عشقهای فراموش شده (ویس و رامین)
اول که کتاب رو شروع کردم اینطوری بودم که: ( ها؟! این چه چرت و پرتیه؟! اسعد گرگانی چنین داستانی رو منظوم کرده؟!! چرا انقدر عجیب و غیرمنطقیه؟؟؟؟!)
بعد چند صفحه خوندن متن و مقایسه با اصل شعر ویس و رامین،دستم اومد که برخلاف بقیه کتابهایی که از این محموعه خوندم و ریتم آروم و عاشقانهی ملو داشتند، این اثر قلم طنز و تقریبا تخیلی داره.
پیام ابراهیمی کلیت داستان ویس و رامین رو توی داستانش اقتباس کرده و یه متن طنز و جالب نوشته.
متنی که بخش اول هر فصل، روایتی اول شخص از تجربه شخصی راوی در باب عشق و بقیه فصل روایت داستان هست.
شخصیت خیالی مورد علاقه من پیرمردهای ریش سفید داستانند که غیرمنطقی ترین ولی خنده دارترین پادرمیونیهای همه طرفه رو دارند.( من رو یاد هفت کوتوله سفید برفی و بزبز قندی توی انیمیشن شنل قرمزی میندازند)
اقتباس جالبی بود و احتمالا خیلی باب میل نوجوانها و جوانهاست.
بخونید کیف کنید.
اما خب اصل ویس و رامین یه دنیای دیگه داره. شخصیتهای بیشتر،اتفاقات بیشتر، پایان متفاوت و درنهایت نظم جذاب و شیوای جناب اسعد گرگانی.
سی