معرفی کتاب اتاق بسته اثر ژان پل سارتر مترجم امید جمشیدی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
98
خواهم خواند
43
نسخههای دیگر
توضیحات
کتاب دوزخ، نمایشنامه ای اگزیستانسیال از نویسنده ی بزرگ فرانسوی، ژان پل سارتر است. در این داستان، دو زن و یک مرد برای همیشه در اتاقی مخوف در جهنم اسیر شده اند. پنجره های با آجر پوشانده شده، هیچ آینه ای وجود ندارد، چراغ ها هیچ وقت خاموش نمی شوند و از همه مهمتر، راهی برای خروج از این اتاق نیست. نکته ی جالب در این دوزخ این است که روح ها با آتش شکنجه نمی شوند، بلکه عذاب آن ها، تحقیر شدن به خاطر کنار رفتن تمامی ظاهرسازی ها و نقاب های هر شخص پیش چشم کنجکاو سایر جهنمیان است. در اینجا، هیچ رازی وجود نخواهد داشت و حتی سیاه ترین اعمال هر روح، به شکلی بی رحمانه در معرض نور کورکننده ی دوزخ قرار خواهد گرفت. شکنجه ای ابدی در انتظار دوزخیان است.ژان پل سارتر،اگزیستانسیالیست بزرگ فرانسوی ،چیره دستی خود را در اتاق بسته ،تصویری فراموش نشدنی از جهنم به رخ می کشد.این نمایشنامه نمودی از جهان پس از مرگ است که در آن سه شخصیت به عنوان مجازات برای ابدیت در اتاقی بسته گرفتار هستند.این نمایشنامه جمله ی اغلب به غلط تفسیرشده ی سارتر"دوزخ وجود دیگران است" را دستمایه ی خود قرار می دهد که ارجاعی است به درگیری ابدی هستی شناسانه ی سارتر،اینکه خود را در جهان دیگران به مثابه ی یک شی ببینی.دوزخ دیگری ست. اتاق بسته را می توان بیانی دراماتیک برای «هستی و نیستی» قلمداد کرد. سه مرده پس از مرگ به جای جهنم در اتاقی گرفتار می آیند که از آن هیچ راه خروجی نیست. سارتر با تحریف تصور «جهان پس از مرگ» نزد جهان بینی های تقدیرگرا موقعیتی عجیب ساخته که در آن مجازات محکومان نه شکنجه ی فیزیکی که نفس گرفتار بودن در موقعیت است. سوژه در مقابل پوچی جهان به «تهوع» دچار است. تمام اضطرابی که او در مواجهه با موقعیتی مادی با آن روبه روست، در این نمایش به واسطه ی تمام شدن موقعیت در مرگ و پایان آزادی او در انتخاب و عمل دو چندان گشته است. جهان پس از مرگ در این نمایش همان جهان زمینی است با مسائل و مشکلات مادی که به شکل موقعیتی اگزیستانسیال برای سوژه به طور مداوم تکرار و تکرار خواهد شد. در واقع این موقعیت خیالی پس از مرگ که سارتر بین سه مرده دو زن و یک مرد- برقرا ساخته همان موقعیتی است که او ذاتی زندگی سوژه می داند: هیچ گریزی از آزادی وجود ندارد. ما محکوم به آزادی هستیم.
بریدۀ کتابهای مرتبط به اتاق بسته
نمایش همه1402/2/24
یادداشتها
1402/10/7
1402/10/16
"جهنم یعنی دیگران." این جمله، خلاصهای از نماشنامه دوزخ نوشته ژان پل سارتره که در سایت کافه بوک به چشمم خورد. توی این نمایشنامه ما شاهد زندگی پس از مرگ سه انسان هستیم؛ گارسِن، اینس و استل. همه اونا به یک اتاق منتقل میشن. در ابتدا انکار میکنن که گناهی مرتکب شدن و میگن که احتمالا اونا رو تصادفی در کنار هم قرار دادن. اونا دنبال جلاد میگردن تا شکنجه جسمی بشن ولی کسی برای شکنجه جسمی اونجا نیست. در ادامه اونا شروع به کنکاش توی زندگی همدیگه و اظهار نظر در مورد هم میکنن. به همین ترتیب جلو میره تا جایی که قضاوت ها آزادهنده میشن و بینشون اختلاف و دعوا به وجود میاد. اونا تبدیل به عاملی برای شکنجه روح و روان هم میشن. جهنمی به وجود میاد که جسمی نیست، فکریه. شاید بزرگترین و سخت ترین شکنجه برای ما آدما، تحمل نظرات دیگران در مورد خودمون باشه. از طرفی، نجاتمون هم دست همون آدماست. اگر از ما تعریف کنن، اگر بگن اشکال نداره، ما خودمون رو مقصر نمیدونیم و همه کارهامون توجیه میشن اما اگر به ما بگن گناهکار، نمیتونیم از دام افکارمون خلاصی پیدا کنیم. مسئله آینه موضوع جالبی بود. برداشت من از آینه این بود؛ ما آدما وقتی خودمون به خودمون نگاه میکنیم، فقط چیزهایی رو میبینیم که دلمون میخواد. فقط نقص های سطحی رو میبینیم که بنظرمون برطرف شدنی هستن، مثل رژ لبی که استل نگران بد زده شدنش هست، اما واقعیتِ ما چیزی هست که دیگران از ما میبینن و درک میکنن. وقتی استل توی اتاق متوجه میشه که آینه ای در کار نیست و بقیه باید در موردش نظر بدن، به هم میریزه. همونطور که همه ما از قضاوت دیگران فراری هستیم و ترجیح میدیم خودمون اعمالمون رو قضاوت کنیم. با این اوصاف، ما آدما به نظرات بقیه اهمیت میدیم؛ برای همین هم هست که اونا نمیتونن از گوش دادن به نظرات بقیه چه روی زمین و چه توی اتاق، درمورد خودشون دست بردارن. در طول داستان، اونا دائم به زمین نگاه میکنن تا ببینن بعد از مرگشون بقیه در چه وضعیتی هستن و چه حرفایی درموردشون میزنن. نسبت به هر کدوم هم عکس العمل نشون میدن و در آخر، وقتی دیگه صدایی از زمین نمیشنون ناامید میشن، چون دیگه نمیتونن نظرات دیگران در مورد خودشون رو بشنون. از طرفی میبینیم که به همدیگه در اتاق پرخاش و توهین میکنن و این رو راهی برای رهایی از فکر گناهان خودشون میدونن. در واقع با بزرگنمایی گناهان بقیه، گناه خودشون رو کوچکتر نشون میدن و سعی میکنن عذاب روحی خودشون رو با عذاب دادن دیگری، کم کنن. نکته جالب توجه هم برقی هست که هیچوقت خاموش نمیشه، اونا دیگه نمیتونن بمیرن و خلاصی پیدا کنن و این یعنی باید تا ابد به هم نگاه کنن و در معرض قضاوت هم قرار بگیرن.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/2/26
1404/1/1
1402/4/4