونن گفتم و گرنه من خودم مشکلی با هیچ کدومشون ندارم و اگر مشکلی داشته باشم آخر ریویو گفتم.
حالا یه سری مورد هم داره کتاب که خیلی جذابه و واقعا قویه:

🟢اول: توصیفات فضا، مکان ها و خشونتش باور نکردی بود و واقعا عالی بود. ده ها بار ماه و خورشید و دشت ها رو تکرار میکنه و هر دفعه خاص و متفاوته. و تشبیه هایی که استفاده میکنه عالین واقعا. خشونت هم من شخصا دوست داشتم و جالب بود.

🟢دوم: شخصیت های باور نکردنی و موندگار مثل قاضی هولدن داره که روی خیلی از آثار بعد از خودش تاثیر گذاشته. قاضی هولدن واقعا شخصیتی مثال زدنی و خیلی خوفه. عالیه واقعا...

🟢سوم: هیجان و استرس و در کل انتقال حس کتاب خیلی خوبه. واقعا تو یه لحظه و یه جمله میتونه قلبتون رو تو دهنتون بیاره. صحنه های خیلی شوکه کننده و ترسناکی هم داره و به خوبی اون ها توصیف میشن.

🟢چهارم: چیزایی که پسر از سر میگذرونه واقعا جذابن و هدف پشت این اتفاقات هم همین طور. کلا پسر شخصیت جذابیه با اینکه حضور کمی داره و بیشتر اول و آخر کتاب حضورش پر رنگ تره. ولی باز شخصیت جالبیه و همین طور نقشش در داستان و این دنیا و کتاب.

🟢پنجم: خیلی خوب با اون دوره تاریخی در آمریکا و اعمالی که صورت گرفته آشنا میشید. می فهمید که چه قدر انسان میتونه پلید و بی رحم باشه. میتونه اون خوی شیطانی خودش رو بیدار و سر این دنیا چه بلا هایی بیاره. پلیدی و دارکی دنیا و انسان رو خوب نشون میده و قشنگ لمس میکنید این موضوع هارو...

🟨نظر شخصی خودم:🟨 من با دنیا و طرز نگاه نویسنده اصلا خوشم نمیاد. دنیا به شدت تاریک و بدون هیچ امید و خیری. همش شر. این نگاه تاریک رو دوست ندارم. و اون بی خدایی رو. این نوع طرز فکر جوریه که کاری میکنه از هیچی لذت نبری، زندگی پوچی داشته باشی، از شادی حقیقی فاصله بگیری. من نمیتونم دنیا رو اینقدر شر و تاریک ببینم چون برعکسه. البته دوره تاریخی که نویسنده بوده و زندگی کرده و چیزایی که تجربه کرده هم تاثیر داره ولی خب من خودما شخصا این موضوع رو دوست ندارم. ولی خب کتاب تاثیر گذاری بوده و خوبه که خوندمش و باهاش آشناییت دارم. خیلی چیزا هم بود که دوست داشتم ولی خب این مشکل اصلی من با کتابه.

🟥و میگم هیچ کس نخوندش و اصلا توصیش نمیکنم.🟥



        

26