شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
سروش علی‌نژاد

سروش علی‌نژاد

11 ساعت پیش

        رمان فرانکنشتاین یا پرومته مدرن، یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار ادبیات جهان است که توسط مری شلی، نویسنده انگلیسی، در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. این کتاب جزو ژانز وحشت و علمی تخیلی دانست. و به دلیل مضامین عمیق فلسفی و اخلاقی‌اش همچنان در ادبیات کلاسیک جایگاه ویژه‌ای دارد. فرانکنشتاین نه تنها به مسائل مربوط به علم و تکنولوژی می‌پردازد، بلکه با بررسی جنبه‌های روانی و اخلاقی زندگی انسان، پرسش‌های اساسی درباره مرزهای قدرت و مسئولیت انسان را مطرح می‌کند.

خلاصه داستان (بدون اسپویل!)

داستان رمان حول زندگی ویکتور فرانکنشتاین، یک دانشمند جوان و بلندپرواز، می‌چرخد. او در پی کشف رازهای زندگی و مرگ، به آزمایش‌هایی دست می‌زند که به خلق موجودی زنده از اعضای بدن انسان‌های مرده منجر می‌شود. اما پس از موفقیت آزمایش، او از نتیجه کار خود وحشت‌زده می‌شود و تصمیم می‌گیرد از مخلوقش بگریزد. این موجود، که بعدها به نام هیولا یا مخلوق فرانکنشتاین شناخته می‌شود، نه تنها به دلیل ظاهرش از سوی جامعه طرد می‌شود، بلکه خودش نیز دچار بیگانگی و انزوا می‌شود.

این داستان به شکلی هوشمندانه به بررسی احساسات انسانی همچون تنهایی، ترس، نفرت و محبت می‌پردازد و سوالاتی اساسی درباره هویت و نقش خالق در برابر مخلوق مطرح می‌کند.

رمانتیسم و فرانکنشتاین

باید اشاره کرد که فرانکنشتاین در دوران اوج جنبش رمانتیسم نوشته شد و به‌طور عمیقی با این مکتب ادبی مرتبط است. رمانتیسم که تأکید زیادی بر احساسات، طبیعت و فردگرایی داشت، در این رمان به خوبی منعکس شده است. یکی از موضوعات کلیدی این جنبش، ارتباط انسان با طبیعت و قدرت شگفت‌انگیز آن بود. در رمان، مناظر طبیعی مانند کوه‌های آلپ و دریاچه‌های سوئیس به‌عنوان پناهگاهی برای ویکتور فرانکنشتاین عمل می‌کنند که به دنبال آرامش و رهایی از بار سنگین خلق مخلوق خود است.

همچنین، احساسات شدید و متناقض در شخصیت‌های رمان، به‌ویژه در ویکتور و مخلوقش، به وضوح با مفاهیم رمانتیسم هماهنگ است. هیولای فرانکنشتاین به عنوان نماد فردی که از جامعه طرد شده و به دنبال هویت است، بیانگر یکی از مهم‌ترین موضوعات رمانتیک یعنی انزوا و بیگانگی است.

عناصر گوتیک

فرانکنشتاین به‌وضوح از عناصر ادبیات گوتیک بهره می‌برد. ادبیات گوتیک معمولاً بر ترس، وحشت و فضای تاریک و مرموز تأکید دارد. در این رمان نیز، آزمایشگاه تاریک و وحشت‌آور ویکتور، هیولای ترسناک و فضاهای سرد و خالی به خلق این حس گوتیک کمک می‌کنند.

عنصر مهم دیگر گوتیک در فرانکنشتاین، بررسی مسائل اخلاقی پیچیده است. ویکتور با قدرت علمی خود قوانین طبیعت را زیر پا می‌گذارد و این عمل پیامدهای سنگینی برای او و اطرافیانش به همراه دارد. این رویکرد به اخلاق و مسئولیت، یکی از ویژگی‌های ادبیات گوتیک است.

تم‌ها و مفاهیم اصلی

یکی از اصلی‌ترین مضامین فرانکنشتاین، بررسی مسئولیت‌های اخلاقی علم است. ویکتور فرانکنشتاین به عنوان دانشمندی که موفق به خلق زندگی می‌شود، با پیامدهای اعمال خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. او از مرزهای طبیعی عبور کرده و وارد قلمرویی شده که در آن اخلاق و مسئولیت‌های انسانی نقش بسیار مهمی دارند.

بیگانگی و انزوا از دیگر مفاهیم کتاب است که اهمیتی ویژه‌ای پیدا می‌کند. هم ویکتور و هم مخلوق او در طول داستان احساس بیگانگی می‌کنند. ویکتور به دلیل کارهای خود از جامعه فاصله می‌گیرد و هیولای او نیز به‌طور فیزیکی و احساسی از جامعه طرد می‌شود. این تم یکی از جنبه‌های عمیق روانی داستان است که احساسات تنهایی را به‌خوبی به تصویر می‌کشد.

از قدرت و جاه‌طلبی باید به عنوان دیگز مفاهیم بااهمیت رمان اشاره کرد. ویکتور فرانکنشتاین به دلیل جاه‌طلبی‌های علمی خود به دنبال شکستن مرزهای دانش بشری‌ست، اما این جاه‌طلبی در نهایت او را به سوی فاجعه هدایت می‌کند. این مسئله به‌طور نمادین نشان‌دهنده خطرات قدرت علمی و عدم توجه به پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن است.

تأثیرات فرهنگی و ادبی

فرانکنشتاین یکی از آثار کلیدی در ادبیات علمی‌تخیلی است و به‌عنوان یکی از نخستین رمان‌های این ژانر شناخته می‌شود. این رمان به پرسش‌هایی درباره ماهیت انسان، اخلاق علم و پیامدهای تکنولوژی می‌پردازد که همچنان در دنیای مدرن مورد بحث و تحلیل قرار می‌گیرد. این اثر همچنین الهام‌بخش بسیاری از آثار هنری و سینمایی بوده است. هیولای فرانکنشتاین به نمادی در فرهنگ عامه تبدیل شده است و داستان این رمان بارها در قالب فیلم‌ها، سریال‌ها و نمایش‌ها بازآفرینی شده است.

جمع‌بندی

در پایان باید گفت که فرانکنشتاین اثری چندلایه است که به بررسی مسائل مهم اخلاقی، علمی و فلسفی می‌پردازد. این رمان با ترکیب عناصر رمانتیسم، گوتیک و علمی‌تخیلی، به اثری منحصربه‌فرد در تاریخ ادبیات جهان تبدیل شده است. مفاهیم بیگانگی، مسئولیت علمی و پیامدهای جاه‌طلبی، همچنان از موضوعاتی هستند که در دنیای امروز نیز مرتبط باقی مانده‌اند. فرانکنشتاین نه تنها به‌عنوان یک داستان ترسناک و جذاب خوانده می‌شود، بلکه به دلیل پیچیدگی‌های فلسفی و اخلاقی‌اش، مخاطبان را به تفکر وادار می‌کند. این رمان همچنان پس از گذشت بیش از دو قرن از انتشارش، جایگاه ویژه‌ای در میان علاقه‌مندان به ادبیات و اندیشه دارد.
      

0

K@nashi

K@nashi

14 ساعت پیش

        📚کتاب "قبل از اینکه تو را رها کنم" (Before I Let You Go) نوشته ی خانم (کِلی ریمِر) و یکی از رُمان‌های پرفروش و پرطرفدار در ژانر درام و عاشقانه است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.
این کتاب سرشار از احساس و زیبایی با نگاهی حساس و عاطفی به مسائلی چون اعتیاد، روابط خانوادگی، فداکاری و انتخاب‌های اخلاقی می‌پردازد و خوانندگان را به تفکر در مورد تصمیمات زندگی و پیچیدگی‌های انسانی دعوت می‌کند.

✏️خلاصه ی داستان📖
داستان از جایی شروع میشود که لِکسی در نیمه های شب با تماس تلفنی از خواب بیدار می شود. پشت خط،آنی خواهر معتادش است که خبر بارداری و وضع حمل زودهنگام خود را می دهد. آنی از ترس این که مأموران به دلیل اعتیادش کودک را از او بگیرند، از رفتن به بیمارستان خودداری می کند و از لِکسی کمک می خواهد.
لِکسی که همیشه نقش حامی و نجات دهنده ی آنی را داشته، این بار نیز با وجود مشکلات شخصی خود (از جمله خطر از دست دادن شغل و نارضایتی نامزدش) تصمیم می گیرد مسئولیت کودک خواهرش را بپذیرد. این تصمیم زندگیِ منظم لِکسی را دچار تلاطم میکند و او را با چالش های جدیدی روبه رو می سازد.
در طول داستان، خواننده با فلش بک هایی به گذشته ی این دو خواهر آشنا می شود که نشان می دهد چگونه مرگ پدر و ازدواج مجدد مادر با فردی نامناسب، مسیر زندگی آنی را به سوی اعتیاد تغییر داده...
نویسنده به شکلی ماهرانه نشان می دهد که اعتیاد آنی تنها یک انتخاب شخصی نبوده، بلکه نتیجه ی (مجموعه ای) از تراژدی های خانوادگی و آسیب های روانی است.🖤

تحلیل شخصیت های اصلی🧩

لِکسی (الکسیس)🌝
📍خواهر بزرگ تر و شخصیت محوری داستان

📍فردی مسئولیت پذیر،کمال گرا و کنترل گر

📍همیشه نقش مراقب و نجات دهنده ی آنی را داشته است.

📍با پذیرفتن مسئولیت کودک خواهر، با ترس ها و گذشته ی خود روبه رو می شود.

آنی:(خواهر کوچک)🌚
📍خواهر کوچک تر و معتاد به مواد مخدر

📍شخصیتی آسیب دیده از کودکی پس از مرگ پدر و ازدواج مجدد مادر با ناپدری بدرفتار

📍با وجود تمام اشتباهات، عمیقاً دوست داشتنی و نیازمند کمک است.

📍بارداری او (نقطه ی عطف) داستان است.

🌱📚درون مایه های اصلی کتاب🧩
🌸روابط خواهرانه:کتاب به بررسی پیوند عمیق و ناگسستنی بین دو خواهر می پردازد، حتی زمانی که شرایط آنها را از هم جدا کرده است.

🍁اعتیاد به عنوان بیماری: نویسنده با ظرافت نشان می دهد که اعتیاد تنها یک ضعف اخلاقی نیست،بلکه بیماری پیچیده ای است که ریشه در(trauma)های گذشته دارد.

🌸فداکاری و محدودیت های آن: کتاب به این سؤال می پردازد که عشق و فداکاری تا کجا باید پیش برود و چه زمانی کمک کردن به دیگری ممکن است به فعال کردن رفتارهای مخرب تبدیل شود.

🍁مسئولیت پذیری و انتخاب های دشوار: لِکسی با یکی از سخت ترین تصمیم های زندگی اش روبه رو می شود -چگونه بینِ مسئولیت نسبت به خواهر،کودک و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کند.

🌸شفا و رشد شخصی: حضور کودک(آنی) در زندگی لِکسی، مسیری برای مواجهه ی او با ترس ها و زخم های گذشته اش می شود.

✍️سبک نگارش و ساختار روایی:
کِلی ریمِر در این کتاب از تکنیک (روایت دوگانه) استفاده کرده است. داستان عمدتاً از دیدگاه لِکسی در زمان حال روایت می شود، اما با فلش بک هایی از خاطرات آنی همراه است که به خواننده کمک می کند ریشه های اعتیاد و مشکلات او را بهتر درک کند.
نثر کتاب روان و جذاب است و نویسنده توانسته با ایجاد تعلیق مناسب، خواننده را تا آخر داستان همراه نگه دارد. دیالوگ های کتاب طبیعی و شخصیت پردازی ها عمیق و چندبُعدی است.

📚نقاط قوت کتاب:
📍پرداخت واقع گرایانه به موضوع اعتیاد:برخلاف بسیاری از داستان ها که اعتیاد را ساده نگارانه نمایش می دهند، ریمر با ظرافت تمام پیچیدگی های این بیماری و تأثیر آن بر خانواده را به تصویر می کشد.

📍شخصیت های چندبعدی: هیچکدام از شخصیت های کتاب کاملاً خوب یا بد نیستند. حتی لِکسی با تمام فداکاری هایش، گاهی در رفتارهایش جنبه های کنترل گرایانه دارد.

📍تعلیق و کشش داستانی: نویسنده به خوبی توانسته حس اضطراب و فوریت موقعیت را به خواننده منتقل کند.

📍پرداختن به موضوعات اجتماعی: کتاب علاوه بر جنبه های عاطفی، به نقد سیستم برخورد با معتادان و مادران معتاد نیز می پردازد.

🎗️منتقدان بین المللی نیز این کتاب را ستوده اند:

⭐️رُمان ریمِر،روایتی از پیوندی ناگسستنی بین دو خواهر است و به بررسی معضل اعتیاد و قوانین حکومتی در این زمینه می پردازد.(Publishers Weekly)

⭐️کِلی ریمِر با توانایی خارق العاده اش، ما را به عمق دنیایی می برد که در آن عشق باید به جای منطق تصمیم بگیرد.(پتی کالاهان هنری،نویسنده ی پرفروش نیویورک تایمز)

📚 این کتاب برای این دسته از خوانندگان مناسب است:

علاقه‌مندان به رُمان‌های اجتماعی-عاطفی خارجی 🌍❤️📖

کسانی که به داستان‌های خانوادگی و روابط پیچیده‌ی انسانی علاقه دارند 👨‍👩‍👧‍👦🔗💬

افرادی که می‌خواهند درک بهتری از معضل اعتیاد و تأثیر آن بر خانواده داشته باشند 🚬💔🏠

خوانندگانی که به دنبال داستانی جذاب با شخصیت‌های عمیق و چندبُعدی هستند 🧠🌀👥

نویسنده و آثارش:
کِلی ریمِر ✍️ نویسنده‌ی استرالیایی 🇦🇺 است که آثارش در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و USA Today 📈 قرار گرفته‌اند. از دیگر آثار او می‌توان به:
1. من بدون تو (۲۰۱۴)
2. دختر مخفی (۲۰۱۵)
3. وقتی تو را از دست دادم (۲۰۱۶)
4. اعتراف یک مادر (۲۰۱۶)
5. پیش از آن‌که رهایت کنم (۲۰۱۸)
6. چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم (۲۰۱۹)
7. حقیقت‌هایی که هرگز به تو نگفتم (۲۰۲۰)
8. یتیم ورشو (۲۰۲۱)
9. همسر آلمانی (۲۰۲۲)
10. مأمور پاریس (۲۰۲۳)

📚مجموعه‌ی «Start Up in the City»
«شروع از نو در شهر»

1. غیرمنتظره (۲۰۱۹)
2. ناگفته (۲۰۱۹)
3. از هم پاشیده (۲۰۲۰)

اشاره کرد.کتاب های او به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شده اند.

📝جمع بندی
«پیش از آنکه بگذارم بروی» رُمانی است عمیق،احساسی و به شدت انسانی که با نگاهی واقع گرایانه به یکی از دشوارترین مسائل اجتماعی می پردازد.
(کِلی ریمِر) در این کتاب موفق شده داستانی خلق کند که هم سرگرم کننده است و هم فکربرانگیز، هم قلب را به لرزه درمی آورد و هم ذهن را به چالش می کشد. این کتاب نه تنها روایتی جذاب از رابطه ی دو خواهر است، بلکه پنجره ای به دنیای پیچیده ی اعتیاد،سیستم های حمایتی ناکارآمد و قدرت شفابخش عشق بی قید و شرط می گشاید.
اگر به دنبال رُمانی هستید که شما را به تفکر وادارد و همزمان تحت تأثیر قرار دهد،«پیش از آنکه بگذارم بروی» انتخاب بسیار مناسبی خواهد بود.
مرسی از وقتی که برای این افزایش آگاهی خودتون گذاشتید💛🌻🙂
      

4

        (امید است که این یادداشت یک روز کامل‌تر شود.)

آنچه که در این نمایشنامه برای من عجیب و درعین حال جالب بود، فضاسازی چخوف بود.
پرده سوم و دعوای دایی وانیا و الکساندر، یک شورش به تمام معنا از سمت دایی وانیا بود علیه هرآنچه که باعث شده سالیانی دراز به جای کوشیدن در رشد خود، صرفا وسیله‌ای برای موفقیت دیگری باشد. گویا خشمی که سالیان دراز باعث سوختن جانش شده بود چندان شعله‌ور شده بود که دیگران را نیز می‌سوزاند.
از سوی دیگر شاهد الکساندر هستیم، استادیست که عملا به جای تولید کردن علم و ارائه نظریه، مصرف کننده تنبل درجه چندم علم است. کسی که در اثر رفتار خودخواهانه و شخصیت سست عنصر تنبلش از منشأ الهام به علت نفرت بدل گشته است. طنز تلخ داستان اینجاست که چنین شخص رقت انگیزی در پرده چهارم با نصیحتی پدرانه، همگان را به کار زیاد! دعوت می‌کند. عملا با رفتن او، همه به آرامشی نسبی می‌رسند.
آستروف، ژان، سوفیا و تل یگین،. آدم‌هایی هستند که هیچ حس خوشبختی‌ای ندارند. کار می‌کنند که زنده بمانند. آنچه که سوفیا در انتهای پرده چهارم بر زبان می آورد گویای زندگی و شخصیت اوست. دختری مهربان و نه چندان زیبا و ملیح که زندگی می‌کند به امید اینکه روزی بمیرد. گویا هیچ چیز جز خدمت به دیگران، آن هم نه خدمتی که برآمده از یک معنای والا باشد بلکه خدمتی از سر ناچاری، در زندگی او وجود ندارد... .
عصبیت، ناامیدی، حس پوچی و یاس و بی‌ثمری، پررنگ‌ترین چیزهاییست که می‌توان دید. گویا چخوف در زمانه خود چیزی جز این‌ها نمی‌بیند. وفادارها در نهایت در وفاداری خود خیری نمی‌بینند و آرمان‌گرایان و روشن دلان در نهایت به پوچی و یاس می‌رسند. گویا در جامعه آن روز ثمره خاصی از اخلاق‌مداری نصیب نمی‌شد... .

امیدوارم یک روز با دید پخته‌تری برای این کتاب یادداشت بنویسم. به قول علما : بعون الله تعالی ... :) 
      

0

بهاره

بهاره

16 ساعت پیش

         اولین و خوش‌طعم‌ترین تجربه با آگاتا کریستی

این اولین تجربه‌ی من از آثار آگاتا کریستی بود. همیشه می‌دونستم کتاب‌هاش عالی‌ان، اما هیچ‌وقت اون‌قدر اشتیاق نداشتم که شروعشون کنم تا وقتی که تصمیم گرفتم انتخاب رو بسپارم به خواهرم. و باید بگم یکی از بهترین تصمیم‌هام بود!

آن‌ها به بغداد آمدند یک داستان معمایی-جنایی با پس‌زمینه‌ای سیاسی‌ست که خلاصه‌کردنش واقعاً ساده نیست؛ چون با پیچیدگی های غیرمنتظره و فضای خاصش باید حتماً خونده بشه تا درکش کرد. از همون ابتدا، روند داستان به‌طرز شگفت‌انگیزی جذاب بود و اصلاً فکر نمی‌کردم مسیر ماجرا به این نقطه برسد.

نکته‌ای که برام جالب بود، اینه که توصیف‌ها در این کتاب نه‌تنها خسته‌کننده نبودن، بلکه برعکس، سرگرم‌کننده و دقیق بودن و باعث شدن همه‌چیز رو بهتر تصور کنم—در حالی که معمولاً توصیف‌های طولانی رو رد می‌کنم!

یکی از جذاب‌ترین بخش‌ها حضور یک دختر جوان به‌عنوان شخصیت اصلی و تأثیرگذار داستان بود که حضورش داستان رو زنده‌تر کرده بود. و البته اون عاشقانه‌ی ریز و شیرین در پایان داستان... واقعاً دلمو برد.

این کتاب کاملا ارزش وقت گذاشتن داشت.
      

2

تامیلا

تامیلا

18 ساعت پیش

        یک سفرنامه ی دیگه از منصور ضابطیان، با همون لحن صمیمی و طنز گاه به گاه و کمی حسرت از اینکه چرا من اون کشور رو از نزدیک تجربه نکردم:)
یک ویژگی که این سفرنامه رو از بقیه ی سفرنامه های شیرین آقای ضابطیان متمایز می کنه، اینکه بر خلاف بقیه یک محوریت داره: غذا! ما ایتالیا رو برای پیتزاها و پاستاهای معروفش می شناسیم و با خوندن کتاب، هم اطلاعات خیلی جالبی راجع به انواع پیتزا و پاستا به دست میاریم، هم اینکه می فهمیم ایتالیا خواستگاه چیزهای خوشمزه ی دیگه ای(مثل نوتلا!) هم بوده.
اطلاعات فرهنگی ای که با غذا پیوند خورده بود و توی کتاب نوشته شده بود از همه ی بخش های کتاب برام جذابتر بود چون انگار نشسته بودم با یک ایتالیایی درباره ی آداب و رسوم و غذاهاشون حرف می زدم و بعضی اوقات هم از تشابهات فرهنگی(مثل حرمت داشتن نون) لذت می بردم:)
کتاب خوشمزه ای بود، بخونیدش و مثل من در آرزوی خوردن غذاهای ایتالیایی بمونید!🤭
پ.ن: دست مریزاد به آقای «حبیب ایلون» گرافیست کتاب که هم جلد و هم داخل کتاب رو خیلی زیبا طراحی کردن و کتاب رو خوندنی تر کردن. البته نشر ثالث برای طراحی گرافیک تمام سفرنامه های آقای ضابطیان سنگ تموم گذاشته ولی این یکی، یکجور خاصی به دلم نشست!
      

0

فرنوش

فرنوش

18 ساعت پیش

        فضاسازیش برام جادویی و محسورکننده بود. بهم حس هری پاتر می‌داد که همه چی توش شگفت‌زده‌ات می‌کنه. اوایلش با وجود فضاسازی جادوییش برام تا حدی معمولی و یه ذره کنجکاوکننده بود ولی بعد از دو سه فصل بوم! اینقدر عاشقش شدم که مدام دلم می‌خواست ببینم توی فصل بعدی دیگه در مورد چه جور رویایی می‌خواد حرف بزنه.
فصلی که در مورد تروما بود رو با پوست و استخوانم درک کردم و بعد از تموم شدنش یه فس گریه کردم چون منم با وجود گذشت شش هفت سال از کنکورم باز هم همچنان هفته‌ای چند شب خواب می‌بینم توی مدرسه‌ام و دارم واسه کنکور می‌خونم یا امتحان دارم و هیچی نخوندم یا با وجود اینکه می‌دونم سال‌ها از درس خوندنم گذشته ولی توی خواب مدام نگرانم که چون خیلی گذشته دیگه هیچی از مطالب یادم نمیاد!
مثل گفته این کتاب منم باید یکم با خودم مهربون‌تر باشم تا بتونم این تروما رو پشت سر بذارم و جالبه وقتی که این فصل رو خوندم تا الان دیگه خواب مدرسه ندیدم!
از این بخشش هم بگذریم باقی فصل‌هاشم خیلی جذاب بودن و خوندن این کتاب بی‌نهایت برام شیرین بود😍
      

0

        
خب... خیلی تازه کتاب رو تموم کردم و برخلاف چیزی که فکر میکردم خیلی سریعتر از تصورم پیش رفتم توش
و این رو مدیون دو چیز میدونم، یکی قلم روان نویسنده و زبان طنزش، دومی آشنایی خودم با فضای استارت آپی از زاویه ای که نوع نگاه و دیدگاهم با نویسنده موافق بود!

کتاب نوشته ی خانوم آزاده رحیمی هست که دو سال و خرده ای توی سیستم استارت آپی ایران (در واقع یکی از موفق ترین استارت آپ های ایران در زمینه گردشگری که الان بزرگترین سیستم این حوزه است) در سمت تولید کننده محتوا کار کرده و بعدش ازش خارج شده، اما این کار کردن و خروج یه روند یکهو و بدون چالش و مستقیم نبوده. یعنی از همون اول به فکر این بوده که اگر تونستم برم جای بهتری کار کنم و به همین دلیل در ضمن کار کردن توی شرکت خودشون، مدام به جاهای دیگه رزومه فرستاده و مصاحبه رفته و فضاهای مختلف رو دیده.


به نظرم زاویه ی نگاه کتاب درست بود. البته برای کسی که اوایل جوانی هست، و با شوووور و شوق فراوان وارد سیستم های استارت آپی میشه، و میخواد سریع رشد کنه و زندگی خودش و دنیا رو متحول کنه، کتاب خیلی سرکوبگر و استهزا کننده به نظر میاد. از دیدگاه این آدم ها، فضای استارت آپ میتونه خیلی هم درست باشه و اگر کسی باهاش کنار نمیاد مشکل از خودشه😏

ولی شاید از نظر من نوعی که ترجیح میدم کارها واضح تر و حقیقی تر و روند کارها با نظم و دقت و سرعت مطمئن تری باشن و وظایف در حیطه ی مشخصی باشن، و کلاس کاریم رو در به کار بردن چهل تا واژه انگلیسی در هر جمله م نمیدونم، استارت آپ یه بلبشوی کامله.  جایی که ایده ها و سیستم ها از خارج از این زیست بوم طراحی شدن و با تزریق نامتعارف شون به فضای فرهنگی و کاری ایرانی، و ایجاد رویا و حتی رویا فروشی برای جوانان، اول از انگیزه و شور جوانی شون استفاده میشه و بعد هم خیل عظیمی شون با احساس سرخوردگی و شکست از فضای کار و رقابت کنار گذاشته میشن.
جایی که شرح وظایف مشخصی نداره، آینده مشخصی نداره، مسیر مشخصی هم نداره، تنها چیزی که هست حرکته که خودشون بهش پویایی میگن

علی ای حال، کتاب فصل های مختلفی داره که هر کدوم به اسم یکی از مفاهیم استارت آپی نام گذاری شده ، مثلا *ورکشاپ، اوپن آفیس،  بازار هدف، او کی ار ، منتور و ...* اسم فصل های کتاب هستن

خانوم نویسنده در هر فصل اون مفهوم رو در اکوسیستم استارت آپی توضیح داده، شرکتی که توش بوده و مصاحبه هایی که رفته رو هم به عنوان شاهد مثال با زبان طنز آورده

آخرش هم میگه که خارج شدم چون دیدم بدون این سیستم ، زندگی بهتری دارم و قسم خوردم دیگه واردش نشم

میگه استارت آپ بده؟
نه اصلا!
میگه برای آدم های خاصی مناسبه! برای آدم کمرو، خجالتی، درون گرا، کسی که میخواد کار کنه و حقوق بگیره و زندگی شخصیش جدای از کارش باشه، وقت تفریحش رو برای کار نذاره ، احیانا کسی که با سن طبیعیش پیش رفته و توی سی و خرده ای سالگی حس ۲۰ ساله ها رو نداره، واقعا جای جالبی نیست و حتی ته کتاب اشاره میکنه به یکی از جذاب ترین حقایقی که منم در آستانه ی سی سالگی (حالا گیریم دو سال زودتر) بهش رسیدم...

تلاش برای متفاوت و غیر معمولی بودن، توهم یه کار خارق العاده کردن و گریز از زندگی کارمندی به همین دلیل، در حالیکه در یک سنی، آدم رویاش میشه همین زندکی کارمندی شسته رفته و مرتب😁

(طبیعتا کارهایی مثل نظامی ها، پزشکان و معلمان و ... رو در این قیاس نداریم، منظور دقیقا مقایسه ی زندگی کارمندهای استارت آپ ها و کارمندهای اداری معمولی هست)


یه نکته جالب دیگه، اشاره به رزومه فرستادن مطابق با اگهی های استخدامی بود که واقعا تیکه های جالبی داشت و اگر یک بار هم آگهی های استخدامی رو دیده یا مصاحبه رفته باشید از عمق وجود حسش میکنید

در پایان اینم بگم که نشر اطراف و نشر ترجمان علوم انسانی رو خیلی دوست دارم و در این حیطه یعنی روایت نویسی طبیعتا نشر اطراف رو بیشتر !

چند تیکه از کتاب رو هم مطابق این مطالب براتون میذارم
      

25

        
اگر میخواهید در عرض سه ساعت و نیم یک کتاب جذاب و تاثیرگذار را بشنوید، نسخه صوتی این کتاب عالی است.
مزرعه حیوانات یا همان «قلعه حیوانات»، یکی از مطرح‌ترین آثار جورج اورول است که تصویری عمیق و انتقادی از جامعه و سیاست‌های توتالیتر را در قالبی زیبا و جذاب به مخاطب می‎رساند. این رمان در قالب یک داستان ساده، اما با مفاهیم پیچیده، به تحلیل و نقد قدرت و فساد می‌پردازد. کتاب مزرعه حیوانات توانسته است با نگاهی طنز و در عین حال تراژیک، به ما نشان دهد که چگونه آرمان‌های برابری و عدالت، به تدریج در سایه سوءاستفاده از قدرت نابود می‌شوند.
مزرعه حیوانات پر از نمادها و شخصیت‌هایی است که هر کدام به بخش‌های مختلفی از جامعه یا مفاهیم سیاسی و اجتماعی اشاره دارند.
کتاب قلعه حیوانات از منظر ادبی، ترکیبی از سبک‌های طنز، هجو، و تمثیل است. اورول با استفاده از زبان ساده و داستانی نمادین، توانسته است مفاهیمی پیچیده همچون فساد سیاسی، دیکتاتوری، و آرمان‌گرایی انقلابی را به شکلی جذاب و قابل فهم بیان کند. او با بهره‌گیری از داستان حیوانات و مزرعه، توانسته انتقادی تند و تیز از نظام‌های توتالیتر مانند شوروی تحت حاکمیت استالین داشته باشد.
جورج اورول این رمان را با هدف نقد نظام مارکسیستی نگاشته است و بسیاری آن را برای همه انقلاب‌ها مورد استفاده می‌دانند و در کشورهایی با انقلاب‌های ایدئولوژیک، این کتاب بسیار تبلیغ می‌شود.
قلعه‌ حیوانات و 1984 از مشهورترین کتاب‌های جورج اورول هستند. اما اورول آثار دیگری هم دارد.

#ری‌ویونویسی

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«اما در مقایسه با زمان جونز همه چیز ترفی کرده بود. اسکوئیلر به سرعت اعدادی را پشت سرهم می‌خواند تا به حیوانات نشان دهد حالا از زمان جونز جوی بیشتر، یونجه فراوان‌تر و شلغم زیادتری دارند، ساعات کمتری کار می‌کنند و آب آشامیدنیشان گواراتر، عمرشان طولانی‌تر، بهداشت نوزادان بهتر شده‌است، در طویله کاه بیشتر دارند و مگس کمتر آزار می‌دهد. حیوانات تمام این مطالب را باور می‌کردند. در واقع خاطره دوره جونز تقریباً محو شده بود. می‌دانستند که زندگی امروزشان سخت و خالی است، غالباً گرسنه‌اند، سردشان است و معمولاً جز هنگام خواب کار می‌کنند؛ ولی بی شک روزهای قدیم از امروز هم بدتر بوده‌است!»
      

21

        #یادداشت_کتاب 
#داستان_دو_شهر
داستان دو شهر بعد از دیوید کاپرفیلد و آرزوهای بزرگ، سومین کتابی است که از چارلز دیکنز خواندم. البته هر سه کتاب، نسخه کوتاه شده نشر افق بود اما برای من که حوصله توصیف‌های ریز و جزئی دیکنز را ندارم، کافی بود.
بین این سه کتاب، داستان دوشهر بسیار قوی‌تر و جذاب‌تر بود. ترکیب کردن انقلاب فرانسه با ماجراها و شخصیت‌های انگلیسی، داستان این کتاب را برخلاف دو کتاب قبلی، خیلی هیجان‌انگیزتر کرده است. 
درواقع بعد از خواندن دیوید کاپرفیلد و آرزوهای بزرگ، حس کردم دیکنز کلا حرف زیادی برای گفتن ندارد و فقط می‌تواند ماجراهای بچه‌های فقیر انگلیسی برای پولدار شدن را روایت کند.
اما داستان دو شهر نشان داد توانایی‌های دیکنز در انتخاب موضوع، پردازش داستان و غافلگیر کردن مخاطب، بسیار فراتر از چیزی است که در داستان‌های صرفا انگلیسی خود نشان می‌دهد. شاید اگر بخواهم در مقام تشبیه برآیم، بگویم داستان دو شهر دیکنز نسبت به سایر کتاب‌هایش مثل جین ایر شارلوت برونته است نسبت به باقی آثارش.

داستان دو شهر با ماجرای مردی فرانسوی آغاز می‌شود که ۱۸ سال بدون جرم و محاکمه، در سلولی انفرادی در زندان معروف باستیل زندانی بوده است. دختر این مرد او را نجات می‌دهد درحالی که مشاعرش را از دست داده و دیگر نمی‌داند کیست و کجاست. سپس او را همراه خودش به لندن می‌برد.

از این به بعد داستان از یک طرف به ماجرای زندگی شخصی این پدر و دختر می‌پردازد و از طرف دیگر قدم به قدم اتفاقات قبل و بعد از انقلاب فرانسه را در پاریس برای ما روایت می‌کند. البته روایت کتاب از انقلاب فرانسه، روایت تاریخی خشک نیست و دیکنز با قرار دادن شخصیت‌هایی خیالی که با زندگی این پدر و دختر مرتبط هستند، تاریخ را با داستانی تخیلی می‌آمیزد که بعید نیست مشابه آن در واقعیت اتفاق افتاده باشد، و به این شکل همه چیز را با زبان شیرینش برای ما پیش می‌برد. احتمال می‌دهم توصیفات زیادش در این کتاب، نه تنها خسته کننده نباشد بلکه به جذابیت بیان تاریخ از زبان او هم بیفزاید. به همین خاطر تصمیم گرفتم فصل ۲۱ و برخی قسمت‌های فصول دیگر که به توصیف پاریس در زمان انقلاب می‌پردازد را از نسخه کامل کتاب حتما بخوانم.

در مجموع اگر قرار است یک کتاب از چارلز دیکنز بخوانید، حتما داستان دو شهر را انتخاب کنید.
      

27

        《لرد جیم》داستان ماجرا ها و رخداد ها نیست، بلکه سرنوشت و نحوه تغییر و تحول درون آدمی است. سرگذشت آدمی که همواره به دنبال فرصتی برای اثبات خود بوده. اثبات خود به دیگران نه بلکه به خودش برای غلبه بر سرنوشت. گاهی همه‌ چیز در یک فرصت خلاصه می‌شود. فرصت تغییر جریانی سرکش، جریانی ناخواسته، جریانی تباه‌کننده. آن فرصت مانند یک لحظه است، مانند یک آن که در زمانی نامعلوم و با سرعتی دست نیافتنی می‌گذرد. به چنگ آوردنش ساخته هر دلی نیست، یک عمر پاییدن می‌خواهد، یک عمر چشم انتظاری و تمنا می‌خواهد. دمی تسلیم‌ناپذیر و غروری آهنین می‌خواهد. چراکه بسیاراند انسان‌های قضاوت‌گر که خود را همواره بری از خطا و مصون از بلا می‌دانند. کسانی که شرایط بحرانی را که تجربه‌اش نکرده‌اند بازیچه می‌پندارند. از همین رو قرارگرفتن در شرایط بحرانی است که آدمی را محک می‌زند.
قبل‌تر هم اشاره شده که شیوه انتقال مفاهیم کنراد بر پایه‌ی تصویرسازی ذهنی است. به خوبی حقیقتی را که می‌خواهد انتقال دهد را درمی‌یابیم. می‌فهمیم که چه چیزی را می‌خواهد که بگوید اما چگونگی‌اش را نه. چون مهی لغزان در دشتی گسترده تا افقی دوردست. در بخش کوچک اما اساسی از کتاب وی از زبان دو شخصیتش (اشتاین و مارلو همان راوی دل تاریکی و جوانی) به بحث پیرامون دو دیدگاه نسبت به خیال می‌پردازد. مارلو گرفتاری به رویا و خیال را یک بیماری و ابتلایی جنون‌آمیز می‌داند از طرفی اشتاین درمان را در خود رویا و خیال و از طریق هرچه بیشتر غرق کردن خود در رویا. چراکه به باور او کسی که بر حسب عادت، مدام غرق رویا می‌شود، به سختی می‌تواند از لذت آن دست بشوید. عقیده اشتاین بر این است که شاید غرق شدن در رویا از انسان، آدمی دیگر در آن سوی مرز بسازد. مارلو مخالفت می‌ورزد چراکه رویا را چون دشتی پر از گور و گودال لبریز از شراره می‌داند که کناره‌، لبه‌ و مرز آن روشنایی فریبنده‌ای دارد. روشنایی فریبنده‌ای که آدمی را به خود می‌خواند. و اگر آدمی وارد آن دشت شود و با آن خو بگیرد، کم‌کم به سوی گور و گودال میل می‌کند. جایی که سرانجام روح و تنش را در کام خود می‌کشد.
اشتاین در ادامه این سوال را مطرح می‌کند که پس چه چیز انسان دردمند را وادار به خودکاوی می‌کند؟ جواب می‌دهد رویا. ما انسان ها همواره با رویاپردازی است جنبه‌های مختلفی از خود را پیش روی‌مان قرار می‌دهیم و خود را قضاومت می‌کنیم با رویا است که به کالبد خویش هستی می‌بخشیم و دلیلی برای بودن‌مان می‌یابیم.
اما رویا یا همان خیال خاصیتی متناقض دارد. زمانی که در رویاهایمان در خود پی به اخلاق یا رفتاری نادرست می‌بریم، در قضاوت‌مان خود را سرزنش می‌کنیم ولی همزمان با آن از یافتن آن نقص لذت می‌بریم. این جنبه پارادوکسیکال رویا است که کنراد انگشت روی آن گذاشته و ما را از آن برحذر می‌دارد.
همانطور که هر یک از ما یک یا دو رویای خاص خودمان را داریم و علی‌رغم آگاهی‌مان از غیرعملی بودنشان، از غیر ممکن بودنشان باز آن‌ها را در سر می‌پرورانیم. به پروردن آن خو گرفته‌ایم و از آن لذت می‌بریم. لذتی توام با درد. رویا‌هایی‌ که ما را به درون خود می‌کشند و شیره جانمان را می‌مکند. به تمامی در مشت خود می‌گیرند و چون برده مطیع خود می‌کنند. گاهی صدای موهوم‌شان را در درون سرمان می‌شنویم که خبر از آینده‌ای تاریک می‌دهند و ذهنمان را چنان فلج می‌کنند که توان هرگونه عملی را از ما سلب می‌شود. رویاهایی این چنین سهمگین در تمام وجودمان پخش می‌شوند‌ و دیری نپاییده کل هستی‌مان را دربرمی‌گیرند. طوری که در زندگی چیزی نخواهیم خواست جز تحقق همان رویاها و شاید سرانجاممان به دست همان رویاها و خیال ها رقم بخورد.
با اندیشه در آن رویاها است که همان نگاه خیره معروفی که کنراد از آن دم می‌زند، شروع می‌شود. نگاه خیره‌ای که چشم‌ها در آن به درشت‌ترین حالت خود می‌رسند، چین و شکن‌هایی آرام‌آرام بر سطح پیشانی ظاهر می‌شوند، محیط کم‌کم به تاری می‌رود، ابری نمناک برچشم‌ها می‌نشیند، گویی زمان از حرکت بازمی‌ایستد و همه چیز در لحظه می‌گذرد، به تدریج از سطح هوشیاری و خودآگاهی کاسته شده و مغز به لبه ناخودآگاهی می‌رسد، پلک‌ها سنگین و خواب‌آلوده می‌شوند و نهایتا خلسه آغاز می‌شود.
      

10

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.