tahoora🦋

tahoora🦋

@tahoora1001
عضویت

تیر 1403

7 دنبال شده

12 دنبال کننده

                "من تسلی بالکتب لم تفته سلوه"
هرکس که با کتابها آرامش یابد، راحتی و آسایش از او سلب نمی گردد.
غررالحکم /ص233
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
tahoora🦋

tahoora🦋

4 روز پیش

        پنج اقلیم حضور
کتابی از استاد داریوش شایگان و شالوده مقالاتشان درباره پنج شاعر بزرگ ایران و به قولی قله‌های شعر و ادب ایران.
برخلاف عنوان کتاب که به بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان میپردازه، به صورت مستقیم با این چرایی کاری نداره و کتاب درواقع چکیده و مختصر توضیحی از سبک و سیاق و عالم فکری این پنج شاعر( فردوسی،خیام،مولانا،سعدی و حافظ) هست.
انتظار بیشتری و متفاوتی از کتاب داشتم. مطالب گفته شده پراکنده بود و برای هربخش می‌شد خیلی گسترده‌تر نوشت.
متن مقالات آسان‌خوان نبود و آشنایی نسبی درباره هرکدوم از شاعران درک مطلب رو بهتر میکرد.از این رو احتمالا بعد از مطالعات بیشتر شاید دوباره به کتاب رجوع کنم و بیشتر ارتباط بگیرم.
اما درکل این کتاب کمک کرد تا یک جهان فکری جمعی از این پنج شاعر به عنوان حلال و همراه ایرانیان در هر موقعیت برای من متصور باشه.

✓فردوسی برای هویت بخشی، اقتدار و افتخار در اوج حماسه، نگاه به گذشته و تاریخ، عبرت و جان بخشی به زبان و میهن ایرانیان.

✓خیام برای همین لحظه اکنون،حال،جدایی از گذشته و آینده، رهایی و بی‌تعلقی.

✓مولانا برای شور و مستی عارفانه، تجلی وحدت و یکی شدن با معشوق،از زمین و زمان کنده شدن و پرواز به ملکوت.

✓سعدی برای درمیان اجتماع بودن، برای دوای روزهای معاش و زندگی، حکمت و موعظه و پند و عشق و علاج به سربردن در دنیای نه چندان مطلوب.

✓ و حافظ که بیشتر و دشوارتر بهش پرداخته شد، با غزل‌هایی که همه و از هرقشر و مسلکی و با هر دغدغه‌ای با یک مرتبه از فهم و صورت آن ارتباط می‌گیرند.
غزلهایی که برعکس مولانا، که مستقیم هستند، با تکنیکی‌ترین و زیباترین ابزارها آراسته شده و والاترین مفاهیم از ازل تا ابد درون پرده زمینی و ملموس با حواس پنجگانه گنجانده شده.

قطعا که بهره بردن از این گنج‌ها برای ما ایرانیان واجب هست. امیدوارم قدرشون رو بدونیم و خودمون رو در ابیاتشون پیدا کنیم.
بیست و هفت.
      

3

tahoora🦋

tahoora🦋

1404/4/25

        یک عاشقانه آرام 
فکر نمی‌کنم برای هیچ کتابی تا این لحظه انقدر لحظه شماری کرده باشم تا زودتر تموم بشه و درباره‌اش بنویسم.
سال‌ها قبل وقتی که تصمیم به خوندن این کتاب داشتم و چند صفحه‌ای از اون رو خوندم توقع یک رمان سراسر عاشقانه روان  داشتم و چون با انتظاراتم متفاوت بود و تنها جملات کتاب رو غرق در نثر ادبی و ظاهرا تکلف می‌دیدم ناامیدانه از عدم برقراری ارتباط کنار گذاشتمش و هر وقت صحبتی از این کتاب نادر ابراهیمی می‌شد با ناراحتی ابراز می‌کردم که با وجود معروفیتش با اون نساختم ( اینکه کتاب چاپ آفست بود هم شاید مزید برعلت بود!)...
گذشت تا سال قبل که اتفاقی در سایت سیبوک با یک نسخه چاپ قدیمی از کتاب مواجه شدم که قیمت خیلی مناسبی داشت و گفتم خریدنش ضرری نداره و شاید بهانه‌ای بشه برای تلاش مجددی برای خوندن کتاب یا گزینه مناسبی برای هدیه دادن.( جلد گالینگور(سخت) کتاب که عاشقش هستم هم اینجا پر تاثیر بود!).
وقتی کتاب به دستم رسید از میزان قشنگی جلد اصلی و محافظ کتاب و کاغذ کاهی اون ذوق زده شدم و جالب بود که این آخرین نسخه سایت بود و کلا چاپ تمام بود.
اما به این زودی ها به لیست کتاب‌های در دست خواندن من اضافه نشد تا همین تیرماه که یک روز که کنار کتابخونه نشسته بودم هوس کردم که نگاهی به کتاب بندازم و... 
من مسحور یک عاشقانه آرام شدم!
و جمله‌ای که با خودم بارها زمزمه کردم و جوابی بود به هرکس که بپرسه چرا نظرت عوض شد این بود که: الان وقتش بود! 
به قول پدرم هرچیزی وقتی داره.
این کتاب نادر ابراهیمی هم الان و در این موقعیت در جان من نشست.
من تاحدی مخالف نظریه مرگ مولف هستم و اینبار هم بهم ثابت شد که خوندن سه کتاب دیگر نادر درباره خودش و زندگیش قبل این کتاب پله‌هایی بود که من رو به این موقعیت درست برای خوندنش رسوند.
اون سه کتاب چهل نامه عاشقانه آرام، ابن مشغله و ابوالمشاغل بود.
یک عاشقانه آرام نه به طور مستقیم و نه خیلی غیرمستقیم داستان زندگی خود نادر و همسرش فرزانه هست.
من تفکرات نادر ابراهیمی رو در لابه‌لای تک تک جمله‌های کتاب می‌دیدم و نمی‌تونستم این کتاب رو جدای نویسنده‌اش تصور کنم.
گیله مرد کوچک لاغر‌اندام همان نادر نه لاغر‌اندام و کمی گیلکی خودمان است و عسل اصل سبلان هم همسرش فرزانه تهرانی الاصل است.
اما عاشقانه آرام چیست؟ 
یا بهتر هست بگویم کیست؟
بهترین توصیفی که در یکی از نظرات دیدم به نظرم درست ترین تعریف اولیه بود:« عاشقانه آرام را بخوانید تا بدانید ادبیات چیست؟»
من ادبیات را از اولین جمله این کتاب یافتم!یافتنی که تا به حال انقدر شیرین، به شیرینی عسل سبلان، نبود.
اصلا شاید یکی از دلایل ارتباط من در خوانش دوم، ورودم در رشته‌ای بود که روح این کتاب از آن اون هست.
چند روز پیش به دوستم می‌گفتم که کاش (باید) خواندن این کتاب شرط ضمن عقد جوانان باشد که سراسر درس عشق هست.
راستش دو هایلایت من سر این کتاب نیمه جان شدند از بس که دلم می‌خواست هر جمله را پررنگ کنم و ببوسم.
این کتاب درس‌ عشق را می‌دهد؛ اما دقیقا بعد عاشق شدن، بعد شروع زندگی، بعد گذشتن از شیرینی های عاشقانه روزهای اول و گرگرفتن‌های ابتدایی ترین روزها.
از سختی ها، از تلخی ها، از جان به لب آمدن ها، نداری ها میگوید، از اینکه معجزه‌ای در کار نیست!.
اما آیا من به این کتاب نقدی ندارم؟ آیا با جملاتی مخالف نبودم؟ قطعا بودم. مثل حرف‌هایی که برای من کمی بوی حزب و تفکر عدالت رابین‌هودی میداد و میدونم که دراین باره هم نویسنده بی‌سابقه نیست.[ شاید هم اشتباه می‌کنم!]
یا فضای سیاسی کتاب که دوست نداشتم اما به هرحال شیرینی غالب بود! 
شیرینی از تلاش یک زوج پر شور و حال آزادی خواه که بعد از انقلاب دچار یک خلأ بزرگ میشن که حالا چه کنیم؟! و در تلاش برای خاک نگرفتن عشق و زندگی دست به مبارزه با عادت می‌زنند!
یک عاشقانه آرام یک رمان ساده هیجانی امروزی نیست که چند ساعته بتونید تمومش کنید و بعد کناری بره.
یک عاشقانه آرام رو باید آروم آروم مزمزه کرد و جرعه جرعه نوشید. اون وقت باید هرچند وقت یکبار سمتش رفت و یکی از جملات رو بارها و بارها برای خود مرور کرد و غرق شد در مهی واقعی...آرام و عاشقانه...
در پایان کتاب برای خود نوشتم(بسیار آموختم.)چرا که شاید اولین کتابی بود که تا این حد ملموسات زندگی روزمره رو روبه‌رویم قرار داد و از چیزی دور، مات و غیر قابل دسترسی حرف نزد.
شاید تجربه شما از خوندن این کتاب مثل تجربه اول من از خوندنش باشه یا تجربه دوم و حتی تجربه‌ای دیگه؛ اما در هر صورت امیدوارم بخونیدش و رزق خودتون رو از لابه‌لای صفحات این کتاب بردارید.
بیست و چهار.
      

43

tahoora🦋

tahoora🦋

1404/3/27

        ایرانی‌تر
هجمه‌های زیادی داشت این کتاب که نمی‌دونم چرا؟ از درک نکردن یا حسادت.
مدتها منتظر خوندنش بودم تا با هدیه گرفتن به بهانه سوغاتی از یک عزیز، دل به دلدار رسید و قسمت شد بخونمش.
من هم شاید با ایرانی‌تر، ایرانی‌تر شدم.
حسادت نه اما کمی غبطه به اصالت و فرهیختگی نهال تجدد (و حتی بیشتر مادرش، مهین تجدد) خوردم.
به خانه‌ نهال تجدد که از کودکی میان کتاب‌ها، نویسندگان،بازیگران و کارگردان‌ها و زبان های مختلف بزرگ شد غبطه خوردم ولی از طرفی بارسنگین مسئولیت نهال را برای ادامه دادن و حتی انجام کاری بالاتر و بهتر از مادر و اطرافیانش انکار نمی‌کردم.
شاید مهمترین دلیل محبوبیت کتاب این بود که نهال تجدد هرگز بد ایران رو نگفت و با افتخار از هرگوشه کنارش، حتی خانه‌های گلی و قدیمی و نم زده نام برد.
نگاه غیرافراطی نهال به «ایرانی» و محدود نکردن شخصیتش زیبا بود.
دوست دارم خیلی از ایرانی‌تر بگم اما قصد لو دادن شیرینی‌های کتاب رو ندارم.
پیشنهاد میدم قطعا بخونید و از نشناختن ژان کلود و هر اسم و اثری در کتاب نترسید و مقدمه‌ای برای شناختشون بدونید.
پ‌ن۱: اینکه در سفر، مسیر مهمتر هست یا مقصد، جواب همسفر باشد، اینجا معنی پیدا می‌کند.
ژان کلود کریر یک همسفر واقعی و درست برای نهال تجدد بود. گاهی یک فرانسوی می‌تونه تورو ایرانی‌تر کنه.
پ‌ن۲: ایرانی‌تر و جنگ، نگاه من به ایران و وطن رو کمی دقیق‌تر کرد...شاید عزیزتر...
پ‌ن۳: شاید نثر کتاب اوایل براتون سخت باشه اما عادت می‌کنید.
کتاب چهارده.
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.