یادداشت tahoora🦋
22 ساعت پیش

یک عاشقانه آرام فکر نمیکنم برای هیچ کتابی تا این لحظه انقدر لحظه شماری کرده باشم تا زودتر تموم بشه و دربارهاش بنویسم. سالها قبل وقتی که تصمیم به خوندن این کتاب داشتم و چند صفحهای از اون رو خوندم توقع یک رمان سراسر عاشقانه روان داشتم و چون با انتظاراتم متفاوت بود و تنها جملات کتاب رو غرق در نثر ادبی و ظاهرا تکلف میدیدم ناامیدانه از عدم برقراری ارتباط کنار گذاشتمش و هر وقت صحبتی از این کتاب نادر ابراهیمی میشد با ناراحتی ابراز میکردم که با وجود معروفیتش با اون نساختم ( اینکه کتاب چاپ آفست بود هم شاید مزید برعلت بود!)... گذشت تا سال قبل که اتفاقی در سایت سیبوک با یک نسخه چاپ قدیمی از کتاب مواجه شدم که قیمت خیلی مناسبی داشت و گفتم خریدنش ضرری نداره و شاید بهانهای بشه برای تلاش مجددی برای خوندن کتاب یا گزینه مناسبی برای هدیه دادن.( جلد گالینگور(سخت) کتاب که عاشقش هستم هم اینجا پر تاثیر بود!). وقتی کتاب به دستم رسید از میزان قشنگی جلد اصلی و محافظ کتاب و کاغذ کاهی اون ذوق زده شدم و جالب بود که این آخرین نسخه سایت بود و کلا چاپ تمام بود. اما به این زودی ها به لیست کتابهای در دست خواندن من اضافه نشد تا همین تیرماه که یک روز که کنار کتابخونه نشسته بودم هوس کردم که نگاهی به کتاب بندازم و... من مسحور یک عاشقانه آرام شدم! و جملهای که با خودم بارها زمزمه کردم و جوابی بود به هرکس که بپرسه چرا نظرت عوض شد این بود که: الان وقتش بود! به قول پدرم هرچیزی وقتی داره. این کتاب نادر ابراهیمی هم الان و در این موقعیت در جان من نشست. من تاحدی مخالف نظریه مرگ مولف هستم و اینبار هم بهم ثابت شد که خوندن سه کتاب دیگر نادر درباره خودش و زندگیش قبل این کتاب پلههایی بود که من رو به این موقعیت درست برای خوندنش رسوند. اون سه کتاب چهل نامه عاشقانه آرام، ابن مشغله و ابوالمشاغل بود. یک عاشقانه آرام نه به طور مستقیم و نه خیلی غیرمستقیم داستان زندگی خود نادر و همسرش فرزانه هست. من تفکرات نادر ابراهیمی رو در لابهلای تک تک جملههای کتاب میدیدم و نمیتونستم این کتاب رو جدای نویسندهاش تصور کنم. گیله مرد کوچک لاغراندام همان نادر نه لاغراندام و کمی گیلکی خودمان است و عسل اصل سبلان هم همسرش فرزانه تهرانی الاصل است. اما عاشقانه آرام چیست؟ یا بهتر هست بگویم کیست؟ بهترین توصیفی که در یکی از نظرات دیدم به نظرم درست ترین تعریف اولیه بود:« عاشقانه آرام را بخوانید تا بدانید ادبیات چیست؟» من ادبیات را از اولین جمله این کتاب یافتم!یافتنی که تا به حال انقدر شیرین، به شیرینی عسل سبلان، نبود. اصلا شاید یکی از دلایل ارتباط من در خوانش دوم، ورودم در رشتهای بود که روح این کتاب از آن اون هست. چند روز پیش به دوستم میگفتم که کاش (باید) خواندن این کتاب شرط ضمن عقد جوانان باشد که سراسر درس عشق هست. راستش دو هایلایت من سر این کتاب نیمه جان شدند از بس که دلم میخواست هر جمله را پررنگ کنم و ببوسم. این کتاب درس عشق را میدهد؛ اما دقیقا بعد عاشق شدن، بعد شروع زندگی، بعد گذشتن از شیرینی های عاشقانه روزهای اول و گرگرفتنهای ابتدایی ترین روزها. از سختی ها، از تلخی ها، از جان به لب آمدن ها، نداری ها میگوید، از اینکه معجزهای در کار نیست!. اما آیا من به این کتاب نقدی ندارم؟ آیا با جملاتی مخالف نبودم؟ قطعا بودم. مثل حرفهایی که برای من کمی بوی حزب و تفکر عدالت رابینهودی میداد و میدونم که دراین باره هم نویسنده بیسابقه نیست.[ شاید هم اشتباه میکنم!] یا فضای سیاسی کتاب که دوست نداشتم اما به هرحال شیرینی غالب بود! شیرینی از تلاش یک زوج پر شور و حال آزادی خواه که بعد از انقلاب دچار یک خلأ بزرگ میشن که حالا چه کنیم؟! و در تلاش برای خاک نگرفتن عشق و زندگی دست به مبارزه با عادت میزنند! یک عاشقانه آرام یک رمان ساده هیجانی امروزی نیست که چند ساعته بتونید تمومش کنید و بعد کناری بره. یک عاشقانه آرام رو باید آروم آروم مزمزه کرد و جرعه جرعه نوشید. اون وقت باید هرچند وقت یکبار سمتش رفت و یکی از جملات رو بارها و بارها برای خود مرور کرد و غرق شد در مهی واقعی...آرام و عاشقانه... در پایان کتاب برای خود نوشتم(بسیار آموختم.)چرا که شاید اولین کتابی بود که تا این حد ملموسات زندگی روزمره رو روبهرویم قرار داد و از چیزی دور، مات و غیر قابل دسترسی حرف نزد. شاید تجربه شما از خوندن این کتاب مثل تجربه اول من از خوندنش باشه یا تجربه دوم و حتی تجربهای دیگه؛ اما در هر صورت امیدوارم بخونیدش و رزق خودتون رو از لابهلای صفحات این کتاب بردارید. بیست و چهار.
(0/1000)
محدثه سلمانی
1 ساعت پیش
0